به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    نمیدونم شاید درست حدس میزنم یا غلط ولی فکر میکنم ایشون بیش از اندازه به مادرشون وابسته هستن و بقول معروف دارن از ایشون تاییدیه میگیرن البته این فقط نظر شخصی منه درست یا غلطش رو نمیدونم


    خوب خواهر من همه ما مردا نیاز دارم به تایید شدن یکی بیشتر یکی کمتر من خودم آدم احساستی هستم و نیاز دارم به اینکه همسرم بهم انرژی بده و ازم تعریف کنه و بهم اعتماد بنفس بده فکر کنم شوهر شما هم همینجوری باشه طول میکشه تا به شما عادت و اطمینان پیدا کنه میتونی بنظرم با دادن انرژی بهش و اعتماد بنفس و کسب مهارت توی این مورد زودتر به هدفتون برسین.

    راستی اینم بگم در مورد اینکه میگین شوهرتون بهتون دروغ میگه توی نوشته خودتون دقت کرده باشین مادر ایشون ازشون حمایت میکنه درسته کارشون بسیار اشتباهه ولی اگه دقت کنین مادرشون خوب پسرش رو میشناسه و بقول معروف قلق کار دستشه پسرش به چی نیاز داره خودت مشکل و راه حلش رو نوشته فقط طریقه صحیح انجامش رو بلد نیستی من پیشنهاد میکنم توی تالار یه جستجو کن حتما در این مورد مطلبی هستش که به دردت بخوره یا توی اینترنت ایشالله موفق میشین بانو


    میدونی بهترین الگو توی دادن اعتماد بنفس و انرژی مثبت همسر به شوهرش کیه؟!!! آژانس شیشه ای رو دوباره داره نشون میده فکر کنم آی فیلم یا شبکه تماشا هستش دقیق نمیدونم همسر پژمان بازغی راننده آژانس رو دقت کن ببین چجوری با همسرش حرف میزنه و بهش انرژی میده بنظر من بشخصه خودش بهترین کلاس درسیه که میتونی ازش یاد بگیری

    شوربختانه یکم نوشته هام زیاد شد ببخشید

    شاد و سربلند و پیروز باشی بانو

    - - - Updated - - -

    راستی برو خونه بابات هم من به خانومم میگم خیلی حال میده

    اینو زیاد جدی نگیرین توی مردا همگانیه البته من به شوخی میگما ولی وقتی یکم غورش میگیره خانومم کیف میکنم یکچیز دیگه ای که بین ما مردا شایع هستش و شما خانوما نباید زیاد جدی بیگیرین ثواب کردنه(ازدواج موقت) آی لذتی که توی اذیت کردن همسر هستش توی هیچی نیست بخدا اینو مردای متاهل خوب متوجه میشن

  2. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    aznoush (پنجشنبه 05 دی 92)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    169
    سطح
    3
    Points: 169, Level: 3
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر شما و ممنون که اینقدر دلسوزانه و خالصانه راهنماییم کردید
    راستش من هم سعی میکنم ازشوهرم تعریف کنم ولی راهش را بلد نیستم شما درست میفرمایید باید روی خودم کار کنم.
    این بهترین الگو توی دادن اعتماد بنفس به شوهر که عنوان کردید خیلی جالب بود حتما حتما میرم نگاه میکنم و تمرینش میکنم
    سپاسگذارم
    ویرایش توسط aznoush : پنجشنبه 05 دی 92 در ساعت 11:13

  4. کاربر روبرو از پست مفید aznoush تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 05 دی 92)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    خانم aznoush، من راه حل درست و حسابی برای مشکل تون بلد نیستم. فقط با خوندن مطالبتون به نظرم رسید که اگه اول مشکل اصلی رو پیدا کنید کارتون خیلی راحت تر میشه.

    نوشته های شما این حس رو به من داد که مشکل اصلی شما اینه که از مادر شوهرتون خوشتون نمی یاد. اینکه چقدر اونجا برین، چقدر همسرتون اونجاست، چقدر از مادرش

    حرف شنوی داره،..... اینا فرع ماجراست. شما ازش بدتون می یاد. دلیلش هم اهمیتی نداره چون بیشتر توجیه هست تا دلیل. به نظرم اولین جایی که میشه دنبال راه حل مشکل

    شما بود اینه که ببینین چطوری میشه با یک آدم رابطه صمیمانه و دوستانه برقرار کرد حتی اگه بدقلق باشه. برای مدت 3-4 ماه باید روی این روش کار کرد و اگه نشد اونوقت

    میتونین برین دنبال راه حل دیگه.

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اسفند 92 [ 15:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    169
    سطح
    3
    Points: 169, Level: 3
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    خانم aznoush، من راه حل درست و حسابی برای مشکل تون بلد نیستم. فقط با خوندن مطالبتون به نظرم رسید که اگه اول مشکل اصلی رو پیدا کنید کارتون خیلی راحت تر میشه.

    نوشته های شما این حس رو به من داد که مشکل اصلی شما اینه که از مادر شوهرتون خوشتون نمی یاد. اینکه چقدر اونجا برین، چقدر همسرتون اونجاست، چقدر از مادرش

    حرف شنوی داره،..... اینا فرع ماجراست. شما ازش بدتون می یاد. دلیلش هم اهمیتی نداره چون بیشتر توجیه هست تا دلیل. به نظرم اولین جایی که میشه دنبال راه حل مشکل

    شما بود اینه که ببینین چطوری میشه با یک آدم رابطه صمیمانه و دوستانه برقرار کرد حتی اگه بدقلق باشه. برای مدت 3-4 ماه باید روی این روش کار کرد و اگه نشد اونوقت

    میتونین برین دنبال راه حل دیگه.

    بله همین رفتارهای بدش باعث شده ازش خوشم نیاد وگرنه من باهاش از اول خصومتی نداشتم. همونطور که از پدر شوهرم یا خواهر شوهرم بدم نمیاد چون تو زندگیمون دخالت نمیکنند
    من ذاتا آدمی هستم که نمیتونم از کسی کینه نگه دارم ولی ببین این مادر شوهره چقدر منو عذاب داده
    سعی میکنم به توصیتون عمل کنم هرچند از مادر شوهرم دل خوشی ندارم ممنونم

  7. کاربر روبرو از پست مفید aznoush تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 05 دی 92)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 95 [ 16:45]
    تاریخ عضویت
    1392-10-25
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,802
    سطح
    25
    Points: 1,802, Level: 25
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 22 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیزم.ازدواجتون تبریک میگم.به نظر من اگه بی خیال هرچی که اون بهش اهمیت میده باشی مطمئن باش اونم ازش زده میشه شوهر منم اوایل وابستگی شدید داشت دقیا به بهانه ای چند شب درمیان میرفت خونه ی پدرش چه عیبی داره همراهیش کن باهاش برو اگه ازت خواست تو جمع پیش خانواده اش بگو بخند بزار بترکن.اگه شوهرت جلو اونا باهات بد حرف زد بازم سکوت کن بزار بگن پسره مشکل داره نه تو.بعد میبینی که رفته رفته شوهرت به تو وابسته میشه شماها تازه عروس و دامادید این طبیعیه که هنوز به زندگی دور از خانه ی پدری عادت نکرده باشید درکه میکنم منم این روزا رو خیلی وقت پیش گذراندم به قول مامانم صبور باش صبوری برگ برندس

  9. 2 کاربر از پست مفید leyli jan تشکرکرده اند .

    aznoush (شنبه 10 اسفند 92), khaleghezey (پنجشنبه 03 بهمن 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.