سلام
من همونی هستم که تایپیک حق تصمیمی گیری رو نوشتم می خواستم کمکم کنید
نمی دونم چرا همیشه دلم می گیره خیلی در حد مرگ ، نمی دونم چرا؟ خیلی احساس تنهایی میکنم اما نمی دونم چرا گریه ام نمیاد.ا.نقدر می گم دلم گرفته که دیگه همه از دستم خسته شدن و می گن تو کی دل تنگ نیستی؟
از وقتی یادم میاد همینجوریم همیشه غمگین و هراز گاهی شاد میشم یعنی همیشه افسرده ام واین شده برام زندگی و فقط گاهی وقت ها خوشحال میشم؟؟خواهشا کمکم کنید :
البته اگه تاپیک قبلی ام رو بخونید خیلی چیزها در مورد زندگی ام به دست میارید.خیلی دل گرفته ام.احساس حقارت و ضعف شدیدی دارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)