سلام
حال شما خوبه؟
ببخشید من تلویزیون می بینم ها! بااین حال اشکال نداره نظرم را بگم؟ :دی
ببینید آقای love less من تازگی ها یه چیزی فهمیدم که در مورد خودم گاهی واقعا صدق کرده.
اینکه هر افراطی یک تفریطی به دنبال داره.
شما نگاه کنید هر جا تو چیزی افراط شده برعکسش تو شخص نمودار میشه.
مثلا به نظر من اگر دختری تو خانواده ای به شدت مذهبی با غیرت بی جا بزرگ بشه که فرض حجاب را معادل محدویدت و خانه نشینی ببینه این افراطی گری باعث میشه دختر به سمت حذف حجاب پیش بره و کلا با حجاب مخالف بشه و حتی بی بند و بار(تفریط)... (فقط به عنوان مثال دارم ذکر می کنم.خود مثال اصلا منظورم نیست)
خب تو این مثال خود پوشش مناسب فی نفسه که بد نیست ولی این قدر این پوشش با حس بد توام شده و اشتباه استفاده شده که آدم به سمت مخالفش جذب میشه.
***به عبارتی گاهی ما ایرانی ها وقتی از یک چیزی حس بد پیدا می کنیم و یا چیزی را قبول نمی کنیم فکر می کنیم مخالف آن چیز خیلی خوب است.(درصورتی که متضاد یک چیز غلط الزاما درست نیست) دست خودمون هم نیست.حسمون این طوریه. انگار ارثیه که ما 0 و 1 عمل می کنیم. در صورتی که ریاضی دانان می گن بین 0 و 1 هزاران عدد اعشاری هست.***
من حس می کنم معیارهای شما هم دچار همچین حسی شده.و من اصلا نمی گم حذفش کنید.می خوام بگم تعدیلشون کنید.
تلویزیون:
شما تو خانواده ای بودین که به شدت از تلویزیون استفاده اشتباه می شده و این استفاده در ذهن شما با تنبلی و اهل مطالعه نبودن و ... همراه شده.و تو ضمیر ناخوداگاهتون این طور ثبت شده.گویا شرطی شدین.
در صورتی که ببیند وقتی خانواده شما اهل مطالعه نبودند دلیلش این نیست چون خانواده شما اهل تلویزیون بودند اهل مطالعه نشدند و تفکرشون اون طور شده. هیچ ارتباط مستقیمی وجود نداره. اتفاقا چون اهل مطالعه و دانش نبودند استفاده اشتباه از تلویزیون می کردند.(نه برعکسش) اگر کسی فهمیده باشه استفاده درست و متعادل می کنه.
ببینید خیلی سخت می تونید دختری پیدا کنید که تلویزیون نگاه نکنه! اصلا فرض کنید همچین دختری باشه.خب؟ بعد آیا شما می تونید تو هر آشنایی و خواستگاری این سوال را بپرسید و به این دلیل جواب منفی بدین؟ خب نه.
من خودم را می بینم تا زمان کارشناسی تلویزیون بیشتر می دیدم.ولی بعد از اینکه ارشد قبول شدم و مشغول کارهای علمی شدم تلویزیون را در حد تفنن و هرازگاهی می بینم. مثلا سریال پایتخت که عیدها پخش میشه با خانواده دور هم می دیدیم و می خندیدیم. اگر دعوام نمی کنید برنامه های خوب هم داره:دی. حالا قرار نیست استفاده متعادل کسی را از این رو به اون رو کنه! آدم خودش عقل داره و تحلیل می کنه. اگر قرار باشه همه چیز را این طوری سخت بگیریم که نکنه تو ذهن ما تاثیر بد بذاره کلا همین همدردی هم نباید بیایم! چون بالاخره خیلی تاثیر منفی هم می ذاره دیگه نه؟ ولی خب استفاده متعادل از همدردی مفیده.
اگر بخواهیم یک چیز را به خاطر فرض یه ضررش کلا حذف کنیم کلا نباید زندگی کنیم. چون مثلا تمام میوه ها و ... از کود شیمیایی تغذیه شدند. روغن هامون پالم(!) دارند. کلا یه بیسکویت هم از گلوی آدم نباید پایین بره دیگه! خب اگر مثلا میوه را به خاطر این مساله حذف کنیم که از اون طرف کمبود ویتامین می گیریم که...
خب این چه زندگی سختی میشه.ولی کسی تا حالا از استفاده متعادل از بیسکویت چیزیش نشده. نمی خوام بگم بیسکویت ارزش غذایی داره. نه.ولی استفادش برای تنوع خوبه همچنان که اگر به جای غذا استفاده بشه بسیار بسیار مضره. (مثال)
خب تلویزیون هم مثل بیسکویته.اگر در حد متعادل استفاده بشه مشکلی نداره ولی اگر تنها تفریح آدم بشه و تنها منبع اطلاعات دریافتی آدم باشه بسیار بسیار مضره. چون وقتی آدم از یه جهت اطلاعات کسب می کنه نمی تونه اون چیز را به درستی تحلیل کنه و آرام آرام شبیه همون میشه.
اون چیزی که باعث استفاده درست از تلویزیون و تحت تاثیر قرار نگرفتن میشه آگاهی همه جانبه(نه تک بعدی) هست
زبان واینترنت
بعد ببینید به نظرم شما یه اشتباهی هم دارید می کنیدها. ببینید شما در اصل یک خانوم فهمیده می خواهید که همدیگر را درک کنید.درسته؟
بعد شما به اشتباه این را گرفتین که هر چی زبانش قوی تر باشه و تو اینترنت وارد تر باشه بهتر می تونه شما را درک کنه. اصلا حرفم این نیست که این ها خوب نیست ها. اتفاقا خوبه. امتیاز مثبتیه و خدا کنه خانومتون این علاقه مندی های شما را داشته باشه.
ولی می خوام بگم بین این پارامترها با درک مشترک زناشویی همبستگی خاصی وجود نداره.
یعنی مثلا الان با کسی ازدواج کردین اگر در ابتدا خانومتون سطحش اینترمدییت بود بعد سطحش بالا تر بره و آیلتس بگیره تو کیفیت زندگیتون و عشقتون اثر نمی ذاره. چون تو زندگی مشترک که نمی خواهید برای جهانیان برنامه ریزی بکنید که! یا قوانین فیزیک کشف کنید...
شما منظورتون اینه که خانومتون روشن فکر باشه و فکرش بسته نباشه. درسته؟
در کل این 3 تا پارامتر آخرتون منظورتون اینه که خانومتون اهل علم باشه و نسبت به پیرامونش آگاه باشه و متعصب هم نباشه. این ها لزوما با افزایش این پارامترها افزایش پیدا نمی کنند. کسانی که خوشبخت شدند به خاطر این ها خوشبخت تر نمی شن و یا با نداشتنش بدبخت نمی شن. اصل درکه. طرف اگر اصل را نداشته باشه حالا پروفسور بشه هیچ فرقی نمی کنه تازه بدتر هم میشه.چون پروفسور شده و مغرور میشه...
من می تونم بگم اگر یه دختر درس خون پیدا کنید که درجهت رو به رشد داره پیشرفت می کنه خود به خود این پارامترهاش در حد تعادل خواهد شد... یعنی مجبور میشه زبانش را قوی کنه. مجبور میشه برای افزایش دانشش از اینترنت استفاده کنه و نمی تونه از تلویزیون افراطی استفاده کنه و و و
ولی مثلا شاید هرازگاهی تلویزیون هم ببینه.تا حالا گزارش نشده تلویزیون کسی را بکشه و در این حد روی کسی تاثیر بذاره.مگر اینکه طرف فقط بشینه پای تلویزیون و فقط از اون اطلاعات بگیره و چیز دیگه ای دریافت نکنه! :دی
ولی طبیعیه یه دختر معمولی که اهل مطالعه و علم نباشه و خانه دار هم باشه مشخصه بیشتر می تونه اهل تلویزیون بشه و شما از این نوع دختر خوشتون نمیاد. دختری که اهدافش در حد خانه داری باشه.(خیلی آقایون هم این دختر را می پسندند البته)
درست شده و تعدیل شده این معیارتون می تونه این باشه: دختری می خوام که اهل مطالعه و علم باشه.
به نظرم تو نوع دانشگاهش هم دقت کنید. الان من دوستانی دارم که واقعا علمی هستند و به خاطر همین زبانشون هم قوی کردند .
اما می گم دقت کنید به اشتباه نیفتین که لزوما چنین دختری درک زندگی مشترک بالایی هم داره. می تونه تاثیر بذاره ولی الزاما قطعیت نداره.
باز هم صحبت دارم. اگه اشکال نداشته باشه می ذارم تو پستهای بعدم.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)