به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 اسفند 92 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    520
    سطح
    10
    Points: 520, Level: 10
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 38 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    حقیقت در مورد شما اینه :
    طرف مقابل دست نیافتنیه برای همینه که اینهمه علاقه ی وحشتناک برای رسیدن بهش دارید
    مطمئن باشید اگر طرف مقابل دست یافتنی بود اینهمه احساس برای بدست آوردنش نداشتید

    یه مثال بزنم بعضی از پدر مادرای ما چون نمیتونستم در زمان خودشون تحصیل کنن آرزوشون اینه که بچه هاشون دکتر و مهندس بشن و خوشبختی رو فقط توی درس میبینن

    چرا این احساسات شما انقدر تداوم یافته هستند ؟
    این جور آرزوها بسیار جذاب و فریبا هستند، درست به دلیل این که
    هرگز برآورده نمی‌ شوند
    و حرکت قوه تخیل، آن را در نظرمان ممکن جلوه می‌ دهد و درنتیجه شیرینی
    دو چندانی پیدا می‌کنند


    این خاصیت هر چیزیه که تخیل دراون نقش داره. تصور آب برای تشنه از خود آب شیرین‌ تره


    بی محلی طرف مقابل حالت بدی تداعی میکنه و رنج آور خواهد بود اما کمک میکنه از این حال و هوایی که داری خلاص بشی


    مشکل اینجاس که جلو میرم ولی نمیتونم تشخیص بدم مثلا فلان رفتارشون ایا بی محلی هست یا محل گذاشتن یا من تو این جور روابط نبودمو گیجم و نمیتونم تشخیص بدم یا ...
    به نظرم شما در این خصوص چون طرف مقابل دست نیافتنی هستش دجار وسواس فکری شدید
    نه....نه
    قبل اینکه شرایطی براشون پیش بیاد که همه ی دخترا براش بمیرن هم من دوستش داشتم براش دعا میکردم تا کاراش درست بشه دعاش میکردم موفق بشه بخاطر مشکلاتش غصه میخودم و گریه میکردم...ولی هیچکس خیچکدومو نمیدونه جز خودم.....که لعنت به خودم...همون زمانی که دخترا وقتی از دور میدیدنش و نمیشناختنش و ظاهرشو مسخره میکردن یا محل نمیذاشتن من اون موقع هم دوستشون داشتم....دیدید؟بخاطر همینه که جلو نمیرم چون میترسم مثل اکثر مردم فکر کنه بخاطر شرایط الانش تازه تازه عاشق شرایطش شدم....
    دیگه نمیرم جلو......حالا که اینطور شد دیگه نمیرم جلو....حتی غیر مستقیم ...به خدا قسم نمیرم....
    دیگه تموم شد....نمیتونم بذارم اینطوری ارزش و احترامم لگد مال بشه.....بره با همونایی ازدواج کنه که به تیپ قبلیش میخندیدن و وقتی شرایطش عوض شد با هزار تا سیاست میخوان به چنگش بیارن منم که بی سیاست بی دست و پا و خنگ که هیچ وقت تو این روابط نبوده و مدام بهش میگنپاستوریزه پاستوریزه ....لعنت به همون پاستوریزه و مثبت و هر لعنتی دیگه ....بره با همونایی ازدواج کنه که با سیایتن و راحت دلشو به دست میارن ...بره با همونا ازدواج کنه.....من اگر من بودم اگر خنگ نبودم و یه مثقال از سیاست بقیه رو داشتم الان نمیومدم که اینجا ناله کنم....به خدا دیگه نمیرم جلو...تموم شد....

    - - - Updated - - -

    نمیرم تا بفهمن بخاطر شرایط الانش عاشقش نشدم.......
    ویرایش توسط khak : چهارشنبه 30 بهمن 92 در ساعت 14:02

  2. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چون عاشق طرف مقابلی فکر میکنی همه میخوان از چنگ تو درش بیارن برای همینه که انقد حولی
    چیزایی که نوشتی نشون میده هیچ خبری نیست و فقط یسری افکار عجیب تو ذهنته که اصلا جنبه خارجی نداره و ساخته ذهن توئه
    وقتی دخترا طرف مقابل رو بخاطر قیافه مسخره میکردن مطمئن باش اون پسر دنبال این جور دختری هرگز نخواهد رفت چون یه تنفری ازشون داره
    و بیشتر به سمت دخترای معتقد و سنگین گرایش پیدا خواهد کرد
    در ضمن خیلی اون پسره رو بزرگ کردی من فکر میکردم عزیز مصر رو میگی

    یه چیزیو بر اساس تجربه بهت بگم نمیدونم چرا ولی هر وقت دیوانه وار یه چیزیو دوست داشته باشی بهش نمیرسی اینو مطمئن باش (نمیدونم حکمتیه) و درست وقتی که به اون چیز احتیاجی نداری و اصلا دیگه بهش فکر نمیکنی بدستت میرسه و اون موقع میفهمی که دنبال چه چیز بی ارزشی بودی
    برای من بارها اتفاق افتاده
    بهت قول میدم وقتی که کاملا فکر این پسر رو از ذهنت محو کردی میاد سراغت ولی هرچقدر که به سمتش حرکت کنی ازت دور تر میشه
    این اتفاق یه فرموله که توی این دنیا قرار داده شده
    چون این دنیا و هر چیزی توی اونه موقتیه و جز آزمایش و امتحان چیز دیگه ای نیست
    برای هر مورد مشابهی که توی زندگیت رخ میده کاری که گفتم امتحان کن

  3. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    khak (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام، به نظرم عنوان پست شما ایراد داره. عنوان درستش اینه که "نمیتونم فراموش کنم و همه جا همراهمه"


    پ.ن: وقتی یک خانم جوان سابقه دوستی و روابط عاطفی نزدیک با یک مرد نداشته، از نزدیک باهاش زندگی نکرده ولی اینقدر عاشقش هست فقط یک حالت وجود داره. اون هم اینه که مرد خواهان زیادی داره. این یک قاعده است که به نظرم خیلی کم استثناء داره یا لااقل من تا حالا موردی که اینرو نقض کنه ندیدم.

    شما فقط وقتی میتونی همچین مردی رو بخوای و امید حداقلی برای رسیدن بهش تصور کنی که خودت تا حالا حداقل 10 خاطرخواه سینه چاک داشتی ولی با زحمت زیاد از دستشون در رفتی و قبلوشون نکردی. اگه کمتر از 10 مورد داشتی یعنی این رابطه احتمال شکل گرفتنش و از اون مهمتر اینکه به صورت درستی ادامه دار بشه تقریبا صفر درصده.

    کمی واقع بین باش و به فکر پیشرفت و ساخت زندگی بهتر و قشنگتری برای خودت باش

  5. کاربر روبرو از پست مفید toojih تشکرکرده است .

    khak (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 اسفند 92 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    520
    سطح
    10
    Points: 520, Level: 10
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 38 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    سلام، به نظرم عنوان پست شما ایراد داره. عنوان درستش اینه که "نمیتونم فراموش کنم و همه جا همراهمه"


    پ.ن: وقتی یک خانم جوان سابقه دوستی و روابط عاطفی نزدیک با یک مرد نداشته، از نزدیک باهاش زندگی نکرده ولی اینقدر عاشقش هست فقط یک حالت وجود داره. اون هم اینه که مرد خواهان زیادی داره. این یک قاعده است که به نظرم خیلی کم استثناء داره یا لااقل من تا حالا موردی که اینرو نقض کنه ندیدم.

    شما فقط وقتی میتونی همچین مردی رو بخوای و امید حداقلی برای رسیدن بهش تصور کنی که خودت تا حالا حداقل 10 خاطرخواه سینه چاک داشتی ولی با زحمت زیاد از دستشون در رفتی و قبلوشون نکردی. اگه کمتر از 10 مورد داشتی یعنی این رابطه احتمال شکل گرفتنش و از اون مهمتر اینکه به صورت درستی ادامه دار بشه تقریبا صفر درصده.

    کمی واقع بین باش و به فکر پیشرفت و ساخت زندگی بهتر و قشنگتری برای خودت باش
    اقای توجیح شما من رو نمیشناسید طبیعی هست که نشناسید بذارید یکم بیشتر بنویسم.نوشته های شما همیشه برای من قابل قبول تر بوده و هست.از اخرین پستی که گذاشتم حدود 9 ساعتی میگذره تمام این مدت + تمام این چند ماه من فکر کردم و همین 9ساعت به نتیجه ی نهایی رسیدم ..اقای توجیح من دختری نیستم که برای ساختن یک زندگی بهتر نیاز به کسی دیگه داشته باشم حق با شما و اقا/خانم 1234567هست هر طور باشه شما از بیرون ماجرا دارید نظر میدید و بهتر از من که درگیر این مسئله هستم میتونید نظر بدید درسته شاید همونطور هست که شما میگید.من تا قبل انصراف بهترین دانشجو ی دانشگاه بودم تو فامیل هم به عنوان یک دختری که از نظر اخلاقی و خانوادگی و شخصیتی مورد قبول همه هستم نمیدونم تا به الان چقدر درخواست داشتم چه غیر مستقیم چه درخواست هایی که به مادرم میگفتن و مادرم هیچوقت باهام در میون نمیذاشت تا بعد از گذشت چندین ماه یا شادیم سال.نه به سختی از دستشون در نمیرفتم خودشون میرفتن.من تصمیم نهاییم رو گرفتم تا وقتی که یک زندگی عالی فقط به کمک خودم نه هیچ کس دیگه بسازم ازدواج نمیکنم.تا زمانی کامل از هر نظر خودم رو کامل کرده باشم.دیگه تموم شد هم ماجرای این اقا هم ماجرای هر خاستگاری که قراره بعدا بیاد چون همین امروز تصمیم رو گرفتم.4ماه دیگه دوباره تو کنکور شرکت میکنم تو دانشگاه و رشته ای که خودم میخوام ,نه رشته و دانشگاه اون اقا ...میرم و تمام تلاشم رو میکنم تا دوباره بهترین باشم.والسلام
    خوشحالم که با کمک شما این مسئله همین امروز منطقی تموم شد
    ممنونم

  7. 3 کاربر از پست مفید khak تشکرکرده اند .

    1234567 (پنجشنبه 01 اسفند 92), toojih (پنجشنبه 01 اسفند 92), فرشته مهربان (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khak نمایش پست ها
    من تصمیم نهاییم رو گرفتم تا وقتی که یک زندگی عالی فقط به کمک خودم نه هیچ کس دیگه بسازم ازدواج نمیکنم.تا زمانی کامل از هر نظر خودم رو کامل کرده باشم.دیگه تموم شد هم ماجرای این اقا هم ماجرای هر خاستگاری که قراره بعدا بیاد چون همین امروز تصمیم رو گرفتم.4ماه دیگه دوباره تو کنکور شرکت میکنم تو دانشگاه و رشته ای که خودم میخوام ,نه رشته و دانشگاه اون اقا ...میرم و تمام تلاشم رو میکنم تا دوباره بهترین باشم.والسلام
    سلام خانم خاک، اول یه چیزی اضافه کنم. من شرایط شما رو خیلی دور از حالت عادی و طبیعی آدمها نمیبینم. فکر میکنم که همه تقریبا با درجه کم و زیاد این حالت دوست داشتن و شکست بعدش رو تجربه کردند. اینکه براتون اینطوری مینویسم به این معنی نیست که خودم مثل شما نیستم یا اینکاری که شما میکنین من نمیکنم! فقط به این معنی هست که فکر میکنم اینراه بهتر جواب میده. من هنوز که هنوزه گاهی اوقات یاد کسی می افتم که سالها قبل دوستش داشتم و وقتی چیزی منرو یاد اون میندازه، توی تلویزیون یا جایی کسی رو میبینم که شبیه بهش باشه یا رفتاری شبیه به اون داشته باشه حالم بد میشه ولی با لبخندی ازش میگذرم.

    اینکه تصمیم گرفتی دوباره روی پات وایسی و ادامه بدی فوق العاده است. فقط لطفا درهای زندگی رو به روی خودت نبند. تو مثل هر آدمی میتونی دوباره دوست داشته باشی و دوست داشته بشی. این حق اولیه هر آدمی هست و توی این مسیر میشه شکست هم خورد ولی دلیل نمیشه که این شکست باعث بشه این حق رو از خودمون بگیریم. چون ما آدمها بدون این حس دوست داشتن و دوست داشته شدن امکان زندگی نداریم. یا امکان زندگی ای که ازش لذت ببریم نداریم.

    با لبخند از این بچه شکست بگذر. سعی کن از هر نظر بهتر و بهتر بشی. به کوچکترین شانسهای بعدی برای بهتر شدن زندگیت توجه کن. و این پروسه شکست خوردن و موفق شدن رو ادامه بده و ازش لذت ببر. ضمن اینکه اگه راهی برای بهتر شدن زندگی آدمها وجود داره حتما از دل همین پروسه در می یاد. اگه اینطور فکر کنی که این ماجراها و شکستها و موفقیتها باعث میشه که روزبروز آدم پخته تر و زیباتری بشی از شکستهات هم مثل موفقیتهات لذت میبری. با لبخند از کنارشون میگذری. و توی همین پروسه ان شاء الله روزی در کنار کسی که هم اون بهت علاقه داره و هم تو اونرو دوستش داری ادامه لذتبخش همین شکستها و موفقیتها رو با همدیگه دنبال خواهید کرد!

  9. 2 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    khak (پنجشنبه 01 اسفند 92), sanjab (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 اسفند 92 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    520
    سطح
    10
    Points: 520, Level: 10
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 38 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    سلام خانم خاک، اول یه چیزی اضافه کنم. من شرایط شما رو خیلی دور از حالت عادی و طبیعی آدمها نمیبینم. فکر میکنم که همه تقریبا با درجه کم و زیاد این حالت دوست داشتن و شکست بعدش رو تجربه کردند. اینکه براتون اینطوری مینویسم به این معنی نیست که خودم مثل شما نیستم یا اینکاری که شما میکنین من نمیکنم! فقط به این معنی هست که فکر میکنم اینراه بهتر جواب میده. من هنوز که هنوزه گاهی اوقات یاد کسی می افتم که سالها قبل دوستش داشتم و وقتی چیزی منرو یاد اون میندازه، توی تلویزیون یا جایی کسی رو میبینم که شبیه بهش باشه یا رفتاری شبیه به اون داشته باشه حالم بد میشه ولی با لبخندی ازش میگذرم.

    اینکه تصمیم گرفتی دوباره روی پات وایسی و ادامه بدی فوق العاده است. فقط لطفا درهای زندگی رو به روی خودت نبند. تو مثل هر آدمی میتونی دوباره دوست داشته باشی و دوست داشته بشی. این حق اولیه هر آدمی هست و توی این مسیر میشه شکست هم خورد ولی دلیل نمیشه که این شکست باعث بشه این حق رو از خودمون بگیریم. چون ما آدمها بدون این حس دوست داشتن و دوست داشته شدن امکان زندگی نداریم. یا امکان زندگی ای که ازش لذت ببریم نداریم.

    با لبخند از این بچه شکست بگذر. سعی کن از هر نظر بهتر و بهتر بشی. به کوچکترین شانسهای بعدی برای بهتر شدن زندگیت توجه کن. و این پروسه شکست خوردن و موفق شدن رو ادامه بده و ازش لذت ببر. ضمن اینکه اگه راهی برای بهتر شدن زندگی آدمها وجود داره حتما از دل همین پروسه در می یاد. اگه اینطور فکر کنی که این ماجراها و شکستها و موفقیتها باعث میشه که روزبروز آدم پخته تر و زیباتری بشی از شکستهات هم مثل موفقیتهات لذت میبری. با لبخند از کنارشون میگذری. و توی همین پروسه ان شاء الله روزی در کنار کسی که هم اون بهت علاقه داره و هم تو اونرو دوستش داری ادامه لذتبخش همین شکستها و موفقیتها رو با همدیگه دنبال خواهید کرد!
    خیلی خیلی ممنونم.از دو پست اخرتون و پست اخر اقا/خانم 1234567 پرینت گرفتم و طی این 4ماه میخوام هر بار که زدم جاده خاکی بخونم تا دوباره به خودم بیام.از همین امروز شروع کردم تا جایی که میتونستم همه چی رو تغییر دادم تا بتونم دوباره شروع کنم امروز همه ی این تغییرات رو انجام دادم نوع لباس پوشیدنمو عوض کردم دکوراسیون اتاقمو عوض کردم یه برنامه ی ورزشی شدیدااااااااااااااا پرانرژی برای هر روز تعیین کردم حتی مدل موهامم عوض کردم ...حس میکنم دوباره زنده شدم و دارم نفس میکشم امروز کلی انرژییییییی داشتم و گفتم و خندیدم و برای روزای ایندم برنامه ریزی کردم خانوادم شوکه شدن از طرز نگاهشون مشخصه ولی بروز نمیدن هنوز هم بخاطر انصراف بینهایت از دستم ناراحت هستند و تو هر فرصتی این ناراحتی رو بروز میدن برای اینکه به رشته ی قبلی برگردم باید رتبه ی زیر هزار بیارم شاید سخت باشه اونم در حالی که فقط 4ماه مونده ولی همچنان امید دارم شاید اینبار شهری و دانشگاهی قبول بشم که میخواستم.کلی انرژی دارم خیلی زیاد. بعد نوشتن همین متن میخوام برم پرانرژی شروع کنم این 4ماه اینجا نمیام ولی هر نتیجه ای گرفتم میام و حتما با تموم دوستایی که تو این مدت راهنماییم کردن در میون میذارم دعام کنید دعام کنید تا خدا کمکم کنه.یه حسی بهم میگه چند ماه دیگه یا شایدم چند سال دیگه به وضعیت چند مدتم اخیرم و اون وضع و حالتی که داشتم خودم خندم بگیره که چقدر بچه بودم و اهمیت میدادم نمیدونم چرا همچین حسی دارم ...الان ازادم حس میکنم ذهنم خالیه ...خالی خالی ....هیچکس و هیچ چیز توش نیست جز خدای خوشگل خودم مثل قدیم قدیما که شبا به ماه نگاه میکردم باهاش حرف میزدم گهگاهی دعوا میکردم سرش داد میزدم درست مثل همون زمون ارامش دارم و یک عالمه انرژی....دعام کنید 4ماه دیگه با دست پر برگردم ...وعده ی ما 4 ماه دیگه

  11. 3 کاربر از پست مفید khak تشکرکرده اند .

    1234567 (پنجشنبه 01 اسفند 92), sanjab (پنجشنبه 01 اسفند 92), toojih (پنجشنبه 01 اسفند 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.