به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array

    چطور از حساس بودنم کم کنم؟ چطور بعد عقلانی وجودمو حاکم بر بعد احساسیم کنم؟

    سلام. نیاز دارم که عاقل باشم :) زندگی و محیط و ادمایی که پیشم هستن یه مقدار با اون چیزی که روحیاتم و احساسانم نیاز داره فاصله دارن. خوب این می تونه دلیلش بی کفایتی نسبی من و کم مهارتی من در رابطه های بین فردی باشه. اما نیاز دارم کمتر حساس باشم کمتر به احساساتم فشار بیاد و کمتر ناراحت بشم. نیاز دارم تلاش کنم تا معقول فکر کنم و رفتار کنم و هیجاناتم باعث نشن همه چی از دستم در بره و از کنترل خودم خارج شم. من نمی تونم محیطم و ادما رو منطبق بر نیازهام کنم. ناچارم خودمو با بقیه سازگار کنم تا از پا درنیام. باید بتونم عقلانی باشم حداقل در اغلب اوقات.

    اگه می تونستم بی قلب زندگی می کردم. عقل کافیه برای درست زندگی کردن. دلم قلبم کودک درونم یا هر چی که اسمش هست مدام رنجم میده. حساسیتم زیاده. در صورتی که برای زندگی هیچ نیازی به دل ندارم. فقط ازارم داده تا حالا. چه کار کنم که حداقل اون بعد عقلانیم اداره کننده باشه؟

    می دونم سوالم سخته. راهی به نظرتون میاد؟
    ممنون.
    ویرایش توسط meinoush : یکشنبه 18 خرداد 93 در ساعت 10:24

  2. 7 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 18 خرداد 93), reihane_b (دوشنبه 19 خرداد 93), salehe92 (یکشنبه 18 خرداد 93), toojih (دوشنبه 19 خرداد 93), میشل (یکشنبه 18 خرداد 93), مامان فربد (یکشنبه 18 خرداد 93), شیدا. (یکشنبه 18 خرداد 93)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,401 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام.مینوش.


    همانطورکه خودت میدونی زندگی احساسی پراز رنجهایی هست که طبیعی نیست وحق فردنمی باشد...


    اگرفقط عقل بود بازهم دچارمشکل میشدیم چون احساس باعث میشه بفهمیم همانطورکه عقل باعث میشه بدانیم...


    من به تجربه مواردی رودیدم که فقرمعنا باعث افزایش احساس درانسان شده.یعنی خلأ معنا رواحساس پرکرده.

    بنابراین فرد نیاز داره به یه جایی وصل باشه.این کم کم باعث میشه به یک اطمینان قلبی وآرامش برسد.
    صبروخویشتن داریش زیادبشه.خوشحالی و نشاط وامیدواریش از درون بجوشد.به نظرم این مهمترین منشأ تعدیل احساس هست.

    "پرهیزگاری" راه درمان احساس محوری هست.پرهیزگاری که توأم بامعرفت وشناخت باشد.ادبیات کهن خودمون پرازنکته هایی هست که معرفت وشناخت ونوع پرهیز رومشخص میکند.مثلاگلستان سعدی نکته هایی داردکه شایدماباتجربه ی شخصی وعمر محدود به همش نرسیم...

  4. 8 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 22 خرداد 93), meinoush (یکشنبه 18 خرداد 93), salehe92 (یکشنبه 18 خرداد 93), میشل (یکشنبه 18 خرداد 93), مامان فربد (یکشنبه 18 خرداد 93), شیدا. (یکشنبه 18 خرداد 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 19 خرداد 93), صبا_2009 (دوشنبه 19 خرداد 93)

  5. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    مینوش عزیز میشه یه مثال بزنین ؟
    مثلا احساستون رو کجا دخیل می بینین که فکر می کنین نباید باشه ؟

  6. 7 کاربر از پست مفید pasta تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 18 خرداد 93), meinoush (یکشنبه 18 خرداد 93), salehe92 (یکشنبه 18 خرداد 93), toojih (دوشنبه 19 خرداد 93), مامان فربد (یکشنبه 18 خرداد 93), سعیداطی (سه شنبه 20 خرداد 93), شیدا. (یکشنبه 18 خرداد 93)

  7. #4
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    من فکر کنم کلا راه به راه قهر می کنم با همه :) البته کسی نمی فهمه جز خودم! تو خونه میرم تو اتاقم ناراحت شم از رفتار کسی بیرونم هیچی نمی گم اما کم کم ارتباطمو کم می کنم. البته خوب بعضیاشو حق دارم. بیشترشو حق دارم ناراحت شم.... اصلا همه اشو حق دارم ناراحت شم !! ولی موضوع اینه که من باید بتونم زندگی کنم. نباید بذارم احساساتی شم. اینکه نخوام با کسی دوست باشم یا نخوام با کسی همنشین شم خوب یه بحث دیگه است به اختبار هر کسیه. اما اینکه هر بار دلم ناراحت شه و خودمو بکشم عقب بده. به کسی چیزی نمیشه کسی اصلا نمیفهمه اما واسه من بده دیگه. خوشم نمیاد اینطوریم. نمی شه این حساس بودنمو کم کنم.
    راستی بهم هیچی برنمی خوره. اما دل ازرده می شم. مثلا تو خونه وقتی چند تا جمله دارم حرف می زنم خوب توقع دارم حداقل با قیافه ی درهم و ناراحت مثل اینکه وقت ارزشمندشونو گرفتم نگاه نکنن که زودتر خفه شم برم. خوب ادمم کوتاه هم هست حرفم ولی بعضی وقتا اینطوری باهام رفتار میشه. ناراحت میشم در جا میرم تو اتاقم هیچی هم ندارم بگم. خوب این ناراحتی رو نمی خوام بشم. اینکه برم یا بمونم مهم نیست. نمی خوام انقدر دلم راحت اذیت شه و منم اذیت کنه.

    یا همین حال بد شدنام اینام یه جور هیجان احساسی هستن دیگه. هیجاناتی که نم یتونم کنترلشون کنم تا برسن به بدی. خوب نمی خوام انقدر تلاطم داشته باشم. کسی چیزیش نمی شه همه راحتن. من دارم هی با خودم کلننجار می رم. از غریبه تا خونواده هر کی فکر کنه ادم خوب و شیرین نیست در جا رد می کنه ادمو همه فکر خودشون هستن. اما منم باید بتونم به فکر خودم باشم.

    می خوام بی عاطفه بشم. چطوری بعضیا می تونن فقط احساساتشونو برای کسایی مثل خونواده یا هر کسی که خودشون می خوان بذارن؟ منم اینو می خوام. جایی که لازمه (بیشتر جاها) نمی خوام هی دلم بپره وسط ناراحت شه یا نگران ناراحتی مردم شه.

    به خاطر همین احساس و دله که انقدر هیجاناتم بالاست. واسه چی تو یه روز از خوب رو به معمولی می رسم به اینکه می خوام بمیرم؟؟ اینا تلاطم های دله که من نمی تونم کنترلشون کنم.

    انگار من نشستم هر جا احساسم می خواد منو ببره. بالا پاینن این ور اون ور هر جا بخواد خوب و بد نرمش داشته باشه یا مثل دریا کوبنده باشه. منم می شینم هر کار خواست باهام بکنه. بعدش اخرش می بیتم خوب چی شد.

    یه لینک بود امروز می دیدم
    http://www.hamdardi.net/thread-9046.html
    میشه بی ثباتی احساسی.
    البته در مورد رفتارم تا حد توانم تلاشمو می کنم در ارتباط با دیگران. اما خودم اذیت می شم انقدر متغیره احساساتم. یعنی فقط توی چهره ام این تغییرات دیده میشه در رفتارم تا حدممکن انصافو رعایت می کنم.
    در کل کنترل عقل نیاز دارم. این لینک راهشو درست نگفته فقط شرح حال داده.

    می خوام عاقل باشم!! من کسی رو ندارم که بخواد بهم حمایت احساسی بده. مثل قایق توی اب هر جا می رم. اون حمایت احساسی رو که یه کم کنترل کننده باشه می خوام. خودم باید به خودم بدم. چطوری؟


    فرشته مهربون هم گفت این خلا گم شدگی معنا است.

    اخه به کی وصل شم. ادما کسی نیست. خدا هم هنوز به درکش نرسیدم نمی فهمم کجای زندگی من بوده. می مونه خودم. خودمم انقدر سستم که نمی تونم اون تکیه گاه باشم برای خودم. یعنی بعضی وقتا نمی تونم.

    ممنون.

  8. 4 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 18 خرداد 93), pasta (یکشنبه 18 خرداد 93), toojih (دوشنبه 19 خرداد 93), شیدا. (دوشنبه 19 خرداد 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام،وقت بخیر
    توی آدرس زیر یه مقاله pdf هست که اومده درباره ی borderline personality disorder صحبت کرده، از اون جایی که مطمئن نیستم وضعیت شما هم مثل این مقاله باشه ،نشانه ها و علائمش رو طبق همون مقاله براتون میگذارم ، اگه مطابقت داشت ،مطالعه کردنش شاید بد نباشه :
    http://www.mind.org.uk/information-support/types-of-mental-health-problems/borderline-personality-disorder
    توی اوائل مقاله اومده :
    (
    یک دکتر ممکن است تشخیص bpd بدهد اگر تعداد 5 یا بیشتر از این موارد را دارید و اگر علائم تاثیر عمده ای روی زندگی روزمره ی شما دارند.
    1- شما احساساتی دارید که بالا و پایین می روند ( مثلا یک روز با اطمینان (اعتماد به نفس) و یک روز نا امید هستید)،همراه با حس بیهودگی و گاهی خشم.
    2-برای شما برقراری و نگهداری ارتباط سخت است.
    3- شما یک حس ناپایداری در شخصیت دارید نظیر اینکه در مورد خود ،بسته به اینکه چه کسی با شما هست ،متفاوت فکر میکنید.
    4-شما خطر(ریسک) میکنید یا اقداماتی انجام میدهید بدون توجه به نتایج و پیامدهای آن.
    5-شما می ترسید از رها شدن،طرد شدن و یا تنها ماندن.
    6-شما بعضی وقتها چیزهایی را که واقعی نیستند را باور میکنید و یا چیزهایی را میبینید یا میشنوید که آنجا نیستند.
    7-شما به خود آسیب میرسانید یا به آسیب رساندن به خود فکر می کنید.
    سایر مواردی که ممکن است تجربه شده باشد:
    افسردگی،اظطراب،خوردن نامنظم.
    )
    ***
    همه دنیا بیک جو غم نیرزد چه یک جو نیم ارزن هم نیرزد
    ***
    بدرود

  10. 2 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93), pasta (دوشنبه 19 خرداد 93)

  11. #6
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    -وبلاگ روانشناسی بالینی دکتر دارابی-44030719 - اختلال شخصیت مرزی(borderline) چیست؟ویژگیها علل و درمان آن.
    نه. مرزی خودشیفته نمایشی نیستم. ممکنه پرهیزمدار باشم البته + نوسانات احساسی افسردگی

    اسیب به خودم نمی زنم. تا حالا یه بار هم واقعا خودکشی نکردم. البته اگه اینکارو بکنم قطعا به این نتیجه رسیدم که باید بکنم و درست انجامش می دم. بعضی وقتا که از خودم بدم میاد وقتی حالم بده اره دوست دارم اسیب بزنم دوست دارم محو شم از رو زمین ولی عملا هیچوقت اینکارو نکردم. صبر می کنم تا این وضعم رد شه.

    توهم هم ندارم.

    ارتباط شروع کردن با دیگران برام ناشیانه است اما سخت نیست میرم جلو به هر زبونی ناشیانه شروع می کنم حالا قبولم کنه یا نکنه. ولی باید از طرف خوشم بیاد. یا نیاز باشه منفعتی داشته باشه که معمولا هیچی برام مهم نیست می مونه اون خوش اومدن. اما نگه داشتن رابطه برام سخته خیلی.

    تنهایی برام ترسناک نیست. ولی همیشه بودم تنها دیگه دارم خفه میشم. اما بی پولی برام ترسناک بوده.

    ریسک یا اسیب زنی واسه من یکی هست. اون اولش که تلاش می کنم تا خودمو تو حال نرمال نگه دارم ممکنه بعضی کارایی رو بکنم که نمی کردم. مثلا یه دفعه ای مبلغی برای چیزی خرج کنم که در حالت عادی امکان نداره بکنم. بعدش از اینکه انقدر احمق بودم اعصابم بیشتر خورد میشه.
    همه چی برام بی اهمیت میشه. اما نه دقیقا ریسک. تلاشه برای اینکه بمونم تو حال نرمال اما نمیشه.

    احساس خشم هم مدت زیادیه که ندارم. بیشتر از یه ساله.
    مشکل هویت هم ندارم.

    مشکلم اینه که راهی هنوز برای کنترل احساساتم نوساناتم پیدا نکردم. شادی زیاد هم ندارم اما ناراحتی دارم. ولخرجی هم ممکنه چند روز داشته باشم. یا کارهایی که نمی کردم در حالت عادی بکنم. یا خیلی راحت از هر چیزی حرف بزنم که در حالت عادی اینکارو نمی کنم. در حالت عادی هم سخته برام پول بی جا خرج کردن هم واقعا کم حرفم و دقت می کنم به چیزایی که می گم. یعنی کاملا برعکس اون چه که هستم.
    ویرایش توسط meinoush : دوشنبه 19 خرداد 93 در ساعت 00:48

  12. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    m.reza91 (دوشنبه 19 خرداد 93)

  13. #7
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    دیشب شروع کردم یه قرص دیگه که دکتر داد واسه تثبیت خلق رو دارم می خورم. عوارض داره نمی خواستم بخورم. اما دیگه نمی شه انگار. الان ارومم به نسبت. اگه راه حلی یا مسیری که به راه حل برسه به نظرتون اومد لطفا بهم بگین. ممنون.

    - - - Updated - - -

    منظورم راه حل برای کنترل نوسانات خلق یا برای اگاهی ای که روی این نوسانات باشه که بتونه کنترل کنه بود.

  14. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 19 خرداد 93)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    اسم دارویی که میخورید چیه؟
    دکتر، اسم وضعیتی(به خصوص اسم علمیش) رو که در اون قرار دارید، نگفته؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام خانم مینوش، من همه پستهای این تاپیک رو خوندم و نفهمیدم که مشکل تون چیه. البته یک مورد که عدم توجه به حرفهاتون بود رو مثال زدین ولی به نظرم لازمه که دقیق تر مثال بزنین. یعنی همون مورد رو با جزئیات بگین که چی شد و شما چرا رفتی صحبت کردی و چی گفتی و اون چی گفت و چکار کرد و بعد شما چکار کردی و چه فکری کردی که ناراحت شدی ....

    پ.ن: البته ببخشید من کلن آدم کم هوشی هستم.

  18. کاربر روبرو از پست مفید toojih تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93)

  19. #10
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    گفت یه بیس افسردگی دارم. گفت نوسان خلق، اختلال خلق دارم.
    لاموتریژین داد واسه تثبیت خلق گفت شبا بخورم. قبلا هم برای افسردگی بوپروپیون داده بود.
    بهم گفت حالم خوبه مشکلی ندارم. باید خودمو بشناسم و بر طبق روحیاتم زندگیمو تنظیم کنم.
    گفت هیچ مشکلی درمان نمی شه و منتظر نباشم خوب شم فقط میشه کنترل شه.
    اسمی واسه مشکلم نگفت کلا همینا رو گفت.



    توجیه جان حساسیتم بالاست. مهم نیست حالا چه مشکلی. الان رنگ موهام رو اعصابمه که این همه خانم میرن رنگ می کنن باهاش حال می کنن نمی کننم مثل من نیستن.
    کلا سر چیزای بیخودی و بی اهمیت که کسی براش مهم نیست من ناراحت می شم.
    توی رفتارم هم کاری نمی کنم فقط خودم اذیت می شم کسی رو اذیت نمی کنم. انرژیم صرف کله زدن با خودم میشه. خوب این انرژی رو بذارم واسه یه چیز مثبت یه فایده ای داشته باشه.

    اعصابم از خودم خورده اگه می تونستم خودمو می نداختم دور یه دونه نو می خریدم :)

    حساسیت بالا + حال بد بعضی وقتا (افسردگی)
    ویرایش توسط meinoush : دوشنبه 19 خرداد 93 در ساعت 14:10

  20. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    m.reza91 (دوشنبه 19 خرداد 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 08 بهمن 00, 23:20
  2. سیگار...
    توسط شمیم الزهرا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مهر 99, 22:21
  3. در خواستگاری چی بپرسیم؟ چی نپرسیم؟
    توسط samir65 در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 28 تیر 93, 23:25
  4. چطور به ترک سیگار همسرم کمک کنم؟
    توسط ابر بهاری در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 فروردین 91, 10:40
  5. برون شو ای غم از سینه که لطف یار می آید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 فروردین 91, 17:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.