به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 شهریور 94 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,142
    سطح
    18
    Points: 1,142, Level: 18
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بی توجهی شوهرم به من در برابر خانواده اش...

    سلام دوستان منو شوهرم دوساله ازدواج کردیم شوهرم 27و منم 21 و دور از خانواده خودمو شوهرم زندگی می کنیم زندگیمون خوبه اخلاق خوبی داره مهربونه هر کار بخوام اگه بتونه برام انجام میده با اینکه خانواده ام زیاد شوهرمو دوس ندارن ولی شوهرم باهاشون مهربونه و احترامشونو نگه میداره ولی همه مشکلات ما از روززی شروع میشه که بخوایم بریم شهرستان وقتی که میریم اونجاشوهرم اخلاقش از این رو به اون رو میشه دیگه منو تحویل نمی گیره وبراش مثل یه غریبه میشم و قثط خرف خواهراش براش مهم میشه و به حرفای من توجهی نمی کنه وقتی هم به رفتارش اعتراض می کنم میگه تو همیشه با منی ولی من خانواده ام رو بعداز مدتها دیدم ومنم خیلی بهش گیر میدم و ما هر وقت که میریم شهرستان و برمی گردیم شوهرم نسبت به من خیلی سرد میشه ومدتها طول می کشه تا به حالت عادی برگرده چندوقت دیگه قراره بریم شهرستان می ترسم دوباره همون قضیه تکرار بشه خواهش می کنم اگه میشه کمک کنید

    - - - Updated - - -

    کسی نیست کمکم کنه فرشته مهربون بالهای صداقت جناب SCI کمکککککککککک...

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 شهریور 94 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,142
    سطح
    18
    Points: 1,142, Level: 18
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پس چرا کسی جواب نمیده......

  3. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    فکر کنم تقریبا توی همه مردا همینه.ماهم وقتی میایم خونه بابام اینا اولا بیشتر واسه خودم بودم آزاد بودم الان ولی یکم توجه میکنم به همسرم بنظرم میشه گفت خونه بابا و مادرشون وقتی میرن مردا یه جورایی دوس دارن آزاد باشن بیخیال و رها بدون قید و بند متاهلی باشن این چیزیه که واسه همه مردا هستش خوب بزار راحت باشه و آزاد اینجوری نه خودت اذیت میشی نه گلپسرت نه اینکه موقع رفتن عزا بگیری و بعد برگشتن تا یکهفته 1ماه رابطتتون خراب بشه بنظرت ارزش داره حساس شدی روی این موضوع وقتی شوووهر به این خوبی داری؟

  4. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    kamr (یکشنبه 13 بهمن 92), toojih (شنبه 12 بهمن 92)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام دوست خوبم
    بنظرت این مشکلت در مقابل مشکل دیگران خیلی حاده...؟؟؟
    بهتر نیست باهاش کنار بیای و کمتر نسبت به این موضوع حساس بشی؟؟؟
    بهتر نیست زندگی شیرینت رو تلخ نکنی؟؟؟؟
    بنظرم بهتره در طول مدتی که میرید شهرستان فکر کنی که شوهرت توی ماموریته و تو تنهای تنهایی... آیا اون موقع هم از شوهرت توقع توجه داری؟؟؟
    موفق باشی

  6. 4 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    kamr (یکشنبه 13 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 12 بهمن 92), toojih (شنبه 12 بهمن 92), شایسته89 (شنبه 12 بهمن 92)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 آبان 93 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1392-11-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    946
    سطح
    16
    Points: 946, Level: 16
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    406

    تشکرشده 117 در 37 پست

    حالت من
    Azkhodrazi
    Rep Power
    0
    Array
    سلام خدمت دوست عزیز
    من فکر میکردم خودم خیلی روی این مسایل حساسم ولی میبینم شما زیادی حساسی.من در زندگی چند سالم با شوهرم اینو خوب فهمیدم که مردا اصولا بعد از ازدواج یه جورایی تازه یادشون میفته که به مادر و خواهراشون باید بیشتر محبت کنن.

    فکر نمیکنم چاره خاصی برای این مسئله باشه خود من دارم روز به روز بیشتر باشوهرم در همین رابطه به مشکل میخورم.
    فقط خدا رو شکر کن که دو تایی دارین توی شهر دیگه ای زندگی میکنین و مثل من نیستی که هر روز ......
    باید این چند روزو که به شهر خودتون میرید کاملا بیخیال باشید و صبرتونو بالا ببرید.

    - - - Updated - - -

    سلام خدمت دوست عزیز
    من فکر میکردم خودم خیلی روی این مسایل حساسم ولی میبینم شما زیادی حساسی.من در زندگی چند سالم با شوهرم اینو خوب فهمیدم که مردا اصولا بعد از ازدواج یه جورایی تازه یادشون میفته که به مادر و خواهراشون باید بیشتر محبت کنن.

    فکر نمیکنم چاره خاصی برای این مسئله باشه خود من دارم روز به روز بیشتر باشوهرم در همین رابطه به مشکل میخورم.
    فقط خدا رو شکر کن که دو تایی دارین توی شهر دیگه ای زندگی میکنین و مثل من نیستی که هر روز ......
    باید این چند روزو که به شهر خودتون میرید کاملا بیخیال باشید و صبرتونو بالا ببرید.

  8. کاربر روبرو از پست مفید شایسته89 تشکرکرده است .

    کاغذ بی خط (پنجشنبه 17 بهمن 92)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array
    سلام دوست عزیز

    سعی کن در مرحله اول حساسیت زدایی کنی و نزاری افکاری منفی بهت غلبه کنه چون به هر حال به قول خودش بعد از مدتها میره پیش خانوادش ( که به صداقت داره خودش بیان می کنه )...
    شاید یکمی سخت باشه اما بعدش توی یه شرایط مناسب باهاش صحبت کن و ازش بخواه توی این قضیه مدیریت کنه (چون قطعا مردها اگه بدونن از لحاظ مدیریتی مورد قدردانی قرار می گیرن بیشتر دقت می کنن) در واقع ازش بخواه کنار صبحت کردن و محبت کردن و توجه به خانوادش شمارو هم داشته باشه و هرچقدر دوست داره با اونها خوش بگذرونه اما این قضیه رو به این صورت مدیریت کنه که شما هم کنارش باشی و باهم خوش باشین ...
    مهمتر از این قبل اینکه شوهرت با خانوادش خوش بگدرونه سعی کنی خودت پیش قدم بشی و وارد دنیای خواهرو برادری بشی و خودت رو با اونها عجین کنی تا اینجوری هم به خودت خوش بگذره هم به شوهرت هم به خانوادش ....

    هیچگاه دلت را به روزگـــــــار مسپار که دریایی از ناامیدی هست ...
    دلت را به خــــــدا بسپار که دریایی از امید است...

  10. 3 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    kamr (یکشنبه 13 بهمن 92), khaleghezey (یکشنبه 13 بهمن 92), کاغذ بی خط (پنجشنبه 17 بهمن 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 شهریور 94 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,142
    سطح
    18
    Points: 1,142, Level: 18
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان ممنون از همتون
    راستشو بخواین وقتی رفتار برادر شوهرم با جاریمو می بینم خیلی اعصابم بهم میریزه برادر شوهرم حتی جلوی خانوادش به جاریم خیلی محبت می کنه ولی شوهر من...
    چاره ای جز صبر ندارم...
    دوستان برام دعا کنید

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط چشمک نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    سعی کن در مرحله اول حساسیت زدایی کنی و نزاری افکاری منفی بهت غلبه کنه چون به هر حال به قول خودش بعد از مدتها میره پیش خانوادش ( که به صداقت داره خودش بیان می کنه )...
    شاید یکمی سخت باشه اما بعدش توی یه شرایط مناسب باهاش صحبت کن و ازش بخواه توی این قضیه مدیریت کنه (چون قطعا مردها اگه بدونن از لحاظ مدیریتی مورد قدردانی قرار می گیرن بیشتر دقت می کنن) در واقع ازش بخواه کنار صبحت کردن و محبت کردن و توجه به خانوادش شمارو هم داشته باشه و هرچقدر دوست داره با اونها خوش بگذرونه اما این قضیه رو به این صورت مدیریت کنه که شما هم کنارش باشی و باهم خوش باشین ...
    مهمتر از این قبل اینکه شوهرت با خانوادش خوش بگدرونه سعی کنی خودت پیش قدم بشی و وارد دنیای خواهرو برادری بشی و خودت رو با اونها عجین کنی تا اینجوری هم به خودت خوش بگذره هم به شوهرت هم به خانوادش ....

    راستشوبخوای عزیزم من باره تو شرایط مختلف بهش گفتم ولی هیچ تاثیری نداشته شاید به ظاهر قبول کرده باشه ولی بعد که خانوادشو می بینه همه چیز یادش میره و باز کار خودشو می کنه همشم بهم میگه تو زیادی حساسی

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام دوست عزیز. راست میگه زیادی حساسی. همه ما زنها اینجوری هستیم و این دوران رو تجربه کردیم. ولی خیلی راحت و با یه کم

    سیاست میتونی مسئله ات روحل کنی.

    من خودم هم اویل عین تو بودم و فکر میکردم وقتی همسرم میره خونه مادرش دیگه من یادش میرم و هی بهش گیر میدادم و نیم ساعت که

    دیر میومد خونه کلی باهاش بحث میکردم که تا میری اونجا دیگه من یادت میرم و از این حرفا.

    ولی تا این موضوع رو کش بدی هم اعصاب خودت خورد میشه هم اعصاب همسرت. پس سعی کن چند روز که اونجایین کاری به کارش نداشته

    باشی و فقط بعضی وقتها اونم نه با عصبانیت و توقع بلکه با مهربونی و لوس کردن خودت زنگ بزنی و حالشو بپرسی و بگی دیدم تو یادت رفته

    منو گفتم بذار من زنگ بزنم و یدی ازت بکنم. مطمئن باش با این شیوه نه تنها همسرت ازت سرد نمیشه بلکه روز ب روز شیفته ات هم میشه.

    حتما امتحان کن ضرری نداره.


    در مورد جاریت هم عزیزم از اول گفتن شنیدن صدای دهل از دور خوش است. منم یه برادرشوهر دارم با خانمش پیش ما دقیقا همونطوریه که

    میگی ولی امان از روزی که دعواشون بشه. کارشون به قهرهای 10 روزه و حتی بیشتر میکشه و حتی تو یه خوه برادرشوهرم بهش سلام

    هم نمیده.

    الکی واسه خودت مشکل ایجاد نکن تا همسرت هم چند روزی که پیش خانواده شه کوفتش نشه تا وقتی برگشتین باهات سرد برخورد کنه.

  13. 3 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 13 بهمن 92), کاغذ بی خط (پنجشنبه 17 بهمن 92), هم آوا (دوشنبه 14 بهمن 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 شهریور 94 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,142
    سطح
    18
    Points: 1,142, Level: 18
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز. راست میگه زیادی حساسی. همه ما زنها اینجوری هستیم و این دوران رو تجربه کردیم. ولی خیلی راحت و با یه کم

    سیاست میتونی مسئله ات روحل کنی.

    من خودم هم اویل عین تو بودم و فکر میکردم وقتی همسرم میره خونه مادرش دیگه من یادش میرم و هی بهش گیر میدادم و نیم ساعت که

    دیر میومد خونه کلی باهاش بحث میکردم که تا میری اونجا دیگه من یادت میرم و از این حرفا.

    ولی تا این موضوع رو کش بدی هم اعصاب خودت خورد میشه هم اعصاب همسرت. پس سعی کن چند روز که اونجایین کاری به کارش نداشته

    باشی و فقط بعضی وقتها اونم نه با عصبانیت و توقع بلکه با مهربونی و لوس کردن خودت زنگ بزنی و حالشو بپرسی و بگی دیدم تو یادت رفته

    منو گفتم بذار من زنگ بزنم و یدی ازت بکنم. مطمئن باش با این شیوه نه تنها همسرت ازت سرد نمیشه بلکه روز ب روز شیفته ات هم میشه.

    حتما امتحان کن ضرری نداره.


    در مورد جاریت هم عزیزم از اول گفتن شنیدن صدای دهل از دور خوش است. منم یه برادرشوهر دارم با خانمش پیش ما دقیقا همونطوریه که

    میگی ولی امان از روزی که دعواشون بشه. کارشون به قهرهای 10 روزه و حتی بیشتر میکشه و حتی تو یه خوه برادرشوهرم بهش سلام

    هم نمیده.

    الکی واسه خودت مشکل ایجاد نکن تا همسرت هم چند روزی که پیش خانواده شه کوفتش نشه تا وقتی برگشتین باهات سرد برخورد کنه.

    ممنون عزیزم...
    ولی می دونی شوهرم یه اخلاق بدی داره اینه که هر جا اون باشه منم باید باشم یعنی اون چند روز که میریم شهرستان باید دایم باهم دعوا داشته باشیم که خونه اونا باشیم یا خونه ما و اصلا منو راحت نمی ذاره و میگه تو زنمی همه جا باید باهام باشی واسه همین من یادمنمیاد که یه بار رقته باشیم شهرستان و بهمون خوش گذشته باشه

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام. کسی به این جمله مریم خانم دقت نکرده"با اینکه خانواده ام زیاد شوهرمو دوس ندارن ولی شوهرم باهاشون مهربونه و احترامشونو نگه میداره"

    فکر نمیکنید مشکل همین باشه، کسی نمیاد این جمله رو راحت بگه مگر اینکه مطمئن باشه. شما که مثال جاریتون رو میزنید مطمئنید خانواده جاری شما مثل خونواده خودتون برادرشوهرتونو زیاد دوست ندارن؟!

    احترام و مقبولیت از طرف خانواده زن، فوق العاده زیاد برای یک مرد مهمه . به همون اندازه ای که یه زن روی حرفهای مادرشوهر و خواهرشوهرش حساسه
    ویرایش توسط capitan : یکشنبه 13 بهمن 92 در ساعت 16:13

  16. 3 کاربر از پست مفید capitan تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 14 بهمن 92), khaleghezey (یکشنبه 13 بهمن 92), کاغذ بی خط (پنجشنبه 17 بهمن 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 خرداد 91, 22:27
  2. توجه توجه، سریعا صندوق پیامهای خصوصی خود را تخلیه فرمایید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 تیر 90, 16:22
  3. توجه توجه :نكات بسیار مهم در رویكرد جدید تالار همدردی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 88, 22:57
  4. تجربه نيست ولي نظريه است ( توجه ، توجه ، توجه )
    توسط honarmand در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 اسفند 86, 18:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.