سلام وقتتون به خیر...
من یه خانم مطلقه 32ساله هستم که حدود 10سال پیش به دلیل اعتیاد و تفاوت سنی زیاد و دلایل زیاد برای عدم تفاهم از همسرم جدا شدم.تو این مدت ده سال از دوم دبیرستان دوباره شروع به ادامه تحصیل کردم و الان فوق لیسانس از دانشگاه معتبر دولتی هستم.تا الان تو دانشگاه و محیط خواستگارایی که داشتم اکثرا سن پایینتر از خودم بوده چون من با تاخییر 4ساله رفتم دانشگاه ولی از لحاظ ظاهر با هم کلاسیام فرقی نداشتم.چه بسا خارج از تعریف شاید بهتر بودم.تا کنون تصمیم جدی واسه ازدواج مجدد به دلیل ترس از شکست دوباره و ادامه تحصیلم نداشتم در حال حاضر فشار روانی اجتماعی که بر اثر درخواستهای مکرر صیغه و سواستفاده هایی که میبینم و مشکلات مالی و خانوادگی و از همه مهمتر بالارفتن سن و احساس نیاز به یک همدم تصمیم به ازدواج گرفتم.بیشتر مواردی که داشتم پسر مجرد و کوچکتر از خودم بوده و من رد کردم.الان یه خواستگار دارم که پسری مجرد و دوسال کوچکتر از خودمه که از آشنایان هست و تمام شرایط مرا کامل میدونه و قبول کرده و از روز اول به قصد ازدواج قدم پیش گذاشته.دوسه مشکل وجود داره 1.مطلقه بودن من مجرد بودن او 2. تفاوت سنی 3.تفاوت سطح تحصیلات من ارشد و در پی ادامه در مقطع دکترا و ایشان دیپلم ناقص 4.علی رغم میل شدید خودش و رضایت مادر و خواهراش مخالفت پدر و برادرش وجود داره که میگه راضیشون میکنه...
با توجه به این مباحث و همه این مشکلات که مطرح کردم لطفا دوستان عزیز من رو راهنمایی کنید. چون واقعا تحمل هیچ نوع شکستی رو ندارم. هر چند من نیز از ابشان به خاطر سادگی و اخلاق خوب و ظاهرش خوشم اومده لطفا کمک کنید تا از روی احساسات صرف تصمیم نگیرم...
ببخشید اگر طولانی شد خواستم که کامل شما رو درجریان وضعیت خودم قرار داده باشم.با تشکر از حوصله و مشورت شما خوبان...
علاقه مندی ها (Bookmarks)