به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon16 در مقابل حس مسولیت بیش از حد همسرم نسبت به برادرش چگونه رفتار کنم؟


    سلام دوستان
    لطفا راهنماییم کنید
    همسرم در حال ساخت خونه هست علاوه بر هزینه های ساخت چند ماه یک بار قسط وام سنگینی که قبلا بابت شروع کارش گرفته بوده باید پرداخت کنه الان یه موقعیت کار آزاد خوب براش پیش اومده که سود خوبی داره میگه میخواد برادرش رو شریک کنه آخه برادرش اصلا مسئولیت پذیر نیست نمیشه روش حساب کرد همین الانم پدر شوهرم واسش یه مغازه خدمات کامپیوتری اجاره کرده فقط هزینه بر واسه پدر شوهرم اصلا سودی توش نیست که هیچ تازه یه چیزم از جیب میذارن چون میخوان سرش گرم کار باشه من نمیدونم وقتی همسرم تنهایی سرمایه گذاری میکنه و داداشش رو میشناسه چرا باید اون رو شریک کنه همین الانشم وقتی همسرم میخواد بیاد تهران دیدن من باید با التماس و پرداخت دستمزد کارهمسرم رو انجام بده که همیشه هم همسرم بر میگرده اعصابش خورد میشه که داداشش مسئولیت پذیر نبوده یا وقتی من میرم اونجا واسه یه مهمونی باید مبلغی رو به برادرش بده تا بجاش بره سر کار اخرشم اعصاب همسرم خورد میشه که داداشش کار رو درست انجام نداده
    امروز که خبر رو بهم داد من چیزی نگفتم گفتم شاید من دوباره حساس شدم . میدونم همسرم میخواد به برادرش کمک کنه ولی به نظر من با اینکار فقط به اعصاب خوردیاش اضافه میشه. یکی بگه من چیکار کنم سکوت کنم و ببینم چی میشه یا با همسرم در موردش صحبت کنم؟؟؟

  2. 3 کاربر از پست مفید girl66teh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 27 آبان 93), khaleghezey (سه شنبه 27 آبان 93), من راضیه هستم (جمعه 29 اسفند 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    کارهای مردانه و مسائل شغلی را بزار به عهده شوهرت خودش حل میکنه.شما فقط باید ازش پشتیبانی کنی توی تصمیمی که میگیره کنارش باشی تا احساس کنه دوسش داری و یه حامی داره این خیلی کمک میکنه بهش و همینطور به شما در آینده وقتی مردی ببینه همسرش توی تصمیماتش پشتشه و میتواند بهش تکیه کنه و بعنوان یه حامی و همراه کنارش باشه خیلی باارزشه براش

    در مورد برادرش مردها تصمیمات اینچنینی و احساسی میگیرن بعضی اوقات که خودش به مرور زمان و با توجه به موقعیتی که درش قرار میگیرن تغییر میکنه خیلی نگران نباش و صبوری کن.
    در مورد شغل آزاد خیلی هم فکر نکنید درامدش خوبه توی این اوضاع فعلی یکم بهتره با احتیاط بیشتر قدم بردارید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 27 آبان 93), girl66teh (سه شنبه 27 آبان 93), واحد (سه شنبه 27 آبان 93), من راضیه هستم (جمعه 29 اسفند 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,323
    سطح
    20
    Points: 1,323, Level: 20
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 190 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزيز
    من بر حسب تجربه ي شخصيم و مواردي كه ديدم ميگم كه معمولا در اين گونه مسائلي كه مربوط به خانواده ي همسر ميشه و خب با توجه به اينكه اين مسئله تاثير چنداني روي زندگي شما نداره اگر دخالتي نكني بهتر است
    مسلما شوهر شما هم از تمام اين مسائل به خوبي اگاهن و تمام جوانب رو در نظر گرفتن ولي براي كمك به برادرشون اين تصميمو گرفتن حتي با وجود مشكلات ممكنه
    شما هم سعي كنيد پشتش رو خالي نكنيد مخصوصا در مواقع سخت
    مسئوليت پذيري همسرتون نسبت به برادرش اصلا بد نيست بلكه نشون ميده ايشون به فكر خانواده و نزديكانشون هستن اين موضوع زماني جنبه ي منفي به خودش ميگيره كه از حد بگذره اسايش و ارامش شما رو تحت الشعاع قرار بده يعني يك جور هايي در اولويت قرار بگيره كه با توجه به صحبت هاي شما فكر نمي كنم اينطور باشه

  6. 4 کاربر از پست مفید Kimia7 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 27 آبان 93), girl66teh (سه شنبه 27 آبان 93), khaleghezey (سه شنبه 27 آبان 93), واحد (سه شنبه 27 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنماییتون همسرم زنگ زد و بابت کار جدید با من هم باز مشورت کرد من هم گفتم حتما قبلش در مورد بازار کارش تحقیق کن بعد گفت پدرش استقبال کرده و میخواد از نظر مالی اونم یه سهمی داشته باشه من گفتم این خوبه چون دیگه نباید وام جدید بگیری .
    نمیدونم چرا از شراکت با اشنا میترسم حتی پدر یا برادر , من حس خوبی نسبت به این کار ندارم .

  8. 3 کاربر از پست مفید girl66teh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (سه شنبه 27 آبان 93), من راضیه هستم (جمعه 29 اسفند 93)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما پیشنهاد داد نگید خوبه یا خوب نیست فقط براش توضیح بدید چه نکات مثبتی داره و چه نکاتی منفی داره این کاری که میخواد انجام بده بزار خودش تصمیم گیری کنه اینجوری بهتره.
    اینکه نگرانی پدرش بهش پول بده و درش سهیم باشه کاملا نگرانیت بحق هستش.دفعه بعدی خیلی با ملایمت صحبتی شد این مورد را بیان کن و بگو دوست ندارم رابطه ای که با خانوادت داری بخاطر شراکت بهم بخوره یا حداقلش باعث ناراحتی و کدورت بشه توی مسائل مالی از این اتفاق ها می افته و اجتناب ناپذیره

    تجربه شخصی بنظرم هر وقت این موقعیت ها پیش امد سریع جواب نده یه وقت کوتاه بگیر در موردش اول فکر کنی بعد نظرت را بیان کنی اینجوری نتیجه بهتری میگیرید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), Kimia7 (سه شنبه 27 آبان 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم ممنون khaleghezey
    من قبل از اینکه این موضوع پیش بیاد در مورد اینکه از کار شراکتی خوشم نمیاد باهاش صحبت کرده بودم چون جایی کار میکنم که دو فامیل با هم شریک هستن و مشکلات خاص خودشون رو دارن حتی خودش هم تایید میکرد چون قبلا با دامادشون تجربه شراکت داشته گرچه ظاهر رابطه عادی بوده ولی در اصل هیچ کدوم راضی نبودن و شراکت رو پایان دادن .
    فعلا صبر میکنم تا ببینم تصمیم بعدیش چیه شاید خودشم تغییر نظر بده هنوز چیزی حتمی نشده اگه موقعیتش پیش اومد حتما باز در مورد این شراکت صحبت میکنم خدارو شکر همسرم همیشه با من مشورت میکنه شاید الان به علت مشغله زیاد تجربه شراکتش رو فراموش کرده و اولویت رو فعلا قضیه مالی قرار داده.
    فعلا خدانگهدار

  12. 3 کاربر از پست مفید girl66teh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (سه شنبه 27 آبان 93), Kimia7 (سه شنبه 27 آبان 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان ممنون از راهنماییهاتون
    چون همسرم شهر دیگه ای هست بابت این موضوع دوست نداشتم تلفنی صحبت کنم صبر کردم توی یه موقعیت مناسب حضوری در مورد کار و شراکتش صحبت کنم به پیشنهاد شما من خوب یا بد کار رو مطرح نکردم فقط به نظر و برنامه هاش در مورد کار گوش دادم و بعضی جاها بعضی نکات مثبت و منفی رو هم گفتم که قبول میکرد و میگفت اره خودم میدونم در مورد شراکتش با پدرش هم صحبت شد یعنی خودش مطرح کرد قبل اینکه من چیزی بگم همسرم مطرح کرد که نمیخواد با اشنا به خصوص پدرش شراکت داشته باشه منم تایید کردم که دوست ندارم بعدها رابطه پدر پسری سر این شراکت به مشکل بر بخوره که تایید کرد و گفت یه دوست مطمئن بهش پشنهاد شراکت داده از این بابت خیالم راحت شد.
    مسئله دیگه هنوز برادرش هست خیلی پول قرض میگیره ازش که برگردونه ولی برگشتی وجود نداره اگه الان مشکل مالی نبود از این بابت مشکلی نداشتم ولی وقتی میبینم همسرم خودش از نظر مالی فعلا در تنگنا هست و خیلی اذیت میشه بعد به خاطر اینکه برادرش واسه کارهای بی هدفش پول لازم میشه بهش قرض میده بهم میریزم در موردش باهاش صحبت کردم و گفتم وقتی قسط ها تموم بشه و وضع مالیت رو به راه بشه اشکال نداره ولی الان چرا وقتی لزومی نداره به برادرت قرض میدی در صورتی که خودت الان لازم داری بذار خودش تلاش کنه نه اینکه به فکر خوشگذرونی باشه تا کم میاره بیاد قرض بگیره بابا که مغازه واسش اجاره کرده اگه درامد نداره چرا باهاش صحبت نمیکنید جمع کنه و کار دیگه شروع کنه چرا باید چند ماه یه بار هوس یه چیزی کنه یه بار موتور میخواد یه بار فلان موبایل یه بارم فلان تبلت سریع هم واسش تکراری میشه و میخواد عوض کنه بجای قرض وقتی میاد کمکت هر چی حقش هست بهش بده که اونم میدی جدا از قرض گرفتناش. خیلی اروم باهاش حرف زدم وسط صحبتام فقط با تکرار تایید میکرد و میگفت اسمش قرضه پس نمیده که عصبی شده بود گفت دیگه بهش نمیدم حق با توست من دارم زحمت میکشم تا تو راحت زندگی کنی نه که هزینه دلخرجی داداشم رو بدم بهش گفتم نه اشتباه متوجه شدی من که هر موقع هر چی خواستم واسم تامین کردی واسه خودت میگم . تا چند روز که اونجا بودم همسرم مدام سر برادرش غر میزد و ازش شاکی بود که چرا بیکار میچرخی و مدام قسطی وسایلی که دوست داری برمیداری تا بقیه پولش رو پرداخت کنن تو این چند روز همسرم مدام عصبانی بود با من برخوردش خوب بود مثل همیشه ولی با برادرش خیلی بد برخورد میکرد پشیمون شدم که این موضوع رو مطرح کردم من توی صحبتم سعی کردم به خانوادش بی احترامی نکنم فکرم نمیکردم اینجوری عکس العمل نشون بده حتی وقتی تنها بودیم هم پیش من غر میزد که برادرش خیلی بی خیال شده و خودش رو مقصر میدونست و میگفت ایندفعه بهش قرض نمیدم که البته من همسر دلسوزم رو میشناسم و میدونم بازم قرض میده و برگشتی هم وجود نداره ولی موقع غر زدناش در موردش چیزی نمیگفتم و سعی میکردم حرف رو عوض کنم . الان نمیدونم من اشتباه کردم که در مورد برادرش صحبت کردم فکر میکنم از من هم ناراحت شده شاید نباید در این مورد حرفی میزدم ولی این دفعه واقعا بهم ریختم وقتی دیدم بابت طوطی 300 هزاری از همسر من پول میخواد اخه طوطی مهم بود یا پاس شدن چکهای همسر من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    میدونم که بازم قرض میده اوایل ازدواج اولین بار که دیدم داره بهش قرض میده پرسیدم واسه چی میخواد همسرم هم توضیح داد اون موقع هنوز این همه قسط نداشت چون کارش واجب نبود و جز دلخرجیای بیجا بود من در موردش حرف زدم و گفتم که بی جهت بهش پول نده وقتی میدی بگو به خاطر فلان موقع که کمکم کردی اینجوری عادت میکنه شاید اون موقع بد منظورم رو رسوندم که دفعه بعد که دسته چکشو دیدم یکی از ته چکها به اسم داداشش بود ازش پرسیدم گفت قرض خواسته فهمیدم این کار همیشگی همسر دلسوز بنده هست که تا برادرش قسطی چیزی میخره واسه اینکه جلوی طرف ضایع نشه بهش پول میده خیلی ناراحت شدم ولی دیگه چیزی نگفتم و چند بار دیگه این موضوع پیش اومد ولی ایندفعه واقعا نمیشد سکوت کرد. فقط نگین خب تو رو تامین میکنه حالا به برادرش هم پول بده چه اشکال داره که قبول نمیکنم خب فردا که بریم خونمون باید تا چند سال قسط بدیم این موضوع مطمئنا روی زندگیمون تاثیر میذاره . میدونم شاید به نظر بعضی ها در مقابل مسایل مهمی که اینجا مطرح میشه مسئله من مهم نباشه ولی از نظر من حل این مسئله واسم مهمه.

    - - - Updated - - -

  14. 2 کاربر از پست مفید girl66teh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), من راضیه هستم (جمعه 29 اسفند 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    نمیدونم چرا مسئله من حل نمیشه شاید من حساس هستم
    همسرم همچنان به قرض دادن به برادرش که اسمش قرضه و برگشتی وجود نداره ادامه میده من دیگه سکوت کردم و چیزی نمیگم الان برادرش مغازه ای که باباش براش اجاره کرده بود رو جمع کرده دو ماه اجاره عقب افتاده اش رو همسر من داد میگه بایت مدتی که داره کارم رو انجام میده بهش دادم اخه مبلغی که میده از کاری که برادرش میکنه بیشتره اول کار هم ازش پول گرفته بود حالا بازم میگیره یه ماه کار میکنه اندازه چند ماه حقوق میخواد کارشم که همیشه خدا نیمه و نصفه هست اخرش هم همسرم میره تکمیل میکنه واقعا اعصابم خورد میشه وقتی اینجوری برادرش رو از نظر مالی وابسته خودش کرده گفتم بزار منم یکم دلخرجی کنم البته همسرم هر موقع چیزی لازم دارم واسم تهیه میکنه ولی اون روز اعصابم خورد بود خواستم با خرید کردن تخلیه بشم بدتر شد موقع خرید من یه لباس برمیداشتم همسرم هم برای برادرش یه چیزی بر میداشت ینی همون اندازه که واسه من خرج کرد واسه برادرش هم خرید کرد حالا من هی میگم خب این لباسم واسه خودت بردار میگه الان لازم نیست پول ندارم بعدا , اگه اینا که واسه برادرش خرید رو واسه خودش میخرید اعصابم خورد نمیشد
    همیشه وقتی میریم خرید میخواد واسه یکی از اعضای خانوادش هم یه چیزی بخره من ناراحت میشم ولی به روی خودم نمیارم و نظر میدم که این خوبه یا اون رنگ بهتره یه بار نشد بریم بیرون یه چیز بخریم نگه ای کاش واسه فلانی اینم بخرم بعضی وقتها فقط میگه و نمیخره ولی بعضی مواقع هم میخره که بجای تشکر وقتی بهشون میده فقط ایراد میگیرن که این چیه این رنگش فلانه این مدلش خوب نی و ایراد و ایراد واقعا اعصابم خورد میشه دیگه دلم نمیخواد برم خرید یه بارم خواستیم بریم خواهرش گفت من فلان جا بدهی دارم بیام بهش بدم بعد من که پارچه خریدم همسرم منتظر بود خواهرش هم پارچه بخره یه جا حساب کنه که مورد پسندشون نشد و نخرید نمیدونم شاید من حسود شدم

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    اینطور که معلومه تواناییشو دارند ، دوست هم دارند خانوادشون و ساپورت کنند.
    مرد ها معمولا دوست دارند تکیه گاه باشند حالا هرکی میخواد باشه!
    ببینین از هزینه های شما نزدند بلکه بخاطر شما و بقیه از هزینه های خودشون کم کردن.

    این نشون میده همه ی شماها و خونواده خودشون میدونند هیچکدوم و جدا نمیبینند. و لذت میبرند که همه وابسته بهشون هستید.

    شما سرمایه یا پس اندازی هم دارید؟ یعنی همسرتون به این فکر هم بودن یا فقط در حال خرج میکنند؟
    شما اگه نگران سرمایه و پس انداز برای آینده اتون هستید میتونید باهاشون صحبت کنید، بالاخره همیشه که دو نفره نیستید باید بفکر بچه هاتون هم باشید بچه خیلی خرج داره باید حتما سرمایه ای داشته باشید.

    و مورد بعدی اینکه، خواهر و برادر ایشون اگه بزرگ هستند و فردی مستقلند ایشون باید بذارند سختی بکشند تا بتونند روی پای خودشون بایستند.
    به همسرتون بگید ماهی گیری بهشون یاد بده نه اینکه ماهی بده.
    نذار اینقدر وابسته باشند ما از آینده خبر نداریم شاید خانواده امون بزگتر شد دیگه نتونستی بهشون اینقدر کمک کنی.
    یا اینکه اصلا خدایی نکرده از نظر مالی افت کردیم اونوقت نه تنها خودمون به مشکل میخوریم بلکه کل خانواده ات به مشکل میخورند چون همه چشمشون بشما بوده.
    ولی وقتی بلد باشند روی پای خودشون بایستند اینطوری نگرانی اینو نداری که یوقتی اگه خدایی نکرده اتفاقی برای ما افتاد، اونها چکار باید بکنند.

    درحال حاضر همسر شما حکم پدر و برای اعضای خانواده اشون دارند، از این پدرهایی که دلسوزی بد موقع دارند، فرزندانشون هم متاسفانه بسیار واابسته تربیت میشند.و این برای آینده خودشون خیلی بده.

    یک مثال میزنم، یکی از دوستام میگفتن یکی از فامیلاشون فرزندشون و خیلی وابسته تربیت کرده بود طوری که این بچه حتی برای غذا خوردنش به مادرش نیاز داشت اینقدر این بچه سالم تنبل شده بود که اگه مادرش یروز خونه نباشه غذا نمیخوره، حتما باید مادرش بیاد بهش غذا بده.تنبل تنبل بار اومده بود، بچه واقعا سالم بود .ولی متاسفانه شیوه نادرست تربیت مادر بود که بچه الان با اینکه ده سالشه اما هنوز مادرش بهش غذا میده، مثه یک بچه معلول! !!!!

    خب کی کار این مادر و تایید میکنه؟
    حتی در آینده این بچه خودش با مادرش دعوا میکنه که چرا منو اینطوری تربیت کردی؟ چرا نذاشتی زمین خوردن و تجربه کنم؟
    چرا نذاشتی مشکلات و تجربه کنم و خودم برای حل شدن و دوباره بلند شدن تلاش کنم. !

    مادر کلی برایش زحمت کشیده ها، ولی زحمت بیهوده کشیده، زحمت افراطی کشیده.
    زحمتی کشیده که در راستای پیشرفت بچه هیچ کمکی نمیکنه!

    حالا همسر شما هم همینگونه اند باید مثله این مادر آگاهشون کرد، متوجه بشوند که باید بذارند برادرشون خودش شکست بخوره، خودش روی پای خودش بایسته و دوباره از نو شروع کنه! اینقدر اینکارو بکنه تا موفق بشه.

    مطمعن هم باشند اگه اجازه اینکارو بدن لطف بزرگی به برادرشون کردن اینطوری شاهد پیشرفت برادرشون خواهند بود نه پسرفت و تنبلی ایشون!
    تا زمانیکه برادرشون مطمعن باشند همسر شما همیشه پشتیبانشون هست هیچوقت تلاش نخواهند کرد.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 22 دی 93 در ساعت 09:30

  17. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    من راضیه هستم (جمعه 29 اسفند 93)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز ما هنوز دوران عقد رو سپری میکنیم و دور از هم هر کدوم توی شهر جدا هستیم
    اگه همسرم وضعیت مالی مناسب داشت اصلا واسم مهم نبود مسله اینجاست که فعلا وضعیت مالی به خاطر ساخت خونه و باز پرداخت وام مناسب نیست حتی تا این حد که ایشون از من خواستن پولی که پس انداز کردم تا وسایلی که دوست دارم واسه جهیزیه بخرم رو بهشون بدم البته من خیلی هم خوشحال هستم که تونستم بهشون کمک کنم چون اون وسایل ضروری نبود . ببینیید خواهرشون نامزد داره البته اون روز خواهرشون قصد نداشت همسرم حساب کنه ولی همسر من فکر میکنه وقتی با یکی از اعضای خانوادش هست حتما اون باید خریدشو حساب کنه نمیدونم چرا ؟
    یه جورایی توی خونه مسئولیت پدرشون رو بر عهده دارن که اون از نظر من اشکال نداره خب واسه پدر مادرشون انجام میدن مثلا اگه مادرشون بخواد بره دکتر همسر من میبرتشون ولی من نمیتونم درک کنم چرا وقتی داداشش یا خواهر نامزد کرده اش مریض میشن همسر من باید ببرتشون دکتر ؟ یا چرا وقتی داداشش کفش لازم میشه بجای اینکه با پدرش بره خرید با همسر من میره و ایشون باید حساب کنه یه جواریی خود همسرم میدونه وضع مالی خرابه ولی انگار به این خرج کردنا عادت کرده انگار فکر میکنه وظیفه ایشون هست به نظرم اگه مثلا خرید خواهرش رو حساب نکنه فکر میکنه کوتاهی کرده از بحث مالی هم بگذریم مثلا یکی از خواهراش ازدواج کرده هر موقع میخواد بیاد خونه پدرش همسر من میاره و میبرتش
    دوست عزیز من قبلا بابت برادرش صحبت کردم باهاشون خود همسرم هم قبول داره ولی میگه اگه ندم میره سراغ بابام , بابا هم الان وضع مالیش خوب نی و ازاین حرفا منم دیگه چیزی نگفتم و فقط سکوت میکنم و حرص میخورم که چرا توی این وضع مالی بد هیچ کس همسرم رو درک نمیکنه حتی خودش
    ویرایش توسط girl66teh : دوشنبه 22 دی 93 در ساعت 09:49


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عشق به مردی که نمیخواد مسولیت ازدواج رو بپذیره
    توسط سپیده_7071 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 05 اردیبهشت 94, 12:44
  2. چرا بعضی خانواده ها آداب و رسوم رو رعایت نمیکنند؟
    توسط سیمین‌دخت در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 14 تیر 92, 18:48
  3. ارتباط مردا با دخترا...منو ترسونده
    توسط بهار.زندگی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: شنبه 10 تیر 91, 12:03
  4. سری سوم صندلی داغ با مدیریت جدید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 383
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 مهر 88, 10:06
  5. گفتار سوم - شناخت خود و حقوق خود
    توسط آرمانخواه در انجمن حقوق ما...
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 01 تیر 87, 13:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.