به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به زمین و زمان بد بینم.

    سلام.
    اگه می شه من و راهنمایی کنین. من به همه چیز بد بینم. همیشه فکر می کنم یه موضوعی در پیشه که زندگیم و خراب کنه. فکر می کنم ممکنه همسرم تصادف کنه یا پسرم زمین بخوره و ضربه مغزی بشه یا دخترم فلان مریضی رو بگیره.
    همیشه بد بینم. هر مریضی کوچیکی باعث می شه من به بدترین ها فکر کنم. خودم و دارم از پا در میارم. با تیشه به ریشه خودم می زنم. اینقدر منفی فکر می کنم که خودم خسته شدم. ولی به هیچ عنوان نمی تونم این افکار و از خودم دور کنم.
    شوهرم از این وضع خسته شده. پسرم 8 سالشه اما وقتی سرما می خوره نمیاد بهم بگه وقتی بهش اعتراض می کنم می گه شما می شینی غصه می خوری.
    حقیقتش مدتی هم بود تو فکر این بودم به مشاور حضوری مراجعه کنم. اما وقتی مشاور فرم رو داد بهم پر کردم و تحصیلات نوع خانوادم و ... رو توش شرح دادم بهم گفت این افکار مال ادمای بی سواده نه تو که لیسانس داری و ....
    از طرز فکرش بدم اومد و ادامه ندادم
    حالا از شما میخوام راهنماییم کنین.

  2. 2 کاربر از پست مفید دلشکسته تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 15 دی 93), sevil73 (دوشنبه 15 دی 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    یک کم این موضوع فکر میکنم به گذششتتون برمیگرده ، برید نگاه کنید ایا بدشانسی های بزرگ نصیبتون شده ؟
    اگه نصیبتون شده یادداشتشون کنید ، خوش شانسی هایی که نصیبتون شده هم بی اغماض یادداشت کنید ، خیلی خوب متوجه میشید که این نسبت یا برابره یا به نفع خوش شانسی ها میچربه
    به خودتون با امار بقبولونید که خوش شانسید !
    ترس از رویداد بد خوبه ، منتهی در درونتون این ترس رو کنترل کنید . نزارید افسارش از دستتون خارج بشه ، چون ممکنه خود این ترس باعث بشه زندگیتون ناگوار بشه ، این ترس باعث بشه بچتون رو در انزوا بزارید نزارید ازاد باشه ، ...خیلی از بیماری هایی هم که ما میگیریم در ذات نعمته
    با ترس از دست دادن خوشبختی خوشبختی فعلیتون رو شما از دست میدید.
    نگران نباشید ، از لحظه لذت ببرید و برای همه چیز به اندازه نگران باشید.

  4. 4 کاربر از پست مفید ali -guilan تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 20 دی 93), بانوی آفتاب (دوشنبه 15 دی 93), دلشکسته (دوشنبه 15 دی 93), شکوه (یکشنبه 21 دی 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاش که قرصی بود که ادم بخوره و یه کم خوشبین بشه.
    شماهایی که روانشناسی واردین ایا چنین دارویی هست اگه باشه باور کنین صبح می رم مشاوره.
    اقای علی... ممنون از پاسختون. امشب که بچه ها رو خوابوندم می شینم می نویسم ولی ننوشته می دونم که امار منفی های زندگی من بالاس. بزرگترینش فوت زود هنگام مامان و بابام. از دست دادن تنها خواهرم. بارداری های بدون حضور یک مادر یا خواهر . درد دل هایی که اخر سر یا تو دنیای مجازی انجام می شد یا با دوستان. و الی اخر
    با این حال می نویسم و نتیجه رو می گم.
    اما خیلی خیلی نا امیدم. این حسم لحظه ای نیست گذرا نیست. همیشه با منه. بد بینی به همه چیز. ترس از دست دادن خوشی ها که واقعا خود خوشی و زهر مارم می کنه اما بازم نمی تونم دست بردارم از بد بینیم. حتی گاهی به جواب ازمایشها شک می کنم یعنی من بیشتر می فهمم؟!!!!!!!!!!!!!!!!
    خدایا..............

  6. 3 کاربر از پست مفید دلشکسته تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 16 دی 93), sevil73 (دوشنبه 15 دی 93), شکوه (یکشنبه 21 دی 93)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دلشکسته جان،

    این مثالهایی که زدید بدبینی نیست. به نظرم اضطراب و نگرانیه. میشل توی پستهای اخیرش یه سخنرانی در مورد اضطراب معرفی کرده، گوش کنی بد نیست.

    ارسالهای اخیر میشل را ببین، پیداش می کنی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 16 دی 93), sevil73 (دوشنبه 15 دی 93), واحد (شنبه 20 دی 93), دلشکسته (دوشنبه 15 دی 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 بهمن 95 [ 03:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    4,848
    سطح
    44
    Points: 4,848, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    716

    تشکرشده 189 در 74 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام دوست عزیزم منم تاحدودی مثل توام میدونم خیلی سخته درکت میکنم من هر وقت اینجور فکرا میاد سراغم میرم خودمو مشغول میکنم از چیزایی که لذت دمیبری برو دونبالش من شمع سازی وسفالگری میکنم سعی میکنم نزارم دستم خالی بشه که اینجور فکرا بیاد سراغم
    موفق باشی

  10. 3 کاربر از پست مفید sevil73 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 16 دی 93), واحد (شنبه 20 دی 93), دلشکسته (دوشنبه 15 دی 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و شب بخیر.
    قبلنا وقتی سرم و گرم می کردم حواسم پرت می شد اما انگار کودک بهانه گیر درونم بزرگ شده و دیگه حواسش پرت نمی شه. منم قبلا خودم و با کلاس و .. در گیر می کردم اما الان مدتیه حتی تو مهمونی یا تو اوج خوشی ها بازم این دلهره ها باهامه. یه نگرانی که قراره این خوشی با یک اتفاق بد به پایان برسه.
    انگار همه خوشی من خلاصه شده تو دو تا بچه هام و همسرم. البته خنده داره خب من جز این سه تا کس دیگه ای و ندارم.
    من حتی د رمورد خودمم تا زگی ها در گیر شدم. چند وقت پیش دندان پزشکی رفتم که بعد از مدتی به علت استفاده نکردن از وسایل بهداشتی پلمب شد. بعد از 4 ماه فهمیدم و رفتم ازمایش ایدز و هپاتیت دادم. بماند چی کشیدم تا جوابش اومد.... اما وقتی دیدم منفی هست باور نکردم. گفتم جایی خوندم تا 6 ماه این ویروس خودش و تو ازمایشا نشون نمی ده پس باید دو ماه دیگه برم. بعدشم از کجا معلوم ازمایشگاه اشتباه نکرده. اینا همه منفی بافی و بد بینی خودمه.
    بعد از هر ازمایش خودم و از پا درمیارم که چه جوابی قراره بیاد. شرکت همسرم از همه کارکنانش ازمایش گرفته چقد رخود خوری کردم و خودم و کشتم تا جواب اومد و همه چی نرمال بود.
    ماه پیش همسرم می خواست بره ماموریت دو روز اب از گلوم پایین نرفت تا رفت و رسید و زنگ زد خیالم راحت شد.
    گاهیم می رم تو وادی مرده ها. می گم حتما مامان و بابام ازم راضی نیستن که من از هیچ چیز دنیا لذت نمی برم. اون موقع می شینم براشون دعا می خونم ولی بازم افراطی.
    از همه این کارام 1% درصدش و نمی ذارم شوهرم بفهمه باقیش و خود خوری می کنم ولی همسرم تهدید کرده یک بار دیگه در این موارد باهاش حرف بزنم بچه ها رو بر میداره می ره خودنه پدرش.
    از این موضوع می ترسم اما بازم نمی تونم به نگرانی ها و ترس ها و وسواس های فکریم غلبه کنم.
    می ترسم با دست خودم زندگیم و نابود کنم.
    تو رو خدا به دادم برسید.
    راستی ارسال های میشل عزیز رو پیدا نمی کنم می شه لینکش و برام بذارین؟

  12. 3 کاربر از پست مفید دلشکسته تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 16 دی 93), sevil73 (چهارشنبه 17 دی 93), شکوه (یکشنبه 21 دی 93)

  13. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 16 دی 93), دلشکسته (پنجشنبه 18 دی 93)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوست خوبم

    دنیا پر از قشنگی و ارامشه...حیفه که با این افکار خرابش کنی.و زندگی رو به کام خودت و خانوادت تلخ کنی.ضمن اینکه همین افکار زمینه ساز ایجاد مشکلات میشن.نیروهایی هستن که ثابت شده هرچقدر منفی کنین همونقدر هم براتون منفی پیش میاد....مثل همون جربان دندون پزشک غیر مجاز....

    دو تا راهکار به ذهنم میرسه

    1.ارتباطتت رو با خدا قوی تر کن و بهش از ته دل توکل کن..اینو بدون که تا اون نخواد برگی از درخت نمیفته...هر بار که نگران میشی یه ایه الکرسی بخون و بگو خدایا سپردم همه چیزو به خودت که تو بهترین نگهبانی.
    مطمئن باش اگر قرار باشه اتفاقی بیفته میفته...حالا چه شما نگران باشی و زندگی رو برای خودت سخت کنی و چه نباشی....

    شک نکن که اگر به قدرت خدا اعتماد داشته باشی و توکل کنی بهش این احساس سراغت نمیان....

    اینا همش القائات شیطانه....

    2.حتما به یک روانپزشک با تجربه مراجعه کن.داشتن یا نداشتن لیسانس و تحصیلات ربطی به این موضوع نداره.


    حتما حل میشه.نگران نباش.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  16. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 20 دی 93), دلشکسته (پنجشنبه 18 دی 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. از همتون ممنون که بهم جواب دادین.
    اقای علی... من به گفته شما نشستم خوش شانسی ها و بد شناسی ها رو نوشتم با کلی ارفاق به خودم و چشم پوشی و کوچک کردن مشکلاتم با هم برابر شدن. یعنی من به یک اندازه خوش شانسی و بد شانسی تو زندگیم اوردم البته با ارفاق. راستش یه کم دپرس شدم...
    شیدا ممنون پست رو خوندم قطعا ااعتماد به نفس و عزت نفس من مشکلاتی داره که این طور بد بین شدم. اما حوادثی که در زندگی من رخ داده من و این طور بد بین کرده...
    مریم عزیز مدام سر بد بینی هام دارم با خدا حرف می زنم گاهی بهش می گم می دونم ایراد از خودمه می دونم اعتقاد و ایمانم به تو ضعیفه که این طرز فکرمه ولی من می ترسم به تو اعتماد کنم. می ترسم تو چیزایی که بهم دادی و بگیری مثل همه اون چیزایی که گرفتی و هیچ کاری از دست من ساخته نبود. اینم قبول دارم خودم و بکشمم همون چیزی می شه که خدا می خواد. اما نگرانم همیشه. نگرانم نکنه داشته هامم خدا بخواد مثل قبلی ها بگیره.
    می دونم این افکار موج منفیه اما دست خودم نیست . نمی تونم از خودم دورش کنم.
    این نگرانی ها کلافم کرده دلم می خواد سرم و جایی گرم کنم که دیگه این افکار و نداشته باشم. یه جایی برم که این افکار دیگه دنبالم نیاد. دلم می خواد از این افکار فرار کنم. و همین افکار باعث می شه به قول همسرم همیشه از زندگی شاکی باشم و خوشی ها رو نبینم. انگار همش منتظر یک تند بادم که همه چیز و خراب کنه. یه دفعه مثلا یاد دندون پزشکی میفتم و یک موج دلهره و دلشوره و اظطراب تو تنم میفته. بعد از کلی مطلب خوندم و ... یا می رم برای درمانش یا سعی می کنم فراموش کنم. دوباره یه موضوع دیگه تو یادم میاد و باز باعث دلهره و اظطراب بعدی و همین طور این چرخه ادامه داره.
    تو رو خدا با من حرف بزنین. خستم از این همه فکر منفی.

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینجا می شه مشاوره خصوصی با فرد بخصوصی داشت؟!
    اگه بله چطوری؟


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.