به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1392-11-26
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    219
    سطح
    4
    Points: 219, Level: 4
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    terme00 و tommy عزیز
    از هر دوی شما دوستای خوبم ممنونم که برام وقت گذاشتید و راهنماییم کردین،سعیمو می‌کنم که منطقی و به جا حرفمو بزنم که دلخوری پیش نیاد.من واقعا تو این مدت هیچ بدی ازشون ندیدم خداروشکر اتفاقا خواهر شوهرم خیلی هوای منو داره. چون همسرم ازش کوچک تره و اون منو مثل خواهر نداشتش میدونه.

  2. 2 کاربر از پست مفید بهار67 تشکرکرده اند .

    kamr (یکشنبه 27 بهمن 92), khaleghezey (یکشنبه 27 بهمن 92)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی یه سوال اینی که نوشتی مادرشو قطع امید کردن دکترا یه توضیح میدی؟یعنی چقدر دیگه زنده میمونه؟

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام دوست خوبم.

    راه حل من اینه که به جای اینکه خودت پاپیش بذاری و با حرص دادن خودت دلخوری بین خودت و همسرت ایجاد کنی اجازه بده خانواده ات

    این مشکل رو حل کنند.
    هر وقت که موقع بردن و چیدن جهاز شد اون موقع خانواده ات خودش میدونن چی بگن و با قضیه چطور کنار بیان.

    شما اگه این مورد رو قبلا نمیگفتی الان میگفتیم که باید حرف همسرت رو قبول کنی ولی الان که زمان خواستگاری مطرح شده و ایشون

    هم قبول کردند جای تامل داره. پس بذار پدر و مادرت به موقع اش مشکل رو حل کنند. خواهشا تو خودت رو زیاد قاطی این ماجرا نکن.

    ممکنه برات گرون تموم بشه. در ضمن زندگی رو یه کم راحت بگیر. اگه ایشون تونسنتد پدر و مادرت رو راضی کنند پس تو هم باید رضایت

    بدی و حرف همسرت رو گوش کنی.

    در ضمن شما که میگید پدر ندره و مادرش هم مریضه. چه اشکالی داره این مدتی که مادرش مریضه اجزه بدی پسرش براش پسری کنه؟

    میدونی چقدر تو زندگی و آینده ات تاثیر مثبت میذاره؟ وقتی آزاری برات ندارن چه اشکالی داره؟ میدونی یه دعای خیر اون چقدر موجب

    بهتر شدن و آرامش توی زندگیتون میشه؟ بهتره یه کم دیدتو عوض کنی. اگر نتونستی خودتو قانع کنی راه حل بالایی مناسبتره.

    - - - Updated - - -

    در ضمن هم میتونی طبقه بالای خونه اشون باشی و هم مثل همسایه. اگه از اول حد و حدودها رعایت بشه مطمئنا مشکلی هم پیش نمیاد.

  5. 4 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 27 بهمن 92), toojih (یکشنبه 27 بهمن 92), ستیلا (یکشنبه 27 بهمن 92), شیدا. (یکشنبه 27 بهمن 92)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1392-11-26
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    219
    سطح
    4
    Points: 219, Level: 4
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب این که گفتم دکترا جوابش کردن برای اینه که ناراحتی قلبی داره و دکتر گفته چون خیلی ضعیفه نه می‌تونن عمل کنن نه باطری بزارن برای قلبش گفته همین طوری سر کن ولی زیاد سرحال نیست بنده خدا.
    kamr بابت راهنماییتون مچکرم به هر حال من تا موقع عروسی تصمیم گرفتم هیچ حرفی از محل زندگیمون نزنم تا ببینم تصمیمش چیه!! البته شوهر من آدم لج بازی نیست همیشه خودش همه کارارو واگذار می‌کنه به خودم مثلا منو مجبور نمیکنه با این که محل کارم به خونشون نزدیکه و یک ربع فاصله داره نمیگه هر روز بیا به مادرم سر بزن،گاهی اوقات اصلا یادش میره طوری که من خودم میگم بیا دنبالم میخوام بیام مادرتینا رو ببینم یا اونا میگن بهار بیار که ببینیمش دلمون براش تنگ شده در کل میگه من میخوام تو راحت باشی نمیخوام برای کاری زورت کنم اما تو این مورد نمیدونم دقیقا نظرش چیه؟؟؟؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید بهار67 تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 27 بهمن 92)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار67 نمایش پست ها
    خب این که گفتم دکترا جوابش کردن برای اینه که ناراحتی قلبی داره و دکتر گفته چون خیلی ضعیفه نه می‌تونن عمل کنن نه باطری بزارن برای قلبش گفته همین طوری سر کن ولی زیاد سرحال نیست بنده خدا.
    kamr بابت راهنماییتون مچکرم به هر حال من تا موقع عروسی تصمیم گرفتم هیچ حرفی از محل زندگیمون نزنم تا ببینم تصمیمش چیه!! البته شوهر من آدم لج بازی نیست همیشه خودش همه کارارو واگذار می‌کنه به خودم مثلا منو مجبور نمیکنه با این که محل کارم به خونشون نزدیکه و یک ربع فاصله داره نمیگه هر روز بیا به مادرم سر بزن،گاهی اوقات اصلا یادش میره طوری که من خودم میگم بیا دنبالم میخوام بیام مادرتینا رو ببینم یا اونا میگن بهار بیار که ببینیمش دلمون براش تنگ شده در کل میگه من میخوام تو راحت باشی نمیخوام برای کاری زورت کنم اما تو این مورد نمیدونم دقیقا نظرش چیه؟؟؟؟
    بهار خانم وقتی همسرتون این همه آزادی عمل رو بهتون دادند پس معلومه خیلی عاقل و فهمیده هستند. پس شما هم تا

    موقع عروسی چیزی نگید. اون موقع اگر خواستند شما رو ببرن خونه خودشون شما هم قاطعانه و البته با احترام حرف دلتون

    رو بزنید. اگر قبول کردند که هیچ در غیر اینصورت باید به خواسته و تصمیمشون احترام بذارید و حرفشون رو گوش کنید. وقتی الان

    شما رفت و آمدهاتون رو مراعات میکنید پس اون موقع هم مطمئنا اینگونه خواهد بود و خواهید دید نگرانیتون بی مورد بوده.

    از قدیم گفتن از هر چی بترسی به سرت میاد. سعی کن مثل خانواده خودت دوستشون داشته باشی و بهشون عین خانواده

    خودت نگاه کنی نه خانواده شوهر که هر روز ازشون دورتر بشی. فاصله رو حفظ کن ولی نه تا اون حد که دیگه غیر خودت کسی

    رو نبینی. مطمئن باش اونا هم اونقدری که تو میگی ازت انتظار نخواهند داشت. چون قبلا 2 تا عروس داشتند میدونن با عروس

    چطوری باید رفتار کرد. حتما فکر میکنی اونا میرن میشن خانم و تو میشی نوکر اونا وقتی اومدن اونجا.

    نه عزیزم وقتی خونه و زندگیت جداست اگه از اول طوری رفتار کنی که عین همسایه باشی و گاهی که خودت دلت تنگ شد

    بری پیششون اصلا این موضوعات پیش نمیاد.
    ویرایش توسط kamr : یکشنبه 27 بهمن 92 در ساعت 18:12

  9. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 27 بهمن 92), ستیلا (یکشنبه 27 بهمن 92)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1392-11-26
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    219
    سطح
    4
    Points: 219, Level: 4
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام ،
    kamr عزیز از راهنمایی عالی شما واقعا ممنونم، بله من خودمم تصمیم گرفتم تا موقع عروسی هیچ حرفی از محل زندگیمون نزنم تا ببینم تصمیمش چیه؟ امیدوارم مثل همیشه که به نظرم احترام میزاره و لج نمیکنه این دفعه هم همون طور باشه،در مورد خانواده شوهرم که واقعا راست حسینی این رو باید بگم که فوضول نیستن که تو زندگی ما دخالت کنن و من الان که عقد هستیم هر 3 هفته یک بار به منزلشون میرم و هر یک هفته یک بار یا 10 روز یه بار هم تماس میگیرم و حالشون رو جویا میشم

  11. کاربر روبرو از پست مفید بهار67 تشکرکرده است .

    terme00 (سه شنبه 29 بهمن 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40
  5. عروسی یا سفر خارج از کشور؟
    توسط asal-v در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 20 مهر 92, 21:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.