به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 9 از 9 نخستنخست 123456789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 82 , از مجموع 82
  1. #81
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 خرداد 93 [ 18:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-31
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    902
    سطح
    16
    Points: 902, Level: 16
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    75

    تشکرشده 139 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط dandelion15 نمایش پست ها
    سلام دوستان واقعا خوش حالم میبینم کسایی هستن که منو همراهی میکنن وتنها نمیذارنالان خیلی ناراحتم تمام سعیمو میکنم نیمارو خوش حال کنم بهش محبت کنم ودوسش داشته باشم ولی خودش نمیذاره داری کاری میکنه هر روز بیشتر از دیرو ازش بدم بیاد! رابطه ی جنسی برای من واقعا عذاب آوره ولی بهخاطرش دارم تحمل میکنم ولی جواب اون چیه ؟ همش داره سر مسائل کوچیک دعوا میکنه و حتی وقتی سکوت منو میبینه بدتر میکنه و داد میکشه جوابشو بدم یه طور دعوامون میشه جواب ندم یه طور دیگه واقعا دارم به سمت اسم تاپیکم میرم اعصابم پکیده آخه واسه کی زندگی کنم واسه چی؟ اصلا با همچین آدمی که محبت سرش نمیشه باید چه رفتاری کرد باهاش قهر که بودم ودعوا میکردم رفتارش بهتر بود تا الان همش طلبکاره دیگه واقعا دارم از زندگی سیر میشم نمیدونم چرا نمیتونستم پست بدم


    آیا برات مقدور هست که هر وقت که مناسب دیدی, با لحن ملایم و بدون مقصر دونستن همسرت در ظاهر , بشینی در مورد همین احساساتت باهاش حرف بزنی؟ بگی که در شرایطی نبودی که ازدواج کنی و شوکه شدی و احتیاج به مشاوره داری. بگو که میخوای زندگیتون برای هر دو بهتر از این بشه. این راه رو هم امتحان کن, حداکثرش اینه که فایده ای نداشته باشه.

  2. 2 کاربر از پست مفید اسکارلت تشکرکرده اند .

    dandelion15 (یکشنبه 21 مهر 92), malakeh (دوشنبه 22 مهر 92)

  3. #82
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    Dandelion عزیز

    یه موقعیت خوب که پیدا کردی مثلا هر وقت احساس کردی که هر دوتون از لحاظ روحی آرامش دارین و زندگی برای دوتاتون شیرینه برو بنشین کنار نیما و بهش بگو نیما جان میخوام باهات صبحت کنم دستش رو بگیر تو دستت و شروع کن به تعریف کردن از گذشته خودت از شیطنتهات بگو از موفقیت هات بگو تا زمانی که نیما اومد خواستگاریت و پدرت به زور تو رو نشوند پای سفره عقد و بگو اوایل به خاطر اینکه تو رو راضی کنم با من ازدواج نکنی بهت میگفتم دوستت ندارم چون من واقعا از لحاظ روحی آمادگی ازدواج رو نداشتم و تا چند وقت پیش هم نداشتم ولی تو این مدت که دارم با تو زیر یه سقف زندگی میکنم متوجه شدم که من و تو میتونیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم

    تو این مرحله از صحبت هات تو فقط از نیما تعریف میکنی از اشتباهات خودت میگی و اینکه داری تلاش میکنی که اشتباهاتت رو رفع کنی و از نیما کمک میخوای برای حل این بحران در زندگیت و پذیرش این تغییر بزرگ ...

    (اینجا شروع کن و همه خوبی های نمیا رو عنوان کن و حتی یه جاهائی هم اگه پررنگترش هم کردی اشکال نداره ... بگو من الان به تو افتخار میکنم میبینم که یه شوهر تحصیل کرده و مسئولیت پذیر دارم و تا الان با همه کج خلقی های من کنار اومده و ... هرچه بیشتر ازش تعریف و تمجید کنی اون عاشقتر میشه و اون هم سعی میکنه که یواش یواش دیگه ناراحتت نکنه )

    بگو من چون آمادگی ازدواج نداشتم آمادگی سکس هم نداشتم و هیچ تصوری از این رابطه نداشتم واسه همین مسائل خودم رو عقب میکشیدم بگو که این اتفاق تو زندگی من مثل یه شک بزرگ بود مثل یه زلزله 10 ریشتری بود چون زندگی و آینده من رو 360 درجه تغییر داد بگو من نمیخواستم این تغییر بزرگ رو قبول کنم و بپذیرم ولی الان نزدیک یک ماهی میشه که دارم سعی میکنم و تلاشم رو میکنم که قبول کنم من الان یک زن متاهل هستم و شوهر گلی مثل تو دارم و تو این قضیه به کمک تو خیلی خیلی نیازمندم و بهش بگو ازت میخوام کمکم کنی (دستش رو بگیر و محکم فشار بده)

    بگو میدونم خیلی جاها من هم اشتباه کردم دوست دارم یه جاهائی بهم حق بدی چون من هیچی از زندگی زناشوئی و شوهر داری نمیدونستم و هنوز هم خیلی چیزها رو نمیدونم ولی دارم تلاشم رو میکنم مطالعه ام رو تو این قضیه زیاد کردم و بیشتر میکنم تا یاد بگیرم چون دارم این تغییر رو قبول میکنم
    (یادت باشه تو این مکالمه ات اصلا هیچ انتقادی از نیما نکنی فقط ازش تعریف کن و اشتباهات خودت رو عنوان کن و بگو من این مدت خیلی فکر کردم و دیدم که کجاها اشتباه کردم دارم یواش یواش رفعش میکنم مثل روابط زناشوئیتون که یه مدت حذفش کرده بودی براش مثال بزن که بدونه تو کاملا قبول داری کجاها کم گذاشتی واسش یا اگه فکر میکنی تو مسائل دیگه یه جاهائی لج کردی یا خواستی تلافی کنی و ... براش مثال بیار ولی بدون اینکه از اشتباهات نیما حرفی به میان بیاد .

    بعد به نیما پیشنهاد بده بگو بیا یه لیست تهیه کنیم تو از انتظاراتت بهم بگی و من هم انتظاراتم از تو بگو قطعا هم من هم تو یه انتظاراتی از هم داریم و باید داشته باشیم ولی تا الان ممکنه به خاطر مسائلی که بهت گفتم و یا ندانستن و بلد نبودن نیازها و خواسته هامون رو برای هم مرتفع نکرده باشیم ولی از امروز بیا با دید باز زندگیمون رو پیش ببریم بعد یه کاغذ و خودکار بده دست نیما خودت هم یکی بردار یا یه فرصت یکی دو روزه یا چند ساعته به هم بدید و خواسته هایتان رو برای هم تو کاغذ یا همون گفتاری به هم بگید

    بگو من و تو هنوز خیلی راه داریم باید برای بهتر شدن زندگیمون همه تلاشمون رو بکنیم

    تو خواسته هات رو بنویس مثلا:
    1- حق درس خوندن
    2- مورد احترام قرار گرفتن چه در خلوت چه در جمع
    3- نفر اول تو زندگی همسرت باشی
    4- زمان تنهائی بیشتری داشته باشید
    5- تنهائی باهم بیرون بروید مسافرت بروید خرید بروید
    6- رابطه زناشوئی ملایمتری (البته این رو خیلی باید با حساسیت و ظرافت خاصی درخواست کنی)
    7- و .... هرچی که از نیما انتظار داری داد نزدن فحش ندادن و ...


    موفق باشی عزیزم
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  4. 3 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    ehsan_hamdardi (دوشنبه 22 مهر 92), مسافر تنها (دوشنبه 22 مهر 92), اسکارلت (دوشنبه 06 آبان 92)


 
صفحه 9 از 9 نخستنخست 123456789

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نامزدم از من پرسیده که من چندمین مرد توی زندگیت هستم لطفا خیلی زود راهنماییم کنید
    توسط raha1415 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 مرداد 93, 02:49
  2. میخوام طراح بشم برم توی کار تبلیغات، کسی بلده که راهنماییم کنه؟
    توسط سرافراز در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 بهمن 92, 10:58
  3. زود رنجی زیاد
    توسط a_kamrani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 30 شهریور 92, 13:15
  4. خیلی کلافه ام,دعواهامون زیاده با اینکه تقریبا توی همه چیز تفاهم داریم
    توسط wandered در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 آذر 91, 19:01
  5. حساسیت و زود رنجی زیاد
    توسط eghlima در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 آذر 90, 12:32

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.