به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reihane_b نمایش پست ها
    اتفاقا نامزد منم همه میگن خوش تیپ و زیباست ولی خب قد بلند نیست و گاهی من روی این مورد زوم میکنم) مخصوصا وقتی از خودش عکس میفرسته واسم معمولا احساسم خوب نیست(مخصوصا وقتایی که من عکس عجله ای ازش میخوام و وقت نمیکنه به خودش برسه!)

    اما بعدها متوجه این موضوع شدم که توی عکساش من ازش خیلی خوشم نمیاد! ولی وقتی کنارم باشه همچین احساسی ندارم.
    ببین نامزد شما هم وقتی پیشت هست احساست بهتر نیست؟ خیلی وقتا عکس به دل نمی شینه ولی وقتی ظاهر با رفتار و صحبت همراه میشه خیلی دلنشین میشه.
    حضوری خیلی مهمتر از عکس هست. به اون بیشتر بها بده
    سلام ریحانه جان

    خوشحال شدم دیدم فقط من این مشکل رو ندارم.
    انشالله اگه قسمت هم هستید عاشقش بشی و باهم خوشبخت بشید.

    منم به این نتیجه رسیدم که وقتی باهم هستیم احساسم بهش بهتره نسبت به عکسش ، از نظر حرف زدن هم اینقدر شیرین زبان هست که وقتی حرف میزنیم (معمولا اون بیشتر از من حرف میزنه و گاهی از کم حرفی ام گله میکنه) من موقع حرف زدن باهاش و در حضورش گذر زمان رو حس نمیکنم چون اطلاعات و تجربیاتش بیشتر از منه و حضوری هم مرتب بهم توجه داره و محبت میکنه.

    هرچند رو در رو هم یکی دو مورد بوده که از ظاهرش یعنی بیشتر طرز لباس پوشیدنش خوشم نیومده.

    نمیدونم جدی بگیرم این حسم رو یا به مرور زمان حل میشه. کاش خانم هایی که متاهل هستن بیان از تجربیاتشون درین مورد بگن ..

  2. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    پرستو جان به همدردی خوش اومدی عزیزم من درکت میکنم چون اوائل ازدواجم مثل شما بودم مهارتهای ارتباطیم خیلی کم بود . خیلی احساسی و عجولانه رفتار میکردم . بعضی وقتا که فکرش رو میکنم به نظرم میرسه که همسرم خیلی صبور بوده که تحملم کرده ولی گذشت زمان باعث میشه پخته تر بشی عزیزم فکر میکنم همسر شما هم مرد خیلی خوب و ایده ال هست و عقل تون به شما گفته که از دستش ندید و هم اینکه چندین ساله عاشق شماست و نتونسته از عشقتون چشم پوشی کنه ولی هیچ کس بدون عیب نیست شما نمیتونید مردی رو پیدا کنید که این دوتا حسن رو داشته باشه و خیلی هم پولدار باشه و محل زندگیش هم نزدیک والدین شما باشه . شما به ایشون علاقه دارید چون نتونستید بیشتر از یک ماه دوری ایشون رو تحمل کنید پس اگه به عنوان همسر و عشقتون ایشون رو پذیرفتید باید پای همه چی وایستید . شما دوتا مشکل تو زندگیتون خواهید داشت یکی اینکه وضع مالی همسرتون پایین تر از شماست و شما مجبورید با قناعت و تحمل شرایط ازش حمایت کنید تا رشدکنه . دوم اینکه از خانواده تون دور خواهید بود و هر چند سال یکبار شاید اونها رو ببینید . شما با علم به این دو مشکل قبول کردید با ایشون ازدواج کنید حالا باید خوب فکراتون رو بکنید اگه میتونید تحمل کنید وارد زندگی مشترک بشید وگرنه هم خودتون و هم ایشون رو بلا تکلیف نذارید . در مورد قیافه هم شما از نزدیک ایشون رو دیدید و پسندیدید و عقد کردید نگران نباشید چون دورید این احساس رو دارید . به قول دوستان خیلی خوب میشه که یه مدت به ایران بیایید و از نزدیک موقعیت رو بسنجید و شناخت بهتری از هم به دست بیارید .

  3. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    پرستو 24 (سه شنبه 27 خرداد 93)

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزن نظر من اینه شما هنوز اماده ازدواج نیستید و این روابط و احساساتتونم از سر اعتیاده که بعد مدتی قطع رابطه برطرف میشه.احساس خودتونو در رابطه با دل کندن از خارج و امدن به ایران بسیار جدی بگیر و بهش فکر کن.من نمیدونم ولی یکنوع وسواس هم در شما در صحبتاتون دیدم که همون کمال طلبی هم درونش داره.قبل ازدواج خودتو و عادتهاتو احساساتتو بشناس و خودتو در تنگنا قرار نده و نگو من میتونم تغییرش بدم چون مثل یک مسکن میمونه که برا مدتی دردو از بین میبره ولی بعد مدتی درده بر میگرده.از نظر من مثل یک انسان عاقل با طرفت همین احساس دو گانگی یا بعضی وقتا فکر میکنی اون میخواد بهت مسلط بشه و مکان زندگیت و احساست در موردشو صادقانه به نامزدت بگو.یا راه حلی پیدا میشه یا نتیجه میگیرید هر کس به دنبال راه خودش بتنهایی.

  5. کاربر روبرو از پست مفید sara5588 تشکرکرده است .

    پرستو 24 (شنبه 28 تیر 93)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 مرداد 93 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    242
    سطح
    4
    Points: 242, Level: 4
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    ممنونم از واحد عزیز و سارا خانم بابت بیان نظرات و توصیه هاشون

    سارا ی عزیز چندتا سوال برام پیش اومد ممنون میشم جواب بدید
    .من نمیدونم ولی یکنوع وسواس هم در شما در صحبتاتون دیدم که همون کمال طلبی هم درونش داره.
    مثلا میشه این قسمت وسواس رو بیشتر توضیح بدین و اینکه در کجای حرفهام این وسواس رو دیدید؟

    راستش خودمم این حس رو دارم گاهی زیادی تو ذهنم مسائل رو سخت میکنم. گاهی هم حس میکنم ترس زیادی از آینده دارم که مانع خیلی از اقدامات و تصمیمات قاطعانم میشه.

    .احساس خودتونو در رابطه با دل کندن از خارج و امدن به ایران بسیار جدی بگیر و بهش فکر کن.
    و همینطور این قسمت بالایی رو هم اگه ممکنه بیشتر توضیح بدین ..

    نظر من اینه شما هنوز اماده ازدواج نیستید و این روابط و احساساتتونم از سر اعتیاده که بعد مدتی قطع رابطه برطرف میشه.
    نظر خودم هم همینه. اینکه دفعه قبل بهش پیشنهاد یه فرصت چند ماهه دادم هم همین بود که بشینم بدور از احساسات زودگذر با خودم بسنجم. ولی متاسفانه بعد يه مدت شاید به خاطر همون اعتياد و همچنین ترسی اینکه ممکنه از دستش بدم خودم کوتاه اومدم.

    نظر من مثل یک انسان عاقل با طرفت همین احساس دو گانگی یا بعضی وقتا فکر میکنی اون میخواد بهت مسلط بشه و مکان زندگیت و احساست در موردشو صادقانه به نامزدت بگو.یا راه حلی پیدا میشه یا نتیجه میگیرید هر کس به دنبال راه خودش بتنهایی
    حق با شماست ..
    خوشبختانه در مورد احساسم از اول باهاش صادق بودم ..

    قبل ازدواج خودتو و عادتهاتو احساساتتو بشناس و خودتو در تنگنا قرار نده و نگو من میتونم تغییرش بدم چون مثل یک مسکن میمونه که برا مدتی دردو از بین میبره ولی بعد مدتی درده بر میگرده
    چقدر این حرفاتون به دلم نشست. کلا پستتون رو خیلی نزدیک مشکلم دیدم .فکر میکنم خیلی خوب مشکل من رو تونستید درک کنید .

    دقیقا کاری که من دارم با خودم میکنم همینه بوده که فکر کنم میتونم احساسم رو به مرور تغییر بدم .ایتطوری یه مدت همه چی خوبه باز به یه بهونه ای (وقتی کسای دیگه رو می بینم شاید بشه گفت طمع یا قناعت نداشتن برای چیزهایی که ندارم و با اون نمیتونم داشته باشم) دلم میخواد همه چی رو بزارم کنار و خودم رو بکشم بیرون ازین ماجرا و تمومش کنم .نمیدونم تصمیم درست کدومه.دارم دیونه میشم.

    خانواده ام میگن باید بیشتر به خودمون وقت بدیم زمان خیلی از مسائل رو حل میکنه و باهم که باشید خیلی از مسائل دیگه هم میرن کنار. فعلا به همین امیدها دلم رو خوش کردم.

    اما کمی میترسم. میترسم که ازدواج کنیم و باهاش برم زیر یه سقف وباز احساس من تغییری نکنه.زمان بگذره و چیزی عوض نشه .

  7. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مرداد 93 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می دونی دوست عزیز،من همین مشکلو با خواستگارم داره...من فکر می کنم زوده برا ازدواجم،از طرفی ایشان آن چهره ی مورد پسند من و خانواده ام را ندارن ولی از بقیه جهات کاملا خوبن...من دارم غصه می خورم که ایشون رو علاف خودم گکردم...می ترسم به مقایسه ام ادامه بدهم و حتی بعد ازدواج هم مردد باشم...به نظرت من چی کار کنم چون تقریبا شرایط مشابه داریم از نظر فکری...


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.