به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 تیر 93 [ 11:54]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    6
    سطح
    1
    Points: 6, Level: 1
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تنفر از خانواده شوهر

    با سلام
    با تنفری که نسبت به خانواده شوهرم پیدا کردم زندگی برام خیلی سخت شده .من در دوران عقد هستم حدودا 9 ماهه که عقد هستم ومهر ماه انشاءالله عروسی میکنیم .شوهرم رو خیلی دوست دارم وبا هم هیچ مشکلی نداریم خیلی راحت میتونیم همدیگر رو درک کنیم وبا هم حرف بزنیم ومشکلاتمون رو حل کنیم .اما متاسفانه مادر شوهر وپدر شوهر ودوجاری که دارم انقدر زندگی رو برام سخت کردن که آرزوی مرگ میکنم شوهرم تمام انتقادهای منو قبول میکنه وهمه ایرادهای خانواده شو میدونه چون فشارها روی اون هم خیلی زیاده اما میگه اینکه من کاری نمیتونم بکنم به خاطر اینه که مثل شیر تو قفس هستم وقتی عروسی برگزار بشه نمیذارم اب تو دلت تکون بخوره وجلو همه می ایستم.منو شوهرم از هر نظر خیلی خیلی به هم شبیه هستیم هر دو تحصیل کرده هستیم(لیسانس) ویک سالو نیم با هم اختلاف سنی داریم وبه شیوه کاملا سنتی با هم ازدواج کردیم اما متاسفانه من متوجه نشدم که مادر شوهرم بیمار روانی هست یعنی اصلا تو جلسات خواستگاری نشون نداداما بعد از اینکه همه قرار ها گذاشته شده بودیه دفه شروع کرد...با عروس های دیگه ش هم همین رفتارها رو داره ولی جلو اونا با من خوب رفتار میکنه وهمین باعث حسادت اونا میشه وبا اینکه من با توجه به شناختی که ازشون دارم زیاد باهاشون هم کلام نمیشم اونا میرن از طرف من حرف های دروغ میزنن که مادر شوهرم با من دعوا کنه.دوماه بعد ازنامزدیم انقدر باهام دعوا کرده بود که شوک عصبی شدید بهم دست داد .تو تمام این مدت یک بار شوهرم طرف مادرشو گرفت اون هم زمانی بود که پدرم برای اولین واخرین بار بعد از اینکه مادر شوهرم جندین بار گریه مو درآورده بود بهش گفت چرا گریه دخترمو درآوردی ومادر سر این یه حرف انقدر منو خانودمو تحقیر کرد ومغز شوهرمو شستشو داد وگفت خانواده من اهل دخالت هستن در حالی که خودش تو تمام موارد زندگی ما دخالت میکنه که وقتی یادش میفتم آرزوی مرگ میکنم.....من به چند دلیل نامزدیمو بهم نزدم :عشق به شوهر-آبرو-واینکه نمیتونستم کس دیگه رو تو قلبم راه بدم چون قبل ازدواج هیچ رابطه ای با هیچ پسری نداشتم.....
    خصوصیات مادر شوهرم:دمدمی مزاج(با اینکه خودش منو انتخاب کردچندین بار گفت اشتباه کردم چون تو پسرمو ازم دزدیدی! و خیلی چیزای دیگه بعضی وقتا هم به شوهرم میگه ببین چ دختر خوب وخوشگل برات انتخاب کردم باید قدرشو بدونی....)دروغ گو-دورو-دوبهم زن-بسیار دخالتی-عدم ثبات در احساسات وحرفها وقرارها-پرتوقع وخودخواه-بسیار عصبانی -اهل بی آبرویی وجیغ وداد ودعوا-
    من حالم از همه خانواده شوهرم بهم میخوره وقتی قرار برم خونشون انگار غم عالم به دلم میشینه خیلی لاغر وافسرده شدم واصلا روحیه خوبی ندارم .از مادر شوهرم میترسم.وقتی میرم خونشون وبرمیگردم تا جند روز حالم بده همه اینا رو شوهرم میدونه.وقتی یاد صورت پدر شوهر ومادرشوهرم میفتم حالم بد میشه...تو رو خدا اگه میشه راهنماییم کنین چیکار کنم.....

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام
    ارکیده ی عزیز هر آدمی متناسب با شان خودش رفتار میکنه ،اونا بدترین موجودات روی زمین هم که باشن همسر تو دقیقا از همون خانواده ست و توی همون خانواده رشد کرده،اگه واقعا عاشق همسرت بودی مادرش رو هم به اندازه ی مادر خودت دوست داشتی چون اگه اون مادر نبود این همسر هم نبود،واقعا زشته که شما مادر همسرت رو بیمار روانی خطاب میکنی گفتم هر آدمی متناسب با شان خودش رفتار میکنه پس شما هم در شان خودت رفتار کن،گذشت رو در مورد بزرگترها یاد بگیر گفتی اول خودشون انتخابت کردن الان میگن اشتباه کردن پس شاید شما هم بی تقصیر نیستی همه ی رفتارشون رو اولا به حساب سن بالا بذار بعد هم مشکلاتی که توی زندگی داشتن نه اینکه برچسب روانی بودن بزنی،عزیزم شما چه بخوای چه نخوای عروس این خانواده هستی و احترام تک تک اعضای خانواده رو باید نگه داری،این لیسانسی که داری میگی اینجا باید به دردت بخوره که سیاست توی برخوردهات و روابطت مخصوصا با نزدیکانت داشته باشی،شما که نمیتونی با مادر همسرت قطع رابطه کنی پس بهتره با آرامش بیشتری برخورد کنی و زندگی خودتو به خاطر این بحثهای خاله زنکی مادر شوهر و خواهر شوهر و جاری و ... که همیشه و همه جا هم هست خراب نکنی.این بحثها ادامه پیدا کنه از چشم شوهرت هم میوفتی سعی کن خودت درست رفتار کنی و اگه رفتار زشتی ازشون دیدی بی اهمیت از کنارش رد بشی و در عوض توی زندگیت برای همسرت چیزی کم نذاری چون همین موضوع باعث میشه در هر شرایطی همسرت بدونه شما خانومانه و محترمانه برخورد میکنی و شاید اگه لازم باشه تذکری به خانواده اش بده اون زمان قاطعانه حرکت میکنه.
    موفق باشی


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.