به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلشکسته ی عزیز ،من واقعا از خوندن پست اخیر شما بسیار شوکه شدم.

    واقعا ناراحتی تو حرفاتون موج میزنه. چرا با خودت این کارو میکنی خانمم؟ با ناراحتی و عصبانیت واقعا سلامتیت به خطر می افته. خانم شیدا منظور بدی نداشت. شاید قصدش تنش زدایی

    بود تا بتونی بهتر فکر کنی. من ازطرف خودم از خانم شیدا معذرت میخوام و امیدوارم ناراحت نشده باشن. البته شما هم حرف خاصی نزدی و امیدوارم دوباره پست ایشون رو بخونی.

    نمیدونم چقدر شیدای عزیز رو میشناسی ، خانم شیدا یکی از بهترین کاربرای سایته و من خودم همیشه از نوشته هاش لذت میبرم و تصویر ایشون تو ذهن من به عنوان یه خانم قاطع و در

    عین حال مهربون و حامی و بسیار حساس نقش بسته. پست هایی که میده همیشه سرشار از منطقه و من واقعا استفاده های زیادی از راهنماییهای کاربردیشون بردم.

    من آدم بی طرفیم و عضو عادی و واقعا هیچ دلیلی نداره که بخوام از ایشون تعریف کنم و اگه حرفی میزنم به خاطر اینه که واقعیته و من پست های ایشون رو میخونم.

    حرفهای ایشون تو پست قبلی دقیقا در راستای حرفهای خانم فرشته ی مهربان بود. خانم دلشکسته ی عزیز شما اگه واقعا زندگی برات ارزشمنده باید به یه مشاور حضوری مراجعه کنید تا

    هر چه زودتر مشکلاتتون بر طرف بشه. تا کی میخوای عمر گران بها رو با ناراحتی تلف کنی؟ اما حضورت در این تالار بسیار خوب و به جاست و مطمئن باش اینجا دوستان خوبی پیدا خواهی

    کرد. من از هم صحبتی با شما لذت میبرم.

    %%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

    مرگ عزیزان واقعا سخته. مخصوصا به صورتی که برای شما اتفاق افتاده. واقعا متاسف شدم.

    یکی از اتفاقاتی عادی که برای همه ی ما آدما می افته اینه که اگه تو یه سنی ناراحتی یا استرس بزرگی داشته باشیم ، مغزمون بابت درگیری با اون حجم از ناراحتی مجبور میشه عملکرد

    خاصی اتخاذ کنه. یکی از مشکلاتی که ناراحتی های زیاد به بار میاره گیر افتادن ذهن تو یه دور باطله. در واقع اصطلاحا بهش میگن تو یه سن خاص موندن. من نوعی اگه تو سن نوجوانی

    مسئله ی سنگینی رو تجربه کنم ممکنه چنان ذهنم رو مشغول خودش کنه که در زمان حال هم درگیرش باشم گویا همین الان در حال اتفاق افتادنه و من به جای توجه به زمان حال تماما

    درگیر اون اتفاق هستم. این اتفاق کاملا عادیه و شما ممکنه تو اطرافتون انواع اقسام آدمای خود شیفته، خجالتی و ... ببینی. خود شیفتگی مال سن 3 سالگیه اما تو بعضی از آدما حتی تو

    سن 45 سالگی هم مشاهده مشه. یا میبینی دختر 25 ساله بابت دماغش گریه میکنه و یا ممکنه یه آدم پرحرف رو ببینی که واقعا مغز آدم رو میخوره و یا آدمایی که با یک کلمه حرف چنان

    ناراحت میشن و به هم میریزن که واقعا ادم متعجب میشه.. اینا همشون ناشی از گیر افتادن مغز تو یه دور باطله که تو بعضی از افراد با آگاهی و صحبت حل میشه.

    میدونم کسی رو برای حرف زدن ندارید . اینجا جای خوبی برای درد دله.

    شما نعمت های خیلی زیادی دارید که یکیش همسره و یکیش بچه هاتونه. با یاد آوری این نعمت ها واقعا میتونید خودتون رو بالا بکشید. داشته هاتون رو بشمورید و ازشون لذت ببرید و به

    خودتون افتخار کنید.

  2. 2 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    دلشکسته (پنجشنبه 25 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام عزیزم

    شما مشکلاتی رو توی زندگیتون داشتین،ولی در نهایت از عهده همشون براومدین.میدونم خسته شدین،حس میکنین کم آوردین.

    به نظر من حتما به روانشناس مراجعه کنین.راستش منم تا حد کمتری افکار شما رو دارم.ولی معمولا بروزشون نمیدم و اصلا روی رفتار و گفتارم اثر نمیذاره.

    تا حدی تونستم کنترلشون کنم.خیلیهاشون هم به خاطر تجربه های بد قبلیم بوده.

    شما هم از عهدش بر میاین.فقط حتما کمک بگیرین.شاید روانپزشک هم بتونه کمکتون کنه.

  4. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    دلشکسته (پنجشنبه 25 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    من دیدم کسانی که اختلال های اضطرابی و وسواس فکری دارند با دارو درمانی بهتر می شوند.

    یعنی طرف اولش آنقدر مضطرب بود که هر چی برایش استدلال می آوردی می گفت :
    (حرف هایت درست است و خودم هم قبول دارم. اما باز هم هر کاری می کنم ذهنم این استدلال ها را قبول نمی کند و من دائما حس اضطراب و نگرانی دارم. انگار احساسم دست خودم نیست. می دانم اشتباه می کنم اما فکرها خودشان می آیند و من را اسیر کرده اند. )

    اما الان می بینم دارو درمانی باعث شده همان آدم بسیار بهتر بشه و بتونه راحت زندگی کنه. خودش معتقده از حالت خفگی نجات پیدا کرده.

    البته آدم های دیگری را هم دیده ام. مثلا یکی بود وسواس عملی داشت ( زیر مجموعه اضطراب است ). این آدم نمی گذاشت هیچ کس وارد خانه اش شود از اضطراب اینکه خانه اش نجس شود. عکس های آلبوم را آب کشیده بود که نجس نباشد. حالا درمان دارویی کرده اینقدر خوب شده که توانسته ازدواج کند.

    حالا اگر تهران باشی می توانم روانپزشک خوب معرفی کنم. این دکتری که می گویم به راحتی به هر کسی دارو نمی دهد.

  6. 2 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    دلشکسته (پنجشنبه 25 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    ممنونم که به تایپیکم سر می زنین. انیتا و پرنیان عزیز بله خودمم دنبال یک روانپزشک یا روانکاو خوب هستم. تهران هستم اگه پزشک خوبی سراغ دارین ممنون می شن معرفی کنین.
    اما شکوه عزیز شما لطف می کنین تایپیک من و می خونین و وقت می گذارین و می نویسین. سعی کردم دیروز عصبانیتم و کنترل کنم با این حال اگه طوری حرف زدم که شیدای عزیز یا دیگران ناراحت شدن من معذرت می خوام.
    اما این جمله که تو پست خانم شیدا بود که من دنبال توجیه می گردم برای برگشت به رفتارای غلط گذشته بد جوری من و به هم ریخت. چون من نه تنها دنبال توجیه نیستم که خودم از هر نوع درمانی استقبال می کنم که درمان شم حالا میخواد حرف زدن باشه می خواد دارو باشه می خواد تمرین باشه یا هر کار دیگه ای.
    شکوه جان همان طور که گفتم من قبلا به تمام مشکلاتی که پشت سر گذاشتم و از پسشون بر میومدم افتخار می کردم اما الان طوری شدم که اعتماد به نفسم و از دست دادم توی یک جمع حس کمبود دارم.
    خب من 33 سالمه اما نه پدر دارم و نه مادر . و البته فکر می کنم نوع رفتار فامیل شوهرمم بی تاثیر نبوده بد جور و به شدت به داشتن پدر و مادرشون می بالن.
    منم همیشه براشون ارزوی سلامتی و طول عمر کردم چه جلوشون چه پشت سرشون. اما خب مدام گفتن این مطلب من و به هم ریخته.
    بله من روی دور باطل افتادم دور باطل 10 سالگی تا 29 سالگیم اولش مامانم و اخرش پدرم و 26 سالگی تنها خواهرم و از دست دادم.
    من قبول دارم همسر و فرزندانم از داشته هام هستن و خدا رو بابتشون شاکرم و دقیقا به همین خاطر بهشون حساسم و مدام نگران حالشونم.
    اما همسر منم به جای کمک به حال روحی داغونم فکر می کنه من باید شبیه خواهراش رفتار کنم. خب من تا قبل از اینکه بابامم فوت کنه فوق العاده شوخ طبع بودم. از بچگی دختر شلوغ و شیطونی بودم اما یه دفعه استپ کردم و دیگه از ا ون همه شرارت و شیطونی و شوخ طبعیم خبری نیست.
    خودمم دوست دارم همون ادم شم. حتی بهتر از اون.
    کارهای مفیدم:
    مطلبی که شیدا و میشل عزیز گذاشتن و دانلود کردم و دارم گوش می دم.
    عضو کاربران سایت شدم شاید که مشاورین هم سری به تایپیکم بزنن.
    فکر کنم برای شروع بد نیست
    بازم ازتون ممنونم

    - - - Updated - - -

    البته فکر کنم هنوز مدیر محترم فعالم نکرده

  8. 2 کاربر از پست مفید دلشکسته تشکرکرده اند .

    میشل (پنجشنبه 25 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    دکتر علیرضا ظهیرالدین
    مطبش خیابان سمیه است. توی بیمارستان امام حسین هم ویزیت می کنند.

  10. کاربر روبرو از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده است .

    دلشکسته (جمعه 26 دی 93)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.