من نمیدونم چی میخوام ، فاقد انگیزه و هدف هستم ، شما بگید مشکلم چیه؟

[vahid*]

سلام، درد اینه که اصلا نمیدونم چی میخوام.فاقد انگیزه ام وهیچ چیز نمیتونه اینقدر برام مهم و قابل توجه بشه که هدف بشه و این انگیزه رو بمن بده که براش تلاش کنم (چه مادی چه معنوی و از اول اینطور بوده نه اینکه الان اینجور شده باشم).مثلا الان تو این سن(حدود29) 1- کارمناسبی ندارم(چون از بچگی نمیدونستم از چه شغلی خوشم میاد و هیچوقت جواب این سوالو نمیدونستم) الان هم نمیدونم. 2- تخصص خاصی ندارم چون هیچی نبوده که انگیزه بهم بده ک دنبالش برم 3- وضع مالی مناسبی ندارم و از این وضعیت خیلی وقتها هم اذیت شدم و میشم ولی علی الرغم نداشتن وضعیت مالی خوب بازهم پول و ثروت هدفم نشده4- انگیزه ای برای ازدواج ندارم (ازفرد خاصی خوشم نمیاد و دنبالش هم نیستم و تا بحال هم با کسی رابطه حسی نداشتم.) 5- از لحاظ معنوی فرد متوسطی هستم وسعی میکنم واجبات را انجام دهم ولی پیشرفتی ندارم . همیشه سعی میکنم تمام کارهایی که بعهده من است به نحو احسن انجام بدم و معمولا هم انجام میدهم ولی به گذشته که نگاه میکنم احساس میکنم اکثر عمر را تلف کردم و میتوانستم کارهای بهتری(نمیدوم چه کاری) انجام بدم ، با اینحال برنامه ای برای فردا ندارم و انگیزه ای هم برای داشتن برنامه ندارم . اکثر اوقات از خودم (نه از شخصیتم بلکه از بازده و کاراییم)راضی نیستم وفکر میکنم مدام درحال اتلاف وقتم. نمیدونم اینهایی که گفتم بیماریه یا اختلال شخصیته یا طبیعیه یا... ولی هرچه هست درمانده ام .لطفا روانپزشکهاتون راهنمائیم کنن.البته نه با حرفهای روحیه بخش و نسخه های از پیش نوشته شده چون با روانشناس صحبت کردم ، جواب نداده

[fatima86]

باسلام
یه نکته که واقعا توی شما من پیداکردم اینه که...تاحالا اصلاحرکت توزندگیتون نداشتین
حرکت کنین هیچ کس شما رو ازجایی که هستین تکون نمیده...شما خودتون دارین خودتون رو فریب میدین...هیچ معجزه ای برای هیچ کس اتفاق نیفتاده برای شما هم نمیفته
شما سنگ نیستین آدمین ..مثه همه ی آدما...شما اگه پیشرفتی نداشتین پسرفتی هم نداشتین..ازنظرمن..پس یه نکته ی مثبت اینجاهست
واسه چیزایی که نیستین به خودتون مثبت بدین وواسه چیزایی که هستین منفی بعدببینین کدوماش بیشتره...شما مشکل ندارین..نگران نباشید...
اگه توی این سن معتادبودین یافاسدبودین یا تجربه های تلخی مثه طلاق و... روتجربه کرده بودین خوب بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قدرت ریسکتون خیلی پایینه...خطرکنین

- - - Updated - - -

اینکه گفتم هیچ معجزه ای برای کسی اتفاق نمیفته برای شماهم نمیفته...منظورم این بود که شما نمیتونین مثه یه سنگ بایستین ومنتظرباشین خدا یا یه آدم از راه برسه وشما روتکون بده...هیچ وقت این اتفاق نمیفته...
من 25 سالمه...فوق العاده ریسک میکنم...البته درحدمن خوب نیست ولی ریسک کنین..
من ترم 9 رشته ی کامپیوتر دانشگاه دولتی روزانه بودم که تصمیم گرفتم انصراف بدم یه ترم دیگه داشتم تا لیسانس بگیرم اما ریسک کردم رفتم یه دانشگاه دیگه توآزمون کاردانی به کارشناسی شرکت کردم والان کاملا تورشته ی جدیدم موفقم....درصورتی که تو رشته ی قبلیم باید خودمومیکشتم تامشروط نشم الان توی این رشته یکی از بهترینام ومعدلم زیر18 نیومده...من ریسک کردم....الانم درحالیکه همه ی ظواهر زندگیم جوربود...نتونستم باهمسرم بسازم ونمیتونستم باهاش به اوج برسم واین ریسک روکردم ودر شرف طلاقم ولی الان به این نتیجه رسیدم که ازآرمانهام کوتاه نیام برای خودتون آرمان داشته باشین هدف...رویا

[vahid*]

این روحیه و انگیزه شما قابل تحسینه ، اما درمورد مطالبی ک گفتید:

تاحالا اصلاحرکت توزندگیتون نداشتین
هیچ معجزه ای برای هیچ کس اتفاق نیفتاده برای شما هم نمیفته
قدرت ریسکتون خیلی پایینه...خطرکنین
برای خودتون آرمان داشته باشین هدف...رویا

گفتم که ، درد همینه که آخرش گفتید و من اول سوالم :/

- - - Updated - - -

الان چند سالیه که هر روزی که میگذره به مواردی که گفتم بیشتر پی بردم و میبرم و هی کلافه تر میشم و درگیری ذهنم بیشتر میشه. در واقع خودم دارم اثراتش رو میبینم مثلا صبح که پا میشم برم سر کار با اینکه تازه از خواب پا شدم و باید سرحال و شاداب باشم ولی انگار قبلش ی درگیری ذهنی داشتم بطوری که کلافه ام و اعصابم خورده . میرم سرکار ولی خودمم نمیدونم برای چی و به چه هدفی(اگه جنبه کسب درآمد برای امرار معاشو کنار بذاریم دیگه هیچی نیست.). از اون طرف تو طول روز حین انجام کار همش ذهنم با خودم درگیره که برای چی این کارهارو میکنی ، که چی بشه .بعدالظهر موقع برگشتن که میشه هیچ انگیزه ای برای برگشتن به خونه ندارم و وقتی میرسم خونه نمیدونم اصلا چرا برگشتم و یه جوری وقت تلف میکنم تا شب بشه و فردا روز از نو ... دوست ندارم اینو بگم ولی درواقع زندگی میکنم از رو اجبار مثل آدمی که از شنا کردن لذتی نمیبره و حتی خسته هم هست اما برای اینکه غرق نشه "مجبوره" شنا کنه :/

[fatima86]

سلام
شما تمام زندگیتون این طوری هستین ؟؟؟؟؟؟؟ازروزی که جواب پستتون رو دادم تا الان چند روز میگذره؟؟؟منتظر بودم تا یه چیزی بنویسین...


ازنظرمعنوی چطورین؟؟؟؟؟؟
باخدا رابطه دارین؟رابطتون چطوره؟
ورزش ،تفریح،هنر...علاقه دارین یانه؟؟؟؟؟

شمایه مشکل خیلی بزرگی که دارین اصلا به داشته هاتون فکر نمیکنین....
مثلا من آرزو دارم برم سرکار ودستم تو جیب خودم باشه وازبچگی عاشق استقلال مالی بودم ..اما تا حالا نتونستم
آرزو دارم رانندگیم خوب بشه ...هنوزگواهینامه نگرفتم...هزار بار رفتم ثبت نام یه بارکه دست فرمون رد میشم دیگه نمیرم تا دوسال تموم میشه...عاشق رانندگیم وآرزومه یه ماشین داشته باشم
من الان تو سن 25 سالگی طلاق گرفتم همه ی فامیلمون عزامو گرفتن چون من یکی ازبهترین دخترای فامیل بودم...امروز خالم واسه بخت من گریه کرد امامن میخندم...چون من به داشته هام فکرمیکنم....چندسال پیش من تو دانشگاه ازپله هاافتادم و حدودیکسال استراحت داشتم تحت نظردکترو چندتاازمهره های کمرم شکست اما روی تخت بیمارستان میخندیدم تمام بدنم دردبود اما میخندیدم..چون دکترابهم گفتن احتمال قطع نخاع داشتی...

حالت بدترازشرایط حالتون روببینید..همونطورکه من دیدم....شما دارین به خودتون خیلی سخت میگیرین...من اگه جای شمابودم واسه خودم میرفتم مسافرت..آدمای جدید رو وارد زندگیم میکردم....تحول بدین تو زندگیتون...
دکوراتاق ومنزلتون روتغییربدین..وسایلا رو عوض کنین..هنرجدید یادبگیرین... موسیقی...قرآن بخونین..خطاطی..نقاشی...کلاس زبان..نمیدونم هرچیزی که دوست دارین..
خودتون رو توی یه حالتی بگیرین که باید دنبال یه معشوق بگردین...
من سه سال به خاطر عشقم شعرمیگفتم الان اون عشق نیست اما دل من که عشق رو حس کرد واحساس من که دروصف معشوقم شعرمیگفتم ....روحم رو لطیف کرد...شما انگیزه ای برای پریدن ندارین...باید خودتون این انگیزه روایجاد کنین...سرگذشت آدمای دیگه روبخونین...تاریخ بخونین...اخباردنیا رو گوش بدین ویه مقدار با مردم دیگه همزادپنداری کنین..انقدر سرد وبی روح!!!!!!!!!!!!!!

منتظر جوابم

[fatima86]

الان حتی توی شرایطی هم که من میخوام کمکتون بکنم باز هم زیاد علاقه ای ندارین که خودتون بحث رو ادامه بدین....

[vahid*]

علیکم السلام
از اینکه آنلاین جواب نمیدم خرده نگیرید چون دسترسیم ب اینترنت محدوده(اکثرا فقط صبح تا عصر اونم اگه وقتی گیر بیارم تو تایمهای کوتاه)
نمیدونم منظور شما از معنویات چیه . اما من واجبات شرعی رو انجام میدم و مستحبات هم پیش بیاد انجام میدم و با خدا هم رابطه معمولی دارم .
ورزش و هنر و تفریح هم مثه همه جوونای دیگه انجام دادم ولی الان کم شده.(اینارو انجام دادم ولی هیچوقت اینقدر برام مهم نبوده که هدف بشه)

شما انگیزه ای برای پریدن ندارین...باید خودتون این انگیزه روایجاد کنین....انقدر سرد وبی روح!!!!!!!!!!!!!

من آرزوی پریدن ندارم که بخوام انگیزشو در خودم ایجاد یا بیدار کنم درواقع مشکل اینجاست که من نمیتونم آرزویی داشته باشم که حالا بخوام انگیزه رسیدن به اون آرزو رو در خودم ایجاد کنم چراشو نمیدونم . و در مورد "انقدر سرد و بی روح " باید بگم بله همینقدر و حتی بیشتر سرد و بی روح :/

- - - Updated - - -

من همه مشکلاتمو میدونم و همینطور همه چیزایی که دارم ، مثلا خوب میدونم که سلامتی که دارم از همه چی با ارزشتره . اما خود همین هم ی حس خیانت در امانت بهم میده که چرا از این نعمتهایی که داری استفاده مفید نمیکنی و تلفشون میکنی.خلاصه این ذهنیتها و اون ذهنیتها و خیلی ذهنیتهای دیگه بهم پیچ میخوره و میشه منی که ،.. هیچی ولش کن اصلا

[vahid*]

نمیدونم شایدم من اشتباه میکنم ولی بنظر میاد اینجا بیشتر جایی برای درد دله تا مشاوره . اما من احتیاج مبرم به مشاوره دارم اگه اشتباه اومدم از مدیران و کارشناسان سایت میخوام که راهنمایی کنن واگه کمکی ازشون برمیاد دریغ نکنن

[fatima86]

باسلام تاحالا شده چیزی بخواین ومشتاق باشین برین دنبالش؟؟؟؟

- - - Updated - - -

نمیدونم چراکسی دیگه اینجا پیام نمیذاره...ولی من دوست دارم کمکتون بکنم....

- - - Updated - - -

به نظرمن همین تلاشی که الان دارین برای تغییرمیکنین خوبه خیلی ها وضعشون خیلی خرابه اما اصلا نمیفهمن... چه برسه بخوان خودشونو زیر ذره بین بزارن....
این یه نکته ی مثبته که من تو وجودشماحس کردم....

[طلبه73]

سلام وحیدخوبی؟یه لحظه چشماتو ببندبه زیباترین چیز ذهنت فکر کنوبرام بنویس

[vahid*]

سلام وحیدخوبی؟یه لحظه چشماتو ببندبه زیباترین چیز ذهنت فکر کنوبرام بنویس

علیک سلام ، هستم ولی خوب نه . ذهنم هیچ چیز زیبا و خوبی رو متصور نمیشه چندبار تکرار کردم نشد

- - - Updated - - -

مگر به خودم القا کنم که در اون صورت تصورم سمت مادرم میره