به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 68
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای خالقزی یعنی چی بدرد خاله بازی میخورم!
    مرسی واحد عزیز زندگی موفق مهربون ممنون که بازم کمکم میکنین ارومم کنین(وهمینجور اقای خالقزی). همه درست میگین یعنی از محبت زیادشه که دوس داره من زود به زود بهش سر بزنم!؟ ولی من فکر میکنم میخواد باسیاست تو زندگیم سرک بکشه یا دخالت داشته باشه اینجوره!
    حس دو دلی برام پیش اومده پس چرا هروقت زنگ میزنه من استرس میگیرم!نکنه میخواد بازم ازم ناراحت بشه گلگی کنه وچی باید بگم که دوسشون دارم اما میخوام خودم بخوام برم نه.اون بگه. اگه از حرفش یا کارش ناراحت نباشم شاید هفته 3بار هم برم.باشه شاید من اشتباه میکنم ولی میدونم تا جای کسی نباشید حسشو درک نمیکنید.
    شاید از خوبی یا بدیم باشه ادم کینه ایی نیستم اما زود رنجم خیلی.امیدوارم بتونم با حرفاتون خودمو اروم کنم که قصدی جز محبت نداره
    ویرایش توسط pbsm : یکشنبه 25 آبان 93 در ساعت 14:15

  2. کاربر روبرو از پست مفید pbsm تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 25 آبان 93)

  3. #22
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بخدا من یکی متعجبم چرا داری دستی دستی زندگی مشترک به کام خودت و شوهرت تلخ میکنی حیف نیست شما دوتا جوان هستید که تازه ازدواج کردی بشین واقعا پیش خودت دو دوتا چهارتا کن ببین چقدر برای این موضوع وقت میزاری و داری حرص میخوری شوهرت هم که از سنگ نیست متوجه میشه توی روحیش تاثیر میزاره و کیفیت زندگی مشترکتان را کم میکنه.
    منی که دارم توپ و تشر میکنم به شما بخاطر خودته چون واقعا حیفم میاد دلم میسوزه جوانی و باید لذت ببری شادی کنی مادرشه دلسوزه خودت مادر بشی متوجه میشی از قصد نیست بخاطر اینه که نگرانه دوسش داره و هنوزم شوهر شما براش حکم همان پسر کوچولویی داره که تاتی تاتی میکنه تا راه بره و هی میخوره زمین.مادر بشی متوجه حرفهایی که میزنم بیشتر میشی

    خود من همسرم با خواهرهام خوبه(مادرم فوت کرده) اونا هم خدایی دوسش دارن خوب ما 3تا عروس داریم خانومم با سیاست رفتار میکنه و مهربانه و واقعا هم دوستشان داره و براشون احترام قائله بعضی وقتها خودش پیشنهاد میده بریم خونه آبجی هام یا خونه پدرم بیشتر از من مشتاقه منم هرووقت هرچی بگه میگم چشم هرجا بگه بریم میگم باشه بعضی جاها یکم اذیت میشم ولی بخاطر همسرم میرم و واقعا روی زندگیمان وقتی میبینم اینقدر با خانوادم خوبه تاثیر بسیار مثبتی میزاره و عشقم نسبت بهش بیشتر میشه و ناخودآگاه براش احترام بیشتری قائلم و خدایی هم خواهرهام چه جلوش و چه پشت سرش ازش تعریف میکنن و بهم میگن خیلی خوش شانس هستی

    قرار نیست همیشه جایی بریم که بهمان خوش بگذره منم بعضی جاها اذیت میشدم و از بعضی افراد خوشم نمیامده عاشق اینم بشینم در مورد مسائل روز و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی گفتمان کنم با کسی که سطحش بالا باشه ولی خانومم دوس نداره و توی فامیلهاش چنین فردی نیست ولی از مدیر همدردی یاد گرفتم که قرار نیست همه چیز بر وفق مراد ما باشه و باب میل باشه هر فردی یک اخلاقی داره خوب یا بد بهتره یاد بگیریم صبور تر باشیم و انعطاف بیشتری داشته باشیم

    سلام
    حیفی که بخواهی پاسخهای شکننده را انتخاب کنی.
    پیشنهاد می دهم مثل اینها که می روند باشگاه بدن سازی و عضلات ضعیف خود را تقویت می کنند.
    شما هم روی ضعفهایی از این قبیل رنج بکش و تحمل کن تا قوی بشوی.
    یعنی حتی جاهایی که بهت خوش نمی گذره برو. و اگر طعنه و شوخی هم کردند و رنجیدی تحمل کن. به مرور قوی می شوی و دیگر اذیت نمی شود.
    البته باید حتما و حتما هدفت قوی شدن باشه.
    بعضی ها تحمل می کنند و توی خودشون می ریزند که زندگیشون خراب نشه.
    این ها از تو خودشون را می خورند. این به درد نمی خوره.

    شما باید آگاهانه انتخاب کنی.
    یعنی با اینکه می توانی این رابطه ها را کم کنی و یا شوخی هایت را کم کنی. اما انتخاب می کنی که بشاش و شاد باشی و تحمل شوخی های دیگران را داشته باشی تو قوی شوی

    شما هنوز اول راه رشد خودت هستی.
    می توانی با تقویت خود در حوزه های مختلف همزمان با بالارفتن سنت ، پخته تر و قوی تر و شاد تر هم باشی.

    راه گریز اجتنابی را انتخاب نکن.
    این هم لینک برای مطالعه بیشتر:
    آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي
    پست جناب مدیر انجام دادنش سخته خود من هم تقریبا توی شرایط شما بودم سعی کردم مدیریتش کنم بهتر شدم تا حدودی خدا را شکری سعیتو کن سخته ولی اینو بدان بعدش دیگه اون آدم سابق نیستی بلکه خیلی قویتر و محکمتر شدیبعضی وقتها یکی از فامیل های خانومم به شوخی خیلی هم دوسش دارم تیکه میندازه انصافا تا استخون وجودم میسوزه ولی منم کم نمیارم جوابشو با شوخی و خنده میدم حس خوبیه اینکه صبور باشی و ظرفیت خودت را بالا ببری احساس بزرگ شدن میکنی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : یکشنبه 25 آبان 93 در ساعت 14:35

  4. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    parsa1400 (یکشنبه 25 آبان 93), pbsm (یکشنبه 25 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 25 آبان 93)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام عروس خانم.

    من تند تند نوشته های شما رو فقط خوند و نوشته های بقیه رو نخوندم.

    شما منو نمی شناسی ولی من خیلی حساسم رو اینکه کسی بخواد تو کارم دخالت کنه و اختیار زندگیم رو دستش بگیره. اصلا شاخک های حساس به این مساله دارم.

    با این وجود هر چی نوشته های شما رو خوندم احساس کردم که مادرشوهرت داره همه تلاشش رو میکنه که واسه شما بشه مامان. یعنی یه جورایی حتی پسرش رو گذاشته کنار و داره واسه شما مادری میکنه. من اصلا حس نکردم یه مادرشوهره که داره این کارا رو میکنه. همش حس میکردم یه مامانه که نگرانه دخترش تنها تو خونه حوصله ش سر نره، دخترش غذاش اماده باشه، دخترش بهش سخت نگذره تو خونه و ...
    منم گاهی صدام در میاد از بس که من مامانم می خواد حواسش به همه چی باشه، می خواد همیشه در جریان همه کارها باشه. شایدم گاهی ازش دلخور بشم ولی مامانه دیگه کاریش نمیشه کرد.
    حالا اگر شما هم به دید مامان به مادرهمسرت نگاه کنی حساسیتت کمتر میشه. دقت کن اون هیچ فرقی بین دختر خودش و شما نمی گذاره. پس شما هم یواش یواش بپذیر که اون نیت بدی نداره.

    با همه این اوصاف، خیلی بهتره که حریم ها و فاصله ها حتی با مادر خودم آدمم حفظ بشه. واسه این کار باید یواش یواش تغییر عادت بدی.
    سعی کن مشغله ت رو بیشتر کنی و اگر باشگاه یا کلاسی میری بگذار دقیقا همون موقع که مادرشوهرت خونه هست. سعی کن دوست جدید تو این شهر پیدا کنی. و با اونا هم رفت و آمد کنی. اگر همسرت دوست متاهل داره، دعوتشون کن خونه تون وسعی کن با خانم های اونها آشنا بشی.
    مادرشوهرت ببینه شما وقتت واقعا پره، کمتر اصرار میکنه.


  6. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 25 آبان 93), pbsm (یکشنبه 25 آبان 93), آویژه (یکشنبه 25 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 25 آبان 93)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    عزیز من زندگیت و مادر شوهرت خیلی هم خوبه بیخودی داری شلوغش میکنی...
    قدر زندگیتو لطفا بدون و اینقدر خودت رو درگیر حرفای حاشیه ای نکن ...
    بچسب به زندگیت و انقدر حساسیت الکی به خرج نده ...
    خیلی ارزوی داشتم مادر شوهر شما رو دارن ...
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  8. 3 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 25 آبان 93), pbsm (یکشنبه 25 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 25 آبان 93)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    میتونی یه لحظه تصور کنی اگه الان جای مادرشوهرت مادرت بود چه طوری راجع بهش حرف می زدی ؟
    آخه ی چه دلسوزه این همه زحمت کشیده برام آش درست کرده برم حتما بیارم
    اخی مامانم چقد دوسم داره هروز میخواد منو ببینه و....

    حالا چون مادر شوهره به جای واژه محبت از واژه سیاست استفاده می کنیم
    و به جای دلسوزی می گیم میخواد سرک بکشه تو زندگیمون


    بهتره نوع نگرشت رو عوض کنی
    اون تو رو مثل دخترش می بینه که حتی گله هم داشته باشه مستقیم به خودت میگه

    کاش همه مادرشوهرا از این مدل سیاست ها داشتن
    برو خدا رو شکر کن
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
    ویرایش توسط zendegiye movafagh : یکشنبه 25 آبان 93 در ساعت 16:56

  10. 5 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 25 آبان 93), maedeh120 (دوشنبه 26 آبان 93), pbsm (یکشنبه 25 آبان 93), واحد (یکشنبه 25 آبان 93), شیدا. (یکشنبه 25 آبان 93)

  11. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از همه.باشه سعی میکنم خودمو درگیر نکنم.
    ولی هرکدوم از شما اگه خانواده همسرتون دلسوزی بیش از حدی که شما اسمشو میذارین نسبت به زندگی شما داشتن کلافتون میکرد.وخواهشا اینو درک کنین هیچوقت کسی نمیتونه جای مادر خود ادمو بگیره .هرکس جای خودشو داره واینقدر منو قدرنشناس خطاب نکنین.من به صبوری خودم شک ندارم.نه میخوام زندگیمو خراب کنم نه قصد ناراحت کردن خانواده شوهرم دارم فقط میخواستم بدونم چرا همچین برخوردی داره و من باید چجور کنار بیام با این موضوع.اینم بگم مادرشوهرم زبونش فقط تنده بخاطر همین محبتش به دلم نمیشینه واسرار داره خانواده من دوسمون ندارن فقط اون دوسمون داره درصورتیکه میبینه باباومامانه من چقد واسه منو شوهرم ارزش قایلن وزحمت میکشن عوض تشکر میگه پدرمادر دختر وظیفشونه اگه نکنن جای تعجب داره..و همه حرفا گفتنی نیست.ولی از پدرشوهرم یا خواهرشوهرم هیچ ناراحتی ندارم شاید اوناهم زیاد دخالت کرده باشن ولی هیچوقت نشد حتی بهش فکر هم بکنم.از شما دوستان هم ممنونم. من فقط خواستم درد دل داشته باشم و اینکه این حقو دارم بخوام منو شوهرم روپای خودمون وایسیم وخودمون تصیم گیرنده باشیم یا باید تا ابد این ماجرا ادامه داشته باشه؟!
    .یه مثالی میزنم خودتون قضاوت کنین.چندوقت پیش بابای من یه ماشین باقیمت مناسب برامون پیدا کرد و درمورد این موضوع باهاشون مشورت کردیم مخالفتی نداشتن.گفتن اگه پولشو داری بخر.ما این سری رفتیم شهرمونو شوهرم هم از اون ماشین خوشش اومده وبا اینکه پول کم داشت بابام بهش کمک کردو اون ماشینو خریدن.تقریبا همسرم بی پوله بی پول شده بود وقتی برگشتیم شهرشوهرم چون ماشینو بارنامه کرده بودیم راننده کامیون یکم قیمتو کشید بالا وشوهرم هم که بی پول شده بود هرچی به مامانش گفت قرض بده مامانش لج کردو گفت نداریم(که چرا بابای من براش قدم برداشته چرا وقتی معامله کردیم بهش قبلش زنگ نزدیم خبر بدیم)شوهرم میدونست اگه بگه میخواد پشت تلفن دعوا راه بندازه که حق نداری بخری. به هرحال غیرمستقیم به بابای من بی احترامی کرد.اخه شما که نمیبینین فقط میخواد بگه من خیلی دوستتون دارم هیچکی دوستون نداره!درسته کارش بنظرتون؟ ولی از قرار دیشب برادرشوهرم که دوسال کوچیکتر از شوهرمه 2تومن پول از مامانش خواست بدونه اینکه بپرسه میخوای واسه کی وچی گفت باشه فردا بهت میدم.از هیچکس انتظار نداره براش کتاب باز کنن واسه هر چیزی فقط وقت ما میشه مهربونیش گل میکنه دلیل وبرهان میخواد.بازم این از دوس داشتنه بنظرشما!
    ولی باباش از بابام تشکر کرده ولی اون هیچ به روی خودشم نیاورده.

    باشه دوستان بازم من حساسم و من سکوت میکنم اینو از خودم مطمینم چون هیچوقت بی احترامی یاد نگرفتم. فقط میخواستم دلداریم بدین.
    ویرایش توسط pbsm : یکشنبه 25 آبان 93 در ساعت 18:59

  12. 4 کاربر از پست مفید pbsm تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 25 آبان 93), maedeh120 (دوشنبه 26 آبان 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 26 آبان 93), صبا_2009 (یکشنبه 25 آبان 93)

  13. #27
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط pbsm نمایش پست ها
    وخواهشا اینو درک کنین هیچوقت کسی نمیتونه جای مادر خود ادمو بگیره .هرکس جای خودشو داره
    همین جمله را در مورد همسرت در نظر بگیر. هیچ کس نمی تونه جای مادرش را براش بگیره. اگر شما اصرار داشته باشی که بهش ثابت کنی مادرش مشکل داره، اصرارت به ضرر خودت می شه. همه ی ما علیرغم کم و کاستی هایی که پدر و مادرمون ممکنه داشته باشند، هیچوقت حاضر نیستیم اجازه بدیم دیگران این اشکالات را گوشزد کنند. حتی اگر این "دیگران" همسرمون باشه و حتی اگر با اون حرف موافق باشیم.

    اگر دوستان به شما گفتند بیشتر ملاحظه کنید، به خاطر خودتون هست.
    در مورد این که ایشون به یکی از پسرهاش پول نداده و به اون یکی داده، دخالت نکنید. پول خودش هست و پسرهای خودش. اگر بتونید بدون این توقعات و افکار زندگی کنید، خودتون راحت تر هستید. فکر کردن به تصمیمات مادرشوهرتون و صحبت کردن در موردش با همسرتون، شما را اذیت می کنه و همسرتون را از شما دور می کنه (باز هم می گم، حتی اگر با شما موافق هم باشه).
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 26 آبان 93), maedeh120 (دوشنبه 26 آبان 93), pbsm (یکشنبه 25 آبان 93), آویژه (یکشنبه 25 آبان 93)

  15. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    ایشون رویه قبلی رو داره ادامه میده . به خاطر اذیت کردن شما نیست . به خاطر دوست داشتن شماست دقیقا . چرا میخواد ثابت کنه که خودش از همه بیشتر دوستتون داره ؟ یعنی میخواد محبت شما رو جلب کنه . اگه براش مهم نبودید که به حال خودتون رها میکرد . درسته این کارش درست نیست و ممکنه از طرف شما بد برداشت بشه و برای ایشون نتیجه عکس داشته باشه ولی با گذشت زمان یاد میگیره . ایشون فقط یه مادر نگرانه که میخواد از زندگی بچه اش مطمئن بشه . نگران نباشید همسر شما فرد اگاهیه و زیاد تحت تاثیر نیست . علاوه براون اگر خواستگار استقلال هستید بیشتر از لحاظ مالی باید مستقل بشید و انتظارات مالی از هر دو خانواده نداشته باشید . اینطوری استقلال شما بیشتر مورد احترام قرار میگیره . پول دادن به پسر مجردش وظیفه ایشونه چون هنوز مستقل نشده ولی شما استقلال دارید . مثلا برای خریدن ماشین شما مستقل عمل میکنید و انتظار دارید کسی دخالت نکنه . پس اگر درمسائل مالیش هم دخالت نکرد نباید ناراحت بشید

  16. 4 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 26 آبان 93), maedeh120 (دوشنبه 26 آبان 93), pbsm (یکشنبه 25 آبان 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 26 آبان 93)

  17. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ببینید البته خیلی سخته ومن خودم دراین جورمواردهیجانی می شم ولی سعی کنیدباآرامش ومظلوم نمایی وبدون اسم بردن ارمادرش حرفتونوبهش بزنید.مثلا :عزیزم می دونم عاشق من هستی ودوسم داری .خواهش می کنم ازت که بذاری من درمورد چینش خانه اعمال سلیقه کنم وحتی بهش بگیدباآرامش ازمادرش بخوادکه پول بهش قرض بده تاحساسیت مادرش برانگیخته نشه .انشاالله موفق می شی

  18. 3 کاربر از پست مفید سرگشته دوست تشکرکرده اند .

    maedeh120 (دوشنبه 26 آبان 93), pbsm (یکشنبه 25 آبان 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 26 آبان 93)

  19. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 بهمن 95 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-30
    محل سکونت
    زیر آسمان خدا
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    4,750
    سطح
    43
    Points: 4,750, Level: 43
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 916 در 198 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دوست عزیز سلام.
    راستش من تصمیم داشتم یه مدتی نیام و ننویسم ولی وقتی دیدم مشکل شما دقیقا مثل مشکلی بود که من یه مدت خیلی بیشتر از شما باهاش درگیر بودم، تصمیممو عوض کردم.
    شاید دوستانی که الان اومدن و راهنماییتون کردن و همه هم اتفاق نظر داشتن که مادرشوهرتون آدم خوبیه فقط از روی نوشته های شما برداشت کرده باشن،
    اما اکثر همین دوستان، شیداجان، جناب آقای خاله قزی، زندگی موفق عزیز و ... به تاپیک های پر از تشنج من میومدن و برام توضیح میدادن که باید صبور باشم و قدر خانواده شوهرمو بدونم. و در زمان هایی که شدیدا عصبانی بودم برام می نوشتن تو مادرشوهر خیلی خوبی داری. الان که فکرشو می کنم خیلی ناراحت می شم از صحبت هام و حتی از برداشت ها و کج فهمی هام.
    میدونی دوست عزیزم شما وضعیتت خیلی بهتر از منه. من همسرم در شهر دیگه ای کار می کنه که کیلومترها از محل زندگیمون فاصله داره و من جز خانواده همسرم کسی رو ندارم اینجا.
    شما لااقل شب ها می رید خونه ی خودتون من توی نبود شوهرم یه مدت اصلا اجازه نداشتم خونه ی خودمون تنها بمونم.
    نمی دونم چطوری از تجربه ی باارزشم براتون بگم که شما بیشتر متوجه بشید اما اینو می گم که با گذشت زمان به حرف من می رسید.
    خوشبختانه تاپیک هام رو به انجمن آزاد انتقال دادم و مجبور نیستم اون نوشته های پر از بار منفی رو دوباره بخونم.
    عزیزم من از طرف آدمی که کاملا موقعیت شما رو درک می کنه و اخلاق های مادرشوهرش بسیار بسیار بسیار! شبیه به مادرشوهر شماست با اطمینان 100% میگم: مادرشوهر شما با وجود شاغل بودن و مشغله ی کاری، انقدر قلب مهربونی داره و بسیار شما رو دوست داره که با این مشغله ی کاری به فکر مریضی شماست.
    به این حرفم چند سال بعد می رسی عزیزم. زیاد اصرار نمی کنم آدم وقتی از دست کسی عصبانی باشه دلش نمی خواد واقعیتو ببینه و بشنوه. اینو در مورد خودم میگم به دل نگیر عزیزم.
    یه پیشنهاد دو روز دیگه، یه هفته ی دیگه، یه ماه دیگه یا چه میدونم هر وقت با مادرشوهرت آشتی شدی، به حرف های من فکر کن گلم.
    بهت قول میدم نظرت کمی متفاوت تر میشه.
    عزیزم رفت و آمدتو قطع نکن. مادرشوهرت قصد دخالت نداره. اتفاقا اصلا سیاست نداره که گوشی رو روت قطع می کنه! اگه به چشم عروس بهت نگاه می کرد با خودش میگفت کاری نکنم بهونه دستش بدم. اون با شما درست مثل دخترش رفتار میکنه و شما رو به همون اندازه دوست داره. این حرکت رو مامانم خیلی وقتا وقتی از دستم به شدت عصبانی باشه انجام میده. در مورد مادرشوهرمم من نمیذارم کار به اونجاها بکشه میگم باشه میام وگرنه مادرشوهر منم فوق العاده برعکس خودم رکه ازش بعید نیست گوشی رو تو سرمم بکوبه
    در واقع این از بی سیاستیشونه که هنوز نفهمیدن محبت و توجه هم اندازه ای داره. زیادیش طرف مقابلو اذیت می کنه و جواب محبت هاشون ممکنه نتیجه ی عکس داشته باشه.
    اتفاقا به نظر من به جای بهانه آوردن اینکه خوابت میاد یا حوصله نداریمثل یه دختر که با مادرش حرف میزنه بهش بگو با اینکه خیلی دوستش داری و به خاطر مهربونی هاش ازش ممنونی، دوست داری خونه ی خودت بیشتر بمونی.
    عزیزم ممکنه فکرکنی نفسم از جای گرم بلند میشه!
    کاملا برعکس.
    بنده مسائل گذشته برام همچنان طبق روال گذشته ادامه داره، و این منم که صبورتر شدم، چشمها را شستم و جور دیگر می بینم (با زاویه ی دید کاملا متفاوت)، بیشتر از قبل شکرگزارم و کمتر از قبل گله گزارم.
    مادرشوهرم همون آدم قبلیه ولی من واقعا به جون عزیزترین کسم قسم میخورم دیگه به چشم مادرشوهرم نگاهش نمی کنم.
    بی انصافیه که اون بدون سیاست منو مثل دخترش بدونه و من اونو به چشم مادرشوهری که عمرا جای مادرمو بگیره.
    اینو وقتی فهمیدم که مادرشوهرم با حالت درد و دل بهم گفت چرا آدم حرفی که مادر آدم بهش میزنه همون لحظه یادش میره ولی خدا نکنه مادرشوهرش چیزی بگه؟ بنده خدا فوری بهم گفت درباره مامانبزرگ (مادرشوهر خودش) میگما منظورم تو نیستی کاملیا.
    خدا سهراب رو رحمت کنه چه خوش گفت که چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید.
    مطمئنم از نوشته هام دلخور میشی و هر جا اسم کاملیا-94 رو ببینی یه حس منفی خواهی داشت ولی دلم نیومد نگم و من احساسم نسبت به شما کاملا عکسه: خواهر کوچکتری که داره مسیر چند ماه قبل منو طی میکنه.
    خوش باش به رابطه ات با شوهرت برس. از ته دلت محبت کن تا به دل بشینه به دل کسی هم ننشست این شما نبودی که ضرر کردی اونی که درک نکرد ضرر کرده.
    خوش باش که شب ها در منزل خودتون می خوابین.
    من که هر وقت شوهرم بعد 22 روز میاد و صد در صد به دیدار مادرش می ریم، شب ها باید اونجا بخوابیم
    وگرنه مامان شوشو هم نگران خستگی هر دومون میشه هم نگران پول بنزین. اخه ترافیک تهران سرسام آوره مخصوصا این سرش تا اون سرش.

    تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
    در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن

    ویرایش توسط Kamelia-94 : دوشنبه 26 آبان 93 در ساعت 10:41

  20. 7 کاربر از پست مفید Kamelia-94 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 26 آبان 93), parsa1400 (دوشنبه 26 آبان 93), pbsm (دوشنبه 26 آبان 93), کیت کت (دوشنبه 26 آبان 93), واحد (دوشنبه 26 آبان 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 26 آبان 93), صبا_2009 (دوشنبه 26 آبان 93)


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 دی 94, 09:34
  3. سیاست های زنانه چیا هستن؟!! آقايون لطفا شما هم کمک کنید
    توسط نَمْ نَمِ بارون:) در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 تیر 94, 18:27
  4. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 خرداد 92, 18:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.