به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 68
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Bow از سیاست مادرشوهرم خسته شدم

    سلام دوستان
    از مادرشوهرم خیلی دلم گرفته دوس داره تو هرکاری باهاش مشورت کنم هرجا میرم بهش بگم حتی واسه خونه گرفتنمون اونقد گفت نزدیک خودم خونه بگیرین که راحت رفت وامدهام زیرنظر داشته باشه یه روز درمیون بهش سربزنم یا اگه نشد برم، بهش زنگ بزنم.
    مشکل الانم باهاش اینه اگه طبق میلش رفتار نکنم گوشی روم قطع میکنه یه سری سرماخورده بودم خیلی بی حوصله وبیحال بودم گفت بیا خونمون برات اش گذاشتم دوس داشتم فقط بخوابم گفتم دستتون درد نکنه دیشب خوردم خیلی هم تشکرکردم گفتم مرسی خونه راحترم لبخند از لبم قطع نمیشد تا این حرفو زدم گوشی روم قطع کرد این سری هم تعطیلات تاسوعاوعاشورا رفتیم شهر خودم با شوهرم البته با میل شوهرم بود ولی وقتی بهش زنگ زدیم واسه خداحافظی بازم وسطه حرف گوشی روم قطع کرد.به شوهرم گفتم مامانتم الان گوشی روم قطع کردن یاد گرفته.گفت گوشیش لمسی صورتش میخوره قطع میشه چیزی نگفتم دیگه.ولی تودلم گفتم فقط بامن این اتفاق میوفته یا تاحالا مگه گوشیش لمسی نبود این دوسالی.

    رفتیم شهرمون هی زنگ میزد به شوهرم میگفت مگه قرارنشد امسال اینجا بمونین چرا عروسو بردی حالا هرچی شوهرم میگه با میل خودش بود میگه من که میدونم تو نگفتی از این حرفا..
    تو اون سه چهار روز هم یه زنگ نزد نه حال خودم نه حال خانوادمو بپرسه حداقل اس بده بگه ببخش دستم خورد قطع شد یا شارژم تمام شد.اونوقت به من میگه تو باید هروز بهم زنگ بزنی.با این کارش ادم چجور اونجور که میخواد رفتار کنه تازه این یه نمونه کاراش بوده

    اونقد باهاش راه میام که هروقت میخوام برم شهرمون باید برم یه سر به اون بزنم ازش مستقیم خداحافظی کنم برهم میگردم بعد هشت ساعت توجاده خسته وکسل اول باید برم خونه اونا بعد بریم خونه خودمون.شهرخودمون هم هستیم اونقد زنگ میزنه راه افتادین چرا راه نیوفتادین زود راه بیوفتین گاهی وقتا شوهرم مجبور میشه به دروغ بگه راه افتادیم
    الانم قهر کردم از جمعه بعد تعطیلی تا الان نه خونشون رفتم نه بهش زنگ زدم خستم کرده.توروخدا برام دعا کنین با انتقالی شوهرم موافقت کنن از این شهر بریم.که البته میدونم اونموقع هم یه شربازی درمیاره.
    کمکم کنین باهاش چجور باید برخورد کنم نمیخوام شوهرمو.بین خودمو مادرش قرار بدن خواهش میکنم راهنمایم کنین.

    میدونم جمعه هم بریم خونشون میخوان منت کنن که چرا نرفتم پیششون یا سراغشونو نمیگیرم
    همیشه جمعها با استرس پامیشم که بدوم برم خونشون
    ویرایش توسط pbsm : چهارشنبه 21 آبان 93 در ساعت 18:22

  2. 4 کاربر از پست مفید pbsm تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 21 آبان 93), sevil73 (شنبه 24 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 21 آبان 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم
    شما و همسرتون چند سالتونه ؟
    مادر شوهرتون چند تا فرزند دارن ؟
    همسر شما فرزند چندم خانواده هستند ؟
    آیا پدر همسرتون در زنده هستند ؟
    شما شاغل هستید ؟
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  4. 10 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 21 آبان 93), khaleghezey (جمعه 23 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), pbsm (چهارشنبه 21 آبان 93), sevil73 (شنبه 24 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93), واحد (پنجشنبه 22 آبان 93), هم آوا (پنجشنبه 22 آبان 93), مسافر زمان (چهارشنبه 21 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 29 آبان 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی زندگی موافق از اینکه وقتت را برای من گذاشتی
    منو همسرم باهم دوست بودیم وچون جفتمون دانشجو بودیم وهمسرم با پشتوانه خانوادش پا پیش گذاشت بماند دوره نامزدی چقد از کاراو منتاشون کشیدم ولی الان یک سالوچندماه عروسی کردیم اما باز مثل قبل برخورد داره شکر خدا شوهر دیگه محتاجشون نیست تازه داشته باشه کمکشون هم میکنه ولی انگار فقط اونا بودن که واسه بچشون زحمت کشیدن باباومامان من چندبرابرشو کردنو دارن بازم کمکمون میکنن.
    پدرشوهرم زندست ولی اون طفلک هم مقابل زبون زنش کم میاره همه کاره زنشه
    من 23سالمه شوهرم27 تقریبا 28
    نه شاغل نیستم
    همسرم فرزند اول هستن و جز شوهرم یه برادرشوهر و یه خواهرشوهر کوچیکتر از خودم دارم.حتی بعضی وقتا اوناهم واسه بعضی کارامون نظر میدن وایرادم میگیرن درصورتی که کاملا شخصیه مثلا. اینکه شوهرم بهم میگه (خونه مادرشوهرم هستی)اونقد سرپا نشو کار کن بهش میگن توکار زنونه دخالت نکن یا داداشش هم میگه پس پاشو توجاش کار کن
    خیلی بی ملاحضه و بی تشخیصا
    ویرایش توسط pbsm : چهارشنبه 21 آبان 93 در ساعت 19:41

  6. 4 کاربر از پست مفید pbsm تشکرکرده اند .

    sevil73 (شنبه 24 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93), واحد (پنجشنبه 22 آبان 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 22 آبان 93)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    سلام
    خب شما هم سیاست داشته باشید! سعی کنید یه جورایی وقتایی که لازمه پیششون باشید، تا اگه زمانی کم و زیاد شد نتونستید برید دیگه ازتون ناراحت نشه
    مثلا
    یه سری سرماخورده بودم خیلی بی حوصله وبیحال بودم گفت بیا خونمون برات اش گذاشتم دوس داشتم فقط بخوابم گفتم دستتون درد نکنه دیشب خوردم خیلی هم تشکرکردم گفتم
    راستش اگه همچین موردی باشه ما باید بدونیم طرف (حالا مادرشوهر ،یا مادرخودمون یا...) احتمال خیلی زیاد ازمون ناراحت میشه،
    ایشون شنیدن شما سرما خوردی،واستون آش درست کردن ،نشون میده دوستتون داره ، محبت کرده به قولا واست آش بار گذاشته، خب اگه نرید یا از آشه نخورید خب ناراحت میشن
    شما میتونسید اگه حالتون خوب نبود، سفارش کنید آش رو نگه دارن تا همسرتون بره بگیره ازشون و بیاره خونه واست،
    یا اینکه چند ساعت بعد ،1روز بعدش میسپردید که میاید و آش رو میگیرید...

    تا ایشون هم احساس نکنه زحمتاش هدر رفته

    شما چند ساله عروسی کردید مگه؟؟
    رفتیم شهرمون هی زنگ میزد به شوهرم میگفت مگه قرارنشد امسال اینجا بمونین چرا عروسو بردی حالا هرچی شوهرم میگه با میل خودش بود میگه من که میدونم تو نگفتی از این حرفا..
    با توجه به این صحبتتون فکر میکنم تازه ازدواج کردید،

    شاید میخواسته سال اول عروسشون پیش اونا باشه،
    معمولا تو اینجور مواقع خانواده پسر دوست دارن پیش اونا باشید،خانواده دختر هم همینطور! دیگه خودتون باید هماهنگ کنید،که نه اینطرف ناراحت بشن نه اونطرف

    اگرم احساس میکنید ارتباطتون زیاده وباید کمش کنید، یهو اینکارو نکنید!
    مثلا واسه مناسبت های اینجوری (همین تاسوعا عاشورا) پیششون باشید،ولی روز بعدش نرید دیگه...
    هواشون رو دورادور داشته باشید،
    اگه الان هفته ای 4 روز میرید خونشون،مثلا 1هفته دیگه 3 بار برید ،اون روز هم بهشون زنگ بزنید که خیلی دوست داشتم بیام ولی مثلا امروز فلان کار پیش اومده و کمی تلفنی جویای حالشون بشید

    ولی زیاد هم ازشون دوری نکنید، تا در مقابلتون جبهه بگیرن

    حالا دوستان باتجربه میان نظرات بهتری میدن
    ولی سعی کن زندگیت رو بخاطر این مسائل حاشیه ای تلخ نکنی.موفق باشی

  8. 11 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    .saber. (جمعه 14 آذر 93), khaleghezey (جمعه 23 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), pbsm (چهارشنبه 21 آبان 93), sevil73 (شنبه 24 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93), the boy (یکشنبه 25 آبان 93), هم آوا (پنجشنبه 22 آبان 93), مسافر زمان (چهارشنبه 21 آبان 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 22 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 29 آبان 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 بهمن 95 [ 03:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    4,848
    سطح
    44
    Points: 4,848, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    716

    تشکرشده 189 در 74 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام عزیزم ایشالا به مرور مشکلاتت حل میشه چون عروس اولی بخاطره همونه که میخوان دخالت کنن از طرفی شوهرت باید طوری رفتار کنه که کسی جرات نکنه دخالت بکنه بهتره با شوهرت حرف بزنی که باهاشون حرف بزنه هر وقت مناسبته خاصی بود برین پیششون

  10. 9 کاربر از پست مفید sevil73 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 23 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), pbsm (چهارشنبه 21 آبان 93), reihane_b (پنجشنبه 22 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93), واحد (پنجشنبه 22 آبان 93), هم آوا (پنجشنبه 22 آبان 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 22 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 29 آبان 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم اگر خواهر همسرتون یا برادرش ازدواج کنن به شما قول میدم 80 درصد مشکل شما حل میشه
    معمولا برای عروس اول این مشکلات هست و کاملا عادیه نگران نباش فقط با سیاست مدیریتش کن
    می تونید تعطیلات رو نوبیت کنید یا تو عید نصف تعطیلان طرف شما نصفش طرف اونها باشید
    در نهایت زیاد سخت نگیرید
    اونها هم عروس اولشونه هزار تا آرزو دارن .... یه کاری کن هم به خودت خوش بگذره هم به اونا خاطره های قشنگ درست کن
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  12. 8 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 23 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), pbsm (پنجشنبه 22 آبان 93), reihane_b (پنجشنبه 22 آبان 93), sevil73 (شنبه 24 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93), هم آوا (پنجشنبه 22 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 29 آبان 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از همه دوستان که وقتشونو برا من گذاشتن وراهنمایم میکنن.اخه من الان سه سالونیم عروسشونم دوسالونیم هم عقد بودم تو این سه سالو نیم همش پی دلشون بالا رفتم اما انگار برام وظیفه شده که هرچی اونا میگن کوتاه بیام و قبول کنم بخدا صبرم داره تمام میشه هیچ عروسی مثل من نیست تو اطرافم.مادرشوهرم هر حرفی که دلش میخواد میزنه انتظار داره ادم یادش بره امروز صبح که خواستم برم باشگاه کنار خونش منتظر ماشین بودم که یکم منتظر شدم و احساس کردم پنجرشون باز شد تو دلم گفتم نکنه منو ببینن و فردا بگم کنار خونمون بودی یه سر نزدی رفتم خونشون در زدم ولی کسی درو باز نکرد ولی مطمینم که پنجرشون باز میشد همین که صدا تلویزیون هم قطع شده بود.بازم خدا بالاسرم اگاتره بازم میگم حتما دارم اشتباه میکنم..
    چجوری بفهمونم که ازشون ناراحت میشم؟؟
    درصورتی که مادر شوهرم رک هر حرفی رو که بخواد میزنه کاری نداره طرفش ناراحت میشه یا نه ولی انتظار عملی از کسی نداره و زود شاکی میشه
    ویرایش توسط pbsm : پنجشنبه 22 آبان 93 در ساعت 16:26

  14. 2 کاربر از پست مفید pbsm تشکرکرده اند .

    sevil73 (شنبه 24 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    شما زیاد رو این مسائل حساس نشو
    ممکنه صدای زنگ رو نشنیده باشن صدای تلویزیون بلند باشه
    یا اینکه داخل حمام باشن و....

    دیگه اگه هم صحبتی شد شما که زنگ زدی دیگه حالا یا نبودن یا نشنیدن بی خیال
    شما سعی کن با دید مثبت نگاه کنی و خودت رو مشغل کارهای خودت کن .. خیلی خوبه که باشگاه میری
    باور کن اینقد زود میگذره همین که یه عروس دیگه میاد تو خونه و دخترشون هم ازدواج کنه دیگه اینقدر رو شما و کارهاتون حساس نمیشن
    تجربه دارم که میگم
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  16. 7 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 23 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), pbsm (پنجشنبه 22 آبان 93), گوش ماهی (شنبه 24 آبان 93), واحد (جمعه 23 آبان 93), هم آوا (پنجشنبه 22 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 29 آبان 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی زندگی موافق عزیز اره حق با شماست به شوهرم گفتم خیلی ناراحت شد زنگ زد مامانش ازش پرسید گفت من خونه نبودم خواهرشوهرم تنها بوده جواب نداده. کاش اوناهم زود ازدواج کنن خواهرشوهرم خواستگارای خیلی خوبی داره ولی موافقت نمیکنه.یعنی تا وقتی که اونا ازدواج نکردم صبر کنم؟تمام میشه این وظیفهای خسته کننده؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید pbsm تشکرکرده است .

    szd (جمعه 14 آذر 93)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست خوبم ازدواجتون رو بهتون تبریک میگم . عزیزم شما عروس خیلی خوبی هستی . برای همین مادر شوهرت خیلی دوستت داره . بهت تبریک میگم . توصیه میکنم این تالار رو ترک نکن . اینجا چیزهای خیلی خوبی یاد میگیری . بیشتر مادرها بعد از ازدواج پسرشون هم (مخصوصا پسر اول ) دوست دارند رویه قبلی رو ادامه بدن . نمیخوان بپذیرن که پسر کوچولوی اونها دیگه بزرگ شده و حالا سر پرست یک خونواده دیگه ست . ولی کم کم این اتفاق خود به خود می افته . نگران نباشید و سعی نکنید اینو شما بهش بفهمونید . چه اشکال داره شما هم سیاستهای عروس رو یاد بگیرید . اظهار محبت زبانی داشته باشید . میدونید که خانمها اظهار محبت زبانی رو دوست دارند . مثلا زمانی که براتون آش درست کرده و داره دعوتتون میکنه شما بگید . وای مادر جون مگه از اش شما میشه صرف نظر کرد ؟ ولی خیلی حالم بده خوابیدم نگه دارید عصری میام میخورم . هر چقدر به خانواده همسرتون محبت کنید بیشتر در نظر همسرتون عزیز میشید . هیچوقت پیش همسرتون از اونها بد نگید . اون خودش میفهمه.

  20. 7 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 23 آبان 93), paiize (شنبه 24 آبان 93), pbsm (جمعه 23 آبان 93), sevil73 (شنبه 24 آبان 93), szd (جمعه 14 آذر 93), zendegiye movafagh (شنبه 24 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 29 آبان 93)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 دی 94, 09:34
  3. سیاست های زنانه چیا هستن؟!! آقايون لطفا شما هم کمک کنید
    توسط نَمْ نَمِ بارون:) در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 تیر 94, 18:27
  4. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 خرداد 92, 18:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.