به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حالم خیلی داغونه ،همسرم با متهم کردن من ، کارای خودش رو توجیح میکنه ؟

    سلام دوستای خوبم ، خیلی دلم گرفته ، چند بار میخواستم مشکلم رو بنویسم ولی هی پشیمون شدم ، تا اینکه الان دیگه مینویسم .
    امروز با همسرم خونه خاله من دعوت بودیم ، توی مهمونی ، من و دختر خاله هام با هم رفتیم توی اتاق ، و چند تا عکس یادگاری با هم گرفتیم .
    بگذریم ..
    وقتی اومدم خونه ، با همسرم نشسته بودیم ، داشتیم میوه میخوردیم آهنگ گذاشته بودیم ، من دوربینم رو آوردم تا یک فیلم یادگاری ، از خودم و همسرم بگیرم ، تا دوربین رو روشن کردم داشت فیلم میگرفت ، همسرم پرید و دوربین رو از دستم گرفت گفت نمیخوام فیلم بگیری ، اومدم دوربین رو ازش بگیرم اما نمیگذاشت ، هر چی بهش گفتم بزار باشه به جون خودت پاک میکنم ، نگذاشت .... هی میرفت منم دنبالش ، حتی نمیگذاشت من ببینم داره چی کار میکنه ، نمیخواستم عکس بی حجاب دختر خاله هام رو ببینه .... تا اینکه فیلم خودش رو پاک کرد ، بعد که خواستم دوربین رو بگیرم ، باز نمیگذاشت ... گفت میخوام ببینم توش چیه ؟ من هم گفتم نه ، عکس بچه ها توشه ، بی حجاب هستن ....
    این و بگم ، که از اونجایی که خیلی ادعای مومنیش میشه ، البته فقط برای من ، یعنی من باید طوری باشم که هیچ کس من رو بی حجاب نبینه ، و خودش هم خیلی ادعاش میشه ،

    خیلی حرصم گرفت ... هرچی تقلا کردم ، بهم ندادش ، داشت نگاه میکرد ، زورم بهش نمیرسید ، بهش گفتم اونا به من اعتماد کردن ، راضی نیستن که تو عکس هاشون رو ببینی ، الکی میگفت نه باید ببینم چیه ... منم عصبانی شدم گفتم میخوای هیزی کنی ، فقط ادعا داری ... اون هم عصبانی شد بهم حمله کرد ، کتکم زد ، گفتم مگه به من اعتماد نداری میگم عکس دختر خاله هام هست ، گفت نه ، گفتم پس من هم به تو اعتماد ندارم ، میخوای هیزی کنی . دوباره پرید روم میزد توی سرم محکم ، من هم با گریه گفتم به خاطر هیزی داری انقدر محکم میزنی توی سرم ؟ ؟؟؟ تحمل نداری نبینی ؟

    محکم میزد و میگفت نه اعتماد ندارم میخوای بدونی چرا ؟ ؟چون توی عروسی خواهرت روسری نداشتی ، و گفتی دارم ، هر گهی دلت مخواد میخوری کثافت ، گفتم درست حرف بزن ، یعنی چی هر گهی میخوای میخوری ، مگه چی کار کردم ، مگه من زن بد کاره هستم ؟
    من هم گفتم کثافت خودتی که جلوی هیزیت رو نتونستی بگیری .

    آخرش این شده که من کلی کتک خوردم ، کلی گریه کردم ، ... خیلی عصبانیم و دارم حرص میخورم ... الان ناجور با هم قهریم ...
    باید چی کار کنم ؟ چرا این جوری شد ؟ اون واقعا هیزه ؟ کسی که انقدر براش حجاب زنش مهمه چرا باید عکس های دیگران رو انقدر با اصرار ببینه ؟ در صورتی که خیلی ادعای مومنیش میشه .
    حالم خیلی خرابه .
    داغونم ، انقدر زده توی سرم که سرم داره از درد منفجر میشه ، 2 سال بود که دست روم بلند نمیکرد ، چی شد ؟؟؟ تا 2 روز دیگه باید با هم یک جای مهم بریم ، چی کار کنم ؟
    ویرایش توسط tamanaye man : شنبه 02 آذر 92 در ساعت 16:56

  2. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    جاثیه (یکشنبه 03 آذر 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 92 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1389-9-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,590
    سطح
    30
    Points: 2,590, Level: 30
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 92 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزيزم
    به نظر من نبايد با تندي با شوهرت برخورد ميكردي مخصوصا مردايي كه دست بزن دارن بايد خيلي حواست باشه چون فقط جسم نيست كه ضربه مي خوره بيشتر روح يه زنه كه لطمه مي خوره.
    خيلي با آرامش براش توضيح مي دادي كه عكس بي حجاب هست توش و گناه داره و ... اگر هم باز اصرار كرد ميگفتي گناهش گردن خودت اينجوري حساسش نميكردي كه هيزي و .... اون هم رو شما دست بلند كنه.
    درسته كه اون عكس ها دست شما امانت بوده اما بعضي مردها (البته تقريبا همشون) اگر از چيزي نهي شون كني بيشتر شك بر مي دارن.
    مواظب خودت باش

  4. 3 کاربر از پست مفید bano تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 03 آذر 92), tamanaye man (شنبه 02 آذر 92), جاثیه (یکشنبه 03 آذر 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم tamanaye man،
    خیلی متاسفم که این اتفاق براتون افتاده ، خیلی ناراحت کننده هست چون یک خانم معمولا خیلی ضعیفتر از یک مرد هست و کتک زدنش واقعا بی انصافی و ... هست انشالا هیچ وقت دیگه این اتفاق نمی افته.

    اما شما، خانم شما اجازه میدادید ببینه ، برای شما خیلی بهتر بود ، اونجوری خودش رو مدیون شما هم حس می کرد ، تازه این رو هم بدونید ایشون بهر حال اون عکس ها رو میدید مخفیانه ، این بحث که : نمیدونم اونها راضی نیستن و ... که مهمتر از زندگی خودتون که نیست ، مهمتر از سلامتی خودتون که نیست ، مهمتر از خودتون که نیست ،
    شما باید بتونید در شرایط مختلف بهترین راه و منطقی ترین راه رو انتخاب کنید ، بتونید بین انواع مسیر های که جلوتون هست در هر لحظه ، بهترین رو انتخاب کنید . این رو هم بدونید ، هر چی شما بیشتر ایشون رو منع کنید ایشون حریص تر میشه ( در روانشناسی ثابت شده که اکثریت این رفتار را دارند که بحث مفصلی داره) .
    متاسفانه این که ایشون اینقدر با خشونت و کنترل نشده با شما سر همچین موضوعی بر خورد کرده اند ، ناشی از اعتقاداتی هست که سالها ایشون به صورت خودکنترلی یا بازدارنده ، در ذهنشون داشته اند ، و ناگهان در این وضعیت به صورت افسار گسیخته نمایان شده . (بصورت خلاصه فقط نتایج رو به شما میگم)
    درسته ایشون شوهر شما هستند اما در برخورد با ایشون باید خیلی از مسایل رو در ذهن همیشه داشته باشید و منطقی عمل کنید .
    امیدوارم دوباره آرامشتون رو بدست بیارید .

  6. 4 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    sanjab (شنبه 02 آذر 92), tamanaye man (یکشنبه 03 آذر 92), الهام20 (شنبه 02 آذر 92), جاثیه (یکشنبه 03 آذر 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    عزیییزم.
    امن نمیدونم الان ایشون چجوری انقد با ایمانه و حساس به اعتقادات بعد زنشو میزنه؟؟؟؟؟؟
    خب تو که میدونی دست بزن داره اینجور وقتا که عصبانییه جلو دست و پاش نباش و باهاش بحث نکن.
    بابای منم همینجوری بود.شبا قبل از خواب تا قران نخونه نمی خوابه.اما باورت نمیشه تا همین دوسال قبل از ازدواج من سر چه چیزایی مامانمو جلو ماها میزد.مثلا اینکه: چرا دیر واسه داداشم چای ریختی!!!
    اخه مامانمم خیلی وقتا ج شو میداد.اما الان دیگه زیاد باهاش بحث نمیکنه.مخصوصا وقتی عصبانیه یا تهدید میکنه میزنم و میکشم و... میره یه اتاق دیگه درم می بنده.
    با همین کارش الان 5 6 سالیه که خداروشکر دس روش بلند نکرده.

    میذاشتی نیگا کنه خب.حیف نیس واسه 4تا عکس؟؟؟؟؟؟

  8. 2 کاربر از پست مفید الهام20 تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 03 آذر 92), جاثیه (یکشنبه 03 آذر 92)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الهام خانم شما که ایشالا دارید برنامه رو اجرا میکنید ... الان میبینید که موقییت شما چقدر متفاوته.

  10. 3 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    tamanaye man (یکشنبه 03 آذر 92), الهام20 (شنبه 02 آذر 92), جاثیه (یکشنبه 03 آذر 92)

  11. #6
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستای خوبم مرسی از وقتی که گذاشتید و باهام همدردی کردید .
    آره من میدونم این جور مواقع نباید تو دست و پاش باشم و فقط سکوت کنم تا اونم بهم کاری نداشته باشه ، همین کارا رو کردم که 2 سال دست روم بلند نمیکرد .
    ولی نمیدونم این دفعه چی شد ، شاید به خاطر اینکه توی حجاب به من سخت میگیره و نمیزاره من اون جوری میخوام باشم ، منم دلم نمیخواست که اون ببینه .
    بعدش خودم پشیمون شدم ، گفتم شاید انقدر کنجکاو شده که واقعا میخواسته ببینه چیه . باید میزاشتم ببینه و حساسش نمیکردم .
    راستش دیشب توی حال روی مبل خوابیدم ، نصفه شب ، اومد دستم رو گرفت گفت بیا توی اتاق بخواب .
    خودش پشیمون شده بود انگار ، و تا اون موقع خوابش نبرده برد . منم دیگه دنبای بحث رو نگرفتم ، آخه انقدر مغرور هست که کم پیش میاد بعد از دعوا یا قهر پیش قدم بشه ، میدونم که خیلی پشیمون شده .و صبح که بیدار شدم ، باهاش خیلی عادی بودم ، فقط یک بار که کنارش نشسته بودم بهش گفتم که ببین دستم زخم شده ! صورتم زخم شده ، نمیدونست چی بگه .
    دوربین رو دید ، و متوجه شد که عکس خاصی نبوده که بخواد بهم بی اعتماد بشه و بخواد بدونه توی دوربین چیه . فهمید که اشتباه کرده .

    امروز عادی بودم ، ولی ته دلم ناراحت بود ، غصه داشتم . حتی یک بار از من مغذرت خواهی نکرده ، همین که نصفه شب اومده دنبالم براش معنی معذرت خواهی داشته .
    باهاش حرف بزنم تا ناراحتیم رو بیرون بریزم ؟ چطوری ؟

  12. 2 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    الهام20 (سه شنبه 05 آذر 92), جاثیه (یکشنبه 03 آذر 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با شوهر خودرای و مغرور وکم توجه چیکار کنم؟زندگیم داغونه مثل خودم
    توسط خوب من در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 13 اردیبهشت 93, 18:12
  2. بچه ها من بازم داغونم...شوهرم رفت
    توسط هلینا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 تیر 90, 00:40
  3. بی دل و دل مشغولی هایش
    توسط بی دل در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 مرداد 89, 13:22
  4. +کمک کنید بچه ها ، داغونم!
    توسط parmis08 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 106
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 87, 08:41
  5. کمک کنید بچه ها ، داغونم!
    توسط parmis08 در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 87, 08:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.