به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array

    Bow دارم اعتمادمو به همسرم از دست میدم چکار کنم؟

    سلام دوستان عزیز
    تاپیک های قبلیمو خوندین ولی فک میکنم این یکی هیچ ربطی به قبلیا نداره ...
    اول از همه از همتون ممنونم که تو روزای سخت حرفای خوب زدین و زندگیم هم حفظ شد و البته روز به روزم بهتر می شد و دوران خوبی داشتیم و داریم . البته اگر این احساسای بد و بعضی اوقات احمقانه من خرابش نکنه...
    حدود 7 یا 8 ماهه که مشکل خاصی نداشتیم و جز بحث و جدل های مختصر مشکلی نبوده ولی دوستان واقعا دارم دیوونه میشم نمیدونم چقد با خوندن مشکلم درکم میکنین یا شاید بگین تو مشکل روحی داری ولی خیلی سخته برام لطفا راهنماییم کنین.
    مشکل اینه که من و خانمم باهم خوبیم و خوشیم با اینکه خیلی چیزا نداریم ولی رابطمون خیلی خوب شده و اونم خیلی بهم محبت میکنه و صد برابر قبل بهم ابراز علاقه و عشق میکنه و بیشتر اوقات ابراز دلتنگی میکنه و میگه وقتی هستی حالم خیلی خوبه. تا اینجاش خوبه همه چی ولی چند تا مشکل هست که حل نمیشه ..
    خانوادم و بخصوص مامانم میگه اون داره بهت دروغ میگه و دوستت نداره و دلیلش رو که میپرسم میگه چون رفتار خوبی با ما نداره (ینی با خانوادم) چند روز پیشم با مامانم دعواش شد یکمی که البته هر دوتاشون زدن تو پر هم و قضیه یک طرفه نبود و منم نمیدونستم باید طرف کیو بگیرم یه جاهایی مامانم حق داشت یه جاهایی اون...
    حرفایی که مامانم هر روز بهم میگه و هر وقت میشینم پای حرفش میگه اون داره دروغ میگه و دوستت نداره واقعا روم تاثیر گذاشته و بعضی وقتا ناخودآگاه باعث دعوامون میشه. امروزم مامانم خواب دیده بود که خانمم توی خوابش گردنبندی که مامانم بهش داده رو درآورده و عوضش کرده ! مامانم میگه تعبیرش اینه که تورو ول میکنه و میره با یکی دیگه ازدواج میکنه. میگه امتحانش کن و یه جوری مطمین حرف میزنه و میگه یه چیزایی رو من میدونم که تو نمیدونی...!!!
    دوست دارم یکی برام پیش بینی کنه و بهم بگه داره بهم دروغ میگه یا راست ...
    یه جورایی زندگیم آرامش خاصی نداره و همش موج منفی شده زنمم با خانوادم مشکل داره و قهرن تقریبا.. به مادرم و خواهرام اهمیت نمیده و دوسشون نداره و هر دو طرف هم مغرور هستن و زندگیم شده فقط بین من و اون. میگه عاشقانه دوستت دارم ولی با خانوادت نمیتونم کنار بیام. حتی به خودش اجازه میده جلو مامانم وایسته و توهین کنه ولی بازم میگه تورو دوست دارم. مامانم هم میگه این چجور عشقیه!؟
    راستشو بخواین من خودمم یکمی به حرفاش شک داشتم چون زندگیمو که میدونین اوایل زنم میگفت علاقه نداره و همه میگن چطوری شده علاقه مند شده بهت اینقد؟؟ زنم که پای حرفش هست و میگه تا بهم اعتماد نکنی باهات زیر یه سقف نمیام. میخوام مشاوره برم ولی گفتم قبلش درد دلمو بنویسم.
    قبل از اینکه بخندین یکمم به اوضاع داغونم فکر کنین هر روز یا سردردم یا گردن درد همشم عصبیه. نمیتونم حتی روی کوچکترین کار تمرکز کنم.
    تورو خدا کمکم کنین.. بخاطر یک خواب بهم نریختم ولی خوابای مامانم خیلی درست درمیاد. دنبال تعبیرش خیلی گشتم ولی چیزی نبود. حرف مامانم و بقیه اینه که این زن برات زن زندگی نمیشه و دوستت نداره. شاید بیش از صد بار این حرف تو گوشم رفته از یه طرف زنم میگه دوستت دارم ولی من موندم این وسط نه اونو باور میکنم نه خانوادمو... سردرگمم از شدت عصبانیت بعضی وقتا با خودم حرف میزنم و دعوا میکنم.
    لطفا قبل از اینکه یه کاری دست زندگیم و خودم بدم کمک کنین هر کلمه شما میتونه کمک کنه پس لطفا هر چی که به نظرتون درست میاد رو بنویسین

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  2. کاربر روبرو از پست مفید mohammad2012 تشکرکرده است .

    noamooz (چهارشنبه 13 فروردین 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 اردیبهشت 93 [ 22:00]
    تاریخ عضویت
    1392-5-27
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    662
    سطح
    13
    Points: 662, Level: 13
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    893

    تشکرشده 67 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    نگران نباشید به خدا توکل کنید تا اول یکم آرومتر بشید

    آقا محمد خانمتون تو بقیه مسائل چطورن؟ چقدر میشه رو حرف و احساسشون حساب کرد؟ دم دمی مزاج هستن یا نه؟
    در مورد احساسش به شما نمیگم ها، کلا در مورد چیزای خیلی کوچکتر و کم اهمیت تر

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    سلام

    (نکته: فرصت خواندن تاپیک های قبلی شما را ندارم و حرف هایم بر اساس همین حرفهاییست که مطرح کرده اید)

    دوست گرامی! رابطه بین شما و همسرتان به کسی مربوط نیست و تنها دلایل منطقی که میتواند شما را از هم جدا کند، اینست که تنها و تنها شما دو نفر نتوانید با یکدیگر کنار بیایید و یک رابطه آرام و شاد و عاشقانه داشته باشید. نه اینکه مادرتان خواب دیده! یا فلان تعبیر خواب این را نوشته! یا رابطه همسر و مادرتان خیلی خوب نیست، یا هر دلیل بیرونی مثل این ها.
    شخص شما مسئول سرد یا گرم شدن زندگی خودتان هستید نه خواب های مادرتان!


    راه شما بسیار واضح است: بچسبید به رندگیتان و تلاش کنید آتش عشق بین شما و هسمرتان آنقدر بالا بگیرد که بتواند تمام کاستی های دیگر را بپوشاند.


    ضمنا چند نکته کاربردی برای اینکه مشکلات بیرونی شما کمی تعدیل شود:
    1- بین همسر و مادرتان قرار نگیرید. به جایش آنقدر زمان های دید و بازدید را کوتاه در نظر بگیرید که فرصت دلخوری پیش نیاید.
    2- دلخوری های هر طرف را به طرف دیگر انتقال ندهید و خودتان هم کلا فراموش کنید. لازم هم نیست به دروغ چیزی را خوب جلوه دهید. سکوت و چشم پوشی بهترین کار است. به قول معروف در برابر این حرف ها یک گوشتان در باشد و دیگری دروازه.
    3- اصل همدردی موثر را فراموش نکنید. اگر مثلا دلخوری برای همسرتان پیش آمد و پیش شما شکایت آورد، بدون اینکه کار مادرتان یا پاسخ او را تایید کنید، می توانید با همدردی او را آرام کنید. مثلا بگویید : "می تونم درک کنم قرار گرفتن تو همچین موقعیتی چقدر می تونه نارحت کننده باشه" و ...
    درباره "همدردی" در تالار مطلب زیاد است. بخوانید و بیاموزید.

    شاد باشید و عاشق.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  5. 9 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 02 بهمن 92), asemaneabi222 (پنجشنبه 17 بهمن 92), deljoo_deltang (شنبه 05 بهمن 92), e-lampard (دوشنبه 18 فروردین 93), mohammad2012 (شنبه 05 بهمن 92), sanjab (چهارشنبه 02 بهمن 92), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 02 بهمن 92), کاغذ بی خط (شنبه 05 بهمن 92), بی نهایت (شنبه 19 بهمن 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 بهمن 92 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1392-10-25
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    116
    سطح
    2
    Points: 116, Level: 2
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا محمد با مادرتون صحبت.کنید.و.محترمانه بگید حرفاشون رو.شما.تاثیر.بدی.میزاره سعی کنید از حاشیه دور باشید.در ضمن به خانومتون بگید براتون.مهمه که احترام خانوادتونو نگه داره شاید همسرتون در مقابلتون سیاست خاصی به.کار.گرفته که میدونه شمارو تحت تاثیر قرار.میده بدون تغییر رفتار گاهی همسرتون امتحان کنید ازش بخاین کاری که دوس نداره به خاطر شما انجام بده بعد رفتارش زیر نظر بگیرید

  7. 3 کاربر از پست مفید ribaaal تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 02 بهمن 92), mohammad2012 (شنبه 05 بهمن 92), کاغذ بی خط (شنبه 05 بهمن 92)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shabnam z نمایش پست ها
    سلام

    نگران نباشید به خدا توکل کنید تا اول یکم آرومتر بشید

    آقا محمد خانمتون تو بقیه مسائل چطورن؟ چقدر میشه رو حرف و احساسشون حساب کرد؟ دم دمی مزاج هستن یا نه؟
    در مورد احساسش به شما نمیگم ها، کلا در مورد چیزای خیلی کوچکتر و کم اهمیت تر
    سلام مرسی از جوابتون
    کلا که دم دمیه.. حتی توی خرید یک روسری مشکل داره..

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  9. کاربر روبرو از پست مفید mohammad2012 تشکرکرده است .

    shabnam z (پنجشنبه 03 بهمن 92)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مهر 95 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,068
    سطح
    34
    Points: 3,068, Level: 34
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    80

    تشکرشده 113 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من تاپیکهای قبلی شما رو یک مرور کلی کردم خواهشی که داشتم اینکه اینقدر مشکلتون رو تو انجمن های متعدد نگذارید تا بقیه بهتر بتونند راهنمایی کنند.

    خیلی سخته که اینطور بین منگنه گیر کردید. حالا که خانمتون به شما ابراز علاقه میکنه و دوست داره با شما زندگی کنه باید اینو بهش بفهمونید که ازدواج فقط پیوند دو نفر نیست بلکه وصلت خانواده هاست مخصوصا تو فرهنگ ما. البته شاید این حرفم خیلی شعار به نظر برسه ولی هر طور که شده نباید بذارید رابطه همسر و خانوادتون این طوری باشه اینجوری زندگی زهر مارتون میشه. سعی کنید اصلا شرایطی فراهم نشه که کار به بحث اونا بکشه. تا دیدید داره اوضاع بی ریخت میشه دستشو بگیرید از اونجا ببرید و آرومش کنید باهاش حرف بزنید. بگید که احترام هر دو سر جاش و این که من حق رو به کی بدم ربطی به این قضیه ندارم که من دارم جانبداری می کنم. آخه نمیشه که بین همسر و مادر فقط یکی رو انتخاب کرد.

    با مادر و خواهراتون هم صحبت کنید بگید حالا که اوضاع زندگی تون داره بهتر میشه و اون مصیبتای اول عقد کمتر شده بهتره کوتاه بیاند تا اوضاع مثل قبل نشه. بهش بگید اگه من برای حفظ زندگیم بعضی وقتا حق رو به همسرم میدم از شما دلگیر نشه و قلبا مادرتون رو هم دوست دارید. اگه لازم شد یک مشاوره به اتفاق هم برید.

    اینقدر هم به خواب و رویا فکر نکنید به نظرم شما خیلی دارید تحت تاثیر حرفای مادرتون قرار می گیرید و یک خواب معمولی رو گندش می کنید و تعبیرای الکی براش می بافید. مادرتون به خاطر بحثی که با خانمتون داشته طبیعیه که حالا یک بار هم همچین خوابی ببینه.

    به زندگی تون بچسبید و حالا که خانمتون کوتاه اومده این فکرا و تعابیر منفی رو از خودتون دور کنید. شما که نمی خواید تا آخر بین مادر و همسرتون مردد بمونید؟ انشاا... هر چی خیره زودتر پیش بیاد.

  11. 4 کاربر از پست مفید mansor تشکرکرده اند .

    e-lampard (دوشنبه 18 فروردین 93), mohammad2012 (شنبه 05 بهمن 92), کاغذ بی خط (شنبه 05 بهمن 92), بی نهایت (شنبه 19 بهمن 92)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    مرسی از همتون دوستان...
    باشه سعی میکنم اون روزیم که نوشتم این پست رو حالم واقعا بد بود جایی رو جز اینجا سراغ نداشتم خودمو خالی کنم...

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    یک نکته سعی کنید مثل یک مرد واقعی در زمان غر زدن ها و خاله زنک بازیهای مادر و همسرتون یک گوشتون در باشه و یکی دروازه. سعی کنید در حق مادرتون فرزندی کنید و در حق همسرتون همسری و به نظر من یک مرد می تونه این دو کار رو به طور کلی از هم تفکیک کنه بطوری که تلاقی ای با هم نداشته باشند. اگر همسرتون و بخصوص مادرتون ببیننند که بدگویی هاشون روی شما اثر نداره خودشون بعد از مدتی دیگه ادامه نمی دهند. علاقه شما و همسرتون به دست خودتون و تلاش شما هست و این زندگی به دست شما قراره زندگی بشه نه با تعبیر خوابها. با خواب و حرف این و اون زندگیتون رو تلخ نکنید. تا وقتی خوبه از خوب بودنش لذت ببرید و با ترس از آینده حالتون رو خراب نکنید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  14. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    e-lampard (دوشنبه 18 فروردین 93), mohammad2012 (شنبه 05 بهمن 92), کاغذ بی خط (شنبه 05 بهمن 92), بی نهایت (شنبه 19 بهمن 92)

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    بازم ممنون آقای دلجو - دلتنگ...
    امیدوارم این شک و تردیدی که توی وجودم هست از راه درستش رفع بشه و بتونم دوباره روحیه خودمو بدست بیارم.
    بازم سر میزنم ممنون از همه

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  16. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    خیلیا میگن خوب اگر بهش شک داری امتحانش کن ولی واقعا نمی دونم چجوری میشه یه عشق واقعی را امتحان کرد. خانما راهی بلدن؟

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتماد به نفسم رو بعد از اشتباهات همسرم از دست دادم
    توسط RIRAYA در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 بهمن 95, 22:41
  2. به خاطر دوری طولانی از محیط کار اعتماد به نفسم رو به شدت از دست داده ام
    توسط S.H.I.D.E.H در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 06 اردیبهشت 93, 13:39
  3. درخواست مهریه و بی اعتماد شدن به همسرم
    توسط mohammad2012 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 10 فروردین 92, 13:30
  4. اعتماد به نفسمو به خاطر ظاهرم از دست دادم ...
    توسط sfm67 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 دی 91, 11:47

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.