ممنونم از هر دو عزیز که نظراتشون رو گفتن .
ببینید خودمم اعتراف میکنم حرفام نو نیست یا بارها شنیدید و خیلی ها اصلا رغبت ندارن که دوباره این حرفا براشون تداعی بشه ولی بحث سر اینه که نیاز مالی تا کجا و شرایط فعلی من چطور ؟؟
اصلا انکار نمیکنم که زندگی هزینه نداره یا واقعگرا نباشم ، ولی آخه فک نمیکنید اگه بخوایم با این طرز فکر هم جلو بریم والا تا 35 سالگی هم شاید نتونم ازدواج کنم ....
من نوعی مدنظرمه خب وقتی اینطور باشه پسرا هم همین فکر رو دارن و دو طرف یعنی هم پسرا و هم دخترا ضرر میکنن و بیشتر هم خانومها ...

نمیگم که باید در بدترین شرایط اقتصادی اقدام به ازدواج کرد ولی اگه کف انتظارات جامعه به حدی باشه که کمر آقایون بشکنه مسلما آقایون هم پا پیش نمیذارن برای ازدواج و از مسیرهای دیگه ای این نیازشون رو ارضاء میکنن که قطع یقین باز هم خانوم ها متضررتر میشن

خونه ایده آل نمیشه خرید ، قید ماشین رو باید زد ، حتی فکر مستاجری در نقاط خوب شهرها با هزینه های سرسام آور رو هم باید زد .... یک راه حل وجود داره که همه این نیاز مالی برطرف بشه اینکه یا دست به خلافی گنده زد یا دزدی کرد و یا .....
تلاش هست ولی اگه قرار باشه درست زندگی کنم منه جوون و پاک و لقمه حلال دربیارم حالا حالا ها فکر خونه و ماشین و ابزار آلات این شکلی رو باید بزنم ...

اما در جواب خانوم دختر بیخیال که لطف کردن مطالب خوبی گذاشتن باید بگم ...... به هیچ وجه ادعا نکردم که در شرایط فعلیم قدرت اداره زندگیم رو دارم .... من موکولش کردم به چند سال بعد تا با آرامش بیشتری کار کنم و بدون دغدقه خاص در شرایطی که حداقل ها رو داشتم اقدام کنم .....
ولی شاید بگید مشکل کجاست خب برو کار کن دیگه ؟؟
اینجا میرسیم به ی لایه عمیق تری به نام انگیزه کار کردن ....... قبول دارید وقتی اسمی حتی در خیالات من به عنوان همسرم هم در ذهن من هک بشه ، روحیه ای ده برابر برای کار کردن به آدم میده ؟؟ اینکه مسئولیت پشتت باشه خیلی فرق داره با اینکه ازاد باشی و برای خودت بگردی .....

ی مسئله ای دیگه اینکه صبر کردن برای من تعریفش اینه : تو شرایط بغرنج جامعه امروز هر روز صبر کردن من یعنی مقابله با صدها وسوسه ..... منظورم رو متوجه میشید دوستان ؟؟؟؟
من فقط به فکر تشکیل خانواده ام ..... صبر کردن زیاد برای من و تو این سن حاد هر آن منو به پرتگاه و لغزش نزدیکتر میکنه ..... برای این مشکل چه راه حلی رو پیشنهاد میکنید ؟؟

- - - Updated - - -

ممنونم از هر دو عزیز که نظراتشون رو گفتن .
ببینید خودمم اعتراف میکنم حرفام نو نیست یا بارها شنیدید و خیلی ها اصلا رغبت ندارن که دوباره این حرفا براشون تداعی بشه ولی بحث سر اینه که نیاز مالی تا کجا و شرایط فعلی من چطور ؟؟
اصلا انکار نمیکنم که زندگی هزینه نداره یا واقعگرا نباشم ، ولی آخه فک نمیکنید اگه بخوایم با این طرز فکر هم جلو بریم والا تا 35 سالگی هم شاید نتونم ازدواج کنم ....
من نوعی مدنظرمه خب وقتی اینطور باشه پسرا هم همین فکر رو دارن و دو طرف یعنی هم پسرا و هم دخترا ضرر میکنن و بیشتر هم خانومها ...

نمیگم که باید در بدترین شرایط اقتصادی اقدام به ازدواج کرد ولی اگه کف انتظارات جامعه به حدی باشه که کمر آقایون بشکنه مسلما آقایون هم پا پیش نمیذارن برای ازدواج و از مسیرهای دیگه ای این نیازشون رو ارضاء میکنن که قطع یقین باز هم خانوم ها متضررتر میشن

خونه ایده آل نمیشه خرید ، قید ماشین رو باید زد ، حتی فکر مستاجری در نقاط خوب شهرها با هزینه های سرسام آور رو هم باید زد .... یک راه حل وجود داره که همه این نیاز مالی برطرف بشه اینکه یا دست به خلافی گنده زد یا دزدی کرد و یا .....
تلاش هست ولی اگه قرار باشه درست زندگی کنم منه جوون و پاک و لقمه حلال دربیارم حالا حالا ها فکر خونه و ماشین و ابزار آلات این شکلی رو باید بزنم ...

اما در جواب خانوم دختر بیخیال که لطف کردن مطالب خوبی گذاشتن باید بگم ...... به هیچ وجه ادعا نکردم که در شرایط فعلیم قدرت اداره زندگیم رو دارم .... من موکولش کردم به چند سال بعد تا با آرامش بیشتری کار کنم و بدون دغدقه خاص در شرایطی که حداقل ها رو داشتم اقدام کنم .....
ولی شاید بگید مشکل کجاست خب برو کار کن دیگه ؟؟
اینجا میرسیم به ی لایه عمیق تری به نام انگیزه کار کردن ....... قبول دارید وقتی اسمی حتی در خیالات من به عنوان همسرم هم در ذهن من هک بشه ، روحیه ای ده برابر برای کار کردن به آدم میده ؟؟ اینکه مسئولیت پشتت باشه خیلی فرق داره با اینکه ازاد باشی و برای خودت بگردی .....

ی مسئله ای دیگه اینکه صبر کردن برای من تعریفش اینه : تو شرایط بغرنج جامعه امروز هر روز صبر کردن من یعنی مقابله با صدها وسوسه ..... منظورم رو متوجه میشید دوستان ؟؟؟؟
من فقط به فکر تشکیل خانواده ام ..... صبر کردن زیاد برای من و تو این سن حاد هر آن منو به پرتگاه و لغزش نزدیکتر میکنه ..... برای این مشکل چه راه حلی رو پیشنهاد میکنید ؟؟

- - - Updated - - -

سلام . خسته نباشین.

صحبتی که شما میکنی ماله 7 سال پیش منه. منم همه شرایطم مهیا بود غیر ازسربازی و شغل و درآمد. البته من درسم تقریبا تموم بود.

اونوقتا میتونستم ازدواج کنم چون بابا از نظر مالی کامل هوامو داشت. شاید خوب بود که این کارو میکردم. اما هرچی گذشت شرایط بدتر شد طوری که چند سال اصلا بهش فکر نکردم.

حالا یکی دوسالی میشه که یه مقدار شرایط رو به بهبود هست طوری که بشه یه زندگی ساده رو اداره کرد. اما الان توی 31 سالم و بعضی وقتا که به گذشته نگاه میکنم حس میکنم اشتباه کردم.

البته امیدوارم شرایط برای شما بهتر از من باشه و مجبور نباشی تا 30 سالگی مجرد بمونین.

براتون آرزوی موفقیت دارم
ممنونم دوست بزرگوار ، حضور و نظراتتون برام خیلی ارزشمنده به عنوان کسی که قبلا با من هم عقیده بوده ......
مشکلی با سن های 27 28 اینا برای ازدواج ندارم اما واقعا اینکه تا اونموقع چطور باید سر کرد خیلی سخته خیلی قبول دارید ؟؟
سخت بودنش برای من ازینجهته که هدفم ازدواجه و دوس دارم همسرم فقط تو قلبم حالک باشه و برای این مهم باید جلوی هزاران هزار وسوسه وایسم و اشتباهی نداشته باشم

حالا شما نظرتون درباره من چیه ؟؟ با توجه به اینکه قبلا رفتید و حالا پشیمونید آیا پیشنهادتون به من اینه که به راه و تصمیم و درستیش ایمان داشته باشم یا نه ؟؟