به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1393-10-24
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,185
    سطح
    18
    Points: 1,185, Level: 18
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 66 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دخات های خانواده همسرم رو چطور کمتر کنم

    سلام دوستان لطفا راهنماییم کنید تا مشکلاتم رو کمترکنم.من 32 ساله لیسانسه شوهرم 33 فوق دیپلم لیسانسشو نیمه رها کرد.ایشون تو سهر دیگه دور از ما مشغول کار هستن.و من و تنها پسرم با اینکه خونه مستقل داریم مجبوریم وقتایی رو که شوهرم نیست منزل پدر همسرم باشیم.چون خونواده خودم هم شهر دیگه ای هستن.من کاملا مطمین هستم که خانواده ایشون حس خوبی به بنده ندارن اما به ظاهر با من خوبن البته نه به خوبی دامادشون یعنی گاهی بی جهت بهم بی احترامی میکنن.یه جورایی احساس میکنم منو قبول ندارن.چون انتخاب پسرشون بودم .تشنایی قبل از ازدواج ولی نه دوستی.ایشون تو محل کار منو دیدن و بقیه ماجرا.خیلی در کنارشون راحت نیستم خیلی وقتا دل گرفتم ازیه رفتاراییشون ناراحت میشم اما هیچی نمیگم اما تو عالم خودمو نوشته هام داغون میشم.من دختر مودبیم وکاری به کار کسی ندارم اما با خونواده شوهرم مهربون و صمیمیمی هستم.و انتظار دارم با من مودب باشن اما گاهی با صدای بلند بامن صحبت میکنن.یه مثال میزنم.یه شب پسرم بدجور مریض بود. و مدام گریه میکرد من و مادر شوهرم یه مقدار میوه خورده بودیم مادر شوهرم ظرفارو میخاست ورداره من گفتم من میبرم.بردم.گذاشتم تو ظرفشویی یهو پسرم شروع کرد به گریه کردن منمکظرفو گذاشتم اومد ببینم پسرم چشه که پدر شوهرم با لحن خیلی بدی گفت بیا ظرفاتو بشور کار خیلی سختیه که انجام نمیدی مگه.خیلی دلم شکست هیچی نگفتم شستمشون.وبعد رفتم پسرمو بغل کردم.از اینجور رفتارا زیاد دارن بامن.ولی من واقعا احترامشونو دارم.حالا من دوس دارم برای اینکه ازین مسایل کمتر پیش بیاد یه روزایی تو هفته رو برم خونه برادرم یا خواهرم اما خانواش نصیحتش کردن که من جایی نرم همش پیشه اینا باشم.حالا لطفا منو راهنمایی بفرمایید چطور مساله رو با همسرم درمیون بزارم که این مساله میسر شه.اخه همسرم رو خانوادش حساسه و مطمینم اگه رفتاراشونو بگم شوهرم اصلا باور نمیکنه.چون جلوی شوهرم هیچوقت باهام بد حرف نمیزنن برعکس خیلیم احترام میزارن.چیکار کنم دخالتاشون کمتر شه و زیاد به زندگیمون کار نداشته باشن.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    اسمان ابی عزیز سلام . خوشبختانه شما عروس خوب و فهمیده و مودبی هستید . خانواده همسرتون هم خانواده خوبین . و برخورد هایی که گفتید کاملا طبیعیه . رفت و امد شما خونه پدر شوهرتون بیشتر از معموله . یعنی شما در واقع با اونها زندگی میکنید . و طبیعیه که در اونجا مهمان به حساب نمی ایید . پس نباید انتظار داشته باشید که مثل یک مهمان با شما رفتار بشه . اینو بی احترامی محسوب نکنید . بلکه پدر مادر با دختر خودشون هم همین رفتار رو دارند . و لازم هم نیست که شما به همسرتون بگید اینو بهم گفتند یا سرم داد کشیدند و ... البته رفتن به خونه خواهر یا برادر هم کار صحیحی نیست . کار یکی دو روز که نیست . حالا تو خونه پدر شوهرتون شما عروس خونه اید و یکی از اعضای خونواده محسوب میشید ولی اونجا مهمون هستید .ولی اینکار رو تا کی میشه ادامه داد ؟ یا همسرتون باید منتقل بشه یا شما برید به شهر محل کار همسرتون . برنامه تون برای اینده چیه ؟

  3. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    asemene.abi (شنبه 11 بهمن 93), آویژه (شنبه 11 بهمن 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1393-10-24
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,185
    سطح
    18
    Points: 1,185, Level: 18
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 66 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واحد عزیز ممنون از اینکه توجه کردید.خیلی دوس داشتم شما هم برام بنویسید.چون از پیام هاتون احساس کردم خیلی با تجربه هستید.راستش من زیاد ادم حساسی نیستم و مشکلم اینه که برعکس هیچوقت با دخترشون اینطوری صحبت نمیکنن یا پسرشون ومن بیشتر از این تفاوت رفتار ناراحت میشم.پس بهتره که کلا مطرح نکنم.منم همش از گفتنش دودل بودم.در مورد اینکه برناممون چیه حداقل تا دو ماه دیگه این شرایط تغییر میکنه.یعنی من و پسرم به همسرم ملحق میشیم به گفته شوهرم.راستش هیچوقت با شوهرم راجع به این چیزا صحبت نمیکنم.ولی اون حتی کوچیکترین مسایلو به من میگه مثلا یبار برادرم بهش گفته بود لاغر شدی و ازین ناراحت شده بود.کلا حساسه.حالا من بخاطر این حساس بودنش یه مقدار از خونوادم دور شدم.و خیلی دوس دارم این مشکلم حل بشه.و یه چیز دیگه اینکه مادر ایشون یه مقدار بهشون خط میده اوایل که از هم دور بودیم من چند روزی خونه برادرم.میموندم و شوهرم مشکلی با این مساله نداشت.اما یه بار از مادر شوهرم شنیدم که چرا خونه برادر بری که عروس منتشو بزاره.من هیچی نگفتم.دقیقا بعد اون روز شوهرم در مورد رفت وامدم حساس شده.احساس میکنم مادرش باهاش صحبت کرده چون ازین اخلاقا ازش سراغ دارم دوس دارم اون تاثیری که من روش میزارم بیشتر از مادرشون باشه نه فقط در این مورد بلاخره من دارم با ایشون زندگی میکنم.اما دوس ندارم رفتاری ازم سر بزنه که نتیجه عکس بگیرم میخامم با اطلاع جلو برم.لطفا راهنمایی کنید ممنونم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.