تشکرشده 593 در 152 پست
دختر بیخیال (چهارشنبه 17 دی 93)
تشکرشده 22 در 15 پست
دختر بیخیال عزیز
ممنون از راهنماییتون. در تاپیکهای قبلی من راجع به دوست دخترم. من تو خواب بودمو خیلی از مسایل برام روشن نبود. اونموقع من به راهنمایی دوستان گوش دادم و دوست دخترم رو کامل کات کردم. حتی از کارم به پیشنهاد پدرم استعفا دادم و از این شهر هزار کیلومتر دور شدم و ی زندگی نو رو برای خودم و زن و بچم درست کردم. ولی اشاره های مکرر زنم و دروغها و تهمتهای بی شمار به دوست دخترم که برای انداختن اون از چشمم بود زخم کهنه رو تازه کرد و باعث شد من دوباره راجع بهش تحقیق کنم. وقتی فهمیدم تمام حرفهایی که از خراب بودنش میزنه و داستانهایی که تعریف میکنه دروغه و صداقت رو در گفتار دوست دخترم دیدم دوباره بهش برگشتم. در این اواخر فهمیدم زن سابقم قبل از من بهم خیانت میکرده و عشق واقعی رو در رفتار دوستم دیدم. تو جریان طلاقم هم زنم با تهدید و اغفال پدر و مادرم و شوروندن فامیل علیه من سیصد سکه از مهرش رو نقد کرد و بچه رم بمن داد. تا همین هفته گذشته هم دعوا سر اثاثیه منزل بود که ی لیست بهم داده که دیگ نونی و قاشق چنگال و سیخ کباب جهازشم میخواد بگیره در حالی که نیمی از وسایلی رو که من خریدم با استفاده از حسن نیت پدر مادرم از خونه برده. حتی از پرده و چوب پرده ای هم که من خودم برا خونه خریدم نگذشته. وقتهایی که دخترم میره دیدنش از زبونش حرف میکشه و میزاره کف دست پدر و مادرم و بچه رو درگیر مسایلی میکنه از قدرت درکش خارجه.
اینو واسه روشن شدن مسایل گذشته گفتم
دختر بیخیال (چهارشنبه 17 دی 93)
تشکرشده 5,213 در 1,375 پست
ما به زندگی قبلیتون کاری نداریم.در حال حاضر زندگی جدیدتون هست که مهم شده.
همسرتون اگه هم خواستن ایشون جلوی شما بد جلوه بدهند ینوع واکنشی بوده در قبال کار شما، دلیلی نداشت شما دوباره نبش قبر میکردید و میفهمید ایشون دارند بدگویی میکنند، و دروغ گفتن.
دروغگویی ایشون و خراب کردن وجهه دوست دخترتون فقط یک واکنش زنانه بوده و بس.
همین که دروغ گفتن یعنی شما رو دوست داشتن که سعی کردن ایشون و خراب کنند تا شما دیگه سرآغشون نرید! اما شما متاسفانه بیشتر راغبتر شدید.و زندگیتون و خراب کردید.
اینکه اگه همسرتون فقط خیانت میکردن و بعد ها شما متوجه میشدید و ایشون و اول از همه طلاق میدادید، بعد ازدواج مجدد میکردید و بعدا ایشون در قبال همسر فعلی شما بدگویی میکردن بله میشه گفت شما اینجا قربانی شدید و همسرتون مقصر بودند.
اما شما که اصلا خبر نداشتید همسرتون خیانت کردن شما زمانی که خیانت کردیددبی اطلاع بودید پس اصلا حرفتون و توجیهتون از پایه و اساس منطقی نیست.!!!
در حال حاضر اگه خیانت کردن بده، خب شما هم خیانت کردید، خیانت و گناه همسرتون توجیهی برای خیانت شما نبوده و نیست و نخواهد بود، هردوتون اشتباه کردید و سهم هردوتون در خرابی زندگی یکیست.
شاید اگه شما هم بجای اینکه دنبال محبت پیش دوست دخترتون میرفتید، برای زندگیتون و اصلاح زندگیتون تلاش میکردید نتیجه بهتری میگرفتید
بنظرم نه خیانت همسرتون توجیهی بر خیانت شماست نه بدگوییشون توجیهی بر تحقیقات بیشتر شما و فهمیدن اینکه همسر دروغ گفتن و ایشون دختر خوبی بودن!
هرچند که دختر خوب که هیچوقت با مرد متاهل دوست نمیشه! !!
بهرحال ایشون الان همسر شما هستند هرچی بوده گذشته، فقط نباید بگذارید گذشته دیروز، آینده فرداتون بشه! !!
بهرحال هرچی باشه هم همسر فعلی شما به یک زن دیگه خیانت کردن هم شما به همسرتون. اینها همه ترسیست که تو وجود همسر جدیدیتون موجوده.
شما برای رفع این ترس نباید فضا و برای ترس بیشتر مهیا کنید.
تو روابطتون باید بیشتر دقت کنید.
اینکه دیگه انکار نمیکنید که در تاپیک های قبلیتون ذکر کردید این خانم بودند که سراغ شما اومدن نه شما سراغ ایشون! پس علنا این ترس طبیعیه! همین دوستانشون شاید هوس کنند همچین بلایی و سر ایشون بیارند.
**برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
یاد نمیگرفتم .....! **
ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 17 دی 93 در ساعت 13:34
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)