من بارها بهش گفتم دوسش دارم و رفتارهای محبت امیز میکنم . هرچند که تو دعواهای شدید بهش گفتم ازش متنفرم.
وقتی با هم بحثمون شده باشه(وقتی بحثمون میشه که من ازش ناراحت باشم) همه چی خراب میشه و اون می افته رو ی لج بازی ودراوردن حرص من.
تقریبا تایک سال اول زندگیمون وقتی ازش ناراحت میشدم اصلا داد و بیداد ره نمی انداختم وفقط گریه میکردم هیچ کس هم از مشکلاتمون خبر نداشت.ولی یه بار منم صدامو بردم بالا وهرچی دق دلی داشتم سرش خالی کردم بعدش احساس بهتری داشتم دیگه تو خودم نریخته بودم احساس کردم سبک شدم .
اون تمام غرور و احساسات دخترونه من رو له کرد.همه اعتماد به نفسم رو از دست دادم.حرف هایی بهم زد که حتی روم نمیشه اینجا بگم با اینکه بعد ها خانواده ها هم به مشکلاتمون پی بردن ولی حتی برای دفاع از خودم هم نتونسم در باره اون حرف ها ورفتارها بگم...اینقد تحقیر شدم که احساس میکردم همه پسر ها از من متنفرن.
بعد ازون هربار که باهم دعوا میکردیم منم هرچی دلم میخواست بهش میگفتم وغرور مردونش له میشد وهردفعه بدتر از دفعه قبل...غافل ازین که این راه درست خالی شدن نبود واوضاع رو بدتر میکرد.
فک کنم واقعا روانی شده بودم.
حالا با اینکه نسبت به اوایل رفتارش بزرگتر شده و همونطور که گفتم سه هفته خیلی خوب بود ولی حتی توی اون سه هفته اون حرف هایی که یک سال پیش بهم زده و هنوز صداش تو گوشمه واون همه تحقیر واون ماجرای خیانت رو نتونستم فراموش کنم چون حتی مطمین نیستم که دوباره تکرار نشن.اون سه هفته چون رفتارش خوب بود ومن هم سعی کردم باهاش مدارا کنم فقط دعوامون نشد ولی باز هم دوسش نداشتم هرچند سعی میکردم یه جوری نشون بدم که دوسش دارم.
از طرفی هم نمیدونم اون غرور مردانه که خودم تو له کردنش خیلی نقش داشتم قابل برگشته یا نه؟؟
حالا به فرض که امیدوار باشم و هرطور شده برای ساختن دوباره زندگیم تلاش کنم ولی نمیدونم
۱-غرور له شده ی خودم قابل برگشته؟
۲-غرور له شده ی همسرم قابل برگشته؟
من در حال حاض شاید در ۲۴ ساعت ۱دقیقه احساس کنم واقعا دوسش دارم.ایا با این همه اتفاق بد ممکنه دوباره دوسش داشته باشم تا انگیزهداشته باشم برای زندگیم تلاش کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)