زهرا جان خواهر عزیزم از حرفهای دوستان ناراحت نشو همشون قصد کمک دارن هممون همین قصد رو داریم.اتفاقا به نظر من داری خوب پیش میری همین که سیب زمینی بهش تعارف میکنی یا شام درست میکنی که برید بیرون عالیه کم کم برو جلو تا به قول خودت رو دل نکنه.عزیزم هیچوقت به فکر جدایی نباش سعی کن همین جوری زندگیت رو نجات بدی.اصلا سعی کن عاشقش بشی فکر کن باهاش ازدواج نکردی احساس یه پسر خوش تیپه تو خیابون که هر روز میبینیش پس سعی کن نیما رو برای خودت دلربا جلوه بدی.اون
باهات سر لج افتاده وچون تو هم باهاش سر لج افتادی.سعی کن اروم اروم دست از لجبازی برداری و مطمین باش وقتی رابطه ات باهاش خوب شد خودش با کمال میل اجازه میده ادامه تحصیل بدی.(من یه دوست دارم همسن تو بود ازدواج کرد خودش میگه شوهرش رودوست نداشته اما سعی کرده اون رو جذب خودش بکنه مثلا پا به پای شوهرش شیطونی کرده با اینکه دختر ارومی هست والان عاشق شوهرش و ضمنن دانشجو هم هست)اگه دوست من تونسته پس تو هم میتونی.سعی کن ناز کنی ازش تعریف کنی وسعی کن خجالت درونیت رو ازبین ببری تا بتونی راحت در مورد مسایل جنسی با همسرت صحبت کنی و ازش رابطه ای که دوست داری رو درخواست کن.کم کم باهاش صحبت کن و ازش بخواه که کمی در رابطه با عاشق شدن کمکت کنه البته اروم باهاش صحبت کن و سعی کن با سلاحهای زنانه راضیش کنی.
اروم اروم برو جلو وقتی قراره برید بیرون ارایش کن و ازش درمورد ارایشت کمک بگیر مثلا بگو رژ چه رنگی بزنم بهتره یا تو لاک چه رنگی دوست داری.سعی کن راضیش کنی صبحها یکم باهم قدم بزنید.میتونی غیر مستقیم ازش بخوای مثلا بگو دوست دارم صبحها برم پیاده روی ولی تنهام نمیشه اخه همه با شوهراشون میان.
ضمنا اصلا فکرنکن اگه میرفتی مدرسه چی میشد تو یه قدم از دوستات جلوتری اونها تازه باید برن دانشگاه اگه شد خدا یکی مثل شوهر تورو جلو راهشون بذاره ولی تو دانشگاه نرفته یکی مثل شوهرت رو داری.سعی کن تو خونه درسهات رو بخونی تا فراموش نکنی.
با شوهرت مهربون باش و بهش اجازه بده تا بهت نزدیک بشه نه به خاطر اینکه اون حقش بلکه به خاطر اینکه تو لایق ارامش و خوشبختی هستی.سعی کن خودت رو خوشبخت کنی.
بازم از مشکلاتت بنویس تا هرکسی میتونه کمکت کنه...
راستی یکم از خصوصیات اخلاقی شوهرت بگو تا بتونیم تو رام کردنش یکم کمکت کنیم.
- - - Updated - - -
زهرا جان خواهر عزیزم از حرفهای دوستان ناراحت نشو همشون قصد کمک دارن هممون همین قصد رو داریم.اتفاقا به نظر من داری خوب پیش میری همین که سیب زمینی بهش تعارف میکنی یا شام درست میکنی که برید بیرون عالیه کم کم برو جلو تا به قول خودت رو دل نکنه.عزیزم هیچوقت به فکر جدایی نباش سعی کن همین جوری زندگیت رو نجات بدی.اصلا سعی کن عاشقش بشی فکر کن باهاش ازدواج نکردی احساس یه پسر خوش تیپه تو خیابون که هر روز میبینیش پس سعی کن نیما رو برای خودت دلربا جلوه بدی.اون
باهات سر لج افتاده وچون تو هم باهاش سر لج افتادی.سعی کن اروم اروم دست از لجبازی برداری و مطمین باش وقتی رابطه ات باهاش خوب شد خودش با کمال میل اجازه میده ادامه تحصیل بدی.(من یه دوست دارم همسن تو بود ازدواج کرد خودش میگه شوهرش رودوست نداشته اما سعی کرده اون رو جذب خودش بکنه مثلا پا به پای شوهرش شیطونی کرده با اینکه دختر ارومی هست والان عاشق شوهرش و ضمنن دانشجو هم هست)اگه دوست من تونسته پس تو هم میتونی.سعی کن ناز کنی ازش تعریف کنی وسعی کن خجالت درونیت رو ازبین ببری تا بتونی راحت در مورد مسایل جنسی با همسرت صحبت کنی و ازش رابطه ای که دوست داری رو درخواست کن.کم کم باهاش صحبت کن و ازش بخواه که کمی در رابطه با عاشق شدن کمکت کنه البته اروم باهاش صحبت کن و سعی کن با سلاحهای زنانه راضیش کنی.
اروم اروم برو جلو وقتی قراره برید بیرون ارایش کن و ازش درمورد ارایشت کمک بگیر مثلا بگو رژ چه رنگی بزنم بهتره یا تو لاک چه رنگی دوست داری.سعی کن راضیش کنی صبحها یکم باهم قدم بزنید.میتونی غیر مستقیم ازش بخوای مثلا بگو دوست دارم صبحها برم پیاده روی ولی تنهام نمیشه اخه همه با شوهراشون میان.
ضمنا اصلا فکرنکن اگه میرفتی مدرسه چی میشد تو یه قدم از دوستات جلوتری اونها تازه باید برن دانشگاه اگه شد خدا یکی مثل شوهر تورو جلو راهشون بذاره ولی تو دانشگاه نرفته یکی مثل شوهرت رو داری.سعی کن تو خونه درسهات رو بخونی تا فراموش نکنی.
با شوهرت مهربون باش و بهش اجازه بده تا بهت نزدیک بشه نه به خاطر اینکه اون حقش بلکه به خاطر اینکه تو لایق ارامش و خوشبختی هستی.سعی کن خودت رو خوشبخت کنی.
بازم از مشکلاتت بنویس تا هرکسی میتونه کمکت کنه...
راستی یکم از خصوصیات اخلاقی شوهرت بگو تا بتونیم تو رام کردنش یکم کمکت کنیم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)