سلام خوشحال میشم اگه حرفامو بشنوین و نظرتونو بگین،بعضی وقتا آدم میدونه مشکل چیه و میدونه راه حلش چبه اما نمیتونه درستش کنه،نمیدونم تا حالا تجربه کردین؟
من کلا آدمیم که اعتماد به نفس بالایی ندارم در حالیکه هیچ عیبی ندارم،ففط لاغرم. حالا چند وقتیه ضعف دارم و تنگی نفس و بی حالی،میخوام برم نوار قلب بگیرم، ولی مشکل من اینه که تا قندم میفته یا یکم قلبم تند میزنه شدیدا میترسم یعنی اینقد به خودم تلقین منفی میکنم که تپش قلبم 10برابر میشه،و اصلا نمیتونم جلوی این عکس العمل های منفی مو بگیرم،خسته شدم،اینقد فکر منفی میکنم،الان داشتم متن آقای sci رو میخوندم،من دقیقا همون موردیم که با یه سردرد دنبال تومور توی سرم میگردم.بعضی وقتا به مردن فک میکنم و شدیدا میترسم که خدایا چی میخواد بشه،حتی چند هفته ایه حموم رفتنمو میذارم وقتی که شوهرم خونه است که مبادا تو حموم حالم بد شه و قندم بیفته و کسی خونه نباشه...یا چون شوهرم خوابش سنگینه نکنه من شب یه چیزیم شه و اون متوجه نشه...یا مثلا به اون دنیا فک میکنم.....من الان دارم واسه ارشد میخونم.این فکرا خسته ام کرده...کمکم کنین ممنون میشم