نگفتی میزان مشروت خوردنش در چه حد هست؟ولى يه مشكل بزرگ داره مشروب ميخوره
و من نميدونم از خوبيهاش به خاطر مشروب بگزرم يا نه؟
این مساله چقدر اذیتت میکنه؟
سعی زیاد از این آقا تو خونه صحبت نکنی. یا اگر صحبت میکنی وقتایی باشه که خواهرت نیست.ميگه تو قول دادى ٢٥ سالت شد دوباره فكر ازدواج بيفتى چرا زدى زير قولت اين پسر خوبه اما واسه تو نه من حس ميكنم مثل قبلى به من حساسيت داره و نميخواد من و تو خوب باشيم
ميگم از كدوم رفتارش فهميدى ميگه حسم ميگه(من هر بار با نامزد قبليم بيرون ميرفتم فرداش خواهرم عيب هاى بزرگش و رو ميكرد و حس منو به اون بدتر ميكرد)
روزايي كه من با اين اقا رفتم بيرون از تو تختش پايين نيومد نه صبحونه نه ناهار خورد شب اومدم ديدم اينه ميبردمش شام بيرون
تورو خدا بگين باهاش چيكار كنم ؟بلاخره منم ميخوام ازدواج كنم ولى خواهرم اين قدر غمگينم ميكنه كه پشيمون ميشم مثل نامزدى قبليم
سعی کن وقتایی که تو خونه هستی به خواهرت محبت کنی ولی این محبت طوری نباشه که بهت وابسته بشه. مثلا دلیلی نداره که همه ی تفریح های خواهرت فقط با شما و در کنار شما باشه.
خواهرت باید یادبگیره بخشی از مسئولیت خونه رو بپذیره و همچنین شرکت و سهام پدری تون. سعی کن کم کم این کار رو شروع کنی. آتوسا جان نمی دونم بار چندمه که دارم تاکید و تکرار میکنم اگر با همین وضعیت شغلی با هر مردی ازدواج کنی دچار مشکل میشی، پس بهتره قبل از ازدواج چه با این آقا چه با هر کس دیگه ای سعی کنی خواهرت رو از نظر کاری آماده کنی. اینطوری به نفع هر دوتون هست.
در مورد سن هم به خواهرت بگو فرض کن من الان 25 سالم شده، تو می خواستی اون موقع چیکار کنی، الان همون کار رو انجام بده.
باید یه جوری برخورد کنی که نسبت به ازدواجت گارد نگیره و فکر نکنه که تو رو از دست میده ولی از اون طرف هم نباید محبت بی حساب بهش کنی و برای اینکه دلش رو بدست بیاری یا راضیش کنی بهش باج بدی، تعادل و در عین حال حمایت روحی و به وقتش قاطعیت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)