ماجراي ما قصه هزار و يك شبه حتي بحث خواستگاري هم بين ما شده.صبوری جان آخه نمی فهمم بین شما که حرف و حدیث خاصی پیش نیومده. چرا این حس های عجیب و غریب میاد سراغت؟ خب فکر کن اونم
تشکرشده 2,768 در 697 پست
ماجراي ما قصه هزار و يك شبه حتي بحث خواستگاري هم بين ما شده.صبوری جان آخه نمی فهمم بین شما که حرف و حدیث خاصی پیش نیومده. چرا این حس های عجیب و غریب میاد سراغت؟ خب فکر کن اونم
تشکرشده 793 در 374 پست
خیلی آدما خیلی از کارا رو با خیلی از منظورای خاص انجام میدن و ما هم شاید از خیلی از کار خیلی از منظوری دیگه برداشت کنیم ولی تا
چیزی گفته نشده و حرفی رد و بدل نشده شما نمیتونید قاطعانه بگید اون آقا گفت منظور من اینه پس برای این راه حل چیه؟
تشکرشده 2,768 در 697 پست
ولي حتي يك پيام احساسي به هم نداديم.
تشکرشده 793 در 374 پست
خب چرا موضوع رو تمام و کمال اینجا توضیح نمیدی تا بهتر بتونیم کمکت کنیم؟ من که از تاپیک قبلیت چیزی دستگیرم نشد.
تشکرشده 2,768 در 697 پست
خوب kamrجان هر سوالي هست بگو تا من جواب بدم نميدونم كجاش رو نفهميدي.
تشکرشده 793 در 374 پست
من تو تاپیک قبلیت حرفی از خواستگاری ندیدم. فقط گفتی یه آقایی میومد تعمیراتی منو انجام میداد. حالا به دلیل نگرفتن هزینه اش و نیتش که خبر نداشتم به چه دلیلی زنگ زدم و گفتم دیگه نمیخواد بیای ولی یه امانتی پیش من داره که زنگ زدم بیاد اونو ببره که نیومد. همین.
- - - Updated - - -
حالا کی حرف از خواستگاری و دوست داشتن بین شما شده دیگه من نگرفتم
تشکرشده 2,768 در 697 پست
تو اون تايپيك من ميخواستم تكليف امانتيش رو روشن كنم كه بعد از حدود هشت ماه به اسرار من مجبور شدم بخرمش(توفيق اجباري)چون مشاوره حضوري كه رفته بودم گفت هر طور شده حتما امانتي رو پس بده و ايشون هر بار به بهانه اي زير بار نمي رفت منم خريدمش.حالا مسئله اي كه من باهاش مواجه هستم .
من حداقل 16 روزي هست يك رابطه سالم رو با نظر قطعيهمنفيتموم كردم
اين اواخر ازش خواستم حتما هر كاري برام انجام ميده حساب كنه كه بازم داشتم با همون برخوردها مواجه ميشدم بعدم يه بحث دو ساعته و چند روز بعد جواب قطعي منفي من.
و بحث ازدواج و شدن يا نشدنش يك سال مطرحه و ايشون به گفته خودشون شرايطشون كامل نيست و وقتي شرايطشون كامل نيست به خودشون اجازه نميدن از من بخوان منتظرشون بمونم و نظرشون اينه رابطه كاريمون ربطي به بحث ازدواج نداره.
منم چون اين دو موضوع رو مرتبط ميدونم بهشون گفتم ديگه هيچ بحثي با عنوان ازدواج بين ما نيست و رابطه كاري رو از سمت خودم با خريدن امانتيشون قطع كردم.
(من حس كردم فرد ديگه اي وارد زندگيشون شده و دنبال بهانه اي براي رفتن هستن براي همين فرار رو بر قرار ترجيح دادم. ولي در كمال ناباوري دو سه روز بعد از بحثي كه بينمون بود تماس گرفتن و چند روز بعد هم اومدن.)
تشکرشده 793 در 374 پست
این که کاری نداره. اگه جوابتون منفیه قاطعانه باهاش برخورد کنید. مقالات راجع به رفتارانه منفعلانه و قاطعانه رو خوندین انشاءاله.
در ضمن کاری خاصی هم نباید بکنید. بذارید تو توهمات خودش سیر کنه. دیگه به شما ربطی نداره.
تشکرشده 2,768 در 697 پست
kamr جان دقيقا مشكل من همينجاست من احساسم رو هر چند اندك درگير اين ماجرا كردم(در حالي كه طرف مقابل با مهارت تونسته درگير نكنه احساسش رو) الان مشكلي ندارم ولي ميدونم وقتي دوباره ايشون مياد تا چند روز روحيه ام به هم ميريزه چون اگر موانع نبود انتخاب من براي ازدواج بود.این که کاری نداره. اگه جوابتون منفیه قاطعانه باهاش برخورد کنید. مقالات راجع به رفتارانه منفعلانه و قاطعانه رو خوندین انشاءاله.
در ضمن کاری خاصی هم نباید بکنید. بذارید تو توهمات خودش سیر کنه. دیگه به شما ربطی نداره.
تشکرشده 793 در 374 پست
پس معلومه که تو توی توهم سیر میکنی و رفتارایی داشتی که اون از طرف شما خیالش راحت شده که تونسته کنترل احسسات کنه.
چون مردا اگه از طرف مقابل احساس به اینکه نکنه جوابش منفی باشه مدام خودشون رو به آب و آتیش میزنن ولی وقتی به هدفشون رسیدن و
طرف رو اسیر خودشون کردن تازه عاقلانه تصمیم میگیرند و ...
shabnam z (پنجشنبه 10 بهمن 92), دختر بیخیال (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)