رابطه همكاري را چطور مديريت كنم وقتي ازدواجي فعلا در كار نيست.

[صبوری]

دوستان من واقعا به همفكري شما نياز دارم.ديشب تماس گرفتم خيلي خوشحال شد از تماس من يك ماه بود هيچ تماسي نداشتيم ولي من مثل غريبه ها صحبت كردم خيلي رسمي موضوع رو بهشون اطلاع دادم قرار شد پيگيري كنند تماس بگيرن كه اين كار رو نكردند.
من نمي دونم چطوري بين رابطه كاري و غير كاري مرز درست قائل بشم. فكر خودم حذف رابطه كاري بود ولي مساعلي پيش مياد كه واقعا گريزي نيست.

[شیدا.]

صبوری جان،
پیغامت را خوندم. کم و بیش هم در جریان تاپیکت بودم. اما خواستم بعد از خوندن تاپیکهای دیگه ات نظرم را بذارم که کمی طول کشید.
چند تا تاپیک مختلف داری که همه اش شبیه همینه. یعنی یک صفحه از یکیش را بخونی، کافیه. بیشتر از اون چیزی ننوشتی و دائم روزها و شرایط مختلف را تکرار می کنی و دور خودت می چرخی.


اون چیزی که من دستگیرم شد یه آقایی از همکارهای شما ازتون خواستگاری کرده و جواب شما مثبت بوده.
بعد از مدتی که مراحل آشنایی داشته پیش می رفته احساس کردی ایشون دیگه در مسیر شناخت و هدف ازدواج پیش نمی ره.
شما را یک گوشه ای نگه داشته و داره کارهای شخصی خودش را پیش می بره.
اون زمان باید براش یک ددلاین مشخص می کردی. یعنی اول خواستگاری باید این کار را می کردید. که 4 ماه،6 ماه ... یا هر مدتی دوره شناخت و طی این مراحل باشه و پایان مدت هر دو طرف نظرشون رابگن.

زمانی هم که حس کردید داره راجع به این موضوع سرد برخورد می کنه باید همین را بهش می گفتید.
یکی از بزرگترها باهاشون تماس می گرفت و می گفت که پایان این ماه نظرمون را اعلام می کنیم و تکلیف این خواستگاری معلوم می شه.

به هرحال الان اصلا واضح ننوشتید این مراحل چطور طی شد. چند ماه از شناخت می گذشت که شما قطعش کردید و ... بعد از چند تا تاپیک طولانی و نامفهوم، تازه توی صفحه قبل نوشتید که خواستگاری هم بوده و خانواده ها هم در جریان بودن و مشاوره هم می رفتید و ... اگر میخوای از تاپیکت نتیجه درست بگیری، باید موضوع را درست توضیح بدی.

در حال حاضر جواب رد دادید و از جوابی که دادید پشیمونید.
ایشون هم فعلا تمایلی به جدی کردن خواستگاریشون یا برگردوندن شما ندارند.

با شناختی که تو این مدت از شما داشتند و همینطور دوران خواستگاری و غیره و رفتارهای فعلی شما، می دونن هنوز شما مایلید. پس خیالش راحته که شما از دست نرفتید.

اینقدر نگو وجدان کاری،
مجبورم زنگ بزنم،
اومد محلش نذاشتم،
وسایلش را پست کردم برگردوند و ...

رابطه ات را کلا باهاش قطع کن.
همونایی که بهت گفتند اگر بهش زنگ نزنی ممکنه ضرر مالی کنه و ... چرا خودشون زنگ نزدند؟ شمایی که باهاشون مشورت کردی می گفتی سرم شلوغه یکیتون بهش خبر بدید.

شما مشکلی نداری جز این که رابطه را قطع کردی و پشیمونی.
اگر صددرصد مطمئنی که همه راههای ارتباطی را ببند و بشین سر زندگیت.

اگر هم پشیمونی، باز هم باید کاااامل رابطه را قطع کنی تا اون بدونه که دیگه نیستی و اگر می خواد قدم جلو بذاره.
اون آقا الان مطمئنه که تو هنوز هستی. اشتیاق از تمام رفتارهات می باره.

نظر کلی من این هست که باید رابطه ات کامل قطع بشه تا تکلیفت معلوم بشه.
هم برای خودت، هم برای ایشون.

[صبوری]

نظر کلی من این هست که باید رابطه ات کامل قطع بشه تا تکلیفت معلوم بشه.
هم برای خودت، هم برای ایشون.

متشكرم شيدا جان دقيقا هينطور هست كه ميگي.

- - - Updated - - -

سلام شيدا جان خيلي وقت بود منتظر نظرت بودم.
خيلي خوب متوجه شدي مشكلم چيه ولي مشكل الان من اون آقا يا اومدن و نيومدنش نيست من وقتي گذشته رو مرور ميكنم فقط اين سوال برام پيش مياد كجا رو اشتباه كردم كه اينطور شد؟؟؟؟؟
من هميشه سعيم بر برخورد محكم و منطقي با آقايون بوده در صورتي كه در جمع دوستان خودم خيلي راحت برخورد ميكنم .

[khaleghezey]

خوب خداروشکر بانو صبور یهم به نتیجه رسیدن

باز فردا نیای بگی مجبورم زنگ بزنم چیکار کنم.اگه پسری از یه دختر خوشش بیاد هرکاری میکنه بدستش بیاره مثل مرغ بال بال میزنه ولی اگه خیالش ازش راحت باشه میره توی فاز بیخیالی

[صبوری]

باز فردا نیای بگی مجبورم زنگ بزنم چیکار کنم.اگه پسری از یه دختر خوشش بیاد هرکاری میکنه بدستش بیاره مثل مرغ بال بال میزنه ولی اگه خیالش ازش راحت باشه میره توی فاز بیخیالی

جناب خاله قزي ممنون شما ميتونيد جواب سوالم رو به عنوان يك آقا بديد؟؟؟؟؟؟

سوال برام پيش مياد

كجا رو اشتباه كردم

كه اينطور شد؟؟؟؟؟
من هميشه سعيم بر برخورد محكم و منطقي با آقايون بوده در صورتي كه در جمع دوستان خودم خيلي راحت برخورد ميكنم .

[khaleghezey]

بانو صبوری ببخشید یکم رک میگم

شما بانو شیدا بانو میشل صباح الهدی دخترای خیلی خوبی هستین توی نشوته هاتون یمشه دیدهم پخته هستین هم فهمیده و مهربان از چی میترسین شماها خدا خیرتون بده بخدا من اگه خونمون نزدیک منزل شماها بودا یا همکار بودیم با تفنگ وینچستر و دولول میزدمتون آخه غم و غصتون چیه نیومد که نیومد فدای یه تار موی سرتون که نیومد چرا اصلا بهش فکر میکنی.چرا اینقدی خودتو دست کم میگیری خوبه شاغل هم هستی واللا من سر در نمیارم توی سر شماها چی میگذره بشین توی خونه مثل جنتلمن رفتار کن بزار بدو کنن دنبالت هی واسشون ناز کنی.من فقط اینو میگم بزار خودش بیاد اصلا بهش فکر نکن به هیچ عنوان

ولی اگه فکر میکنی بچه خوبیه یکم قلقلکش بده یه مثل ایتالیایی هست که میگه

عشق ترس از دادنه.

یه چو بندازی خواستگار خوب داری واست اومده خصوصیاتش خوبه و وضعشم خوبه و خانواده هم خوشش اومده حله خودش میاد جلو اگه نیاد که هیچی کلا بیخیالش بشی بهتره

[صبوری]

سلام جناب خاله قزي شما ميتونيد درخواست بديد اسمتون رو بذارن خال اوقلي(پسر خاله)

جناب خاله قزي منظورم اينه من چه رفتاري داشتم كه ايشون به خودشون اجازه دادن رابطه تا اينجا كشيده بشه ؟؟؟؟
چرا رابطه مادر حد يه رابطه همكاري نموند جالب اينجاست وارد فاز عاطفي و احساسي هم نشد.اگر اينها رو مي پرسم براي اينه قدم هاي بعدي زندگيم رو محكم تر بردارم.
اين تجربه باعث شد جرقه خواستگاري يكي از همكاراي خودم رو هم در ابتداي امر منتفي كنم و به طور واضح به فردي كه واسط بود بگم ما فقط همكاريم هيچ وقت زوج مناسبي نيستيم در صورتي كه من صحبتم با همكارم فقط يه صحبت جزعي در حد كار هست.
مشكل عمده من اينه در صنفي مشغول بكارم كه اكثرا آقا هستند و اونهايي هم كه خانوم هستند به پشتوانه همسرشون در اين شغل موندن .
من عقيدم بر اين بوده كار هيچ ربطي به جنسيت نداره وقتي كاري رو قبول كردي بايد همه مسئوليت هاش رو هم بپذيري .منم هم همين كار رو ميكنم.
در مورد اون آقا هم همينطور رفتار كردم تا يك سال اصلا فكر نمي كردم كه محبت هاش با منظور باشه .حتي وقتي فهميدم به جز رابطه كاري موضوع ديگه اي هست سعي كردم رابطه كاريم رو محدود و محدوتر كردم.
حتي پيشنهاد كار ايشون رو نپذيرفتم براي تبريك به شركت جديدشون نرفتم كه واقعا دلخور شدن و....
ولي بازم فكر ميكنم تجربه اولم بود ناپخته عمل كردم. ايشون داشتن روي من شناخت پيدا مي كردن وهمه رو ميذاشتن به پاي رابطه كاري واقعا به من سخت اومد وقتي ديدم ايشون از رابطه هدف داشتن و من نه.

[khaleghezey]

عیب شما دخترا اینه خیلی فکر میکنین به یه موضوع نمیدونم چه اخلاقیه شماها دارین

خواستگاری اومده چون دختر خوبی هستی چون محکمی چون سنگینی چون قوی هستی چون شاغلی بازم بگم یا همینا کافیه؟شکا متوجه نشدی چون امادگیش رو نداشتی چون کار میکنین که کار کنین و مستقل باشین چون مثل بعضی خانوما نیستین که یمرن کار کنن تا شووووهر پیدا کنن همین و بس
بیشتر اومده جلو چون پسش زدی یه جمله پاچه خوارانه بگم البته مال زمان مجردیه خانومم ببینه شب با زیرشلواری پرتم میکنه تیو کوچه تا صبح لرز بزنم

تو واسه من مثل یه مادیون سفید فوق العاده زیبا و سرکش میمونی که رام نشدنیه البته جو نگیرتت این جمله رو به خیلی ها گفتم توی مجردی دختر هرچی سرکش و مغرورتر جذابتره واسه بدست آوردنش مردا هرکار یمیکنن که قدرت خودشون رو بخودشون نشون بدن و ثابت کنن که مرد هستن و جذابیت دارن

والله خانوم خودم از 13 یا 15سالگی خواستگار داشت تا موقعی که منر فتم گرفتمش همون موقع هم 2 تا دیگه خواستگار داشت همزمان با خودم خیلیها رو هم ندیده رد میکردن.گرچه آخرش من نصیبش شدم طفلیو چی فکر میکرد چی شد شماهم همینه.
مشکلی از طرف شما نیست جامعه ما جوش اینجوریه دختر خوب مثل شما کمه بجون خودم کمه اونم زرنگ بود زودی میخواسته بپره شما رو بگیره حالا به هر دلیلی نشده.واسه شما ولی محیط فقط کاری بوده زنا توی جامعه ما بنظرم خیلی بهتر از ما مردا کار میکنن و مخ اقتصادیشون بهتره چون مورد ظلم هم واقع شدن بیشتر کار میکنن تا خودشون رو نشون بدن شما هم مثل بقیه.بازم میگم بهش فکر نکن فقط یه چو بندازی خودت 50 50 هستی ولی خوبه و خانواده راضی هستن به گوشش برسه حله البته اینا در صورتیه که تازه پسر خوبی باشه و معیارهای شما رو داشته باشه وگرنه که هیچی این نشد یه بدبخت دیگه

[صبوری]

خداييش حرفاتون مثل آب روي آتيش ميمونه.منم توي آخرين اتمام حجت هام بهش گفتم من از برادر خودم توقع ندارم كمكم كنه شما كه يه فرد غريبه ايد عمرا كمك بخوام.

- - - Updated - - -

با كمكهاي شما و راهنمايي دوست خوبم شيدا جان به نتيجه رسيدم كاري كه كردم درست بوده حتي اگه هيچ وقت بازگشتي تو كار نباشه.

[شیدا.]

صبوری جان،

پرسیدی اشکال کارت کجا بوده.
یه غیر از اشکالاتی که ممکنه در نحوه برخوردها و تماسهای شما در دوران شناخت و ... بوده،
فکر می کنم اشکال عمده کار شما این بوده که برای پایان دوران شناخت تاریخ تعیین نکرده بودید.

اگر همون ابتدا به ایشون می گفتید بعد از پایان سه ماه هر دو نظرمون را اعلام می کنیم، این مساله اینقدر طولانی نمی شد.
شما گفتید به خاطر غرورمون اینطور شد.
من فکر می کنم بخاطر انفعال شما و بی مسئولیتی ایشون.
شما در مورد خواستگاری و ... منفعل برخورد کردید. بعد که متوجه بی توجهی ها و رفتارهای غیرمسئولانه ایشون شدید، عصبانی شدید و رابطه را قطع کردید.
اما این کار را هم صحیح انجام ندادید که ایشون مطمئن بشه تمام شده است.
کارتون بیشتر شبیه قهر است تا قاطعیت در تمام شدن رابطه و موضوعی که بینتون بوده.

اونم همین حس را به رفتار شما داره.
فکر می کنه قهر کردید، کج دار و مریز نگهتون داشته و گاهی با تلفنی، لبخندی، ... خوشحالتون میکنه و از اون طرف هم داره به کار و زندگی خودش می رسه.