چرا کسی بهم کمک نمیکنه ......خواهش می کنم .....نمی دونم باید چیکار کنم.....به کمکتون نیاز دارم
تشکرشده 4 در 4 پست
چرا کسی بهم کمک نمیکنه ......خواهش می کنم .....نمی دونم باید چیکار کنم.....به کمکتون نیاز دارم
تشکرشده 3,200 در 813 پست
دوست عزیز
خیلی ناراحت شدم از وضعیتی که در آن هستی ولی من بیشتر از همسرت شما را مقصر میدانم چرا تلفن برداشتی و
مرتب از پدر همسرت و برادرش میخواهی تکلیف زندگیت رو مشخص کنند؟؟؟؟؟
شما که خودت نمیتونی تکلیفت رو مشخص کنی انتظار داری پدر و برادر کسی که اینقدر نسبت بهت بیتفاوت هست میاند
کمکت و تکلیفت رو مشخص میکنند؟؟؟؟
لطفا کمی اعتمادبه نفس و عزت نفست را بالا ببر و به خودت احترام بذار؟!
به نظر من دیگه بهیچ وجه با همسرت و خانواده اش تماس نگیر و بجای اینکه مرتب بشینی و روزایی که اون دنبالت نیومده
را بشماری دنبال یاد گرفتن یک حرفه و فن برو و حسابی با ورزش و تفریح روح و روانت را آروم و شاد کن.
مثل زمانی که مجرد بودی اصلا انگار شما هیچوقت ازدواج نکردی حداقل تا 6 ماه و حداکثر یکسال دیگه این رویه رو انجام بده.
بعد بیا اینجا و از موفقیتهات در کسب فن و مهارت که کسب کردی و روحیه و اعتماد به نفسی که پیدا کردی بنویس.
بهت قول میدم اون موقع میتونی حسابی با دست پر و پرتوان سهمت رو از زندگیت بگیری.
دیگه شکوه و شکایت و بلاتکلیفی رو رها کن و با یک بسم الله برو دنبال اون مهارتی که سالها علاقمند بودی ولی روش وقت
و سرمایه گداری نکردی.
مواظب وجود نازنینت باش. موفق باشی
تشکرشده 22 در 17 پست
سلام به نظر من هم اصلا به خانوادش زنگ نزن یجورایی از ارومی شما سوء استفاده می کنن.
به همسرتون هم اصلا زنگ نزن.خانوادت چی میگن؟راستش یکم زور داره بعد از یکهفته عقد درمورد بخشیدن مهریه حرف بزنه. اما توکلت به خدا خودتو سرگرم کن.یک کتاب دعا هست به نام گنجهای معنوی خیلی خوبه.
- - - Updated - - -
دوستان میشه به من هم کمک کنید ی متنی گذاشتم که همسرم نمیزاره برم عروسی برادرم راهنماییم کنید که چه کنم؟؟/لطفا
تشکرشده 4 در 4 پست
خلیی خیلی ممنون........
تشکرشده 4 در 4 پست
امروز شوهرم بعد 2 ماه باهام تماس گرفت ولی پدرم اجازه نداد جواب تلفنش و بدم .....پدرم خیلی ناراحته و می گه باید ادب بشه و به التماس بیفته تا بزارم برگردی ....نمی دونم باید چکار کنم ...فقط می دونم شاید دیگه تماس نگیره.....خواهش می کنم کمکم کنید .....البته ما مستاجریم و تا اخر این ماه قرارداد تموم می شه فکر می کنم تماس گرفته بود که من و بترسونه و بگه بیا جهیزیتو ببر البته من خبر دارم که خونه رو تمدید کرده و اگه اینو می گفت فقط واسه ترسوندن من بود و اینکه من طبق معمول بهش التماس کنم ....نمی دو نم کار بدی کردم یا نه .......خواهش می کنم کمکم کنید .....دوباره بهم ریخته شدم....
تشکرشده 174 در 86 پست
سلام
دوست عزيز آرامشت را حفظ كن.اينم بدون اگه مردي زنشو بخواد با يه بار جواب تلفن ندادن بيخيالش نميشه.يكبار براي هميشه بذار تكليفت مشخص بشه.براي خودت ارزش قايل شو.اگه هم دوباره زنگ زد خواسته هاتو بهش بگو.عمر ما انقدري طولاني نيست كه كجدار مريض زندگي رو بگذرونيم.درسته كه گذشت توي زندگي لازمه و معمولا خانوما بيشتر مدارا ميكنن.ولي براي وجود خودت و خواسته هاي درست خودت هم ارزش قايل شو.و با رفتار محكمت نشون بده كه خيلي بيشتر از اينا ارزشمندي.
موفق باشي
bahar17 (یکشنبه 24 شهریور 92), sanjab (یکشنبه 24 شهریور 92), tabasom321 (یکشنبه 24 شهریور 92), unknown girl (سه شنبه 26 شهریور 92), مهرااد (یکشنبه 24 شهریور 92), جویا (یکشنبه 24 شهریور 92)
تشکرشده 64 در 37 پست
سلام دوست عزیز.
من با پدرتون موافقم.به نظر من بذار برای داشتن شما زحمت بکشه تا قدرتون رو بدونه.اگر هم حاضر نشد زحمت بکشه چه بهتر که شما عمرتو صرف مردی که زن زندیگشو به راحتی کنار میگذاره نکنید.
البته اینکه خونه رو تمدید کرده نشانه خوبی میتونه باشه اما شما سریع تسلیم نشو.به نظر من یه مدت تماساشو جواب نده و به زندگی خودت برس.ببین اقدام بعدی شوهرتون چیه.
موفق باشید.
- - - Updated - - -
سلام دوست عزیز.
من با پدرتون موافقم.به نظر من بذار برای داشتن شما زحمت بکشه تا قدرتون رو بدونه.اگر هم حاضر نشد زحمت بکشه چه بهتر که شما عمرتو صرف مردی که زن زندیگشو به راحتی کنار میگذاره نکنید.
البته اینکه خونه رو تمدید کرده نشانه خوبی میتونه باشه اما شما سریع تسلیم نشو.به نظر من یه مدت تماساشو جواب نده و به زندگی خودت برس.ببین اقدام بعدی شوهرتون چیه.
موفق باشید.
تشکرشده 4 در 4 پست
ازتون خیلی خیلی تشکر می کنم.....وقتی میام پاسخ هاتون و می خونم ارامش می گیرم و محکم تر صبر می کنم ..... انشااله مشکل همه بخوبی حل بشه....تصمیم گرفتم دوباره واسه ارشد بخونم و بر گردم سر درسم....واسم دعا کنید شوهرم سر عقل بیاد و برگردم سر زندگیم .....
تشکرشده 1,784 در 580 پست
بهار عزیز.
توصیه شدید می کنم بهت که تمرکزت رو از روی همسرت برداری و روی خودت متمرکز بشی. رفتار بیش از حد منفعلانه شما زندگی شما رو به اینجا کشونده.
در زندگی هر شخصی اولویت اول باید خودش باشه. این یه حقیقته . هر جا شما پا روی حقوق خودت بزاری مجوزی دادی به دیگران برای نادیده گرفتن حقت.
تو این فرصت تنهایی پیش امده : حتما سعی کن رفتار جرات مندانه( کارگاه چگونه منفعل نباشیم) تاپیکهای خانمها she و setayesh روبخونی!
زندگی ی که بخاد با التماس جلو بره این زندگی نیست دوست من! بردگی است!
متاسفانه سهم شما در این نوع رفتار همسرت بیشتر از همسرت هست!
سعی کن حتما یه فغالیت و هدف برای خودت داشته باشی. مهارتهای زناشویی و ارتباط رو یاد بگیری!
اول خودت خودت رو ببین بعد از دیگران انتظار داشته باش! اینکه مدام زنگ می زنی محبت شما رو بی ارزش تر و شوهرتون رو در استمرار کارهاش مصمم تر می کنه!
نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
"کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".فریدریش هایلر، نیایش، ص 331
bahar17 (یکشنبه 24 شهریور 92), khoshkhabar (چهارشنبه 27 شهریور 92), بالهای صداقت (یکشنبه 24 شهریور 92)
تشکرشده 4 در 4 پست
سلام ...ازتون ممنونم....خیلی خیلی دلم گرفته ..... داغونه داغونم ....چه جوری یه انسان با زنی که عاشقانه دوستش داشت اینجوری رفتار می کنه.......انگار دیگه صبرم لبریز شده......نا امیدم ....واسم دعا کنید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)