ماهان جان. عزیز دل برادر. هیچ کدوم از روابطی که الان به مراحل بدی رسیدن و منجر به پاشیده شدن زندگی ها شدن از ابتدا با نیت و قصد قبلی نبودن که! همشون با توجیهات عقلی و استدلای و ... درست به سبک شما شروع شدن و اون روابط به اهستگی و به مرور زمان ریشه دوانیده و به افراط کشیده شدهو ببینید شما با این کار خودتون را در موقعیتی قرار میدید که امکان و احتمال لغزش بیشتر میشه و ممکنه با یک وسوسه شیطان یا یک شعله ور شدن هوای نفس موقعیت بالقوه بالفعل بشه. پس به دلیل پیچیدگیهای درونی و روحی و همچنین وسوسه هایی که ممکنه ناگهان خط مشی ما انسانها را تغییر بده بهتره که خدمونو تو شرایطی که اون شرایط میتونن آینده و زندگی و آرامشمون را بر هم بزنن قرار ندیم! درسته برادر بزرگوار؟ شما میتونید با ایشون همیشه در حد همکار بمونید و برای خانومتون هم همصحبتی پیدا کنید که بهشون حس منفی نداشته باشنو بلاخره خودشون کسی را پیدا میکنن یا اینکه دیر یا زود کار شما تغییر میکنه وبه تهران برمیگردید. همسرتونم ترجیح دادن صبر کنن تا برگردین و با دوستای قبلیشون برن و بیان! پس شکا چرا اینقدر به اب و اتش میزنید؟ همسرتون یکماه دیگه بچش به دنیا میاد و کاملا سرگرم بچه میشن. پس.....
برادرانه میگم. تو خلوت خودت خوب فکر کن و پیش خودت به این سوال جواب بده! اگه فردا بگن بشما که باید برگردی تهران و دیگه نمیتونی ایشون را ببینی چقدر ناراحت میشی یا نمیشی؟ برات واقعا علی السویه هست؟ اگه یکم هم (حتا سر سوزنی) برات سخت باشه باید متوجه بشی وسوسه شیطانه ها! مراقب باش
*به جادوی چشم تو شیدا شدم*
*ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
*من آن قطره بودم که با موج عشق*
*در آغوش مهر تو دریا شدم*
علاقه مندی ها (Bookmarks)