یک سوال مهم در مورد دوستی اینترنتی :

[saramari2]

سلام. سوال من خیلی ممکنه جدید نباشه و برای خیلی ها آشناست اما برای من درگیری شدید ایجاد کرده. من مدتی پیش از طریق اینترنت با یکی آشنا شدم. نمیشناختمش اما خودش جلو اومد. گفت منو یک دفعه در یکی از انجمن های دانشگاهی دیده. من به هیج وجه یادم نمیومد. از طریق چت با هم در ارتباط بودیم. بیشتر در مورد درس و رشته با هم حرف میزدیم. حتی یکبار ازش یک منبع در مورد تحقیقم پرسیدم که تا حدودی راهنماییم کرد. بعد از مدتی همش با شوخی و طعنه شمارمو خواست. منم لج کردم و ندادم. بیشتر به حالت شوخی از من خواست بیرون دعوتش کنم و منم غرورم اجازه نداد بهش گفتم اینترنت جای مناسبی برای دوستی نیست. منم به هیج وجه دنبال دوستی نبودم. اما چند روز بعد از روی حماقت شمارمو بهش دادم. دیگه بیشتر با هم حرف زدیم. این آقا حدودآ ۲۹ سالشه. من ۲۳. داره فوق میخونه. از جلسه دومی که باهم حرف زدیم سعی کردم در موردش بیشتر بدونم اما نمیگفت و طفره میرفت. بیشتر از خودش میگفت که چطور آدمیه اما من میخواستم در مورد شغل و رشته اش بدونم. نمیگفت. تا اینکه باهاش‌ بحثم شد. بهش گفتم طرز برخورد با دختر رو بلد نیستی. اما همش دم از روشنفکری میزد و میگفت زن و مرد فرقی ندارن و اینکه من خیلی لوسم. من با خشم از راه تحقیق و جست و جو اسم و فامیل کاملشو پیدا کردم و رشته اش رو هم فهمیدم. بهش گفتم خیلی تعجب کرد که از کجا فهمیدم و عصبانی شد.اما این حین با وجود رفتار بدش ازش خوشم اومد و همش منتظر بودم بیرون دعوتم کنه که نکرد.بعدش همش شروع به بی محلی کرد.و من بیشتر کنجکاوش میشدم.من بهش زنگ میزدم و اون سرد برخورد میکرد. تا اینکه بهم گفت یه تور یک روزه هست و با دوستاش میخواد بره.من گفتم کلاس دارم و نمیتونم برم چون تا حالا این آدمو ندیده بودم. از اون به بعدم باهاش دعوام شد و بهم گفت که چرا من مثل کارآگاه دنبال مشخصاتشم و خودمو براش میگیرم. البته درست میگفت من خودمو براش میگرفتم و میگفتم آدمی که قایم میکنه از نظر تحصیلات پایینه. کلا پاکش کردم تا هفته پیش. یک بار بیرون با دوستاش دیدمش. بهم محل نذاشت خیلی ناراحت شدم. تو دلم نمیدونم چی میگذره اما دلم میخواد باهاش باشم. اتفاقی از روی حماقت بهش پیغام دادم. بهم گفت که تو چقدر سمجی میخوای دوست دخترم بشی؟! جواب دلم آره بود اما گفتم نه برای این پیغام ندادم خواستم یه انجمن رو بهت معرفی کنم.تنها بهانه ام همین بود. هنوزم دلم میخواد باهاش باشم. طوری باهام رفتار کرده که کنجکاوم در موردش و دلم میخواد باهاش باشم. موندم چه کار کنم. همش از روی حماقت بهش پیغام میدم اما اون بدتر میکنه حتی یک دفعه بهم گفت مثل مرد باش جواب بده تا باهات باشم اما من بدتر باهاش برخورد میکنم که انگار در حد من نیست. نمیدونم چه کار کنم

[hosseinkhan]

سلام

چه معنایی داره که کسی همه چیز در مورد شما رو بدونه، اما نخواد شما بدونید؟! ایشون میخوان شما رو بازی بدن و جدی بنظر نمیان
بنظرم کلا ایشون رو فراموش کنید، چون این مدل پسرها رو خودم از نزدیک دیدم، پسرایی که همش حرف از این مسائل روانشناسانه و این چیزا میکنن که تو اینطوری و نظرات کلی میدن و تز روانکاوانه و روشن فکرانه میدن و ... بیشترشون دنبال زدن مخ هستن، با یکی دوست میشن، بعدشم با احساساتش بازی میکنن و ولش میکنن بره...

[saramari2]

سلام

چه معنایی داره که کسی همه چیز در مورد شما رو بدونه، اما نخواد شما بدونید؟! ایشون میخوان شما رو بازی بدن و جدی بنظر نمیان
بنظرم کلا ایشون رو فراموش کنید، چون این مدل پسرها رو خودم از نزدیک دیدم، پسرایی که همش حرف از این مسائل روانشناسانه و این چیزا میکنن که تو اینطوری و نظرات کلی میدن و تز روانکاوانه و روشن فکرانه میدن و ... بیشترشون دنبال زدن مخ هستن، با یکی دوست میشن، بعدشم با احساساتش بازی میکنن و ولش میکنن بره...

همه این هایی که شما گفتین درسته اما من اینجا نقش یک احمق و بازی میکنم و همش بهش پیغام میدم! چون هنوز در موردش کنجکاوم و فکر میکنم میتونم باهاش دوست بشم! اون بیشتر منو جذب خودش کرده و الان بی محلی میکنه

[abi.bikaran]

واقعا که دختر سمجی هستی؟!
گفتن همین جمله کافی بود بفهمی که غرور وعزت نفست زیر پای این اقا له شده!
خودتو بکش کنار دختر خوب از این روابط غلط و بی سرته واسه خودت ارزش قائل شو!

[meinoush]

نوشتی مثله "احمق" اس ام اس می دی. و نوشتی که جذبش شدی.
اینکه می گی احمق یعنی خودت هم نمی خوایش. ببین جذب چی یا چیش شدی؟ شاید صرفا همون کنجکاوی باشه. ببین چه ویژگی هایی داره که جذبش شدی. وقتی بتونی واقعیت رو پیدا کنی اون اگاهی ای که داری م یتونه کمکت کنه. اگاهی باعث می شه بتونی تصمیمی روی تصمیم ناخوداگاه و کنترل نشده بگیری. پس ببین دقیقا چه چیزایی هستن که تو رو به سمت اون می کشونن علی رغم میلت. اینو که بفهمی دیگه بقیه اش دست خودته و راحت می تونی هر تصمیمی که می گیری رو عملی کنی. موفق باشی.

[khaleghezey]

درود

با عرض معذرت از بانوان همدردی

یه روش قدیمی و موثر هستش به اسم چماق و هویچ:
دخترو میاریش بالا ازش اعریف میکنی وابستش میکنی بعد میزنی توی سرش تحقیرش میکنی جوابشو نمیدی
اینجوری وابستت میشه نتیجشم میشه خونه خالی

به همین راحتی

اینو بعنوان یه مرد متاهل 30 ساله میگم که ریفیقام اکثرا دخترباز بودن و حرفه ای میل خودته زندگی خودته و جسم خودت برای جسمت و روحت ارزش قائلی بیخیالش شو وگرنه همین مسیرو برو جلو
تصمیم با شماست که لیاقتت در چه حده.روز خوبی داشته باشید.

[saramari2]

نوشتی مثله "احمق" اس ام اس می دی. و نوشتی که جذبش شدی.
اینکه می گی احمق یعنی خودت هم نمی خوایش. ببین جذب چی یا چیش شدی؟ شاید صرفا همون کنجکاوی باشه. ببین چه ویژگی هایی داره که جذبش شدی. وقتی بتونی واقعیت رو پیدا کنی اون اگاهی ای که داری م یتونه کمکت کنه. اگاهی باعث می شه بتونی تصمیمی روی تصمیم ناخوداگاه و کنترل نشده بگیری. پس ببین دقیقا چه چیزایی هستن که تو رو به سمت اون می کشونن علی رغم میلت. اینو که بفهمی دیگه بقیه اش دست خودته و راحت می تونی هر تصمیمی که می گیری رو عملی کنی. موفق باشی.

چند بار جوابتونو خوندم. واقعآ درست میگین. فقط کنجکاوی علتشه و دیگری اش تنهایی من. برای اولین بار کسی اومد جلو که فکر کردم خوبه و میتونم باهاش باشم. من داروسازی میخونم دانشجوی خوبی هستم و علت اصلی جذب شدن این آقا به من همین رشته ام بود و اینکه تو انجمن دانشگاه به انگلیسی صحبت کردم. منم اول از خودش خوشم اومد چون با کلاس و شخصیت بود. کم کم که جلو رفتیم خودشو تحمیل میکرد و حتی به رشته من واکنش نشون میداد. منم سر این موضوع ناراحت شدم. اما از خودش خوشم میومد. با اینکه خیلی ناراحتم کرد یه مدت فراموشش کردم اما الان باز مدتیه به یادش افتادم. همش از سر کنجکاوی و تنهایی منه.حس میکنم هنوز با اون شانس دارم. نمیتونم جلوی خودمو بگیرم

[meinoush]

آگاهی مهم ترین چیزیه که می تونه کنترل بده به ما و ما رو یه ناظر و مدیر روی همه ی رفتارامون بکنه. بازم فکر کن ببین واقعا جذب چه چیزاییش شدی. وقتی بدونی دیگه اون اگاهی ای که پیدا می کنی ورای رفتارات میشه. هر رفتار غیر قابل کنترلی رو می تونه این اگاهی ات کنترل کنه. و تصمیمی که بگیری معقول خواهد بود.
در مورد تنهایی خوب یه کم سرتو شلوغ کن. چیزایی که یه مدت طولانیه که می خواستی یاد بگیری وقت نکردی الان یکیشونو برو یاد بگیر. کاراتو بکن. با دوستات برو بیرون. سرتو به کارای مثبت گرم کن که بیکار نشی یاد اون نیفتی و کنجکاوی ات گل نکنه :) این کنجکاوی ات رو هم می تونی به یه سمت مثبت سوق بدی. بسته به رشته ات به درسات به پروژه ات به تحقیقاتت. انرژی کنجکاو بودنتو به سمت مثبتی سوق بده که خیرش به خودت برسه.
این اقا رو هم لازم نیست دنبالش بدوی. اما اگه فکر می کنی گزینه ای هست که بعدا بخوایش با رفتار خوب باهاش برخورد کن. سلام خدافظ خوش اخلاقی و حرف زدن محترمانه و خوش رو در حد ضرورت و خیلی با احترام. همین. اس ام اس و این چیزا هم نیاز نیست بهش بدی. خودش اگه خواست دنبالت می دوه :) تو راهو به روی ادمای دیگه نبند زیاد. با همین خوش رفتاری احترام گذاشتن و خوش رویی. دیگه نمی خواد خودتو اذیت کنی.
اگه هم خیلی کنجکاویت گل کرد امار کسی رو بگیری خوب بگیر سرچ کن امارشو در بیار. ولی از نظر کنجکاوی فکری. همین. نه احساسی. مسایلو با هم قاطی نکن. بعدش هم که امارشو دراوردی اینطور که می گی دیگه کنجکاویت برطرف شده دیگه. پس بی تابی نکن.
هیچوقت مجبور نیستی دنبال کسی بدوی. البته حداقل در این سطح از رابطه که در واقع هیچ رابطه ای نیست. احترام به خودت بذار به ادمای دیگه هم احترام بذار. برخوردت هم با خودت هم با دیگران با احترام همراه با مهربانی باشه. ارامش داشته باش و ریلکس باش.
موفق باشی.

[noamooz]

سلام.
بیخیالش شید. هم خودتون رو سبک میکنین و هم براتون یه سری خاطرات بوجود میاد که در آینده آزارتون میده. شمارشو پاک کنین بهتره.

[hosseinkhan]

عهههه، چه جالب منم رشتم داروسازیه...
البته کلا سنگینی درسای این رشته حسابی به مغز ما فشار میاره...

البته تنهاییم خیلی وحشتناکه....

یکی از دوستام میگفت برای کباب کردن مغز یک دختر باید یجایی که رسیدی علکی یه دعوا راه بندازی و بی محلیش بکنی، بعدش خودش میاد دنبالت...
شما دقیقا تو این مرحله اید...