به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 82
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 15 آذر 92 [ 23:08]
    تاریخ عضویت
    1392-6-22
    نوشته ها
    257
    امتیاز
    1,102
    سطح
    18
    Points: 1,102, Level: 18
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 293 در 136 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط dandelion15 نمایش پست ها
    عالمه سیب زمینی سرخ کردم چون خودم خیلی دوس دارم داشت فیلم نگاه میکرد رفتم نشستم کنارش بهش تعارف هم نکردم یه ده دقیقه ای اینطوری گذشت یکم نگاش کردم دیدم نخیر غرورش اجازه نمیده بگه به منم بده بش گفتم دلت میخواد؟ گفت نه خودت بخور فقط بپا نترکی ! منم بهم برخورد ولی بعد دیدم تابلو دلش میخواد خودم گرفتم جلو دهنش که خورد چند دقیقه بعدم خودش دستش رو گذاش دور شونم ببینید خواهرش که نباشه خوبه اگه اون بود حتما میشست کنار نیما منم حرص میخوردم بعدم با نیما دعوام میشد ! خلاصه کم کم فیلم داشت به صحنه های خاک برسری نزدیک میشد که منم حس کردم این یه چیزیش میشه این شد که پاشدم رفتم تو اتاق نیما ظاهرا بهش برخورده !نگید چه بد رفتاری حتی نمیتونم بهش فکر کنم دست خودمم نیست
    بعد از اون همه راهنمایی کاربرها با شوهرت اینجوری رفتار می‌کنی، باز هم خوبه شب‌ها میاد خونه!!!

    از طرفی دلت میخواهد خواهرش را بگذاره کنار و به تو محبت کنه از طرف دیگه نمیخواهی نقش همسرش را برای‌اش ایفا کنی!!!

    راست‌اش من برخلاف کاربرها هوشی تو رفتارت و حرفهای‌ات ندیدم و اتفاقاً با لجبازی بچه‌گانه داری شوهرت را به سمت خیانت کردن و با زن دیگری بودن هل میدهی! (وقتی به نیازهای جنسی‌اش بی‌توجه هستی و حاضر نیستی بهش محبت کنی انتظار داری باهات بمونه!؟)

    اگر منتظری اون قدم اول را برداره اون درست بشه اون رفتارش را با تو درست کنه تا تو لطف کنی و بهش محبت کنی احتمالاً همیشه میتونی منتظرش بمونی! (البته ممکنه نتونه این لجبازی‌های تو را تحمل کنه و طلاق‌ات بده!)

    این آقا اشتباه کرده که با یک دختر 15 ساله ازدواج کرده چون اگر با یکی که 5-4 سال کوچکتر از خودش بود ازدواج می‌کرد مجبور نبود رفتارهای بچگانه تو را بخاطر تامین نیازهای جنسی و عاطفی‌اش تحمل کنه!

  2. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 مهر 92 [ 22:23]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بنده ادعا نکردم نابغه یا کم اشتباهم ! تنها منظور من از بیان اون چند خط درمورد تحصیلم این بود که حس میکنم آینده تباه شده همین وبس میخواستم بگم دلم میخواد درس بخونم الان اول مهره این قابل درکه نه ؟ مطمئنم هر آدمی دلش میخواد تحصیل کنه منم حیفم میاد بعد از اون همه تلاش یدفه تمامش بسوزه ومنم بشینم خاکسترشو نگاه کنم ! من کم تقصیر ندارم اما نیما مقصر تره ! چون اصرار برای ازدواج از جانب اون بوده نه من! فکر کنم اینم قابل درکه که من با نوشتن خودمو تخلیه میکنم وآروم میشم ومطئن باشید اگه الان با حرص یه چیزی اینجا نوشتم بعدش بهتر میتونم با نیما حرف بزنم ورفتار کنم درواقع هر آدمی نیاز داره چند نفر باهاش همدردی کنن اما اگه همه نفیش کردن اون وقت بدتر میشه ! مطمئن باشید من نیومدم اینجا تا فقط غر بزنم هیچ کاری نکنم اگه شوهرم با یه سیب زمینی خوش حال شد که به خاطر اونم نبود و به فکر چیز دیگه ای بود! منم فقط باقرار گرفتن دستش رو شونه هام عین یه بدبخت خوش حال شدم ! میخوام زندگیمو درست کنم اما از حرف تا عمل خیلی راهه! خوب معلومه که من یه چیز هایی رو میدونم و بهش ایمان دارم اما رسیدن این ایمان به عمل خیلی سخته به خصوص وقتی دعوامون میشه و هردومون تو فکر اینیم که چه طوری بیشتر حرص طرف مقابلمون رو دربیاریم ! اگه یکی زد توگوشت میبتونی بری بغلش کنی ؟ وقتی حرف های گزنده ی نیمارو میشنوم دقیقا مثل همین نمیتونم بهش بگم دوست دارم یه بچه اول چهار دست وپا راه میره بعد تاتی تاتی میکنه بعد میدوه ! منم الان دارم همین کارو میکنم فکر میکنید دوست دارم دعوا کنم؟ به خدا که اینطور نیست منم دلم آرامش میخواد اما مسئله اینه که هربار مهربونی با نیما تهش به تخت ختم میشه شاید یه عده بگن ناز میکنی ولی واقعا عذاب میکشم و خورد میشم تمام بدنم میلرزه واینم نیمارو عصبی تر میکنه ورفتارشو بدتر . الان یه لیست از ویژگی های خوب نیمارو نوشتم و دارم تلاش میکنم فراموش کنم این ازدواج زوری بوده شاید اگه توشرایط بهتری میدیدمش بهش علاقه مند میشدم خوب برای اینکه به نیما نزدیک بشم اول باید با نیاز هاش کنار بیام فکر کنم بهتر باشه همون طور که دوستان گفتن یه مدت بیخیال باشم وبه خودم برسم اینجوری اعصابم هم آروم تر میشه و راحت تر میپذیرمش. پریاجان سعی میکنم حرفایی که گفتی بهش بگم کارایی که گفتی انجام بدم

    - - - Updated - - -

    احسان ایشون مجبور نبود با من ازدواج کنه یه جوری میگید انگار از خدا خواسته خودمو بهش انداختم بنده همون بار اول بهش گفتم نمیخوامش و البته چرا همه دارن از نگاه همسرم به این قضیه نگاه میکنن؟ که اگه نیازشون برطرف نشد خیانت میکنن؟ کی گفته این حقو داره ؟ قضیه میتونه کاملا برعکس باشه اگه ایشون بخواد به رفتارهاش ادامه بده . هرکاری بکنه بازتابشم میبینه دقیقا به اندازه ی خودش تلافی میکنم . بنده از سر لجبازی اونو پس نمیزنم ببخشید که اینو میگم ولی بعد هربار یه جای سالم تو بدنم نمیمونه چه رابطه ی قشنگ عشقولانه ای واقعا ! بازم میگم بنده ادعای باهوشی در رفتارم ندارم فقط گفتم توی درس آینده ی خوبی داشتم تنها چیزی که توی این زندگی لعنتی دلم بهش خوش بود اینم بگم که نیما خان لج کرده میگه نمیذارم درس بخونی ! ببخشید تا آخر عمرم منتظر بمونم؟ نیما همچین تحفه ای نیست که اگه خیانت کرد بخوام خودمو بکشم تنها کاری که میخوام بکنم درس خوندنه تا بتونم بعدا ازش جدا شم ! البته دارم سعی میکنم زندگیمو نابود نکنم من همین الان میتونم شکایت کنم که به اجبار تن به این ازدواج دادم و قانون هم به گفته ی یه مشاور توی قلم صنع از من حمایت میکنه ! با بی توجهی به نیاز جنسیش اونو به سمت کس دیگه ای هل میدم ببخشید تنهایی به این نتیجه رسیدید یا کسی هم کمکتون کرد؟ اینو خودمم میدونم فکر کردید برای چی اینجام ؟ منم خوش حال میشدم اگه میرفت سراغ یکی هم سن خودش یا چند سال کوچیک تر! شما چرا برای اشتباه ایشون حرص میخوری ؟ کسی که اینجا بدون خواست خودش داره تلف میشم منم نه اون خوب منم قبول دارم که بچم واز اون به عنوان فردی که 11 سال بزرگتره انتظار دارم فکر نمیکنید ایشون هم دارن مثل یه پسر بچه ی تخس رفتار میکنن؟

  3. 2 کاربر از پست مفید dandelion15 تشکرکرده اند .

    malakeh (دوشنبه 08 مهر 92), setareh 1390 (یکشنبه 07 مهر 92)

  4. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 15 آذر 92 [ 23:08]
    تاریخ عضویت
    1392-6-22
    نوشته ها
    257
    امتیاز
    1,102
    سطح
    18
    Points: 1,102, Level: 18
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 293 در 136 پست

    Rep Power
    36
    Array
    جواب حرف‌های شما را نمی‌دهم چون هنوز سر حرف‌های‌ام هستم!



    شما و همسرتان باید اطلاعات‌تان را درباره مسائل جنسی بالا ببرید تا بتوانید در یک رابطه درست هر دو لذت ببرید :


    که هم کتاب و هم سخنرانی‌های آموزشی در این مورد در فروشگاه‌ها و اینترنت موجوده (سخنرانی‌ها را میتونی دانلود کنی)

    عناوین سخنرانی‌های آموزشی :

    شب زفاف (خواهران) از استاد خانم یزدی

    مسائل جنسی زنان

    هنر عشق بازی از حجت الاسلام دهنوی

    خانواده و هویت جنسی از دکتر مجد

    آموزش مسائل زناشویی آشنای محبوب

    مدیریت روابط جنسی از دکتر حبشی
    ویرایش توسط ehsan_hamdardi : یکشنبه 07 مهر 92 در ساعت 20:36

  5. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 فروردین 02 [ 06:11]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    8,539
    سطح
    62
    Points: 8,539, Level: 62
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 211
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,282

    تشکرشده 89 در 30 پست

    حالت من
    Khabalod
    Rep Power
    0
    Array
    احسان جان سرزنش و تحقیر مراجع نتیجه عکس میده و ممکنه اون رو از مشاوره مایوس کنه

    زهرا خانم واقعا متاسفم اگه از حرفم ناراحت شدی واقعا درک شرایطتت دشواره برای کسی که دقیقا توی اون شرایط نیست.
    منظور من این نبود که شما مدعی نبوغی من متوجه شدم اعتماد به نفس نداری و حتی در مقابل تعریفهای بچه ها از خودت موضع میگیری و از ضعفهای خودت میگی خواستم بگم که بدونی در کنار همه ضعفها این خوبیها رو داری و همین ارزشمنده و نیازی به هوش سرشار و نبوغ کم اشتباه بودن نداره همه ما پر از اشتباهیم مهم اینه که بخوایم از اشتباهات درس بگیریم تا پیشرفت کنیم

    همون طور که گفتی من هم مطمئنم که شما نیومدید اینجا که غر بزنید و این واقعا آفرین داره واقعا عالیه که میگی میخوام زندگیم رو درست کنم باور کن باور کن خیلی راحت میتونی با عملکردت زندگیت رو درست کنی این حرف به این معنی نیست که لزوما خودت این زندگی رو خراب کردی و همسرت کم تقصیر یا بی تقصیره و حالا تو باید درستش کنی.نه خیر! همون طور که گفتم ما به همسرت دست رسی نداریم تا توصیه های لازم رو به اون بکنیم همسر شما شدیدا احتیاج به مشاوره داره مخصوصا اینکه همسر کم سن سال گرفته که مراقبت و دقت و محبت بیشتری میطلبه

    بعدشم کسی به هیچ زن یا شوهری حق نمیده به هر دلیلی هر نوعی از خیانت رو مرتکب بشه اما حقیقت اینه که احتمال خیانت در مواردی که عرض کردم بالا میره مطمئنا هیچ زوجی از خیانت خوشش نمیاد و تجربه نشون داده که متاسفانه برخی زوجین وقتی کار از کار میگذره به خودشون میان

    ببین واقعا اگه مشکلات زندگیت رو درست کنی اصلا حسرت مجرد بودن رو نمیخوری درسته بالاخره مجردی اونم تو این سن یه کیف خاصی داره اما بهت قول میدم با حل مشکلت کیف تاهل بیشتره میتونی از اونهایی که زود ازدواج کردن اما ازدواج موفقی داشتن بپرسی .و فکر نکن که حالا طلاق گرفتی یه شوهر فرشته گیرت میاد باور کن هر زندگی کلی مشکل داره البته قبول دارم با توجه به سنت و اینکه امادگی نداشتی وضعیتت سخت تره اما مطمئنم میتونی

    آخر سر هم بگم همون طور که گفتم شوهرت باید حتما درباره نحوه برخورد عاطفی و جنسی با یه خانومی هم سن شما مشاوره ببینه واقعا به شما حق میدم برخورد غلط ، مدیریت نشده و افراطی شوهر در روابط زناشویی تاثیر بدی روی دختر میذاره اما این رو هم بگم این رفتارها از سر بی اطلاعیه ایشون هست این ها رو حمل بر شهوت پرستی صرف نکن . موفق باشی

  6. کاربر روبرو از پست مفید mohammad6599 تشکرکرده است .

    malakeh (دوشنبه 08 مهر 92)

  7. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    زهرا جان خواهر عزیزم از حرفهای دوستان ناراحت نشو همشون قصد کمک دارن هممون همین قصد رو داریم.اتفاقا به نظر من داری خوب پیش میری همین که سیب زمینی بهش تعارف میکنی یا شام درست میکنی که برید بیرون عالیه کم کم برو جلو تا به قول خودت رو دل نکنه.عزیزم هیچوقت به فکر جدایی نباش سعی کن همین جوری زندگیت رو نجات بدی.اصلا سعی کن عاشقش بشی فکر کن باهاش ازدواج نکردی احساس یه پسر خوش تیپه تو خیابون که هر روز میبینیش پس سعی کن نیما رو برای خودت دلربا جلوه بدی.اون
    باهات سر لج افتاده وچون تو هم باهاش سر لج افتادی.سعی کن اروم اروم دست از لجبازی برداری و مطمین باش وقتی رابطه ات باهاش خوب شد خودش با کمال میل اجازه میده ادامه تحصیل بدی.(من یه دوست دارم همسن تو بود ازدواج کرد خودش میگه شوهرش رودوست نداشته اما سعی کرده اون رو جذب خودش بکنه مثلا پا به پای شوهرش شیطونی کرده با اینکه دختر ارومی هست والان عاشق شوهرش و ضمنن دانشجو هم هست)اگه دوست من تونسته پس تو هم میتونی.سعی کن ناز کنی ازش تعریف کنی وسعی کن خجالت درونیت رو ازبین ببری تا بتونی راحت در مورد مسایل جنسی با همسرت صحبت کنی و ازش رابطه ای که دوست داری رو درخواست کن.کم کم باهاش صحبت کن و ازش بخواه که کمی در رابطه با عاشق شدن کمکت کنه البته اروم باهاش صحبت کن و سعی کن با سلاحهای زنانه راضیش کنی.
    اروم اروم برو جلو وقتی قراره برید بیرون ارایش کن و ازش درمورد ارایشت کمک بگیر مثلا بگو رژ چه رنگی بزنم بهتره یا تو لاک چه رنگی دوست داری.سعی کن راضیش کنی صبحها یکم باهم قدم بزنید.میتونی غیر مستقیم ازش بخوای مثلا بگو دوست دارم صبحها برم پیاده روی ولی تنهام نمیشه اخه همه با شوهراشون میان.
    ضمنا اصلا فکرنکن اگه میرفتی مدرسه چی میشد تو یه قدم از دوستات جلوتری اونها تازه باید برن دانشگاه اگه شد خدا یکی مثل شوهر تورو جلو راهشون بذاره ولی تو دانشگاه نرفته یکی مثل شوهرت رو داری.سعی کن تو خونه درسهات رو بخونی تا فراموش نکنی.
    با شوهرت مهربون باش و بهش اجازه بده تا بهت نزدیک بشه نه به خاطر اینکه اون حقش بلکه به خاطر اینکه تو لایق ارامش و خوشبختی هستی.سعی کن خودت رو خوشبخت کنی.
    بازم از مشکلاتت بنویس تا هرکسی میتونه کمکت کنه...

    راستی یکم از خصوصیات اخلاقی شوهرت بگو تا بتونیم تو رام کردنش یکم کمکت کنیم.

    - - - Updated - - -

    زهرا جان خواهر عزیزم از حرفهای دوستان ناراحت نشو همشون قصد کمک دارن هممون همین قصد رو داریم.اتفاقا به نظر من داری خوب پیش میری همین که سیب زمینی بهش تعارف میکنی یا شام درست میکنی که برید بیرون عالیه کم کم برو جلو تا به قول خودت رو دل نکنه.عزیزم هیچوقت به فکر جدایی نباش سعی کن همین جوری زندگیت رو نجات بدی.اصلا سعی کن عاشقش بشی فکر کن باهاش ازدواج نکردی احساس یه پسر خوش تیپه تو خیابون که هر روز میبینیش پس سعی کن نیما رو برای خودت دلربا جلوه بدی.اون
    باهات سر لج افتاده وچون تو هم باهاش سر لج افتادی.سعی کن اروم اروم دست از لجبازی برداری و مطمین باش وقتی رابطه ات باهاش خوب شد خودش با کمال میل اجازه میده ادامه تحصیل بدی.(من یه دوست دارم همسن تو بود ازدواج کرد خودش میگه شوهرش رودوست نداشته اما سعی کرده اون رو جذب خودش بکنه مثلا پا به پای شوهرش شیطونی کرده با اینکه دختر ارومی هست والان عاشق شوهرش و ضمنن دانشجو هم هست)اگه دوست من تونسته پس تو هم میتونی.سعی کن ناز کنی ازش تعریف کنی وسعی کن خجالت درونیت رو ازبین ببری تا بتونی راحت در مورد مسایل جنسی با همسرت صحبت کنی و ازش رابطه ای که دوست داری رو درخواست کن.کم کم باهاش صحبت کن و ازش بخواه که کمی در رابطه با عاشق شدن کمکت کنه البته اروم باهاش صحبت کن و سعی کن با سلاحهای زنانه راضیش کنی.
    اروم اروم برو جلو وقتی قراره برید بیرون ارایش کن و ازش درمورد ارایشت کمک بگیر مثلا بگو رژ چه رنگی بزنم بهتره یا تو لاک چه رنگی دوست داری.سعی کن راضیش کنی صبحها یکم باهم قدم بزنید.میتونی غیر مستقیم ازش بخوای مثلا بگو دوست دارم صبحها برم پیاده روی ولی تنهام نمیشه اخه همه با شوهراشون میان.
    ضمنا اصلا فکرنکن اگه میرفتی مدرسه چی میشد تو یه قدم از دوستات جلوتری اونها تازه باید برن دانشگاه اگه شد خدا یکی مثل شوهر تورو جلو راهشون بذاره ولی تو دانشگاه نرفته یکی مثل شوهرت رو داری.سعی کن تو خونه درسهات رو بخونی تا فراموش نکنی.
    با شوهرت مهربون باش و بهش اجازه بده تا بهت نزدیک بشه نه به خاطر اینکه اون حقش بلکه به خاطر اینکه تو لایق ارامش و خوشبختی هستی.سعی کن خودت رو خوشبخت کنی.
    بازم از مشکلاتت بنویس تا هرکسی میتونه کمکت کنه...

    راستی یکم از خصوصیات اخلاقی شوهرت بگو تا بتونیم تو رام کردنش یکم کمکت کنیم.

  8. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    58
    Array
    ستاره 1390 خوب شروع کردی اما ضعیف ادامه دادی تا در پایان خرابش کردی.
    مگر دخترا برای شوهر کردن میرن دانشگاه؟
    یعنی چی که در رام کردن همسرش کمکش کنی؟
    دندی خانم. من از زندگی زناشویی سر رشته ندارم. اما تصور میکنم بیشتر مشکلات زن و شوهرها بخاطر اینه که حرف هم دیگه رو درست متوجه نمیشن. و مهم تر اینکه گاهی از اوقات بدون اینکه خواسته ها رو به زبون بیارن توقع دارن که طرف اونارو درک کنه.
    یکی از دوستان گفته بود " آقایون زبان ایما و اشاره رو نمی فهمند."
    بعضی از مواقع درسته. به نظر من بهتره بشینی کنارش و بگی هر وقت حوصله داشتی بیا کمی با هم صحبت کنیم. و همون اول بگی من قصد دارم برای بهتر شدن زندگیمون تلاشم رو بکنم و توقع دارم تو هم مثل یک دوست همراهی کنی. بعد با هم دست بدین.
    اینجوری منت کشی نکردی و در ضمن نشون دادی که براش ارزش قائل شدی و اونو لایق دونستی.

  9. 2 کاربر از پست مفید majid_k تشکرکرده اند .

    dandelion15 (یکشنبه 07 مهر 92), فرانک بانو (سه شنبه 09 مهر 92)

  10. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    78
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط dandelion15 نمایش پست ها
    سلام من زهرام 15 سالمه دارم وارد 16 سالگی میشم پدرم منو مجبور به ازدواج با مردی کرد که 11 سال ازم بزرگتره! دوسش ندارم خشکه بی عاطفس نمیخوامش! تحصیل کردس و همش سر کاره حرف همه رو نمیفهمیم درکم نمیکنه محبت نمیکنه برام وقت نمیذاره منم نمیخوام ببینمش همش قهریم از اولین رابطم باهاش خاطره ی خیلی بدی دارم چندشم میشه لمسم کنه نمیذارم همش بهونه میارم البته اونم فهمیده و کاری به کارم نداره بدتر از همه اینکه یه خواهر داره هم سن من که خیلی حسوده و اونو فقط برای خودش میخواد مرتب خونه ی من پلاسه و شوهرمم خیلی دوسش داره هرچی بخواد براش بخره ببردش بیرون محبتش کنه برای منم همه چی میخره ولی من زنشم اون خواهرش چرا همش باید توی خونه ی من باشه؟ چرا بابید طوری رفتار کنن که انگار من حضور ندارم وجود ندارم مهم نیستم تو حاشیم هان؟ ناراحت نمیشم خواهرشو دوست داشته باشه ناراحت نمیشم براش وقت بذاره ناراحت نمیشم براش هدیه به خره اما به اندازه ی یک خواهر نه بیشتر نه اینکه از حق من بزنه و برای اون بذاره نه که طوری رفتار کنه که خواهرش هر دقیقه از روز متوقع باشه من هیچکسو ندارم مادرم اون سر دنیاس و پدرم هم که به درد نمیخوره بزرگتر عاقلی هم ندارم فقط یه مادر شوهره که فقط میتونه تحقیرم کنه و بگه جلو شوهرت بذار و بردار چرا غذات اینطوریه چرا جلوی دخترم تا کمر خم نشدی و... دیگه دارم میزنم به سیم خواهر نه برای مادرم مهم بودم نه پدرم دیگه نمیخوام شوهرم خواهرشو به من ترجیه بده به خدا کشندس حسی که دارم کمکم کنید
    قاصدک عزیز،

    سلام،


    به نظرم اینکه شما در سنّ پایین ازدواج کردی، و ازدواجت در چه شرایطی بوده، الان مهم نیست!

    از آنجا که دلسوزی من یا دیگران به دردت نمی‌خوره، من سعی‌ می‌کنم روی مشکل شما با توجه به این شرایط متمرکز بشم.

    اول از همه باید بپذیری که این شرایط شما هست، تحت هر شرایطی الان شما یک خانوم متاهل هستی‌ و با نیما ازدواج کردی. ضمن اینکه فکر می‌کنم، متاسفانه اجباری که در این ازدواج صورت گرفته و فشار زیادی که شما تجربه کردی، باعث شده از نیما برای خودت یک دیو بسازی! در حالیکه خودت بهتر از هر کس دیگه میدونی‌ که نیما خوبی‌‌های زیادی هم داره! بد نیست یک نگاهی‌ به مشکلات بقیه خانمها با همسرهاشون در همین تالار بندازی.

    اصولاً اگر به هر فردی با دید منفی‌ نگاه کنی‌، و البته اگه این موضوع با فشار یا اجبار هم همراه باشه، قاعدتا چیزی جز انزجار یا تنفر از اون فرد در قلبت شکل نمی‌گیره!

    با این اوصاف دوست دارم چند تا نکته رو بهت بگم که البته مختص تو نیست و شاید به درد خیلی‌ از خانمها بخورد.

    ۱- اشک و گریه زاری سلاح یک زن هست. اما باید بدونی کجا و کی‌ ازش استفاده کنی‌! چون ما مردها به این سلاح حساسیم، اما اگر ازش زیاد استفاده بشه، به مرور این حساسیت از بین میره...به خصوص اگر ببینیم، در مورد این اشک‌ها مانند بار‌ها قبل، هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم!

    پس: " اشک‌هات رو برای شوهرت بی‌ ارزش نکن!"

    ۲- مطمئن باش با حسادت یا درگیری با خواهر نیما یا خانوادش، نمیتونی‌ قلب اون رو تصرف کنی‌! این رو با اطمینان بهت میگم، که راه سلطنت بر قلب هر مردی، با عشق به خانوادش همراهه! دلیلش روشنه، چون برای مثال قبل از زندگی‌ با تو، نیما ۱۵ سال با خواهرش زندگی‌ کرده یا ۲۷ سال با مادر و پدرش! بهترین رویکردی که الان میتونی‌ به کار ببندی، عشق ورزیدن هست. به نیما!؟

    نه فقط به نیما، به همه! سعی‌ کن به همه عشق بدی و محبت کنی‌! اما یاد بگیر که این عشق بدون انتظار باشه. سعی‌ کن قلبت رو بزرگ کنی‌ و دلت رو دریا.
    و روی خودت تمرکز کنی‌، نه روی رفتار‌های تلافی جویانه دیگران به هر دلیل! برای شروع میتونی‌ این رو با محبت کردن به خواهر نیما شروع کنی‌. سعی‌ کن بهش محبت کنی‌. ازش تعریف کنی‌، حتی جلوی نیما.
    اصولاً همه آدمهایی که رفتار منفی‌ دارند، یا میخواهند ما رو تحت فشار بگذرند یا بگویند بهتر از ما هستند، چیزی در وجودشان کم دارند! پس سعی‌ کن به خواهر نیما، به خانوادش محبت کنی‌. و بعد خواهی‌ دید که رفتار آنها هم با تو تغییر خواهد کرد. برای مثال خواهرش از رفتار هاش شرمنده می‌شه و حتی تو رو مثل خواهر واقعیش دوست خواهد داشت. و البته مهمتر از همه چیز عشق نیما رو خواهی‌ داشت و زندگی‌ برایت زیبا خواهد شد.
    این زمان میبره و البته تلاش زیادی می‌خواهد، پس باید سعی‌ کنی‌ مهارت‌هایی‌ رو یاد بگیری و البته صبور باشی‌!

    ۳- سعی‌ کن با نیما صحبت کنی‌، بدون متهم کردن، اتهام زدن بهش و محکوم کردنش! و مشکلاتت رو با او در میان بگذاری. و البته جدی صحبت کنی‌، نه مثل بچه ها! بخواهی یا نخواهی دوران کودکی تو تمام شده! الان مسئولیت‌هایی‌ داری که اگر به آنها توجه کنی‌ در زندگی‌ خیلی‌ موفق تر از خیلی‌‌ها خواهی‌ بود. چرا به موقعیتی که داری به شکل یک فرصت نگاه نمیکنی‌؟ چند تا زوج رو می‌شناسی‌ که مثل تو فرصت به این خوبی‌ داشتند که زندگیشون رو با همسرشون به این زودی بسازن و با هم پیشرفت کنن. چرا سعی‌ نمیکنی‌ خودت رو به عنوان شریک زندگیش ببینی‌ و در کنارش باشی‌؟

    ۴- برای ادامه تحصیلت همین فردا اقدام کن! مهم نیست بقیه چه فکر میکنند یا چه می‌گویند. مطمئن باش خیلی‌‌ها از روی حسادت خیلی‌ چیزها خواهند گفت. اما مهم فقط تو و نیما هستید که باید در کنار هم شاد و خوش باشید!
    به درست حتما ادامه بده، چون هم برای خودت مفیده و هم برای رابطه و زندگیت با نیما. قبول کن که حضور دائمی تو در خانه باعث شده با ذهنیت منفی‌ که در مورد نیما داشتی، در مورد نیما حساس تر هم بشی‌.

    ۵- سعی‌ کن شوهرت رو عاشق خودت کنی‌. هرچیز را که تا حالا دیدی، اجبار پدر و بقیه خاطرات منفی‌ را بریز دور! به آینده فکر کن. فکر کن امروز روز اول هست که نیما رو میبینی‌، و میخواهی‌ عاشقانه با او زندگی‌ کنی‌.
    بله، نیما هم خیلی‌ اشتباهات داشته است. اما باور کن، او هم یک جوان ۲۷ ساله هست، بار اول هست که ازدواج کرده و تجربه زندگی‌ مشترک نداشته. پس او هم مانند هر کس دیگر ممکن هست اشتباه کند. اما خوب خوبی‌‌هایی‌ هم دارد. دیدت را نسبت به او عوض کن و سعی‌ کن او را بهتر ببینی‌.این دید منفی‌ را کنار بگذار و سعی‌ کن نا امیدی را که در نیما به وجود آمده از بین ببری. بله نیما از جلب محبت تو نا امید شده!

    ۶- باور کن همه زندگی‌‌های مشترک بد نیست، همه هم را تحمل نمیکنند، خیلی‌‌ها هم خوشبخت و شاد با هم زندگی‌ میکنند. پس روی گذشته پدر و مادرت تمرکز نکن. روی زندگی‌ خودت تمرکز کن که قرار هست یک زندگی‌ موفق و عاشقانه باشد.

    بله، دو راه داری، راه اول جدایی هست و راه دوم زندگی‌ با نیما. جدایی با هزینه‌های زیادی همراه هست و البته مطمئن باش هیچوقت برای جدایی دیر نیست. اما فکر می‌کنم بد نباشه، یک شانس به خودت و به نیما، برای یک زندگی‌ عاشقانه دو نفره بدی. پس براش تلاش کن.

    و اما روابط جنسی‌، برای مردها هم صرفاً فیزیکی‌ نیست، اگر بخواهی حتی از نظر جنسی‌ مردی رو کامل ارضا کنی‌ قبلش باید قلبش رو تسخیر کرده باشی‌.

    موفق باشی‌ و خوشبخت،
    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  11. 5 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 07 مهر 92), dandelion15 (یکشنبه 07 مهر 92), majid_k (یکشنبه 07 مهر 92), sanjab (یکشنبه 07 مهر 92), فرانک بانو (سه شنبه 09 مهر 92)

  12. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 شهریور 93 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1392-6-25
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    1,184
    سطح
    18
    Points: 1,184, Level: 18
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    246

    تشکرشده 257 در 104 پست

    Rep Power
    26
    Array
    ببین زهرا جون عزیزم بعضی مسایل توی زندگی همه آدمها هست و کاملاً طبیعی هستن هیچ کس به خاطرشون شرمنده، ناراحت، یا در رنج و عذاب نیست هیچ کس هم نمیاد در موردشون حرف بزنه چون کاملاً طبیعی هستن. مثلاً غذا خوردن، مثلاً دستشویی رفتن، مثلاً رابطه جنسی و ... اینا همشون طبیعی طبیعی طبیعی هستن توی زندگی آدما. عزیزم تو خواهر بزرگتر یا دوستی که اونم متأهل باشه نداری؟ کسی که یه کم در مورد این رابطه خاص باهاش بشینی حرف بزنی همین که بشنوی از دیگران هم می تونه کلی بهت کمک کنه واسه عادی شدن این مسئله توی زندگیت. یک چیز کاملاً طبیعی هست واسه هر انسان بالغی اینکه تو 15 ساله هستی یعنی اینکه این فعالیت برای سن تو کاملاً طبیعی و عادی هست پس فکر نکن اتفاق عجیب غریبی افتاده برات. فقط یه مسئله ای اینجا هست که تو به همسرت به دید دیو دو سر داری نگاه می کنی. اینم طبیعی هست که محبت مرد به زنش ختم بشه به تخت چون خیلی از مردا این شیوه ابراز محبتشون هست به زنشون با این کار داره به همسرش می گه من تو رو دوستت دارم به روش مردونه خودش! و یک مسئله دیگه اینکه تا وقتی احساس علاقه خودت را به همسرت عمداً کور کنی به عنوان یک زن ذهنت پذیرای لدت بردن از رابطه با ایشون نیست. باید یه کوچولو به خودت کمک کنی ببین چقدر خوشحال شدی بهت توجه کرد. معلومه تو هم دوستش داری. ببین حتی به خواهرش حسادت می کنی، این یعنی برات مهمه، تازه من فکر کنم دوستات به تو حسودیشونم بشه! می گی نه؟ یه بار جلوی اونا دست شوهرتو بگیر و شاد و شنگول باش ببین چی میشه! من حتی فکر کنم اگر اینقدر عصبانی نباشی شاید این آقا نیما یه ویژگی های خوبی هم داشته باشه که بشه عاشقش شد حتی! باور کن دختر خوب تو که دیدی زندگی مامان و بابات قشنگ نبود، تو که نمی خوای مثل اونا زندگی کنی؟ می خوای؟

    - - - Updated - - -

    اگر بتونی با خود آقا نیما برین پیش مشاور اون مشاور با هر دوتای شما صحبت می کنه و برای شوهرت توضیح میده بعضی مسایل را. خودتم کم کم باید یاد بگیری حرفتو به خود آقا نیما بگی نه با قهر و فرار، اون شوهرته کمکش اونم یاد بگیره چطور باید با تو رفتار کنه. اونم ادم پخته ای محسوب نمی شه کسی هم راهنماییش نمی کنه باید خودت با مهربونی اروم آروم بهش یاد بدی. یک کم حوصله می خواد ولی وقتی بشناسدت و بدونه چی را دوست داری چی را دوست نداری خودشو با تو هماهنگ می کنه. مسئله اینجاست تو کلاً معتقدی سر تاپاش بنده خدا بدی هست در صورتی که اینطوری نیست. آدم باید منصف باشه ما همگی هم یه سری ویژگی های بد آزار دهنده داریم یه سری ویژگی های خوب و دوست داشتنی هم داریم. آقا نیما هم اینطوری هست تو نمی تونی بگی از تمام شخصیت و وجود این ادم بدت میاد! یا از همه ویژگی های این آدم صد در صد خوشت میاد جفتش اشتباهه. آدم می تونه ویزگی های خوب یه آدم را دوست داشته باشه ولی همزمان ویزگی های بدشو نپسنده.
    دوش شراب ریختی، وز بر ما گریختی
    چون خمشان بی گنه روی بر اسمان مکن

  13. 2 کاربر از پست مفید Opal تشکرکرده اند .

    majid_k (یکشنبه 07 مهر 92), malakeh (دوشنبه 08 مهر 92)

  14. #49
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    اگه شوهرم با یه سیب زمینی خوش حال شد که به خاطر اونم نبود و به فکر چیز دیگه ای بود! منم فقط باقرار گرفتن دستش رو شونه هام عین یه بدبخت خوش حال شدم ! میخوام زندگیمو درست کنم اما از حرف تا عمل خیلی راهه!
    شوهرت ازدواج نکرده که با گرفتن سیب زمینی ار دستت خوشحال بشه،اتفاقن به خاطر

    همون چیز دیگه بوده.همه همینطورن با ازدواج می خوان به آرامش جنسی برسن.

    این حسی که تو نسبت به سکس داری تو این سن شاید یه دختر مجردو بتونه

    از گزند یکسری آسیب ها حفظ کنه.ولی برای تو که شوهر داری آسیب زاست.

    اگر شوهرتو به عنوان شوهرت قبول داری باید این فکرتو اصلاح کنی.

    چه بخوای چه نخوای الآن یک زن شوهر دار هستی پس مثل یک خانم رفتار کن.

    نه دختر نوجوون که رفته خونه دوست پسرش.


  15. کاربر روبرو از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده است .

    ehsan_hamdardi (دوشنبه 08 مهر 92)

  16. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    دوستان عزیز خواهش میکنم توجه کنید که طرف شما یه نوجوان 15 ساله هست گاهی طوری صحبت میکنید که فکر کردید این خانوم 25 سال سن دارن ایشون الان در بحرانی ترین دوران زندگیشون هستند در دوران بلوغ هستند پس در صحبتها و نظرهائی که اینجا مینویسیم بهتره حساسیتها و غرور و سایر مسائل به این دوران ایشون رو در نظر بگیریم ...

    به نظر من یکی از مهمترین کارهائی که ایشون میتونن بکنن اینه که اطلاعاتشون رو در مورد روابط زناشوئی و ... رو بالا ببرن

    عزیزم کتابهائی مثل رازهائی در باره مردان و رازهائی در باره زنان رو میتونی بخری (نوشته باربارا دی آنجلس) و در کنار همسرت با هم بخونید چون دو تا تون نیاز دارید این ارتباط برقرار کردنه رو یاد بگیرید


    به امید داشتن روزهای زیبا و درخشان در زندگی تون

    - - - Updated - - -

    در ضمن دختر نازنین شاید به خاطر عقب نشینی تو و یه جورائی فرار کردنت از موقعیت های حساس از نیما به غرور نمیا هم بر خورده باشه و یه جورائی اون هم براش سخت باشه که به سمتت بیاد خیلی دقت کن خیلی خیلی این قضیه سکس رو جدی بگیر همونطور که تو الان از برقراری این رابطه فرار میکنی و خاطره خوبی نداری نیما هم یه جور دیگه این حس رو داره و شاید باعث بشه که اعتماد به نفسش هم خدشه دار بشه چون این قضیه بعد روانی فراوانی داره و آسیب زیادی ممکنه در آینده به زندگی تون و سرخوردگی دو طرف داشته باشه

    سعی کن با نیما صحبت کنی بهش بگو من یه رابطه رمانتیک و آرامی رو دوست دارم وقتی سکس ارومی داشته باشم حس بهتری دارم و بیشتر دوستت دارم و حتی ممکنه بیشتر رقبت نشون بدم به این رابطه بغلش کن و ببوسش بگو من دوستت دارم ولی وقتی سکس خشنی داریم من بهم فشار وارد میشه و حس خوبی بهم دست نمیده

    دقت کن خیلی با ظرافت این صحبتها رو انجام بدی و مستقیم به نیما نگو از نحوه برخوردت بدم میاد چون همونطور که گفتم خیلی این قضیه حساسه بهش با آرامش بگو دوست داری چهطوری این ارتباط برقرار بشه ...

    وقتی از لحاظ عاطفی تو و نیما به حد مطلوبی برسید و حساسیت هم به خواهر و خانواده نیما نشون ندی اون وقت تو میشی همه چیز نیما و اجازه نمیده که هیچ کس خلوت تون رو ازتون بگیره حتی خواهرش که براش عزیزه

    یواش یواش دیگه اجازه نمیده که خواهرش جلو بشینه تو ماشین راحت میتونی بهش بگی نیما عزیزم یه برنامه دو نفره بزاریم شب بریم بیرون بریم خرید نیما جان نظرت چیه که دو نفری یه مسافرت بریم

    نیما جان میخوام ادامه تحصیل بدم به نظرت چه رشته ای بخونم کدوم مدرسه علاقه مندیهات رو بگو نظر اون هم بپرس
    یواش یواش تو همه زندگی نیما میشی اون هم مطمئن باش یه مرد ایده آل میشه واسه تو

    تو شروع به تغییر کن مطمئن باش اون هم تغییر میکنه
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین
    ویرایش توسط malakeh : دوشنبه 08 مهر 92 در ساعت 12:48

  17. 5 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    ehsan_hamdardi (دوشنبه 08 مهر 92), mohammad6599 (دوشنبه 08 مهر 92), setareh 1390 (دوشنبه 08 مهر 92), setayesh92 (سه شنبه 09 مهر 92), مسافر تنها (دوشنبه 22 مهر 92)


 
صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نامزدم از من پرسیده که من چندمین مرد توی زندگیت هستم لطفا خیلی زود راهنماییم کنید
    توسط raha1415 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 مرداد 93, 02:49
  2. میخوام طراح بشم برم توی کار تبلیغات، کسی بلده که راهنماییم کنه؟
    توسط سرافراز در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 بهمن 92, 10:58
  3. زود رنجی زیاد
    توسط a_kamrani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 30 شهریور 92, 13:15
  4. خیلی کلافه ام,دعواهامون زیاده با اینکه تقریبا توی همه چیز تفاهم داریم
    توسط wandered در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 آذر 91, 19:01
  5. حساسیت و زود رنجی زیاد
    توسط eghlima در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 آذر 90, 12:32

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.