به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 66 , از مجموع 66
  1. #61
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 93 [ 01:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    651
    سطح
    13
    Points: 651, Level: 13
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    من تقریبا با راهنمایی های شما تو این چند روز اقداماتی انجام دادم که نتایجش خوب نبود اول اینکه خیلی دوستانه با مادر همسرم صحبت کردم که دخترشون دچار همچین روحیاتی هست سریعا جبهه گرفت و گفت مگه از روز اول که با هم اشنا شدید اینجوری بود گفتم نه گفت پس ببین با دخترم چی کار کردی که افسرگی گرفته حتما تو کارا کمک حالش نیستی حتما به دلش راه نمیای ....
    با خودشم اومدم دو کلمه حرف بزنم با ایجاد یک محیط رمانتیک که اصلا محلم نداد و خیلی سرد گفت تو برا من فقط پدر بچه هام هستی نه ازم توقع داشته باش بهت محبت کنم نه ازت توقع محبتی دارم بعدشم گفت دیگه نمیتونم شبا کنارت بخوابم راحت نیستم همونطور که احساسم نسبت بهت از بین رفته احساس میکنم بهم نامحرم هستی

  2. #62
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array
    آقا سپهر، اون موقع شما چی کار کردید؟ یعنی وقتی این حرفها رو از همسرتون شنیدید چی گفتید؟
    مشخصه که یه دلخوری و فاصله ی عمیق احساسی بین شما و همسرتون افتاده؛ این حس خانومتون رو وقتی خیلی رنجیده باشم و اتفاقا خیلی هم عاشق همسرم باشم؛ تجربه کردم.
    یعنی وقتی احساس تحقیر شدگی شدید یا آزردگی قلبیه زیادی از سمت همسرم احساس کردم؛ به شدت از لحاظ احساسی ازش دور شدم و درست احساس کردم برام حکم یه نامحرم رو پیدا کرده. چون او برای من مهم ترین شخص زندگیم هست.
    کاش همون موقع میگفتی؛ باهام حرف بزن! بهم بگو که چی ناراحت و اذیتت کرده، من دوست دارم و همه ی تلاشم اینه که محبت و عشق توی زندگی مون رواج داشته باشه! من درکت میکنم و میفهمم چی میگی! دوست دارم بدونی که میدونم چه احساسی داری؛ حتی میدونم چه خواسته ای داری، چی ازم میخوای! اما تو هم باید بدونی که بهم احترام بذاری؛ خواسته ات رو ازم خواستی، اینکه از سر کارم در بیام. اما من مردم، من دو دو تا چهار تا کردم؛ میدونم که فعلا؛ ببین دارم میگم فعلا با این شرایط اقتصادی نمیتونم با این خواسته ات موافقت کنم.
    شاید چند وقت آینده روش فکر کنم؛ اما الان نمی تونم.
    ازت میخوام بهم این حق رو قائل باشی که در مقابل خواسته ات جواب رد بدم. بدون اینکه منو تحت فشار بذاری تا به هر طریقی؛ قهر،خودکشی، بی محلی به خواسته ات برسی؟!
    به هر حال من میدونم که زندگیمو؛ تو رو و بچه هامو دوست دارم. ازت میخوام این دوست داشتن رو ازم نگیری!
    --------------------
    بعدشم میتونی یه نیم ساعت؛ چهل دقیقه ای بری بیرون و تنهاش بذاری تا با خودش خلوت کنه!
    بعدشم عادی باش و گهگاهی هم نوازشش کن! بخصوص وقتی خوابه؛ بهش توجه کن. متوجه میشه!
    ------------
    در تمام طول حرف زدنت هم سعی کن لحنت آروم اما پر از قاطعیت باشه!
    مطمئنم که میتونی!
    در ضمن پست قبلیم رو نخوندی؛ اگر میخوندی شاید به مادرش باید هیچی نمیگفتی!
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  3. #63
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 93 [ 01:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    651
    سطح
    13
    Points: 651, Level: 13
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز اخه وقتی میگه هیچ احساسی بهت ندارم چی بگم؟؟؟؟؟؟ تازه ازش می پرسم همه مشکلت با کارمه یعنی من بیام بیرون همه چی حل می شه؟ میگه نه مشکل من تویی!دلم نمیخواد شوهرم باشی دلم نمیخواد تو هیچ جمعی با تو باشم چون نمی تونم باهات پز بدم تو همون فقط به درد جارو زدن خونه و سرویس مدرسه شدن و .... می خوری !تو رو خدا به من بگین کجای کارم ایراد داره اینکه بابام ازم یه درخواستی کرده و روش رو زمین ننداختم ! خوب که خرج ننه بابام ور نمیدم خوب که این دکتر اون دکتر نمی برمشون....میگه تنها چیزی که ازت میخوام اینه که منو به حال خودم بذاری یه اتاق تو این خونه برا تو یکی برا من برو پسر خوبی برا خونوادت برادر خوبی برا برادرت عموی خوبی برا برادر زادت و ... باش من و بچه هام هیچ احتیاجی بهت نداریم. بعدشم دخترم رو که خواب بود بغل کرد برد رو تخت خوابوند درحالی که بارداره و نباید چیزی بلند کنه ولی من نرفتم ازش بگیرم تا خودش ازم بخواد تا ببینه که برا انجام کاراش بهم احتیاج داره ولی اون کله شق تر از این حرفاست

  4. #64
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array
    شما فقط دارید میگید که ایشون چی گفتند؟ اما نگفتید که شما چی میگید؟
    احتمال میدم که شما زیادی از حد با همسرتون سر انجام کارهای دیگران با همسرتون بحث کردید و بارها و بارها بین تون دعوا شده که ایشون خواستند که اولویت اول رو بدید به همسرتون؛ و شما دقیقا برعکس این عمل کردید و همیشه به صورت کاملا منفعلانه به دیگران بله گفتید و به همسرتون "نه".
    کمکش کن. بذار درک کنه توی قلبت نسبت بهش چه حسی داری!
    همسرتون با این کارها و اتفاقا با این حرفها یعنی به شدت به کمکت؛ به توجهت و درک احساساتش از سمت شما نیاز داره.
    وقتی یه زن داره میگه بهت احتیاج ندارم؛ یعنی برعکس. همسر شما هم شدیدا منفعله و داره از راه معکوس نیازهاشو بهت میگه. یعنی قدرت اینکه باهات صریح باشه رو نداره.
    باید راه نفوذ به قلبش رو باز کنی؛ احتمالا اصلا خواسته ی اصلی همسرت این نیست که شما از سر کارتون بیرون بیایید؛ ایشون به شدت احتیاج دارند، شما بفهمیدش. بهش نزدیک شید. نذارید بیشتر از این توی خودش فرو بره.
    من همیشه اعتقاد دارم؛ سکوت یه زن خطرناک ترین سم برای زندگی مشترکه! نباید بذارید ساکت باشه و توی خودش باشه، حتما حتما به عمق دل و قلبش نفوذ کن و بذار درهای قلبش رو برات باز کنه!
    مطمئنم که میتونی!
    چه جوری باهاش ازدواج کردید؟ طریقه ی آشناییتون چه جوری بوده؟
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  5. #65
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 93 [ 01:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    651
    سطح
    13
    Points: 651, Level: 13
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من اولش همسرم رو دلداری دادم و ازش خواستم راحت باهام حرف بزنه کلی خواهش و التماس کردم تا دوکلمه حرف بزنه و بگه احساسی بهم نداره .ببینید خانم دل عزیز همسر من یه جوری برخورد میکنه که یعنی هرکاری من میگم و هر چی من میخوام انجام بده تا ما با هم خوب باشیم خوب معلومه که نمی شه من هیچ جوری حرفا یا دیدگاه همسرم و قبول ندارم راهنماییم کنید که چه جوری اونو از موضعش پایین بیارم تا الان فکر میکردم داره ناز میکنه ولی الان مطمئنم از خودخواهیه
    طریقه اشناییمون سنتی بود از طریق خواهرم اشنا شدیم البته نسبت فامیلی هم داشتیم تا بله رو بگه هم کلی ناز کرد ولی میدونستم که دوستم داره وگرنه ادمیه که خیلی قاطع بله یا نه میگه

  6. #66
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array
    اگر یه بار یه گفتگوی چشم تو چشم داشته باشید و شما دستاشو محکم توی دستاتون گرفته باشید و بهش بگید: " که من دوست دارم؛ بچه هامم دوست دارم اما فکر نمی کنم این درست باشه که بخوای با تلخ کردن زندگیمون به خواسته ات برسی! بگو: بهت قول میدم که از این به بعد بیشتر بهت توجه کنم و سعی میکنم اولویت اول زندگیم تو باشی و بچه هامون! اما ازت خواهش میکنم دست از این کارها برداری! وقتی قول میدم بهم اعتماد کن و سعی کن آرومم کنی تا واقعا من هم از ته قلبم کنارت باشم!
    یادتون باشه که شما هم باید قلبا خواهان این موضوع باشید و حتی بارها به درخواست های اطرافیانتون بخاطر زندگیتون "نه" بگید. باید شما هم بخواید که زندگیتون رو درست کنید.
    و اینکه حتما حتما به چشماش نگاه کنید. و این حرفها رو خود شما هم واقعا باید باور داشته باشید.
    اطمینان بدید که اوضاع به این منوال نمی مونه و شما و ایشون به آرامش توی این خونه احتیاج دارید.
    بگید صراحت و روراستش به شما احساس خوبی میده!
    برای بعضی از حرفهاش هم که واقعا خواهان هستش و شما هم میدونید که میتونید انجامش بدید و احتمالا این جا برای ما عنوان نمیکنید احترام قائل باشید و اگر میتونید باب دلش راه بیایید.

    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.



 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.