به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    قبل از کسب آمادگی و مهارت لازم عقد کردم و حالا دچار مشکل شده ام

    من و نامزدم باهم فامیل ایم و همدیگر را دوست داریم و درک متقابل خوبی هم داریم ، اختلاف سن مون 3 سال هست من دانشجو هستم و همسرم لیسانسه و شاغل یکی از ادارات. ایشون بار اول تو بیست سالگی شون از خودم خواستگاری کردن که بهشون گفتم به موقع از طریق خانواده ها وارد عمل بشن که چند سال بعد وقتی دانشگاه رو تموم کردن و شاغل شدن از طریق خانواده اقدام کردن که خانواده من به خاطر تفاوتهایی که گفتم خیلی موافق نبودن اما بعدا به توافق رسیدیم و موافقت نسبی داشتند بخاطر خود نامزدم که شخصیت قابل قبولی از خودش در بین فامیل ساخته. مشکل اینجاست که مسائلی مثل تفاوت طبقاتی خانواده هامون ، دور بودن جغرافیایی از هم و گذروندن چندسال اخیر ولی تاثیر گذار زندگی در دو بستر مختلف با ایجاد اختلاف نظرها که اکثرا با گذشت همسرم همراه بوده بااینحال تاثیرات منفی تو ارتباط ما گذاشته و میزاره. ارتباطمون تا حالا گاهی تلفنی و بیشتر به طروق مختلف آنلاین بوده. همیشه در ارتباط بودیم تاجاییکه بیشتر از سه روز از هم بی خبر نبودیم. ولی بعد مشکل اخیری که تو رابطه مون به وجود اومد بازم به خاطر تفاوتها تا حدودی هردو مایوس شدیم واین تو کیفیت ارتباط مون تاثیر منفی گذاشته بود الان هم یکماه هست که باهم حرف نزدیم. این دوری موقت به درخواست من بود که ایشونم موافقت کرد. فکر میکردم برای کمتر کردن وابستگی شدید خودم و غافل شدن از بقیه جوانب زندگی ام و همچنین برای بهبود رابطه مون یه وقفه حداقل یک ماهه لازم هست.

    مسئله اول من آدم خیلی رک و راستی ام و تو همه ابعاد زندگی و روابطم به صداقت و سادگی تمایل دارم همین صفاتم گاهی به ضررم هم تموم میشه.برعکس من ایشون خیلی پخته تر و خوش سرزبونن و حواسشون به همه چیز هست و اهل خوش و بش و تعارفات هستن. من نمیدونم ما میتونیم باهم کنار بیاییم یا نه. من در مقایسه با نامزدم آمادگی فردی لازم برای تشکیل زندگی مشترک رو در خودم نمی بینم و فکر میکنم قبل رفتن زیر یک سقف باید خیلی رو خودم اعتماد به نفس و عزت نفس ام کنترل هیجاناتم کار کنم .همین یکی دوسال درحین ارتباطمون اکثرا خام و احساسی و گاهی بچه گانه برخورد کردم و از عملکردم راضی نیستم . البته با مقالاتی که تو سایت خوندم خودم رو تا حدودی کمالگرا میدونم و دیگه اینکه من و نامزدم بااینکه اختلاف سن ما کم هست اما از نگاه تجربی و اجتماعی و ارتباطات ایشون خیلی عاقلاتر و زیرکانه تر از من رفتار میکنند تاجاییکه من درین مورد بارها احساس ضعف کردم و حتی گاهی فکر میکنم ایشون با حرفاشون روی عملکرد و طرز فکرم تاثیر میزارن . و من نمیخوام در آینده اینطور باشه. چون همیشه دوست داشتم مستقل باشم و ازاینکه وابسته باشم حس خوبی ندارم. اما به ایشون خیلی وابسته شده ام و این یک ماه گذشته خیلی بهم سخت گذشت و کمتر تونستم به هدفم ازین دوری دست پیداکنم و وقت بزارم برای این موضوع . خلاصه خودم فکر میکنم یه مدت نیاز دارم تنها باشم تا رو خودسازی و بهبود عملکرد و شخصیت ام کار کنم. بهشون گفتم تا 6 ماه بهم فرصت بدیم و تو این مدت ماهی یکبار در تماس باشیم که ایشون قبول کردن ظاهرن ولی نمیدونم در وضعیت فعلی این کار من به صلاح رابطمون هست یا نه؟

    مسئله دوم ایشون خیلی بااحساس تر و عاشق تر و خونگرم تر از من هستن و به قول خودش از دوری و انتظار خسته شدن . آمادگی فردی لازم برای ازدواج رو دارن فقط مونده تهیه مخارج عروسی و شرایط مسکن مون که هنوز جور نشده چون به توافق نرسیدیم کجا زندگی کنیم. ایشون همراه خانواده تو ایران زندگی میکنن و من همراه خانوادم خارج کشور هستیم. ایشون فرزند ارشدن و میخوان پیش خانوادشون باشن و مخالف زندگی مداوم در خارج کشورند و زندگی در خارج فقط به دلیل تحصیلی و موقتا قبول دارن و نمی خوان زیر چتر خانواده من به جایی برسند یا خارج برن. منم فرزند دومم و بعد عروسی فرزند اول خانواده الان شرایط خانواده ام طوری هست که فعلا حداقل تا یکسال آینده نیاز دارن من نزدیکشون باشم. و از طرف دیگه من به پیشرفت فکر میکنم و با زندگی در خارج کشور مشکلی ندارم و فکر میکنم ایمان آدم دست خودش هست هرچند قبول دارم تربیت بچه تو یه محیط باز به مراتب سخت تره موقع عقد قبول داشتم که بعد ازدواج تو یه خونه مستقل اما تو یه شهر با خانواده شون زندگی کنم ولی الان قبول این موضوع برام سختر شده و ترک کردن خانوادم و مکان و روش زندگی ای که بهش عادت کردم خیلی برام سخت میاد نمیدونم چطور خودم رو قانع کنم که همه آرزوی پیشرفت رو ول کنم و نزدبک خانواده ایشون و بااستاندارهای مشابه زندگی کنم و مورد دوم موقع عقد قرارشد ایشون یه چند سالی به من فرصت بدن تا آمادگی لازم رو پیداکنم و دانشگاهم تموم بشه ولی بعد اون حرفشون بارها ازم خواستن که باید زودتر بریم زیر یه سقف برخلاف قرار قبلی مون. تو فامیل ما طلاق اصلا سابقه نداره و هردومون میخوایم تا جای ممکن برای حفظ و دوام رابطه مون و تشکیل زندگی تلاش کنیم فقط با شرایط بغرنج فعلی موندیم چطور موفق بشیم؟
    ویرایش توسط پرستو 24 : یکشنبه 04 خرداد 93 در ساعت 07:35

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چیزی که منو نگران کرده اینه که بعد یکماه هیچ تماسی نگرفته فقط چند روز قبل از اینکه یه ماه بشه یه بار فقط خودشو آنلاین نشون داد و من اینوزیبل باقی موندم و چیزی نگفتم چون نمی خواستم زیر حرفم بزنم و دیگه هیچ خبری ازش نشد. بعد که سی روز تموم شد من برای یک روز کامل آنلاین شدم ولی اون نه. حتی منو تو مسنجر بلاک کرده تا آنلاین بودنم رو نبینه . خط های موبایلش هم خاموشه یا شایدم برای من مسدوده . میدونم اونم براش سخت میگذره این روزها فقط نمیدونم از دستم ناراحته میخاد بیخیالم بشه یا این کارو میکنه بخاطر هردومون تا من راحتر بتونم رو درس و کارم تمرکز کنم . چون بهش گفتم نمیتونم همزمان هم باهم روزانه درتماس باشیم هم من رو خودسازی ام وقت بزارم. دلم براش تنگ شده و نگرانش هستم. من دو هفته دیگه امتحانات پایان ترمم هست این اواخر سر همین قضیه و فشار و استرسی که روم بود نتونستم درست به درسام برسم الانم نگرانم نتونم یکی از درسام رو پاس کنم به خاطر پروژه اش که نتونستم تکمیل کنم. الان سوالم اینه که از طریق تماس با خواهر یا برادرش احوالش رو جویا بشم تا دلم آروم بشه یا هیچ کاری نکنم و تمرکزم رو بزارم روی درس و کارای خودم؟

    الان شجاعت این که ازش بگذرم و همه چیز رو فراموش کنم ندارم آخه با اینکه خانواده اش به اقتصادی فکر کردن معروفن ولی خودش تا جاییکه من ازش خواستم سعی کرده کم نزاره ولی خب باید قبول کنم حداقل فعلا نمیشه انطوری که من دوست دارم واسم خرج کنه چیزی که منو اذیت میکنه دیدن رفتار خانواده شوهر خواهرم بعد ازدواجش و وضع بقبه دخترای فامیل و دوستام هست سعی میکنم زندگی ام رو مقایسه نکنم اما گاهی دست خودت نیست می بینی بقیه رو میبینی و تو هم دلت میخواد زندگیت اینطوری باشه. این که همه با کسی ازدواج کردن که وضع مالی اش بهتر از خودشونه اونوقت من این همه سختی رو به جون خریدم که چی بشه.

    از یه طرف من همیشه فکر میکنم دل آدم مخصوصا ما دخترا نباید کاروانسرا باشه و باید به پاش بمونم ولی وقتی بی صبری اون برای عروسی و کم تحملی خودم در برابر سیل مشکلات رو می بینم که حتی بخاطر یه دعوا و مسایل کوچیک چقدر بهم میریزم و از درس و خواب و غذا میفتم نمیدونم راه درست برای من چیه بیخیال اش بشم و بزارم این یک سال و نیم فراموش بشه یا بازم صبوری کنم رو خودم کار کنم و خودم رو قوی کنم و همچنان به اونم روحیه بدم؟

    شنیدین میگن وقتی بودنش درده و نبودش هم درد! شده حکایت الان من :'(
    ویرایش توسط پرستو 24 : یکشنبه 04 خرداد 93 در ساعت 09:58

  3. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطفا عنوان را بر اساس مشکلي که داريد تغيير بديد.

    دوستان تا وقتي عنوان گوياي مشکل کاربر نيست از گذاشتن نظرات خود داري کنيد

    کاربر گرامي لطف کنيد از طريق تماس با ما (بالاي سايت) يا پايين کادر روي مثلث مشکي(کنار کلمه تشکر) کليک کرده و عنوان مناسب را به مديريت سايت اطلاع دهيد با سپاس

    اينکار سه تا حسن داره يکي اينکه مديران و مشاورين سايت به تاپيک شما سر ميزنن
    دوم اينکه شما با فکر کردن و متمرکز کردن افکار خودتان دليل اصلي مشکل خود را بيان ميکنيد اينجوري متوجه مي شويد واقعا مشکل شما چيست و خودش خيلي به شما در حل جواب کمک ميکند
    و دليل سوم با مشخص شدن دقيق مشکل کاربران سايت بهتر مي توانند شما را راهنمايي کنند

    - - - Updated - - -

    والا من یکی هیچی از مشکل شما متوجه نشدم اصلا معلوم نیست مشکل شما چیه واضح بنویسید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 04 خرداد 93), Esssssi (پنجشنبه 19 تیر 93), toojih (سه شنبه 06 خرداد 93), شیدا. (یکشنبه 04 خرداد 93)

  5. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    پرستو جان،

    خیلی زیاد نوشتی (شاید از همون کمالگراییت باشه که می خوای همه چیز را کامل گفته باشی :) )
    و مشکلت واضح نیست.

    شما چند سالتونه؟

    عزیزم، ایشون الان همسر شماست. برای آماده شدن برای زندگی مشترک و زیر یک سقف رفتن
    با دوری و فرار کردن از همدیگه به جایی نمی رسین.
    به نظر من پیشنهاد شش ماه قطع ارتباط اصلا کار درستی نیست و به بهبود شرایط شما کمک نمی کنه.
    شما به اندازه کافی از هم دور هستین (زندگی در دو کشور متفاوت)، دیگه بیشتر از این دور شدن به صلاحتون نیست.

    اگر حس می کنی کوتاهی داشتی یا کسب مهارتی لازمه، باید بتونی همزمان با ارتباطت، در اون زمینه کار کنی.
    ممکنه تا شما داری روی مهارتی که لازم داری کار می کنی، همسرت سرد بشه
    جذب کسی بشه یا .... همین دوری فیزیکی کافیه. دیگه تنبیه عاطفی نکنیدش

    در مورد محل زندگی هم قول دادید، بهتره سر قولتون بمونید
    یا سعی کنید به تدریج همسرتون را راضی کنید.
    این که بگید پشیمون شدم، درست نیست.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 10 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 04 خرداد 93), hanie_66 (یکشنبه 04 خرداد 93), khaleghezey (دوشنبه 05 خرداد 93), reihane_b (چهارشنبه 07 خرداد 93), sanjab (سه شنبه 06 خرداد 93), toojih (سه شنبه 06 خرداد 93), پرستو 24 (دوشنبه 05 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93), بالهای صداقت (یکشنبه 11 خرداد 93), صبا_2009 (یکشنبه 11 خرداد 93)

  7. #5
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فکر می کنم شما اول باید تیپ شخصیتی خود را بشناسید. یک حدس هایی می زنم اما می خواهم خودتان اظهار نظر کنید. لطفا مطالب این وبلاگ را که لینک می دهم مطالعه بفرمایید و نظرتان را بگویید :

    چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟ - زن بودن ... روز سوم

    همه چهار پنج آرکتایپ شخصیتی زن را که در این وبلاگ است مطالعه کنید.

    به این سوال ها پاسخ دهید :

    1- شما چند سال است که خارج از کشور هستید ؟
    2- وضعیت مالی و امکاناتی که دارید چه هستند ؟ شغل پدر و مادرتان چیست ؟
    3- آیا در این چند سال ایران آمده اید ؟
    4- پیشرفتی که به آن اشاره کردید در چه می بینید ؟
    5- همسر شما چه امکانات مالی را می تواند برای شما فراهم کند؟
    6- چرا ایشان را انتخاب کردید و با یک پسر مقیم آنجا یا خارجی ازدواج نکردید؟

  8. 3 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 05 خرداد 93), پرستو 24 (دوشنبه 05 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    پرستو جان،

    خیلی زیاد نوشتی (شاید از همون کمالگراییت باشه که می خوای همه چیز را کامل گفته باشی :) )
    و مشکلت واضح نیست.

    شما چند سالتونه؟

    عزیزم، ایشون الان همسر شماست. برای آماده شدن برای زندگی مشترک و زیر یک سقف رفتن
    با دوری و فرار کردن از همدیگه به جایی نمی رسین.
    به نظر من پیشنهاد شش ماه قطع ارتباط اصلا کار درستی نیست و به بهبود شرایط شما کمک نمی کنه.
    شما به اندازه کافی از هم دور هستین (زندگی در دو کشور متفاوت)، دیگه بیشتر از این دور شدن به صلاحتون نیست.

    اگر حس می کنی کوتاهی داشتی یا کسب مهارتی لازمه، باید بتونی همزمان با ارتباطت، در اون زمینه کار کنی.
    ممکنه تا شما داری روی مهارتی که لازم داری کار می کنی، همسرت سرد بشه
    جذب کسی بشه یا .... همین دوری فیزیکی کافیه. دیگه تنبیه عاطفی نکنیدش

    در مورد محل زندگی هم قول دادید، بهتره سر قولتون بمونید
    یا سعی کنید به تدریج همسرتون را راضی کنید.
    این که بگید پشیمون شدم، درست نیست.
    شیدای عزیز
    ممنونم که با وجود طولانی بودن پستم رو کامل خوندی .

    مشکل اصلی من، در درجه اول خودم هستم.
    ثبات احساسی ندارم. مشکلات هم که مزید بر علت شده. این اواخر هم که من تمام تلاشم رو کردم برای جبران کوتاهی های گذشته ام اون سردتر از قبل برخورد میکرد و این منو آزار میداد.این شد که پیشنهاد دوری موقت رو دارم . تا شاید رابطه مون بهتر بشه. از دستش ناراحت هم بودم که الان ناراحت نیستم در عوض نگرانم.

    من بیست و چهار سالمه ولی هم جثه ام هم رفتارم دو سه سال کمتر نشون میده.

    الان نمیدونم چطوری دوباره شروع کنم. چطور اگه ناراحته دلش رو به دست بیارم طوری که عزت نفس خودمم آسیب نبینه و فکر نکنه این یک ماه سرکاری بوده بلکه میخوام بهش بگم خوب بود اما میشه در ارتباط باشیم و من خودسازی ام رو ادامه اش بدم آخه خط هاش رو عوض کرده. آنلاین هم که نمی خوام ضایع شم :|

  10. 2 کاربر از پست مفید پرستو 24 تشکرکرده اند .

    toojih (سه شنبه 06 خرداد 93), شیدا. (سه شنبه 06 خرداد 93)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    من فکر می کنم شما اول باید تیپ شخصیتی خود را بشناسید. یک حدس هایی می زنم اما می خواهم خودتان اظهار نظر کنید. لطفا مطالب این وبلاگ را که لینک می دهم مطالعه بفرمایید و نظرتان را بگویید :

    چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟ - زن بودن ... روز سوم

    همه چهار پنج آرکتایپ شخصیتی زن را که در این وبلاگ است مطالعه کنید.

    به این سوال ها پاسخ دهید :

    1- شما چند سال است که خارج از کشور هستید ؟
    2- وضعیت مالی و امکاناتی که دارید چه هستند ؟ شغل پدر و مادرتان چیست ؟
    3- آیا در این چند سال ایران آمده اید ؟
    4- پیشرفتی که به آن اشاره کردید در چه می بینید ؟
    5- همسر شما چه امکانات مالی را می تواند برای شما فراهم کند؟
    6- چرا ایشان را انتخاب کردید و با یک پسر مقیم آنجا یا خارجی ازدواج نکردید؟
    تیپ شخصیتی ام فکر میکنم بیشتر مهرطلب، ماجراجو، تا حدودی خود شکوفا.
    و در دو مورد شک دارم اینکه احتمال میدم یکم خود شیفته و یکم وابسته باشم.

    مطلب زن بودن ...روز سوم رو خوندم
    خیلی خوب با شخصیت اون زن همذات پنداری میکنم یعنی اوایل اش دقیقا قصه منه اواخرش رو مطمئن نیستم ولی فکر کنم اونم یه جورایی حس منه.

    1- خیلی ساله از بچگی..ایشونم 6 سالی بین مرحله نوجوانی و اوایل جوانی شون خارج بودن جایی که ما بودیم، بعد برگشتن ایران .

    2-از نظر امکانات رفاه نسبی داریم و وضعیت مالی مون بین فامیل خودمون سر ایم. از اول اینطور نبودیم . کودکی من تو سختی ها گذشت. شغل مادرم خانه دار پدرم آزاد

    3-بله یکبار

    4-پیشرفت علمی ، کسب درجه اجتماعی مطلوب، و همچنین مدرن بودن نه اینکه طرفدار تقلید کورکورانه یا حماقت های مدرن باشم همین که همزمان با زمان خودم باشم و از چیزای نو عقب نباشم قانع ام.

    5-میگه با تحصیل مخالف نیست کمکم هم میکنه شغل هم اگه خودم دوست داشته باشم مانعی نداره بشرطیکه مانع وظایف همسری و مادری نباشه و محیط کاری نرمال یعنی آلوده نباشه . من آدم مادی گرایی نیستم همین که نیازهای اصلی ام برآورده بشه راضییم بشرطیکه طرف پیگیر و در تلاش برای بهبود وضع مالی و درکل زندگی باشه. وضعیت مالی اش هم فعلا طوری هست که میتونه یه زندگی کوچیک و جمع و جور رو اداره کنه. فعلا خونه و ماشین مستقل از خودش نداره.

    6-والا ایشون اولین کسی بودن که تو چهارده پانزده سالگی ام بهم ابراض محبت کردن من که با همه پسرا سرجنگ داشتم گفتن هروقت وقتش شد از طریق خانواده وارد بشن وقتی هم که تو بیست و یک سالگی ام اینکارو کردن تا اون موقع من هنوز ذهنا نوجوون خودم رو میدونستم و نه من دنبال ازدواج بودم و نه طرفای خودمون مورد مناسب تر یافتم. چون شرافت برام مهمه و اینکه طرف واقعا دوستم داشته باشه و باایمان و پرتلاش باشه.

    از راهنمایی و توجه تون سپاسگذارم.
    ویرایش توسط پرستو 24 : دوشنبه 05 خرداد 93 در ساعت 10:39

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    كسي نيست به من كمك كنه؟
    یعنی این سوالاتی که از من شد الکی بوده؟

    دوستان من عضو جدیدم و در ورود به سایت از طریق پی سی مشکل دارم .
    اگر طولانی و نامرتب می نویسم به دو دلیل هست یکی اینه که تا حالا همه رو با موبایل تایپ کردم و طبعا من اگه نباز به کمک نداشتم این همه دردسر به خودم نمی دادم.

    دلیل دوم و پست اول و دوم هم اگه طولانی شده بخاطر روحیه و حس و حال نامناسبی بود که داشتم. الان هم سایت امکان ویرایش پستای قبلی رو به من نمیده.

    به نامزدم ایمیل زدم و بهم جواب داد یکم خیالم راحت شد.

    من مشکلم مختصرا اون طور که خودم فهمیدم ایناست :

    1-کنترل هیجانات
    2-مبارزه و کنترل کمال گرایی ام
    3- افزایش عزت نفس
    4- اخیرا به خاطر فوت یکی از عزیزانم افسردگی

    من با صد امید تو سایت عضو شدم میخوام رو خودسازی کار کنم ولی نمیدونم چطور؟

    فقط میدونم این ضعف هام کیفیت رابطه ام با نامزدم و با بقبه رو داغون کرده و من تو این رابطه یه یه آدم منفعل و وابسته تبدیل شدم .


    اکنون نیازمند یاری سبرتان هستیم..

  13. کاربر روبرو از پست مفید پرستو 24 تشکرکرده است .

    واحد (سه شنبه 27 خرداد 93)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام خانم پرستو، من راستش در مورد مشکل شما چیزی به ذهنم نمیرسه. فقط دیدم شما آنلاینی و کس دیگه ای از دوستان نیست گفتم چند جمله ای برات بنویسم.

    با خوندن نوشته هات فکر کردم کمی سردرگم هستی چون مشکل اصلی شما رو به سختی میشه متوجه شد. به نظرم رسید که در ضمن اینکه زیاد از این ازدواجت راضی نیستی ولی از طرفی چیزی که باعث ایجاد این تاپیک برات شده کم توجهی کردن به شما از طرف همسرت بوده. یکسری مشکلات از توی نوشته هات میشه درآورد مثل وضع اقتصادی بهتری که میخواستی داشته باشه، محل زندگی که فکر میکنی ایران برات مناسب نیست، احساس اینکه ممکنه موقعیت بهتری برای ازدواج همونجا میداشتی و همچنین احساس اینکه هنوز اونقدر بزرگ نشدی که بتونی ازدواج کنی. اون چند مورد اول گویا مشکلات ایشون هست از نظر شما و مورد آخر هم مشکل خودتون.

    حالا اینها با هم قاطی شده و معلوم نیست که به خاطر مشکلاتی که توی ایشون میبینی دلسرد هستی یا مشکلات خودت.

    پست آخرت نشون میده که فعلا به این نتیجه رسیدی که مشکل اصلی از خودته و یکسری نقاط ضعفی که داری و فکر میکنی که این مشکلات باعث میشه تا بقیه چیزهایی که نوشتی رو بهونه کنی. همینکه دقیقا بدونی چی میخوای قسمت زیادی از راه رو رفتی. برای این مشکلاتی که گفتی توی قسمت مقالات همین سایت(لینکش اون بالا هست) مطالب زیادی هست. میتونی تا وقتی یک آدم خبره به تاپیکت سر میزنه و راهنمایی میکنه از اونجا شروع کنی.

  15. 4 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 07 خرداد 93), پرستو 24 (چهارشنبه 07 خرداد 93), واحد (سه شنبه 27 خرداد 93), شیدا. (سه شنبه 06 خرداد 93)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشبد من دیر جواب میدم بخاطر محدودیت 3تا پست در روز هست با اینکه من فقط یک پست زدم دیروز این پیغام خطا برام میومد.


    آقای توجیه
    مرسى كه برداشت خودتون رو نوشتید و تا حد زیادی درسته. فقط یه چیز من نمی خوام باقی مشکلات رو بهونه کنم بلکه حرفم اینه که من میدونم مشکلم چیه و مصمم سهم خودم رو برای حل مشکلات انجام بدم .

    به مشکلاتمون اینم اضافه کنم که خانواده من خیلی دل خوشی از خانواده ایشون نداره یه دلیل اش آشنایی کمتر و تناسب نداشتن کلی دو خانواده است مخصوصا برادرم که چند سالی از من کوچکتره رسما با ازدواج من مخالفه و میگه تو لیاقتت بیشتر از اینهاست. خیلی حرفهاش اعصابم رو بهم میریزه.یکی نیست بهش بگه آخه بچه تو به ازدواج من چیکار داری؟ من فعلا بین برادرم و نامزدم لای منگنه ام و نمیدونم کدوم طرفو بگیره که اون یکی باهام درگیر نشه؟

    اگر مشکلات ایشون و مشکلات خودم رو ذکر کردم برا اینه که نظر مشاورین رو بدونم من با آقایی با این شرایط میتونیم خوشبخت بشیم یا نه؟

  17. کاربر روبرو از پست مفید پرستو 24 تشکرکرده است .

    واحد (سه شنبه 27 خرداد 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.