به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 41
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Gholamzadegan نمایش پست ها
    خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید

    برای جلسه بعد کع پدرشون و برادراشون هستن میگید باید سبد گل بگیریم و شیرینی

    اما باید بگم که من قبلا در تاپیک قبلی که داشتم گفتم وضعیتم رو

    من دانشجو لیسانس حسابداری هستم-یک ترم دیگه دارم-کار من نرم افزار موبایل هست-حقوق من تا به امروز فقط کفاف مخارج دانشگاهم رو میداده

    مادرم و خواهرم که رفتن خواستگاری گفتن به خانواده عروس که پسر ما کار میکنه درس هم می خونه و پس انداز بانکی هم نداره و یک گوشی و لپتاپ و کامپیوتر داره که برا کارش هست هر چند من از این همه رک گویی مادرم خوشم نیومد که یک واقعیت هست و اونا قبول کردن جلسه دوم هم بریم که من با مادرم و خواهرم جلسه دوم رو رفتیم

    شما با این وضعیت هنوز نظرتون اینه که یک سبد گل ببریم؟
    بله حتما بگیرید.

    گل در فرهنگ ما نشانه دوستی و محبت هست.معنی خوبی به همراه خودش دارد و نشانه احترام به طرف مقابل است.

    ولی اگر براتون سخته سبد گل بزرگ نگیرید.من دیدم سبد گل ارزان هم هست.ولی شاید خوشگل نباشن. می تونید دسته گل زیبا با تزئینات زیبا بگیرید. چون تو رسم ما این مرسوم هست که خواستگار گل و شیرینی می برد( دیدم بعضی ها این قدر سلیقه دارند که جعبه شیرینی را با روبان زیبا تزئین می کنند یا حتی دیدم کادو می کنند.(که نشان دهنده اهمیت دادن به طرف مقابل و... است.البته این ها خیلی واجب نیست.ولی وقتی باشه بهتره)

    و دست خالی رفتن یه جور ممکنه بی احترامی محسوب بشه. قبلا هم گفتم این همه خانواده دختر به زحمت میفتن دیگه یه دسته گل و شیرینی معمولی برای خواستگار نباید سخت باشه و نشانه احترام است. درواقع اول به خودتون احترام می ذارید که این چیزها را می توانید درک کنید.و اینکه از اینکه آنها شما را پذیرا شدند اینجوری تشکر می کنید.(ادب شما)


    بالاخره حتی وقتی مادرتون با منزلشون تماس می گیرن این را می گن گه: اول خواستم به خاطر زحماتی که دیروز بهتون دادیم تشکر کنیم.حاج خانم خیلی زحمت کشیدین و... بعد بقیه صحبتهاشون را می گن(یا جواب منفی یا پرسیدن جواب از دختر و ادامه جلسات)

    این ها میزان درک خواستگار و هوش اجتماعی و برخورد اجتماعی خواستگار را نشون می ده! و با فرهنگ خانواده بی ارتباط نیست!

    کی قراره صحبت کنید؟
    پدر دختر خانم خصوصی تر می خوان با شما صحبت کنند؟
    راستی دختر خانم چند سالشون هست و فرزند یا دختر چندم هستند؟


    ببخشید چون ممکنه دخترها هم این پست ها را بخونند یه نکته ای هم که شاید واجب نباشه ولی رعایتش خالی از لطف نیست می خوام به خواهرای خوبم بگم:

    صحبت از دسته گل شد. شما برای اینکه ادب خودتون را به خانواده داماد نشون بدین وقتی دسته گل را گرفتین همون موقع دسته گل را توی گلدون بذارید و مثلا بذارید روی میز یا جایی که تو چشم باشه.
    این خیلی خوبه که اگر می بینید جلسات ادامه دار هست،گل ها را دور نیاندازید و با سلیقه آنها را جدا کنید و در گلدان بذارید تا خشک بشه و جلسات بعد هم تو چشم باشه. این نشون دهنده ادب و احترام شما به خانواده داماد است. البته چیز واجبی نیست ولی رعایتش نشان از شخصیت بیشتر شما و حوصله و سلیقه شما داره.





    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : دوشنبه 16 تیر 93 در ساعت 00:17

  2. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (دوشنبه 16 تیر 93), parsa1400 (دوشنبه 16 تیر 93), فدایی یار (چهارشنبه 21 مرداد 94), شیدا. (سه شنبه 17 تیر 93)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    ولی مشاور ازدواج هم اسم من می گه جلسه اول شیرینی نبرید.

    به نظر منم شیرینی برای وقتیه که موافقت های کلی انجام شده.


  4. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (دوشنبه 16 تیر 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 17 تیر 93)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون

    خانم مصباح الهدی ایشون 23 سالشون هست و دختر اول هستن

    جلسه اول مادر و خواهرم صحبت کردن
    جلسه دوم من به همراه مادر و خواهرم رفتیم و با دختر خانم صحبت کردم

    هنوز هیچ توافقی انجام نشده
    جمعه رفتیم جلسه دوم رو

    و طبق مطالعاتی که داشتم به خواهرم گفتم چهار روز بهشون وقت بده بعد زنگ بزن که میشه فردا شب

    فردا شب خواهرم زنگ میزنه برای ادامه جلسات ازشون بپرسه

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    آقای غلامزادگان راستش شاید 4 روز فاصله برای جلسات اول لازم نباشه و زیاد باشه. این فاصله طولانی روند جلسات را کند می کنه. به نظر من یک روز در میون خوبه. بیشترش احتمالا آنها فکر می کنند شما نظرتون خیلی مثبت نیست .حالا این بار عیب نداره.از دفعات بعد یک روز در میون زنگ بزنید.


    راستی دیشب یاد خریدن گل برای خواستگاری های برادرانم افتادم. ما یک گل فروشی انتخاب کرده بودیم داداشم این قدر رفته بود اونجا گل می خرید بنده خدا گل فروشه می گفت پس تو کی بالاخره ازدواج می کنی؟ دیگه دلش به رحم اومده بود با داداشم نصف قیمت حساب می کرد.با هم دوست شدند! :دی

    شما هم حتما یک گل فروش مهربون و دل رحم انتخاب کنید.موقع حساب کردن هم یه جورایی با حالت مظلوم نمایی بگید داداش امره خیره.وضع مملکت هم که تو این امر خیر را خودت می دونی که چه جوریه.
    این جوری شاید دلش بسوزه بیشتر بهتون تخفیف بده.یا شاید دفعات بعد مثل داداشم :دی

    حالا بریم سر بقیه سوالاتون:

    4-سوالات باید مرحله به مرحله پرسیده بشه؟چطوری؟
    بله. تقریبا تو لینک دوم پیشنهادیم به شما توضیح داده شده. همین طور مسائل جلسات اول را پیش خودتون تحلیل کنید و سعی در شفاف سازی بعضی مسائل مبهم در جلسات بعد در اوایل جلسات داشته باشید.

    5-خانواده عروس گفتن همه چیز رو بر اساس عرف می خوان این معنیش چی؟یعنی مثلا عرف مهریه چی؟


    خب این خیلی خوبه. یعنی نه تجمل گرا هستند و نه سطح پایین می خوان. خانوادتون می تونن تو صحبت هاشون غیر مستقیم متوجه بشن. این یعنی یک عروسی می خوان. مهریه هم احتمالا 110 سکه می خوان. می تونید مثلا از جلسات سوم یا چهارم به بعد در صورتی که احساس کردین ممکنه آشنایی ادامه دار بشه نظر دختر خانم را بپرسید. بگید ببخشید شما نظرتون راجع به مهریه چیه؟


    6-اگر من قبل از عقد در مورد مسایل مالی با دختر خانم و خانواده اش به توافق برسم چطور بفهمم چقدر امکان داره بزنن زیر تواقمون؟

    اگر خوش قول باشن نمی زنند. یعنی چی بزنند زیر توافقتون؟ برای حفظ احترام خودشون هم که شده فکر نمی کنم وقتی یک توافقی انجام بشه زیر توافقشون بزنند.


    7-دختر خانم لیسانس داره راجب ادامه تحصیل از من سوال کرد و مسایل مالیش و اینکه کنکور کارشناسی شرکت کرده و من جواب دادم با ادامه تحصیل موافقم و مسایل مالی هم اگر داشته باشم مسلما میدم نداشته باشم هم نمیدم این نشان از توقعات بالای دختر خانم هست؟اصلا به نظر شما ادامه تحصیل ایشون مانع و مشکلی نیست در دوران عقد بطور مثال؟لازم نیست جلسه بعد دوباره به ایشون بگم اگر ار پس مخارج بر نیام باید درکم کنن و روم فشار نیارن؟
    خب این به خود شما و عقیده خود شما مربوطه.همون جمله اول که گفتم پاسخ درست اگر عقیده شما نباشه غلط هست.


    اگر واقعا دوست ندارید خانومتون ادامه تحصیل بده خب بگید.
    ولی کلا ادامه تحصیل به خودی خود مشکلی نداره. من دوستانی داشتم که در حین تحصیل عقد کردند و مشکلی هم نداشتند.
    دیگه زندگی بدون پستی و بلندی نیست که.وقتی شریک زندگی یکی می شید یعنی تو سود و زیانش شریک می شید. یعنی همیشه حمایتش می کنید.چه تو خوشی چه توسختی. قطعا یه ذره زحمت بیشتری می خواد ولی مشکلی به خودی خود ایجاد نمی کنه.مگر اینکه شما یا دختر خانم قدرت مدیریت خوبی نداشته باشند.

    مسائل مالیش را نفهمیدم منظورتون چیه. اگر شهریه دانشگاه منظورشونه.نه نشان دهنده توقع بالاشون نیست.ولی خودتون حساب کنید ببینید می تونید. اگر نمی تونید با صداقت بگید نمی تونم و بگید منظورتون ادامه تحصیل در دانشگاه سراسری است و اگر توانایی مالی داشته باشم هزینه دانشگاه همسرم را پرداخت می کنم .

    8-در جلسه بعد پدر دختر خانم ممکنه چی بپرسه می خوام کمی آمادگی داشته باشم چون بار اولم هست میرم خواستگاری

    9-جلسه اول مادر دختر خانم استرس داشت انگار می ترسید و به مادرم گفت این جلسه رو گذاشتیم ببینن هم رو جلسه بعد که پدرش هست صحبت کنند انگار دوست نداشت صحبت کنیم ولی خوب با اسرار مادرم تو سالن خونشون جلو بزرگترها حرف زدیم این نشون نمیده که مخالفن؟یا من اشتباه می کنم و دلیل دیگه ای داره یکم بد دل شدم از این کارشون تو ذوقم خورد انتظار نداشتم

    جواب سوال 8 و 9 را ادغام می کنم:
    به هر حال احتمال داره که جوابشون منفی باشه. تو هر خواستگاری همیشه این احتمال را بدهید و هرگز تا مرحله عقد دل نبندین.شاید فردا زنگ زدین جواب منفی بدن.شاید هم ادامه جلسات.

    اما اجازه بدین یکم در مورد پدر و مادر دختر خانم که فرقش با پدر و مادر آقا پسر چیه باهاتون صحبت کنم:

    کلا شرایط احساسی پدر و مادر دختر ویژه تر هست. به خصوص پدر دختر که مسئولیت بیشتری حس می کنه!
    این را همیشه باید درک کنید به هر حال ازدواج برای دخترا نسبت به پسرا تو جامعه ما حساس تره و اشتباه تو این تصمیم گیری صدمات بیشتری به دختر می زنه تا پسر.

    پدر دختر به خصوص اگر تجربه اولش باشه براش دور کردن دخترش خیلی سخت میشه. حتی ممکنه شب ها نخوابه. من بابام اولین بار که یکی بهش گفت اجازه می دین برای امر خیر برای پسرم مزاحمتون بشیم؟اومد خونه دستاش میلرزید...با آب قند و ... حالشون خوب شد. یعنی این قدر برای پدر و مادر استرس زا هست این موضوع! به خصوص پدر!

    هنوز هم گاهی سر این موضوع نگرانی بابام بساط داریم. در صورتی که سر برادرهایم اصلا همچین واکنش های احساسی از پدرم نمی دیدیم.
    اینو گفتم که یکمی بیشتر پدر و مادر دخترها را درک کنید. و نه فقط این خواستگاری.بلکه منزل هر دختری می رید چیزی از این جهات به دل نگیرید چون واقعا هم قصدی نیست و حتی داماد هر خانواده ای شدین برای پدر زن و مادر زنتون مثل پسر بشید و علاقشون و نگرانیشون به دخترشون را درک کنید. به خصوص اگر پدر خیلی عاطفی باشه و دخترش را خیلی دوست داشته باشه. بالاخره شما هم روزی دختر دار می شید.

    چیزهایی که احتمال داره پدر دختر روی شما دقت کنه فعلا:
    پدر دختر خانم احتمالا از کار و شاید مسکن و... شما می پرسند. نگاه می کنند چقدر حیا و ادب دارید. مثلا توی حرف می پرید یا نه. مثلا پاتون را روی پاتون می اندازید یانه( این بده).

    نگاه می کنند با امید توی حرفاتون صحبت می کنید یا بدون امید. ببینند می تونن حس کنند که دخترشون را به شما بسپارند یا نه.


    تو حرفاشون سوالاتی می اندازند که مثلا راستی کجا کار کردین؟ فلان شخص را می شناسید و... واکنش هاتون و...می خوان بدونند که از بچگی کجاها بودین و چه جوری بزرگ شدین. می خوان بدونن که چقدر برای مادرتون حرمت قائل هستین. چقدر جربزه دارید. چی تو چنته دارید؟ مثلا چی از توانمندیهاتون می گید و خیلی چیزهای دیگه.


    و خیلی مهم تر به این توجه می کنند که چقدر صادقانه حرفهاتون را بیان می کنید. بابا ها می فهمند طرف داره با صداقت حرف می زنه یا لاف می زنه یا داره مخفی کاری می کنه.( نمی دونم چه طوری ولی می فهمن)


    نکات کلی که به ذهنم می رسه گفتم بگم:

    کلا دقت می کنند رابطه خواهر و مادرتون با شما چه جوریه.وقتی وارد خونه می شید یا خارج می شید اول آنها را راهنمایی می کنید یا نه.بهشون احترام می ذارید یا نه. از اون طرف ببینند شما بچه ننه نباشید. (این یه جور حسیه)
    وقتی از اتاق دختر خارج می شید اول دختر خارج بشن و بعد شما و یاالله بگید(این بهتره)

    بعد چه جوری میایید تو جمع قرار می گیرید.
    آهان یه چیز مهم هم اینه که مثلا شما ها نشستین پدر میاد اون موقع تمام قد بلند شید.
    وقتی دختر میاد وارد جمع می شه حتما بلند شید.این ها همش نشانه ادب شماست و اینکه مفهوم ادب را می فهمید.

    اشتباهی چایی را میاره به شما تعارف می کنه شما اول بگید اول پدر گرامی. چایی را می گیرن جلوتون سرتون پایین باشه لطفا. یعنی چی بعضیا چشم تو چشم می شن.دختر بنده خدا حول میشه.یه بار نزدیک بود چایی بریزه رو خواستگار! :دی


    یه سری نکات هم شما باید دقت کنید. فعلا یکیش را می گم:
    مثلا اگر حجاب براتون مهمه دقت کنید مثلا این دختر براش مهمه موقع پذیرایی آستینش بالا نره یا نه.


    10-از علایق و تفریحات دختر خانم پرسیدم گفت علایقم ورزش هست والیبال و اینکه تفریح هم گاهی اوقات با دوستانم میریم به بازار واسه خرید و اگر نه زیاد وقت نمی کنم این چی رو نشون میده؟

    اگر جواب واقعیشون باشه،نشون می ده در حد متوسط به این موضوع می پردازند.ولی به سلامتیشون بها می دن
    اگر شما خیلی پسر شاد و سرزنده ای هستین و اهل تفریح و مسافرت و... نظرشون در باره این موارد را در جلسات بعد بپرسید. این مورد باید یکم بین زن و شوهر تطابق باشه. حتما در مورد طبیعت و مسافرت و گردش و... بپرسید.

    11-در مورد کار کردن پرسید گفتم موافقم لازم نیست بیشتر براش توضیح بدم جلسه بعد؟مثلا بگم دوست دارم کار کردن خانمم در حد تفریحی باشه نه جدی و از صبح تا شب و همچنین محیط کار خیلی اهمیت داره برام؟

    باز هم می گم باید به عقیده خودتون رجوع کنید.و مطابق باهاش شفاف سازی کنید.من احساس می کنم با این پرسشتون عقیدتون را متوجه شدم.می تونید موارد زیر را بپرسید.
    اولویت های زندگی مشترک شما چی هست؟ بعد صبر کنید ببینید به چه چیزهایی اشاره می کنند.
    بعد بگید نظرتون در مورد اینکه شغل خانم ها چه طوری می تونه به خانواده لطمه نزنه چیه؟ چه محیط هایی را می پسندید و چه ساعاتی مدنظرتون هست؟

    بعد در مورد تربیت فرزند بپرسید. به نظر من اگر دختری کلی ایده برای تربیت فرزند داشته باشه خیالتون راحت اولویت ها را در زندگی حتما لحاظ می کنه.



    - - - Updated - - -

    .


    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  7. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (سه شنبه 17 تیر 93), فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 17 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 17 تیر 93)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام :72
    در مورد گل وشیرینی
    فک میکنم خاستگاری هرچی ساده تر و بدون تجملات باشه بهتره واگه کسی از سادگی خوشش نیاد و این رو عیب بدونه مشکل از خودشه.
    یه سکانسی از فیلم دکتر محمد قریب همیشه یادمه وقتی رفت خاستگاری خونه دختره
    پدرشون گفت بریم پایین بشینیم هوا خنکه رفتن رو یه تیکه فرش کهنه نشستن تو جو کاملا ساده
    در مورد دختر پسر حرف زدن خیلی غبطه خوردم در حالی که خیلی هم پول دار بودن ولی فرهنگشون خیلی بالا بود.

    خونهذماهم بعضی خاستگارا همون دفعه اول هم گل میارن هم شیرینی ان چنانی یکیشون جلسه دوم هشت تا گل رز اورده بود هرچند تو زحمت افتاده بود ولی من دوست نداشتم گل بیاره
    گل رز نشانه عشقه بهتره اگه به نتیجه ای رسید ببره حالا من کلکسیونی از گلهای خشک دارم که هربار نگاشون میکنم یاد یه کسی میفتم.

    بهتره ساده باشین وخودتون رو خیلی تو زحمت نندازین .
    اینایی که میگم شعار نیست عملی میکنم مثلا وقتی خاستگار میخاد بیاد مامان و خاهرم اگه چشم منو دور ببینن میرن یه کارایی میکنن که من مخالفم میگم ساده باشین و راحت .

    البته الان که جلسه چندمه دارین میرین خونشون بهتره شکلاتی چیزی بگیرین ولی گل حتما لزومی نداره
    بتلاخره اونا هم تو زحمت میافتن این نشونه ادبه.وگرنه بدون توافق برای ادامه اشنایی گل معنی نداره.
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  9. 4 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (سه شنبه 17 تیر 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 17 تیر 93), مصباح الهدی (سه شنبه 17 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 17 تیر 93)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی ممنون از راهنمایی و نظرات عالی عزیزان
    با جلسه سوم موافقت شد
    جلسه سوم افتاد برای جمعه بعد افطار

    مادرم میگه من می خوام همه خواهرات بیان ولی من مخالفت کردم و گفتم فقط خواهر بزرگ و وسطی

    مادرم میگه من میگم شاید دخترتون 4 سال تو عقد باشه که من واقعا با این حرفش مخالفم این کارش باعث میشه رد کنن اعصابم سر همین حرفش خورده انگاری مردم دخترشون رو از سر راه آوردن
    مادرم میگه دختر اول اگر برا خواهر بعدیش خواستگار بیاد رو تو فشار میارن ببریش.
    خواهر بعدیش 15 سالشه آیا این حرفهای مادر من درست قبول کنم؟
    ویرایش توسط Gholamzadegan : سه شنبه 17 تیر 93 در ساعت 02:59

  11. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Gholamzadegan نمایش پست ها
    سلام
    خیلی ممنون از راهنمایی و نظرات عالی عزیزان
    با جلسه سوم موافقت شد
    جلسه سوم افتاد برای جمعه بعد افطار

    مادرم میگه من می خوام همه خواهرات بیان ولی من مخالفت کردم و گفتم فقط خواهر بزرگ و وسطی

    مادرم میگه من میگم شاید دخترتون 4 سال تو عقد باشه که من واقعا با این حرفش مخالفم این کارش باعث میشه رد کنن اعصابم سر همین حرفش خورده انگاری مردم دخترشون رو از سر راه آوردن
    مادرم میگه دختر اول اگر برا خواهر بعدیش خواستگار بیاد رو تو فشار میارن ببریش.
    خواهر بعدیش 15 سالشه آیا این حرفهای مادر من درست قبول کنم؟
    سلام آقای غلامزادگان
    از پست آخرتون به من این حس منتقل شد که نکنه شما هنوز نه به داره و نه به بار نگران جواب دختر هستید و یا دلبسته شدین.(که حتما خودتون می دونید تا عقد نباید دلبسته شد و باید 50-50 فکر کرد)

    اول بگم که مادرتون هر جور که باشند استاد دانشگاه باشن یا بی سواد مادر شما هستند و ارزشش از هر کس دیگه ای تو زندگیتون بیشتر. اونم مادر شما ، که براتون جایگاه پدری هم داره!!! پس شما باید خیلی بیشتر از سایرین احترام مادرتون را حفظ کنید.
    اصلا تو جریان خواستگاری ها به خاطر حرف مادرتون گیریم که منتفی بشه.فدای سر مادرتون . خب حتما قسمت نبوده و می رید خواستگاری مورد بعدی.
    درسته به قول خودتون آنها دخترشون را از سر راه نیاوردند.ولی شما هم از سر راه نیومدین که. مادر شما خیلی خیلی زحمت کشیدند و یه جورایی درکشون کنید.ایشون هم دارن پسرشون را داماد می کنند و نگران هستند.گویا تجربه اولشون برای پسرشون باشه.

    یک چیزیو من متوجه شدم اینه که هر چی اختلاف بین مادر شوهر و عروس پیش میاد در اصل به خاطر نداشتن سیاست پسر در درک روحیات مادرش هست.
    همین درک نکردن روحیات مادرتون تو جریان ازدواج و... می تونه به طور ناخوداگاه حس رقابت بین مادر شوهر و عروس ایجاد کنه.
    شما باید سیاست داشته باشید. این قدر الان به مادرتون محبت کنید و این قدر ازش بابت اینکه به خاطر شما خواستگاری میاد ازش تشکر کنید که بفهمه قرار نیست شما را از دست بده.و همین حس خوب در مادرتان باعث میشه تو جلسات رفتارشون بهتر باشه.

    بهش بگید مثلا مامان دوست دارم زنی بگیرم که برای شما دختری کنه. مامان نظر شما برام خیلی مهمه ها. نظرتون در مورد دختر چیه؟ دختر خوبیه یا نه؟
    بعد حرفاش را گوش کنید و بذارید ببینه چقدر براتون مهم هست.

    و این را هم در نظر داشته باشید بهترین انتخاب را در ازدواجتون بکنید ولی تو جریان خواستگاری ها یا ازدواجتون دل مادرتون را بشکنید خوشبخت نمی شید. سعی کنید دعای مادرتون را از ته دل به دنبال خودتون داشته باشید.

    این را هم بگم اصلا مهم نیست مادر شما چی می گن. اگر هم از روی صداقت و سادگی چیزی بگن اتفاقا نکته منفی نیست. مهم رفتار و منش شماست. و احترامی که درونا از شما نشات گرفته باشه نه اینکه متظاهرانه در جلسات خواستگاری.
    فرض هم همچین اتفاقی که گفتین بخواد بیفته و خانواده دختر خیلی براشون مساله مهم باشهبهتره که همین اول همچین اتفاقی بیفته و نه بعد از چند جلسه.

    حتما با کمال آرامش و احترام راجع به این موضوعات با مادرتون صحبت کنید و این قضایا را حل و فصل کنید.و نتیجه واقعی برسید که دوران عقد را می خواهید چه کار کنید و صادقانه در وقت خودش در خواستگاری مطرح بفرمایید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  12. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (سه شنبه 17 تیر 93), فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 17 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 17 تیر 93)

  13. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی خانم مصباح الهدی

    نه من نگران جواب دختر خانم نیستم و اینکه دل هم نبستم

    یک موضوعی پیش آمده سر اصلیت دختر خانم

    پدر و مادر دختر خانم اهل یکی از شهرهای اطراف هستن نام نمی برم و مادر و خواهرهای من هنوز نه بدی دیدن نه تحقیق کردیم نه هیچی سر این موضوع می خوان رد کنند و ادامه ندند

    واقعیتش نمیشه وضعیت رو خیلی باز کرد چون تاپیک عمومی هست سخت

    سی سال هست که مشهد هستند خانواده عروس ولی پدر و مادرشان اهل یکی از شهرستان های اطرافند

    مثلا یکی از خواهرا چون یکی از همسایه هاشون زندگیش بهم خورده و عروس خانم اصلیتش مثل مورد ما بوده میگه ادامه ندید این شهرستان همه بدن البته همین خواهرم و دو خواهر دیگم که اصلا نیومدن جلستات خواستگاری رو سر همین مسله اصلیت مخالفن همین که من رو اشفته کرده

    میگن مشهدی اصیل باید باشه که به نظر من این منتفی و واقعا منتقی نیست

    گیر کردم این وسط نمیدونم چیکار کنم!!!!

    حالا شما میگین من چیکار کنم؟

    من حرفم این هست که مگر میشه با این سطحی نگری ها هر دختری رو که پدر و مادرش شهرستانی هستن رد کرد اخه

    اصلا برن بگن 10 سال من حرفی ندارم ولی متاسفانه خانواده من بدون تحقیق و سر مسایل خیلی سطحی می خوان تصمیم بگیرن

  14. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقای غلامزادگان
    حرف های شما کاملا درسته. انسانیت اصلا به اهل کدوم شهر بودن نیست. شاید تفاوت های فرهنگی را بشه لحاظ کرد که این هم چون شما می گید 30 سال در شهر شما بودند منتفیه و احتمال زیاد چون دختر خانم در همین فضا بزرگ شدند هم فرهنگ هستین.

    شما می تونید با مادرتون با آرامش صحبت کنید تا جایی که لجشون در نیاد و اصلا حس نکنند تمایلی به این وصلت دارید.و بدانند که هنوز هیچ تصمیمی نگرفتین. و حتما نظرات ایشون براتون قابل تامله.

    پیشنهاد می کنم همچین دیالوگی بین شما و مادرتون برقرار بشه:
    مامان این صحبتی که شما می کنید اتفاقا خیلی به نکته مهمی اشاره کردین. تفاوت فرهنگی موضوع مهمیه.
    اما با توجه به اینکه این خانواده 30 سال در مشهد سکونت داشتند و دخترشون اینجا بزرگ شده به نظر میاد از نظر فرهنگی اختلافی نداشته باشیم.و می دونم که شما هم این قدر سطحی نگر نیستین سر فقط محل تولد نظر بدین. حتما همین مساله اختلاف فرهنگی مدنظرتونه که کاملا به جاست.

    می گم مامان جان شما اجازه بدین یک جلسه دیگه هم که جمعه گذاشته شده و چاره ای نیست. این جلسه هم بریم و با دیدگاه بی طرفانه ای وضعیت منزلشون و فرهنگشون را بررسی کنیم. باز هم اگر به نکته منفی خوردیم چشم! فرمایش شما کاملا متین.

    نکته:
    ببینید آقای غلامزادگان متاسفانه تو ایران نظر خانواده ها چه بخواهیم و چه نخواهیم در کیفیت زندگی نقش بسیار مهمی دارن. روابط مادر شوهر و خواهر شوهر و... را خودتون بهتر در جریانید.
    تا یک حدی می تونید نظرتون را با مادرتون مطرح کنید.و سعی کنید دیدگاهشون را با شما تنظیم کنند. اما اگر نشد به نظر من (با توجه به اینکه شما دلبستگی خاصی ندارین و موردهای دیگه هم برای شما می تونه باشه.حتی بهتر) دیگه اصرار نکنید و دیگه جلسات بعد را پیگیری نفرمایید.

    اگر شما متوجه بشید که مادرتون رضایت نمی دن و همین طوری تعداد جلسات را زیاد کنید و در نهایت به این دلیل موضوع منتفی بشه از نظر وجدانی خودتون ناراحت می شید. که وقت کسی را هم بیهوده گرفتین.

    به نظرم فعلا همین صحبت ها را با مادرتون با آرامش بکنید.جلسه بعد هم برید. بعد ببینید چی میشه. اگر نظرشون جلب نشد دیگه بی خودی ادامه ندین.

    موفق باشید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  15. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (سه شنبه 17 تیر 93), فدایی یار (جمعه 23 مرداد 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 17 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 17 تیر 93)

  16. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 95 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-2-25
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,272
    سطح
    28
    Points: 2,272, Level: 28
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 38 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه دوتا خواهرم بدون مشورت با من و مادرم جلسه جمعه رو منتفی کردن
    اینجاست که باید متوجه بشین من چی میکشم

    از همه بدتر دهن روزه زنگ زدن و شاهکارشون رو برای من تعریف کردن منم واقعا از دستشون ناراحت شدم و حرف هایی زدم که الان میگم کاشکی نمیگفتم
    خلاصه ماجرا دوباره رفتن زنگ زدن و قرار گذاشتن برای روز یکشنبه هفته دیگه فکر می کنم روز تولد امام حسن مجتبی باشه

    حسابی ناراحتم نمیدونم تو تماس چه حرف هایی رد و بدل شده
    نمیدونم ادامه این خوتستگاری درست یا غلط
    نمیدونم خانواده عروس الان دارن راجب ما چی فکر می کنن

    احساس می کنم تحقیر شدم خیلی زیاد


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.