چطور میتونم بندگی خدا رو بکنم بدون اینکه خواسته های دنیوی ازش داشته باشم

[meinoush]

سلام. خوبی؟
این روزا از خدا چی م یخوای تو دعا هات؟

[Dreams end]

سلام. خوبی؟
این روزا از خدا چی م یخوای تو دعا هات؟

سلام
دیگه دعا نمیکنم ،چیزی رو هم از خدا نمیخوام،به خاطر دعاهایی هم که تو این چند سال کردم به شدت پشیمونم،من راه رو اشتباه اومدم من نباید عاشق میشدم و نباید دعا میکردم
عاشقی هیچ ثمری برام نداشت،دعا هم هیچ کمکی بهم نکرد،میخوام اعتیادم به دعا رو بذارم کنار،نه اینکه بخوام با ترک کردن دعا خدا رو تهدید کنم نه،میخوام دیگه مثل ثابق نباشم.
ای کاش تا حالا یک بار هم دعا نکرده بودم،دعا برای ادمهایی مثل من نیست،من با دعا فقط خودم خسته میکنم و چیزی نصیبم نمیشه.

[meinoush]

نوشتی که اعتیاد به دعا پیدا کردی و سر اذان ناخوداگاه دعا می کنی. خوب چی می خوای از خدا تو همون ناخوداگاه؟ یه چیزی می خوای که اذیتت می کنه؟ اگه چیزی هست که می خوای بگو فرم خواسته اتو عوض می کنیم با هم یه چیزی پیدا می کنیم که هم دعا کنی هم ازار دهنده نباشه برات.

اگه چیزی دیگه نمی خوای و دعا نمی کنی پس این دعا کردن ناخوداگاه که می گی چیش ازارت میده؟ دعایی نیست که.

ببین منم مثل تو بودم و هستم. مثلا من اگه بودم عاشق میشدم بعد ازدواج می کردم بعد به هم نمی خورد اخلاقامون می گفتم خوب خدا تو که خدا بودی می دونستی پس چی کار کردی؟ چرا جلومو نگرفتی؟

ببین حیوونا رو دیدی؟ می یفتن زمین زود پا میشن. مریض میشن سعی می کنن خودشون خوب شن. واسه کاراشون تلاش می کنن. تعریف از خدا براشون اونطور که واسه ما بود نیست. این لغت "طلبکار" که هم به من گفتن هم به تو واسه اونا نیست. اونا وقتی می یفتن اصلا فکرشم نمی کنن که خدا باید کمک کنه تا پاشن. خودشون زود پامیشن. توقعی ندارن. امروز اینو فکر می کردم. اینکه معنی طلبکاری که به من گفتن اینه. و اینکه این حسم این حس که متوقعم مانع پیشرفتم میشه و همینطور باعث میشه ازار ببینم.

اما از اون طرف خود دعا کردن بد نیست. می دونی چرا؟ واسه اینکه یه جورایی ادم هدفاشو هر روز با خودش مرور می کنه با خواستنش از خدا. یه جورایی هدفمند میشه. و ناخوداگاه به سمت همون چیزایی حرکت می کنه که هر روز مثلا سر اذان از خدا می خواد.

ببین چی می خوای. اهدافتو چیزایی که می خوایو مشخص کن. اما اینطوری که بگی فلانی رو می خوام نه. انقدر مشخص نه که بگی یا این ادم یا هیچکس. اهدافتو مشخص کن و بعدم هر روز سر اذان می تونی با خدا از اهدافت صحبت کنی. با ارامش. بی اینکه واقعا منتظرشی. تو هدفاتو می گی و خدا هم میشنوه. اذانم تموم میشه. بعدم می ری دنبال کارات. همون کارایی که تو رو به رسوندن به هدفات نزدیک می کنه. حتی ناخوداگاه کاراتو طوری جهت دهی می کنی که به رسیدن به اهدافت توررو کمک کنه.

اگه می خوای بگو چیزایی که می خوایو که اینجا باهم بتونیم شکل دعا کردن و خواسته های مطلوب خودتو پیدا کنیم که هم دعا کرده باشی واسه ارامشت هم اینکه درگیر نتیجه اش نشی.

دعا خواسته نیایش برای همه است. یه جورایی معنویه.

دیدی بچه ها یه وقتی یه چیزی می خوان مامان بابا می دونه به دردشون نمی خوره هر کاری کنه بچه هم گریه کنه بازم بهش نمی دن. چون میبینن ضرر اینکه بهش ندن یه کم گریه است. اما اگه بهش بدن خیلی بیشتره. خوب شاید اون زمان برای تو مناسب این بوده که با این دختر خانم ازدواج نکنی. اما شاید الان مناسب باشه ازدواح کنی یا بازم نکنی. نمی دونم. اما می گم انقدر ناراحتی و از خودت ناامیدی شاید فقط خودتی که داری خودتو سرزنش می کنی. خدا برات بهترینو خواسته و می خواد. شاید تو تو فرم و شکل اون بهترین یا زمانش یا هر چیش یه کم اشتباه کردی. همین.

[hamed-kr]

سلام

از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان
شاید کز این میانه یکی کارگر شود

چی بگم حضرت حافظ هم یه جور شاکی بوده ولی خوب ناامید نبوده

من دیگه اصلا نمیگم دعا کن(گرچه یکی از بزرگان علامه طباطبایی رو توی خواب میبینه و از وضع ایشون میپرسه و ایشون میگن بسیاری از گشایش هایی که اینجا برای من اتفاق افتاد مال دعاهایی بود که مستجاب نشده بود)ولی حیف نیست آدم با خدای خودش حرف نزنه یه موقع این دعا نخوندن موجب نشه که دیگه رفاقتت رو با خدا فراموش کنی هر چی باشه هنوز بهترین دوستت همون خداست با خدا آدم عشق بازی باید کنه،حرف دیگه ندارم فقط در پایان یه ذکر خیر از آقای بهجت برای حسن ختام حرفام میکنم

جوانی از آقای بهجت میپرسه: چندی است که اسیر محبت به شخصی شده ام و عنان از کفم ربوده شده، چه کنم؟

ج: عاقل، به اکمل و اجمل و انفع و ادوم، محبت پیدا می کند و ترجیح می دهد محبت او را بر محبت غیر؛ با اینکه محبت اکمل، دافع شرور و بلیات است، بخلاف محبت غیر.

[meinoush]

دنیا به نظر من اساسش عشقه. پس نگو عشق واست فایده ای نداشته
اما یه کمی شاید توی تعریفش محدودیت برای خودت قایل شدی

فرشته مهربان
عشق در وجود خودت نهفته بیرون دنبالش نگرد فقط باید بفهمیش و به فعلیت برسانیش . کمی از ظاهر زندگی بیرون بیا و به عمق برو ...... عشق هم به اون معنای سطحی اش افول پیدا می کند . شاهدش بسیاری از عاشق پیشه های ازدواج کرده هست که اعتراف می کنند آن عشق اولیه را ندارند و در حسرتند .... و نمی دانند این از آن است که آن فقط سایه و اسمی از عشق بوده والا عشق حقیقی مکان و زمان نمی شناسد و محدود و محکوم موقعیتها و شرایط نیست . این را هم خوب درک کن .

shabe barooni
انسان، هم عاشق معشوق بودنه، هم عاشق عاشق شدن. محبتی که ندونی باید چیکارش کنی دردسر ساز میشه! انسان رو به عجز و نیاز میکشونه.
اما هنگامی که در قالب سپاس و سپاسگزاری بروز یافت، اونوقت آرامش بخش خواهد بود.

این محبت بسیار وسیع تر از اینه که ما بخوایم باهاش یک نفرو دوست داشته باشیم. اگه اینکارو کنیم مجبوریم اون یک نفرو به حد مرگ دوست داشته باشیم که دیر یا زود می فهمیم سزاوارش نبود. با این محبت میشه همه جهان رو دوست داشت، با این محبت میشه سپاسگزار خود بود و میشه عمیقا خدا رو پرستید و عبادت کرد.

اینه که همانطور که فرشته جان گفتند، چرا این محبت رو با جهان و جهانیان، و مهمتر خودت و در صدر همه پروردگارت تقسیم نکنی؟

سپاسگزار باش، اما چگونه:
در برابر جهان: جهان منتظر توست برای زیبا شدن... اگر میخوای سپاسگزار جهان باشی، از بیهودگی پرهیز کن. میخوای دوست داشتنی باشی؟ پس فعالیت کن. مردم دنبال ایده آل هستند. هرچه به ایده آل و آرزو های خودشون نزدیکتر باشی، عزیزتری. از طرفی فعالیت اجازه نمیده احساس تنهایی کنی.

در برابر خود: سلامت باش! چه از جسمت، چه از روحت محافظت کن. در ظاهر و رفتار زیبا باش.

در برابر خداوند: به جز دو مورد بالا، به هرچه از دوست رسد قانع و هوشیار باش.
که اگر تنها ترین تنها شوم ، باز هم خدا هست....

[فرشته مهربان]

با سلام

من باز هم تکرار می کنم مشکل شما دعا نیست

همانطور که دلجوی عزیز هم گفتند عنوان تاپیکت با حرفهات در تاپیک نمی خواند . عنوانی ساختی مطابق عنوان راهنمایی دادیم اما شما رفتی دوباره سراغ دعا . بهتره تکلیفت را با صورت مسئله اصلی روشن کنی یعنی صورت مسئله اصلی را پیدا کنی .

از نظر من صورت مسئله اصلی شما تعارضات شما هست بین خواسته ها و عقاید و میل به خلاصی از عقاید هست و پراختن به تمایلاتی که مقابل آن می بینی

عقایدی داری که به راحتی نمی توانی کنار بگذاری و دلت رفتار و کارهایی میخواد که با عقایدت تعارض دارد .

مثلاً در پستی گفته ای اگر دعا را کنار بگذارم راه هایی برای پر کردن تنهاییم هست اگرچه مناسب نیست و ... یعنی دلت میخواد بهانه ای قوی از خدا داشته باشی که باهاش قهر کنی و با اون بهانه بتوانی دور قیدهای اعتقادیت را خط بکشی تا مثلاً راحت و بدون عذاب وجدان و احساس گناه بروی عاشق دختری بشوی و با او دوست شوی و اگر شد ازدواج کنی و اگر هم نشد خب مورد بعدی و ...... این بهانه را دعاهای بی پاسخ قرار داده ای . پس دعا و عدم اجابت آن بهانه است بهتره با خودت رو راست باشی و اصل مسئله ات اگر این هست را بپذیری و بعد راهنمایی بخواهی . اگر این هم نیست بگرد صورت مسئله اصلی را پیدا کن .

=====================

پاورقی :

باز هم می گویم نگاه و آگاهی های شما بسیار سطحی هست و همین هم گرفتار و سرگردان سفسطه می کند شما را مثلاً :

می گویید که او خودش گفته اوعدونی استجب لکم ..... معنای همین و شرایطش را دقیق درک نکرده ادامه ای را هم خودت از زبان خدا برای آن می سازی ... چطور چنین ادعایی دارم ؟ از آنجا که به همین جمله تکیه می کنی و می گویی چرا اجابت نکرد یعنی در ادامه ادعونی استجب لکم قرار داده ای که آنگونه و هرچه که تو بخواهی ......... یعنی شرایط نداره ، مصلحت نداره و ....... یعنی انتظار داری با این جمله هرچه می خواهیم ولو هلاکت ما در آن باشد ولو خواسته ما مضر به حال دیگران باشد و ..... خدا اجابت کند یعنی این جمله را مساوی گرفته ای با عدم تدبیر درست خدا بلکه خدا در دست خواست بنده اش .

شرایط و تخصیص این جمله را هم دریاب مثلاً در جایی از آیات قرآن که اشاره می کند به اینکه آنها نمی دانند که با خواسته اشان عذاب خود را می خواهند و .....

بله تا نمک سفره را هم از خدا باید خواست اما نه به معنای اینکه دستت را بالا بگیری و بگویی خدا نمک میخواهم و منتظر بمانی که سر راهت نمک قرار بده . یعنی آنکه به خود و تلاش خود غره نشوید و بدانید که اگر خدا به تلاش شما نتیجه ندهد اتفاقی نمی افتد .... همچنین اینکه بخواهید اما رها کنید به رضایت او ، تلاش کنید اما راضی باشید به مقدرات او چون او جز خیر برای شما نمی خواهد . مثلا ًاینکه این نمک را می خواهی حتی اقدام می کنی برای به دست آوردنش با امید به یاری خدا اما نمی دانی که در درون از نظر جسمی وضعیتی داری که نمک برایت مضر است و خودت هم خبر نداری و لذا خدا چون سلامت تو برایش اولویت دارد و می داند خواسته ات مضر است به حال تو آنرا نمی دهد حتی تلاش هم کردی باز هم نداده ، و تو چون این خدا را باور داری و مطمئنی که هرچه مقدر کند خیر است و هرچه نکند هم خیر است لذا راضی هستی و از خدا طلب می کنی که خدایا حکمت اینکه خواسته ام اجابت نشد را برایم روشن کن که البته اینجور بنده ای این خواسته اش در جهت افزایش ایمان و یقین و معرفتش هست و به زندگیش ادامه می دهد و هروقت فهمید حکمتش چه بوده خدا را شکر می کند و ایمانش قوی تر می شود و تا زمانی هم که بفهمد با اطمینان به اینکه مطمئناً خیر است راضی به رضای او به زندگیش ادامه می دهد .....

بد نیست زندگی حضرت ایوب را مطالعه ای داشته باشی .......

شما متأسفانه ظاهر کلام را می گیری و به عمق کاری نداری و .....

شما حتی انتظار داری تلاشی برای آگاه شدن هم نکنی و انتظار داری که خدا بهت بفهماند که نباید چنین بخواهی یا فلان و بهمان ... در حالیکه بنده می دانم برای شما نشانه ها و پیامها قرار داده و شما بخاطر سطحی نگری متوجه نشدی یا نخواستی بپذیری و حتی برعکس آنرا گرفتی یا وسوسه شیطان و حتی خوابهای القاء شیطان را هم نشانه آنکه خدا چنین می خواهد قرار می دادید .

بصیرت از خدا بخواه اما برای بصیر شدن تلاش هم بکن .

همینجا را خدا برایت وسیله ساخته تا بصیرت پیدا کنی تا نگرشت را اصلاح کنی اما شما مقاومت کرده و حتی در برابر حرف دوستان تند هم می شوی و .... در حالیکه چه بسا همین همدردی و این حرفهای دوستان پاسخی به دعاهایت باشد بخصوص اگر در دعاهایت گفته باشی خدایا اگر من و این دختر با هم خوشبخت می شویم ما را به هم برسان ...... که اگر هم اینگونه نخواسته باشی بلکه احساس مدارنه گفته ای به هر قیمتی می خواهی اش باز هم اینجا و آنچه در اینجا به عنوان راهنمایی به شما تقدیم می شود پاسخی به حداقل گوشه ای از دعاهای شماست

لطفاً بعد از این دقیقاً طبق عنوان تاپیکتان تاپیک را اداره کنید و نگذارید به حاشیه موضوعات دیگر کشیده شود . حرفهای شما در ادامه درست مقابل عنوان تاپیکتان شده

موفق باشید

[Dreams end]

نوشتی که اعتیاد به دعا پیدا کردی و سر اذان ناخوداگاه دعا می کنی. خوب چی می خوای از خدا تو همون ناخوداگاه؟ یه چیزی می خوای که اذیتت می کنه؟

خواسته ام از خدا این بود که یه دختر جدید رو در مسیر زندگی ام قرار بده،چون اونی که میخوام رو نمی تونم پیداش کنم،من در بند اسارتم هر کاری هم میکنم رها نمیشم،همش کابوس میبینم،گذشته هی برام مرور میشه و ازارم میده ،نفس و شیطان بد جور اذیتم میکنند،هر وقت دعا میکنم سر و کله شیطان پیدا میشه با هجوم انواع فکرها مواجه میشم.افکار مزاحم باعث میشه پیاده روی کنم،میزنم بیرون ،گاهی 5 ساعت پیاده روی میکنم و اونقدر خسته میشم که به مغازه نمی تونم برم.

اگه می خوای بگو چیزایی که می خوایو که اینجا باهم بتونیم شکل دعا کردن و خواسته های مطلوب خودتو پیدا کنیم که هم دعا کرده باشی واسه ارامشت هم اینکه درگیر نتیجه اش نشی.

نه نمیخوام دیگه دعایی تو زندگیم باشه،من در مورد دعا و خواستن از خدا تصویر دیگه ای تو ذهنم داشتم،مفهوم دعا رو یه جور دیگه فهمیده بودم ، اما الان میبینم گمان من اشتباه است دعا اون چیزی که من فکر میکردم نیست به همین خاطر دیگه نمیخوام دعا کنم،شکلی که در اینجا از دعا میگین به کار من نمیاد،من فکر میکردم با دعا میشه به همه چی رسید،من فکر میکردم ،من فکر میکردم خدا خیلی راحت و بدون هیچ شرطی اجابت مبکنه اما این طور نیست.من واقعا فکر میکردم خدا یه جور دیگه است

خوب شاید اون زمان برای تو مناسب این بوده که با این دختر خانم ازدواج نکنی.

دیگه برام هیچ اهمیتی نداره که چرا به دختره نرسیدم،عاشق شدن من یک اشتباه بود که در دوره نوجوانی مرتکب شدم،اگه دختره نبود الان خیلی خوشبخت بودم،کاش هیچ وقت نمی دیدمش.

همانطور که دلجوی عزیز هم گفتند عنوان تاپیکت با حرفهات در تاپیک نمی خواند . عنوانی ساختی مطابق عنوان راهنمایی دادیم اما شما رفتی دوباره سراغ دعا . بهتره تکلیفت را با صورت مسئله اصلی روشن کنی یعنی صورت مسئله اصلی را پیدا کنی .

عنوان مشکلم مشخص هست،من اومدم اینجا سوال پرسیدم چطوری تفکر دعا رو کنار بذارم ؟چیکار کنم که دیگه دعا نکنم؟چطور یک عمل یازده ساله را کنار بذارم؟اما کاربران عزیز در جواب گفتند چرا میخوای دعا نکنی؟مشکل تو دعا نیست و از این حرف ها و من هم جواب های چرای کاربران رو دادم و توضیح دادم به این دلایل نمیخوام دعا کنم.
پرسش من کاملا مشخص هست،من فقط جواب این رو داد که چرا میخوام دعا رو بذارم کنار.شما سوال می پرسین من هم دلایلم رو میگم.

از نظر من صورت مسئله اصلی شما تعارضات شما هست بین خواسته ها و عقاید و میل به خلاصی از عقاید هست و پراختن به تمایلاتی که مقابل آن می بینی

عقایدی داری که به راحتی نمی توانی کنار بگذاری و دلت رفتار و کارهایی میخواد که با عقایدت تعارض دارد .

نه این طور نیست،من وقتی برام اثبات شد که خدا به خاطر هر دلیلی که من نمیدونم نسبت به خواسته های من بی تفاوت هست و حتی اگه میلیاردها صلوات بفرستم،شب ها تا صبح بیدار بمانم،گریه کنم ، زجر بکشم،دعاهای مفاتیح الجنان بخوانم ،تو شب های قدر تا صبح دعا کنم بازم خدا حاظر نیست کوچکترین اتفاقی رو برام رقم بزنه تصمیم گرفتم قید خواسته ام از خدا رو بزنم و دیگه با دعا خودم رو خسته نکنم.

مثلاً در پستی گفته ای اگر دعا را کنار بگذارم راه هایی برای پر کردن تنهاییم هست اگرچه مناسب نیست و ... یعنی دلت میخواد بهانه ای قوی از خدا داشته باشی که باهاش قهر کنی و با اون بهانه بتوانی دور قیدهای اعتقادیت را خط بکشی تا مثلاً راحت و بدون عذاب وجدان و احساس گناه بروی عاشق دختری بشوی و با او دوست شوی و اگر شد ازدواج کنی و اگر هم نشد خب مورد بعدی و ...... این بهانه را دعاهای بی پاسخ قرار داده ای . پس دعا و عدم اجابت آن بهانه است بهتره با خودت رو راست باشی و اصل مسئله ات اگر این هست را بپذیری و بعد راهنمایی بخواهی . اگر این هم نیست بگرد صورت مسئله اصلی را پیدا کن .

اگه میتونستم یه دختری پیدا کنم که عاشقش بشم که خیلی خوب بود،اصلا نیاز به قهر نداشت کارم هم راحت تر میشد،اگه بتونم یه دختری پیدا کنم که همونی باشه که من میخوام به هر قیمتی شده به دستش میارم حتی اگه بدونم همه زندگیم رو نابود میکنه،اگه بتونم یه دختر پیدا کنم دیگه مشکل دعا هم حل میشه،مشکل اینجاست که نمی تونم اگه میتونستم دیگه اینقدر منت خدا و این و اون رو نمیکشیدم.بلد نیستم که اینقدر تو عذابم،به جان عزیز ترین کسم اگه میتونستم پیدا کنم به هر قیمتی که شده به دستش میاوردم،اگه بهم میگفتند بعد ازدواج تیکه تیکه ات میکنند بازم قبول میکردم،هر چی باشه قبول فقط این حالم عوض بشه.

می گویید که او خودش گفته اوعدونی استجب لکم ..... معنای همین.......................................... ........................................همینجا را خدا برایت وسیله ساخته تا بصیرت پیدا کنی تا نگرشت را اصلاح کنی اما شما مقاومت کرده و حتی در برابر حرف دوستان تند هم می شوی و .... در حالیکه چه بسا همین همدردی و این حرفهای دوستان پاسخی به دعاهایت باشد بخصوص اگر در دعاهایت گفته باشی خدایا اگر من و این دختر با هم خوشبخت می شویم ما را به هم برسان ...... که اگر اینگونه نخواسته باشی بلکه احساس مدارنه گفته ای به هر قیمتی می خواهی اش باز هم اینجا و آنچه در اینجا به عنوان راهنمایی به شما تقدیم می شود پاسخی به حداقل گوشه ای از دعاهای شماست

دعا و انتظارات من از خدا از روی نفهمی و بی عقلی بود،هم عاشقی من و هم خواستن از خدا یک اشتباه بود و هم انتظار به اجابت داشتن یک اشتباه بود ، زندگی من پر است از اشتباهات بزرگ ، من از اشتباهات خودم درس گرفتم و به این نتیجه رسیدم که وقتی عاشق دختری شدیم نباید دعا کنیم باید بریم بهش بگیم اگه قبول کرد که هیچ اگه قبول نکرد هم زیاد مهم نیست،این دنیا بر پایه تلاش هست اگه با تلاش رسیدی که رسیدی اگه نه هم که بازم زیاد مهم نیست.من چیزی که فهمیدم اینه که نه باید برای نمک غذا دعا کنم نه برای به دست اوردن دل یه دختر همین.
اما الان مشکل اینجاست من مثل یه کسی که چندین سال به مواد مخدر معتاد شده و عادت کرده معتاد به دعا شدم و هی برای نیازم و ازدواج با یک دختر حس دعا به سراغم میاد و این مخالف اون واقعیتی هست که من بهش رسیدم،پس باید چیکار کنم به قول روانشناسم باید واقعیت زندگی رو پذیرفت و از افکار بی ثمر رها شد،من هم باید برای رها شدن از این اعتیاد فکری کنم تا زندگی اینده ام رو نابود نکنم اما چون بلد نیستم چیکار کنم اومدم اینجا راهنمایی خواستم.
سوال اصلی من اینه چطور میشه کاری رو که یازده سال به اون مداومت داشتی رو کنار گذاشت؟چطور میتونم خودم رو کنترل کنم تا در مواقع ضروری مثل روز های تولد امامان معصوم مثل روزهای خاص سال مثل شب های قدر،مثل ماه رمضان دم افطار،به سمت دعا نروم؟
جناب شیطان ملعون در زندگی من حضور فعال دارد هر روز و هر صبح و در هر مکان و زمانی من رو فراموش نمیکنه،نابودی من براش خیلی مهمه نمی دونم چرا؟
من هیچ وقت حضور خدا رو تو زندگیم ندیدم اما حضور شیطان رو تو زندگیم خیلی دیدم ،شیطان برنامه های جالبی رو برام ریخته یه روز میاد یه کاری میکنه که من دختره رو ببینم چون میدونه بعد دیدن دختره دعا میکنم و چون میدونه دعای من بی اثر هست میاد و بی جواب، از فرصت استفاده میکنه اذیتم میکنه،یه شب دیگه هم کاری میکنه که خواب دختره رو ببینم تا حسابی حالم رو بگیره. اگه این شیطان ملعون یه موجود خوبی بود خیلی خوب میشد با قدرتی که این داره هر کاری که میخواستی برات میکرد حیف که یه موجود شرور هست.

[meinoush]

دوستان من فکر نمی کنم باید دعا کنیم و نماز بخونیم تا چیزهای مادی و شوهر و خونه و..... به دست بیاریم. قصد و نیت انسان از دعا و نماز چیز دیگه ای هست و خداوند در کنار اون به کار انسان گشایش هم میده. اگر قرار بود که با نماز و دعا راحتی و مال به دست بیاد امامها و انبیا باید از ثروتمندترین افراد می بودند و حتی اذیت دنیوی هم نمی شدند.در حالیکه اونها به خاطر اعتقاداتشون خیلی اذیت شدند و سختیهای زیادی رو در راه خدا تحمل کردن و با خدا معامله دنیوی نداشتند.
هدف از دعا و نماز ذکر خدا و رسیدن به معنویات و اهداف اخروی هست و در کنار اون آرامش واطمینان قلبی به وجود میاد و همچنین خدا به کارهای ما گشایش میده اما اون گشایش لزوما رسیدن ما به آرزوهامون نیست. شاید اون خواسته ما به یه شکل دیگه یا رفع بلا و... شکلهای دیگه ایجاد بشه. اتفاقا آیت الله بهجت می گفنتد انسان مادی تو این دنیا خیلی بهتر به کام خودشون میرسند و از لذتهای زیادی برخوردار میشند اما انسان معنوی و دین دار تو این دنیا سختی میکشه چون باید از خیلی لذتهای مادی بگذره و چشمش رو رو اونها ببنده. البته که خداوند به کسی که فرمانبردار ش هست و در راه اون و به خاطر خدا قدم برمیداره نصرت و گشایش میده اما لزوما این فتوحات اموال و لذت دنیا نباید باشه.
خلاصه خواهرا من بلد نیستم زیاد از این حرفهای معنوی و مذهبی بزنم اما این رو میدونم که ما نباید با خدا با نماز و دعا و روزه معامله کنیم و ازش متوقع باشیم و بگیم مثلا من چون نماز خوندم نباید مریض یا فقیر باشم و هر کدوم از این اتفاقات دلایل متعددی داره و ربطی لزوما به نماز و دعا نداره.

چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟
از نظرات پنجشنبه بیست و نهم خرداد 1393 این نقل قولو اوردم

- - - Updated - - -

زمانی كه تسلیم باشی؛ تمام هستی از تو حمایت می‌كند هیچ چیز با تو مخالف نخواهد بود، زیرا تو با هیچ چیز مخالف نیستی.
خودت را بپذیر؛ هر چه كه هستی حتی اگر نقصی هم داری آن را بپذیر؛ تنها آن هنگام قادری دست از جنگ با خودت برداری و آسوده باشی.
زندگی یعنی آموختن صلح. صلح با دیگران نه، با خودت.
عشق یك تجربه هست، ولی زبان بسیار مكار است. پس مراقب زبانت باش.
سكوت را بر خودت تحمیل نكن. هیچ چیز را برخودت تحمیل نكن. شادی كن؛ آواز بخوان، بگذار ذهنت خسته شود. آنگاه رفته رفته لحظات كوچكی از سكوت و آرامش واردت می‌شود.
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر جهان است.

اگر بتوانی دیگری را همانطور كه هست؛ بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.

وقتی با عشق به دیگری بنگری؛ او والا می‌گردد و منحصر به فرد.
هرگاه عاشق باشی، احساس عجز كامل می‌كنی. درد عشق هم همین است. زیرا تو می‌خواهی هر كاری را برای معشوقت انجام دهی، اما می‌فهمی كه كاری از دستت بر نمی‌آید. اما عشق یعنی همین كه تمام فكرت؛ خدمت به دیگری باشد حتی اگر از عهده‌ات بر نیاید.
تو نمی‌توانی انسانی را تصاحب كنی، زیرا او یك شخص است. تصاحب فقط با اشیاء ممكن است. اگر هنوز به دنبال تصاحبی؛ عشق تو شهوت است.
اگر نتوانی با معشوقت ساكت بمانی؛ بدان كه هنوز عاشق نشده‌ای.
تنها راه كسب عشق؛ از طریق همین عشق میسر می‌شود. هر چه بیشتر ایثار كنی؛ بیشتر می‌گیری.

اینم شاید برات مفید باشه

[hamed-kr]

سلام آقای اِند رویا

خواسته های کوچک دنیایی من اجابت نمی شود،اونوقت خواسته اخروی داشته باشم،چقدر دلتون خوشه

خدا الآن خیلی وقته توی بساطش داره دنبال دو زاری میگرده و کلی فرشته هم مامور پیدا کردنش کرده ولی خوب هنوز کمتر از تراول چک یک میلیارد دلاری پیدا نکردند ،خدا هم گفته حالا بیاد این ور راضی اش میکنیم ولی خوب اونجا که هست دارای اختیار هست قواعدش هم فرق میکنه هر چی ما براش برنامه میریزیم اون خودش یه سنگی تو مزارش در میاره

[Dreams end]

دوستان من فکر نمی کنم باید دعا کنیم و نماز بخونیم تا چیزهای مادی و شوهر و خونه و..... به دست بیاریم. قصد و نیت انسان از دعا و نماز چیز دیگه ای هست و خداوند در کنار اون به کار انسان گشایش هم میده. اگر قرار بود که با نماز و دعا راحتی و مال به دست بیاد امامها و انبیا باید از ثروتمندترین افراد می بودند و حتی اذیت دنیوی هم نمی شدند.در حالیکه اونها به خاطر اعتقاداتشون خیلی اذیت شدند و سختیهای زیادی رو در راه خدا تحمل کردن و با خدا معامله دنیوی نداشتند.
هدف از دعا و نماز ذکر خدا و رسیدن به معنویات و اهداف اخروی هست و در کنار اون آرامش واطمینان قلبی به وجود میاد و همچنین خدا به کارهای ما گشایش میده اما اون گشایش لزوما رسیدن ما به آرزوهامون نیست. شاید اون خواسته ما به یه شکل دیگه یا رفع بلا و... شکلهای دیگه ایجاد بشه. اتفاقا آیت الله بهجت می گفنتد انسان مادی تو این دنیا خیلی بهتر به کام خودشون میرسند و از لذتهای زیادی برخوردار میشند اما انسان معنوی و دین دار تو این دنیا سختی میکشه چون باید از خیلی لذتهای مادی بگذره و چشمش رو رو اونها ببنده. البته که خداوند به کسی که فرمانبردار ش هست و در راه اون و به خاطر خدا قدم برمیداره نصرت و گشایش میده اما لزوما این فتوحات اموال و لذت دنیا نباید باشه.
خلاصه خواهرا من بلد نیستم زیاد از این حرفهای معنوی و مذهبی بزنم اما این رو میدونم که ما نباید با خدا با نماز و دعا و روزه معامله کنیم و ازش متوقع باشیم و بگیم مثلا من چون نماز خوندم نباید مریض یا فقیر باشم و هر کدوم از این اتفاقات دلایل متعددی داره و ربطی لزوما به نماز و دعا نداره.

حرف هایی که زدین به طور کامل با گفته ها و فرموده های دینی ما در تضاد هست.
ایه صریح قرانی میگه با خدا معامله کنید.معامله کردن با خدا عیبی ندارد خیلی هم پر سود هست.ایه دیگه قران هم میگه اگر دعایتان نباشد هیچ نظری به شما نخواهم کرد.
بهترین وقت برای دعا بعد از نماز هست،بهترین وقت برای دعا ماه رمضان هست،و حدیث دیگه ای هم داریم که میگه اگر مال دنیا هم میخواهید از ما بخواهید
امامان معصوم فقیر و تنگدست نبودند ، پیشوا امیرالمومنین بعد از ازدواج یکی از ثروتمندان عرب بود اما زیاد بخشش میکرد.
در کل هر چیزی را میشه از خدا خواست و خواستن از خدا عیبی ندارد و برای دعا و خواستن نیازهایمان از خدا خیلی هم سفارش شده،دعا برای ادمهایی مثل من خوب نیست،چ.ن ظرفیت دعا را نداریم

خدا الآن خیلی وقته توی بساطش داره دنبال دو زاری میگرده و کلی فرشته هم مامور پیدا کردنش کرده ولی خوب هنوز کمتر از تراول چک یک میلیارد دلاری پیدا نکردند ،خدا هم گفته حالا بیاد این ور راضی اش میکنیم ولی خوب اونجا که هست دارای اختیار هست قواعدش هم فرق میکنه هر چی ما براش برنامه میریزیم اون خودش یه سنگی تو مزارش در میاره

من منظورتون رو نفهمیدم،چه ربطی به گفته من داشت؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!


- - - Updated - - -

دوستان من فکر نمی کنم باید دعا کنیم و نماز بخونیم تا چیزهای مادی و شوهر و خونه و..... به دست بیاریم. قصد و نیت انسان از دعا و نماز چیز دیگه ای هست و خداوند در کنار اون به کار انسان گشایش هم میده.

ما تو خود نماز هم دعا میکنیم تو قنوت چی میگیم ((ربنا اتنا فی دنیا ......)))یعنی هر چیز خوبی رو هم تو این دنیا به ما بده و هم تو اخرت،
اگه از خدا نخواهی ، میخوای کی رو صدا کنی ، از کی بخواهی.
فکر نکنم کسی نماز رو فقط به خاطر خواسته های مادیش بخونه،نماز یه وظیفه است و صاحب داره حالا چه اشکالی داره به صاحب نمازت بگی من شوهر میخوام ،من زن میخوام
حضرت علی گفته نیازهات رو به درگاه خداوند ببر و تنها از او بخواه.
انسان یه موجود نیازمند هست ، اگر نیازهای ما نبود ما هیچ وقت خدا رو یاد نمیکردیم.