سلام
نوشته اصلی توسط
setare75
اما میدونم گزینه های خیلی بهتری از اون خواهم داشت
میترسم ترکش کنم و نفرینش منو بگیره و نتونم فراموشش کنم از طرفی اون به خاطر وضع مالی بد پدرش تو زندگیش خیلی شکست خورده
...
میترسم با رفتن منم داغون و افسرده شه
من دوسش دارم ناراحتیشو نمیخوام
من چیکار کنم؟
شما به دلیل سن کمتون شاید از روی احساسات وارد یه رابطه شدین ابتدا احساسات شدید باعث تقویت این رابطه شده ولی به مرور زمان با کمرنگ شدنشون واقعیتهای بیشتری رو ملاحظه کردین.
چیزی که بنده احساس میکنم اینه که مشترکات ابتدایی بین شما و ایشون وجود نداره چیزی که بهش "کفویت" گفته میشه. از طرفی مطمئن باشید که در آینده حتما خانواده ی شما و حتی شاید خودتون اختلافات مالی و جایگاه شغلی ایشون و سایر دامادهاشون رو ،بسته به فرهنگ و افکار حاکم بر خانوادتون، آشکارا بیان خواهید کرد و این میتونه باعث اختلاف بین شما و ایشون بشه.
در نظر داشته باشید که به کسی مدیون نیستید و نیازی به فداکاری یا قربانی کردن خودتون نیستید، پس بی جهت عذاب وجدان نداشته باشین؛ من احساس میکنم خودتونم دودل هستید و قطعیتی ندارین.
در هر صورت ادامه ی این رابطه به صلاح نیست؛ یا باید به کلی قطع بشه یا برای ازدواج اقدام رسمی صورت بگیره،که به نظر من سن شما و جملاتتون در پستتون نشون میده هنوز برای ازدواج آماده نیستید.
این لینک رو هم مطالعه کنید :
http://www.hamdardi.net/OLD/thread-3528.html
موفق باشید.
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم / هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
علاقه مندی ها (Bookmarks)