با عرض سلام
میخواستم راجب مساله ای نظرتون رو بپرسم!
خیلی وقت پیشا زمانی که دانشجو بودم یکی از همکلاسیهامو دوست داشتم چند باری ازش خواستم با هم آشنا شیم ولی قبول نمیکرد تا
دختر متین و موقری بود
تا اینکه چند سال گذشت اتفاقی تو یه جایی که زیاد رفت و آمد می کردم دیدمش کارمند یکی از نهاد های دولتی شده بود حرف زدیمو فهمیدم هنوز ازدواج نکرده خداحافظی کردیم و رفتم!
بعد چند روز سر راهش قرار گرفتمو دوباره درخواستمو تکرار کردم بالاخره قبول کرد خیلی خوشحال بودم! از خواهرم خواستم باهاش حرف بزنه تا مطمئن شه نظرم ازدواجه قرار بود یواش یواش آشنا بشیم!
حرف زد حدود دو ماهی با هم ارتباط داشتیم راجب چیز های مختلف حرف زدیم تو ارتباط هاش صمیمی و راحت برخورد می کرد! منم دیگه راحت شده بودم
تو حرفاش بهم می رسوند که بهم میل داره و احساس ولی می گفت هر چی به موقعش
ولی دیر به دیر اس ام اس میداد یا حرف میزد می گفت بدم میاد از اس بازی و ........
تقریبا با محبت و صمیمی بود ن ازش می خواستم احساساتشو بیان کنه ولی اون می گفت به موقش ولی من بعد اواسط رابطه دیگه احساساتمو ابراز می کردم( می دونم الان فهمیدم اشتباه بوده)
و ازش انتظار داشتم اونم ابراز کنه!
نمی دونم یکی دوبار موقع حرف زدن حس کردم حسادتمو تحریک می کنه مثلا اسم یکی از بچه های رشته دیگرو که منم میشناسمش و ازش جزوه می گرفتو می گفت مثلا می گفت اون پسر خوشتیپه که خیلی خوشتیپ بود و ....... از من جزوه می گرفت.... یا می گفت خیلیا از من جزوه می گرفتن
خوب من ناراحت شدمو حسادتم شدیدا تحریک شد بهش اعتراض کردم گفت خوب جزوه هامو تمیز می نوشتم به خاطر همین ازم زیاد جزوه می گرفتن
نکته مهمی که بود این بود که هی قرار میذاشتم همو ببینیم ولی اون هی طفره می رفت! مثلا چندین بار قرار گذاشتیم ولی آخرش با بهانه های الکی یا شاید به نظرم الکی اومده کنسلش می کرد و بهم برخورد
تا اینکه طبق مطالبی که خونده بودم تو اینجا حس کردم می خواد منو تو آب نمک بخوابونه بهش گفتم بهش برخورد و همچنین گفتم که بهت اعتماد ندارم چون فکر کردم عمدا احساسمو تحریک کرده
بهش حق می دم ولی آیا رفتار من از روی شکاکی بوده یا درست بوده............
خوب به همین خاطر به هم زدیم یعنی خوب بودیما ولی به خاطر اون حرف من از فرداش سرد شدو ........ تمام
گفت خیلی بدبینی و ..... میخوام دوباره خواهرمو بفرستم. می
تحلیلم کنید لطفا
علاقه مندی ها (Bookmarks)