به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 خرداد 93 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    479
    سطح
    9
    Points: 479, Level: 9
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حرف مادرم رو چطور به شوهرم انتقال دهم که ناراحت نشه؟!

    با سلام و تشکر از این انجمن خوب
    من مدت هاست که ازین انجمن استفاده میکنم و خیلی چیزها یاد گرفتم و اینجا به بهتر شدن زندگیم و اخلاق و رفتارم خیلی خیلی کمک کرده. از همه ی مشاوران و دوستان عزیز نهایت سپاس را دارم.

    در ابتدا مقدمه:
    شوهر من با اینکه همسن خودم هست و هر دو 21 ساله هستیم اما اون خیلی مغرور و عصبیه . و با کوچکترین حرفی عصبانی میشه و کینه به دل میگیره.... و ما با اینکه یک ساله ازدواج کردیم و الان تو عقدیم .حتی دست به زن هم داره... با اینکه برای به دست اوردن من به هر آب و آتیشی زده... دوس داره مطیع خودش باشم و اگه مطیع باشم بهترین زن دنیام براش و اگه سرپیچی کنم بدترین زن دنیا میشم.

    این از این...

    حالا مادر و پدرم ازونور یک سری حرفا میزنن که هربار با هر زبونی حتی به خوشی به شوهرم انتقال دادم اون عصبی شده و از مامان بابام کینه گرفته که مادام العمر یادشه....
    مثال:
    هربار به هر مناسبتی خانواده شوهرم بهم سکه میدن که شوهرم همون شب اونو ازم میگیره که حتی مامان بابام رنگشم نمیبینن و نمیفهمن سکه چی بوده!
    این واسه من مهم نیس اما واسه مامان بابام مهمه و میگن کارشون زشته که کادویی که به تو دادنو پس میگیرن.من خیلی محترمانه به شوهرم گفتم که ازین به بعد اگه میشه مامانت اینا سکه ندن و بجاش حتی یک جورابم بهم بدن منو خوشحال تر میکنن. چون اینجوری مامان بابا هر دفعه سر این موضوع منو سرزنش میکنن. اونم گفت تو باید عرضه داشته باشی که به اونا بفهمونی که پول منو تو نداره منم گفتم به خدا هرچی باهاشون صحبت میکنم اونا متوجه نمیشن و میگن ما ندیدم تا حالا کسی کادو بیاره و شب پس بگیره. بعد جواب منم کتک بود....و قهر....

    اینم از این....

    خواهرم سه سال ازم کوچکتره اما تو یک ماه که پارسال بود ازدواج کردیم هردومون. الانم دو ماهی میشه که اونو بردن سر خونه و زندگیش. تا وقتی اون تو عقد بود هر پنجشنبه جمعه شوهرامون میومدن خونه ما شام و نهار.
    حالا مامانم میگه دیگه خسته شده و دوس داره جمعه ها آزاد باشه و شاید بخواد بره جایی و میگه من و بابات اسیر شما دوتاییم جمعه ها.میگه ما هم دل داریم و شاید دوس داریم دونفری جمعه ها بریم بیرون.
    میگه یک هفته درمیون وسط هفته تو برو اونجا و جمعه ها شوهرت بیاد اینجا و هفته بعد وسط هفته بیاد اینجا و جمعه برین خونه مادرشوهرت.
    (آخه از مادرشوهرم شنیده که اونا هر جمعه میرن بیرون و گشت و گذار، واسه همین میگه ما ام دل داریم و چرا اونا جمعه ها اینقد آزاد و راحت باشن و ما نباشیم؟)

    خلاصه من الان نمیدونم به شوهرم چجوری بگم که یک هفته در میون جمعه ها اینجا بیایم!!!
    به هر زبونی بگم می فهمه مامانم حتما یه چیزی گفته و اونوقت بیا و درستش کن! دیگه میگه: من هیچوقت اونجا نمیامو... من واسه همه مزاحممو.... خلاصه کلی ام کینه میگیره!
    از این حرفا

    بنظرتون چیکار کنم؟

    ببخشید سرتونو به درد اوردم.دلم پر بود. تا الان خیلی مقاومت کردم از زندگیم چیزی اینجا ننویسم و بیشتر از صحبت های بقیه استفاده کنم. میدونم مشکل من قطره ای بیش در اقیانوس این همه مشکلات عظیم نیست. اما همین مشکل کوچیک دوران شرین عقدو برام مثل زهرمار تلخ و کشنده کرده....



    باتشکر از همه ی اونایی که نوشته ی من حقیرو خوندن.
    ویرایش توسط نوعروس : سه شنبه 03 دی 92 در ساعت 19:33

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    در مورد کادو اشتباه کردید که به همسرتون اینطور گفتید.
    اگر برای خودتون مهم هست که سکه هاتون را پیش خودتون داشته باشید، باید بهش می گفتید که در مسائل مالی و اقتصادی چه چیزی مد نظرتون هست و دوست دارید که هدیه ها یا هر چیزی دیگه ای که مال شماست، دست خودتون باشه و حسابتون جداست.
    اگر برای خودتون مهم نیست و برای پدر مادرتون مهمه، اشتباه کردید که به همسرتون گفتید مامانم می گه سکه ها را چرا پس می گیرند. مگه سکه ها را مادرشوهر شما پس می گرفت؟ آیا همسرتون توی حساب مشترک یا کنار بقیه طلاها و سکه ها نگه نمی داره؟
    به هر حال هر موردی که بوده باید از قول خودتون می گفتید و حلش می کردید.


    در مورد مهمانی هم، خیلی راحت برای آخر هفته اتون برنامه ریزی کن. بگو این جمعه بریم سینما، پارک، نهار بیرون بخوریم، بریم کوه، بریم موزه، بریم برای خودمون پاساژ یا فروشگاه یا ... دور بزنیم.
    این همه کار می شه انجام داد.
    اصلا این جمعه بمونیم خونه با هم کیک درست کنیم و فلان غذا را یا ....
    با هم فیلم ببینیم.
    کمدها را مرتب کنیم.
    دوست یا آشنایی را دعوت کنید خونه تون. مثلا خواهرتون که همسن و سال و هم شرایط هستید.

    خیلی کارها می شه کرد. مگه فقط باید برید خونه پدر و مادرهاتون، اگر فکر می کنید نیاز به استراحت دارند و شما مزاحم هستید، برنامه تون را عوض کنید.

    از قول خانواده ات چیزی را بهش نگو.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 15 دی 92), نوعروس (چهارشنبه 04 دی 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 خرداد 93 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    479
    سطح
    9
    Points: 479, Level: 9
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای خانم شیدا واقعا ازتون ممنووووووووووووونم که وقت گذاشتید و تاپیک منو باز کردید و مطلب منو خوندید و با دقت و دلسوزانه راهنماییم کردید.

    اما من در خطوط اول اشاره کردم که هنوز تو عقدم و خواهرم که کوچکتراز منه، دو ماهه خونه خودش رفته. پس من و همسرم جمعه ها یا باید اونور باشیم یا اینور! و بر حسب عادتی که از همون اول عقدمون پیش اومده که جمعه ها شوهرم بیاد خونه ی ما، هنوز همون روال ادامه داره. که مامانم میگه حسابی خسته شده (اما من میدونم بهونه گیری میکنه و دوس داره سخت بگیره تا شوهرم زودتر برای خونه خودمون رفتن دست به کار بشه، نه؟ )

    اما واقعا حرفاتون منو به فکر فرو برد و با استفاده از حرفاتون نکات مهمی رو یاد گرفتم که حتما اجام میدم.
    واقعا ممنونم دوست خوبم

  5. کاربر روبرو از پست مفید نوعروس تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 04 دی 92)

  6. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ببخشید من دقت نکرده بودم که گفتید عقد هستید.
    متاسفانه دوران عقد یه کم مدیریتش مشکل هست.
    هماهنگی بین خواسته های والدینتون و خواسته های همسرتون - که هر کدوم هم 100 درصد خودشون را محق می دونند- کار را سخت می کنه و فشار زیادی به دختر وارد می کنه.

    در مورد کادوها بهتره با همسرت صحبت کنی.
    می تونی هم کمی سیاست به خرج بدی و از طریق شوهرت یا مستقیم به مادرشوهرت بگی که مثلا برای عید فلان دستبند یا گردن بند را برات بخرند
    یا وقتی چیزی دیدی که خوشت اومد انتخاب کنی و بگی این را برای عیدم بگیر ... شاید بتونی کمی مسیر کادو دادنشون را عوض کنی. البته اونها هم احتمالا با دلیل و سیاست دارن سکه می دون و همسرتون جمع می کنه. شاید برای عروسی بخواد خرج کنه یا ... اینطوری با یک پول به دو هدف رسیدند.
    به هر حال هر کاری می خوای بکنی، حتی اگه از مامانت مشورت می گیری، اما هیچوقت از قول اونها نقل نکن. از قول خودت بگو.

    اگر از نظر خانواده ات اشکال نداره، می تونی وقتی همسرت می آد، مادر پدرت برن دنبال کار یا مهمانی یا برنامه ای که دارند
    و شما و همسرت تنها توی خونه باشید. اومدن همسرت مانعی برای برنامه عادی زندگی خانواده ات نباشه.

    فقط باز حواست باشه یه طوری مطرح کنی که همسرت ناراحت نشه. مثلا بگو یه خبر خوب دارم. فردا مامان اینا می خوان برن دیدن خاله یا .... و من و تو تنها هستیم.
    می تونیم دیرتر بیدار شیم یا می تونیم کیک بپزیم یا می تونیم حسابی شلوغ کنیم و .... یه جوری بگو که طور دیگه ای به قضیه نگاه کنه.

    یه هفته اش را به کوه و دشت و بیابون بگذرون.
    یه هفته را بگو دلم برای مامانت تنگ شده، برین خونه مامانش. اگر لازمه از هفته قبلش هماهنگ کن و خبر بده که برنامه نذارن.

    خلاصه یه طوری سعی کن این دوران را بگذرونی که نه والدینت سختشون باشه و نه همسرت بهش بربخوره.

    یه چیزی که من از این تالار یاد گرفتم اینه که
    زندگی زناشویی خیلی با زندگی با والدین فرق داره. همه اش باید مغزت فعال باشه و در حال برنامه ریزی و سیاستگذاری و نقشه کشیدن باشی.
    به قول آقای sci باید حرفه ای زندگی کنی. دیگه نمی شه همینطوری سرت را بندازی پایین و هر چه پیش آید خوش آید
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    نوعروس (چهارشنبه 04 دی 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 خرداد 93 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    479
    سطح
    9
    Points: 479, Level: 9
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از خوشحالی حرفاتون اشک تو چام حلقه زد. شما چقدر خوب حرف میزنید و راهنمایی میکنید. چه راه حل ساده و زیبایی رو بهم یاد دادییییییییییید. واقعا ممنووووووونم.

    خوب فهمیدید. من سر هر چیز بدون فکر و برنامه ریزی ، فقط زود استرس میگیرم و می مونم چیکار کنم و خرابکاری میکنم.
    شما با حرفاتون بهم یاد دادید که واسه هر مسئله ای یه راه حل ساده ای وجود داره که فقط باید اون مغزو یکمی به کار بندازم و با برنامه ریزی قبلی کارارو پیش ببرم.

    الانم شوهرم چند ساعت پیش سر یه موضوع ساده یک اس ام اس دعوا داد و با قهر خوابید. اما با خوندن صحبت های شما الان دیگه ناراحت نیستم. چون به امید خدا و با کمک حرفای شما ایشالا بخیر میگذرونمش.

    شیدا خانم عزیز ومهربان، نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم.فقط میتونم براتون دعا کنم. پس مطمئن باشد سر نمازام دعاتون میکنم. واقعا بهم کمک کردید. خیلی خیلی متشکر. انشاا... که زندگی شیرین و شادی داشته باشید.

  9. کاربر روبرو از پست مفید نوعروس تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 04 دی 92)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    عزیزم هرچیزی میخوای بهش بگی حتما لازم نیست بگی مامانم و بابام اینو میگن که . اون حرفو کاملا از جانب خودت بگو و اصلا مادر پدرتو داخل نکن . اینجوری به همسرت میفهمونی که مستقل هستی

  11. 4 کاربر از پست مفید ساحل75 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 15 دی 92), mercedes62 (شنبه 07 دی 92), نوعروس (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), شیدا. (چهارشنبه 04 دی 92)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 خرداد 93 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    479
    سطح
    9
    Points: 479, Level: 9
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ساحل عزیز. آخه اگه از زبون خودم بگم همش میترسم شوهرم ازم بدش بیاد و فکر کنه عجب دختر پررویی هستم. آخه من خودم بعضی چیزا واسم مهم نیس و واسه چی از زبون خودم بگم وخودمو خراب کنم جلو شوهرم،وقتی واسم اون چیز واقعا مهم نیس؟
    البته اصلا دوس ندارم مادر و پدرمم خراب کنم.

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خب وقتی واست مهم نیست پس اصلا منتقلشون نکن . به پدر و مادرت هم بگو اون موضوع برات مهم نیست یا به قول معروف از اون گوش بشنو از اون گوش در بکن

    دوران عقد دوران سختیه چون باید مدام در حال هماهنگی همه چیز با همسرت و خونوادت باشی . یکم خودتو بزن به بیخیالی تا بگذره

  14. کاربر روبرو از پست مفید ساحل75 تشکرکرده است .

    نوعروس (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام دوست عزیز شیداجون خیلی خوب راهنماییت کردن.

    فقط یه چیزی در مورد کادوها بهت بگم. خانواده همسرت معلومه دارن با برنامه ریزی هر دفعه برات کادو میخرن. اونا خبر دارند که پسرشون بعدا کادو رو از تو میگیره؟ اگر نمیدونن باید از یه طریقی آگاهشون کنی که کادوها اصلا پیش تو نمیمونه. اگه بعدا ازت خواستن چی باید بهشون بگی؟ شاید بعدا گله مند بشن که نتونستی چند تا سکه رو نگه داری و با دادن به همسرت خرجشون کردین.

    مثلا این دفعه که خواستن بهت سکه بخرند بگو من سکه نمیخوام . تا حالا که به دردم نخورده و همشون پیش فلانیه (همسرت) و این دفعه به جاش میخوام برام مثلا انگشتر بخرین. بذار اگر نمیدونن، مطلع بشن.

  16. 3 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 15 دی 92), نوعروس (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), ستاره کویر (یکشنبه 15 دی 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.