به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 21:19]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    32
    سطح
    1
    Points: 32, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد 2 سال سکوت وصبوری میخوام طلاق بگیرم!شما بگید مقصر این وسط کیه؟وباید چیکار کنم؟

    سلام!نماز و روزه همه قبول باشه انشالله

    دو روز بیشتر نیست با این سایت اشنا شدم و تقریبا چند تا تایپیک رو خوندم و تصمیم گرفتم مشکل خودمو مطرح کنم و از دوستان کمک بخوام

    متولد 69 هستم و دانشجو و مهر امسال بر خلاف میلم و به اجبار عقد بستم شوهرم متولد 68 و لیسانس حسابداری

    ماجرای اشناییمون از اونجا شروع شد که سه سال پیش به خاطر افسردگی وشکستی که از قضیه کنکور خوردم احساس تنهایی و سرخوردگی خودمو مشغول دنیای مجازی وچت کردن کردم
    دختر معتقدی بودم و حد و حدود خودمو رعایت میکردم اوایل که اصلا با جنس مخالفم صحبت نمیکردم اما بعد این نیاز رو تو خودم دیدم و بنا به تشخیص خودم باهاشون چت کردم و وعضو همیشگی چت روم شدم تا اینکه اون روز به پی ام یه اقا پسر که ازم خواسته بود تو ی مشکل بهش کمک کنم هم صحبت شدم پسر عاقل و مودبی بود .میدنوم باورتون نمیشه اما واقعا مشکل داشت و نمیتونست از کسی کمک بگیره با شناختی که از خودم داشتم این توانایی رو تو خودم دیدم که میتونم بهش کمک کنم و مشکلشو حل کنم و این اتفاق هم افتاد ولی همچنان به چت کردنمون ادامه میدادیم و روزا تو سایت خودمو سرگرم میکردم اونم میاومد سر میزد و این وسط فقط و فقط صحبتش با من بود و شناخت از من نه چیز بیشتری!در کنار این اقا با یکی از بچه های اونجا اشنا شدم که اونم عضو ثابت چت روم بود همشهر ی خودم بود و ی مغازه داشت و واسه سرگرمی و وقت گذرونی اونجا میاومد کم کم با هم اشنا شدیم

    تقریبا سه چهار ماهی گذشته بود که دیگه چتمون به تلفن زدن واس دادن تبدیل شد با توجه به اطلاعات کم وبیشی که ازم گرفته بود مثل کلاس زبان رفتنم وروز و ساعتش ی روز بعد کلاس بهم زنگ زد و گفت که میخواد منو ببینه و اما من امنتاع کردم ولی اینقدر زبون ریخت تا خام شدم اینکه میگم زبون ریخت واقعا ریختا بهم گفت فک کن راننده تاکسی هستم و به اندازه ی راننده نمیتونی اعتماد کنی و تا سر خیابون برسونمت و منم خر شدم و گوش دادم

    بعد اون قضیه ول کنم نشد و دیگه امار کلاسم دستش اومده بود منم بهش اعتماد کرده بودم چون در ظاهر معقول و خوب بود منم به خاطر سرکوفتای شدید خانوادم افسرده ودل مرده شده بودم و دلم خوش کرده بودم به محبتای ظاهری این و اون یک ماهی گذشت و این مدت فقط ارتباط تلفنی بود و اونم این کارو میکرد ومن هیچ تمایلی به صحبت نداشتم خودشم اینو متوجه میشد یک از علت های اصلیشم تفاوت شدید ظاهری بود نمیخوام تعریف کنم اما از لحاظ قیافه زیبا بودم و اون اقا برخلاف من چهره زشتی داشت و اعتماد به نفس پایین هیچ وقت اینو به روش نیاوردم.ملاک من زیبایی نبود بخدا نبود اخلاق و ایمان مهم بود که نداشت.و روز به روز بیشتر بهم ثابت میشد اما نمیتونستم از دستش خلاص شم وحتی قول ازدواجی هم بهش ندادم به خاطر سختگیریای خانوادم نمیتونستم خطمو عوض کنم و نه خاموش تا اینکه بهش گفتم دیگه نمیخوام ادامه بدم و اونم به التماس افتاد که نکن و نرو از این حرفا.عید بود وخانوادگی رفتیم مسافرت مشهد اونجا به بهونه انتن نداشتن خطم خاموشش کردم وسیم کارت داداشم که همراه اول بود رو روشن کردم همه اشتباهم از اینجا شروع شد که اومدم واسه تبریک عید به دوستام پیام بدم و همه مخاطبین گوشیمو انتخاب کردم وحواسم نبود شماره اون اقام تو گوشی واینجوری بود که اتو دادم دستش و اسباب بدبختی خودمو فراهم کردم بعد که متوجه شد منم مجبور شدم دوباره رابطه رو ادامه بدم از طریق اون سیم کارت اسم وفامیل واقعیمو پیدا کرده بود حتی ادرس خونه و این چیزا خلاصه اینکه دوسال تمام با تهدید و ترس که خودش قصه ها داره ومفصله منو نگه داشت و این وسط همچنان با اون اقا که مشکلشو حل کردم در ارتباط بودم بر خلاف اون پسره یه مرد به تما ممعنا خوب بود فهمیده وبا شعور بهش دل بسته بودم و اونم بهم دل بسته بود به خاطر مزاحمتای اون و اذیت کردنای اون پسره بیشتر بهش پناه میاوردم و قضیه رو سربسته براش گفته بودم.
    اون پسره خانوادشو درجریان گذاشته بود که میخوام با فلان دختر ازدواج کنم امان از اخلاقای گندش که کم کم رو شد
    به زور و اجبار و کتک کاری با پدر و مادرش اومدن خواستگاری من و بعد ی سال پافشاری واصرار مجبور شدن قبول کردم خودمم نمیتونستم مخالفت کنم چون تهدیدم کرده بود که اگه بفهمم نه از طرف تو بوده فلان میکنم وبهمان میکنم بگذریم
    باهاش عقد کردم همه چی خوب بود واونم دیگه اروم شده بود اما فقط ی ماه اولی که متوجه شدم ای دل غافل این مرد با کل خانوادش مشکل داره-بادداداش ومادر وپدرش -کتکت کاری وفحاشی و تهدید و هر چی که فک کنین
    دم نزدم و به هیشکی نگفتم و همچنان رابطه ام ادامه داشت با اون اقا .نمی خواستم خیانت کنم اما واقعا مستاصل بودم واسه گفتن حقیقت بهش از طرفی نمیخواستم ونمیتونستم به عنوان همسر قبولش کنم
    تا اینکه بهمن امسال رفتیم ماه عسل مشهد و منم رفته بودم حموم دوش بگیرم اقا گوشیمو بر میداره وچتای من و این اقا رو میبینه ودیگه جهنکم رو برام درست میکنه

    خیلی اتفاق این مدت می افته ابروی من جلو همه میبره و اخر سرم میگه چون دوسش دارم فراموش میکنم با پدر ومادرمم قهر میکنه تا شش ماه اجازه نداد من اونا روببینم

    تو این شش ماه هر روز تهمت که هرزه ای که گولم زدی که فلان کردی درکنارش ضرب وجرح شدید وخانوادشم جلو دارش نبودن چون منو جلوشون خراب کرده بود
    دو هفته پیش با ی بحث کوچیک دعوا بالا میگیره و من از خونشون فرار میکنم و الان خونه پدرم هستم
    مهریه امو گذاشتم اجرا و وکیل گرفتم ومیخوام جدا شم

    مشکلم اینه که این اقا رفته ازم شکایت کرده با عنوان ارتباط نامشروع با نامحرم نمیدونم باید چیکار کنم

    اگه پدر ومادرم بفهمن قبلا باهاش بودم دیگه حمایتم نمیکنن و هرگز بائرشون نمیشه که این رابطه با زور و تهدید بوده

    از طرفی شش ماه گوشیم دستش بوده و چتای منو داره و اگه به قاضی نشون بده چی بگم؟

    موندم بخدا

    شما بگید چیکار کنم؟

    میدونم مقصر اصلی خودمم اما به کمک احتیاج دارم

    - - - Updated - - -

    هیشکی نیست جوابمو بده!!!!تا کی منتظر بمونم.گناه داااااااااااااااارم

  2. کاربر روبرو از پست مفید بانوی شهریوری تشکرکرده است .

    Somebody20 (یکشنبه 29 تیر 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مرداد 93 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    523
    سطح
    10
    Points: 523, Level: 10
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 54 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یهنی هیچکس تو این دنیا ، غیر خانوادت نبود که بگی این اقا تهدیدت میکنه و کمکت کنه؟؟؟؟؟؟؟؟
    اون اقای اینترنتی چه کمکی میتونست بکنه بهتون؟؟؟؟؟ فقط حرف و حرف و حرف؟؟؟ که چی؟
    مثلا نه میگفتی چیکار میخواست بکنه؟ میخواست ابروتونو ببره؟ الانم همین کارو کرده دیگههههه
    خب قبل اینکه بیاد و گذشته رو هم بگه به مادرتون حداقل بگید و امادش کنید..... هرچند شما ماشاالله تا جایی پیش رفتی که مامانه بیچاره چیزی نمیتونه بگه دیگهههههه
    نمیدونم فقط امیدوارم مشکلتون حل شه
    ...

  4. 2 کاربر از پست مفید shenevande تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 04 مرداد 93), نازنین2010 (شنبه 04 مرداد 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام
    مشلت خوندم و خیلی ناراحت شدم
    کاری به اشتباهاتی که کردی ندارم
    اما از این به بعد هر تصمیمی که میخواهی بگیری هم از یک مشاور کمک بگیر و هم دست از ترس و انفعالی برخورد کردن بردار
    باز هم داری میترسی
    ببین 4 تا چت تو موبایل برای دادگاه سند و مدرک نمیشه (کاری به درست بودن تقاضای طلاق ات و.... ندارم کلی میگم)

    خیلی از خانواده ات میترسی خیلی زیاد
    اصلا بفهمن که قبلا دوستش بودی الان که شوهرت
    زندگی باید کرد
    گاه با تلخی راه , گاه با یک گل سرخ
    گاه با یک دل تنگ
    گاه باید رویید در میان باران
    گاه باید خندید با غمی بی پایان


  6. کاربر روبرو از پست مفید پونه تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 04 مرداد 93)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام دوست عزیزم
    1. حکم خیانت برای یک زن به این راحتی اثبات شدنی نیست و نیاز به مدارک و شواهدین محکمی دارد پس بابت این قضیه نگران نباش
    2. پیامک ها یا چت ها باید با دستور قاضی دادگاه و یک قاضی ویزه پرینت گرفته شود که با توجه به قوانین ایرانی و اسلامی از هرگونه باز نمودن این قبیل قضایا در ایران خودداری میشود
    3. به گفته دوستمون شما ترس عجیبی از خانوادت داری که توجیهه پذیر نیست به نظرم همین الان قضیه رو بهشون بگو تا با لحن بدتری از زبان شوهرت و اونم توی دادگاه نشنیدن ...
    4. بررسی کن و مشخص کن که شوهرت دقیقا چی میخاد؟ ادامه زندگی؟ اگه قرار بر ادامه ست شما باید بپذیری چون وقتی وارد یه راه اشتباه میشی که اطرافش همش دره و سنگلاخه پس مناسب ترین کار اینه که تا انتهای راه بری تا به مسیر بهتری برسی ... درسته اذیت میشی ولی باید امیدوار باشی و تاوان اشتباه رو خودت باید پس بدی ... من معتقدم چون این اشتباه رو خودت مرتکب شدی بنابراین انصاف نیست والدینت توی عذابش با تو سهیم باشن

    موفق باشی...

  8. 2 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 04 مرداد 93), نازنین2010 (شنبه 04 مرداد 93)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    با یه وکیل مشورت کنید
    برید پیش مشاور حتما قبل از اینکه اتفاق دیگه ای بیوفته

    یه سوال داشتم شما چجوری توی دوران عقد بودید ولی خانه آقای داماد بودید و اجازه نداشتید تا 6 ماه پدر و مادرتان را ببینید؟

    پ.ن:واقعا برام عجیبه و جالب که چه دیدی نسبت به خانوادت داری اول که تیرت عنوان راخواندم فکر کردم پدر و مادرت و خانوادت مجبورت کردن که ازدواج کنی!! اجباری در کار نبوده شما ترس بیهوده و زیادی داری نسبت به خانوادت میشه بگید بنظر خودتان علت این ترس چیه؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    پونه (شنبه 04 مرداد 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تبریک وصال یاران همدردی
    توسط سارا بانو در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 146
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 دی 96, 22:37
  2. لباساموصدقه دادم حالام پشیمونم
    توسط idenay در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 اردیبهشت 94, 20:56
  3. با این اوصاف موضوع خواستگاری رو مطرح کنم؟!
    توسط pesare_baran در انجمن انتخاب و تصمیم گیری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مهر 91, 12:03
  4. تا کی به تمنای وصال تو یگانه
    توسط اتنا در انجمن موسیقی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 آذر 88, 20:42

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.