دوستای عزیزم سلام.
من دوباره یه تاپیک جدید زدم.دارم دیوونه میشم.به کمکتون احتیاج دارم.
به طور خلاصه:
من 32 و شوهرم 37 ساله هستیم.شوهرم به شدت از همه نظر به خانوادش خصوصا مادرش و خواهرهاش وابسته است و همیشه خواست اونا رو به خواست من ترجیح میده و اونها هم همیشه نظرشون رو توی زندگی ما اعمال میکنند.خدا رو شکر من از نظر تحصیلات-در امد و جایگاه شغلی و اجتماعی در سطح بالایی قرار دارم و نسبت به شوهرم موقعیتم خیلی بهتره. بعد از دعوای تلفنی من و مادر شوهرم وتوهینهای اون به خانواده ام ,شوهرم منو با فرشهای جهازم گذاشت در خونه بابام و رفت.این رفتار و کلا رفتارهای شوهر و خانوادش-قولهای دروغی که موقع خواستگاری دادن-رابطه نداشتن دو تا خانواده به خاطر همین دروغعا و یک سری بی احترامیها که بیشترش از طرف اونا بوده و....... باعث شد که من تصمیم جدایی بگیرم و خانوادهام هم شدیدا مصر هستند.
حالا بعد از یک ماه شوهرم اومده محل کارم و با من صحبت کرد و معذرت خواهی کرد و قول داد خونمون رو جابجا کنه حتی بریم یه شهر دیگه و یکسری رفتارهاشو تغییر بده و البته از منم همینو خواست.البته خانوادش هنوز هیچ قدمی برنداشتند.فقط یه با با پدرش اومد محل کارم که فقط ناظر بود.
گاهی هم اس ام اس میده که پدرتو آماده کن بیام معذرت خواهی.
اینم لینک تاپیکم برای اطلاعات بیشتر:
در یک قدمی طلاق.....از آینده و پشیمانی میترسم.
و اما مشکل من که داره دیوونم میکنه:
1-خانواده ام :به شدت مخالف برگشت من هستند.حتی پدرو مادرم نمیخوان شوهرم برای معذرت خواهی بیاد.با توجه به وعده های دروغ قبلی اصلا به شوهرم اطمینان ندارند و میگن که همه وعده هاش دروغه و حتی اگه عمل کنه بعد از یه مدت دوباره آش همون آشه و....
در ضمن میگن تو دیگه نمیتونی برگردی توی خانواده ای که همشون به راحتی بهت توهین کردن و پسرشون هم با بیرون کردن تو ازشون حمایت کرده (اینو خودمم موافقم).و به شدت عاقبت زندگی من با شوهرم و خصوصا خانوادش بد میدونن.میگن اگه خودتو میخواست این رفتارو نمیکرد.اون درآمدتو میخوادو.....
2-شوهرم : نمیتونم منکر احساساتم نسبت به اون بشم و وقتی میبینم داره تلاش میکنه
که دوباره باهم زندگی کنیم دلم میخواد یه فرصت دیگه به هردومون بدم.
3-خودم : بین دو مورد بالا موندم. مخصوصا اینکه هنوز خانوادش هیچ اقدامی نکردن.نمیخوام همه جور حرفی که شنیدمو به راحتی ازشون بگذرم.
در ضمن من بدون اطلاع خانواده ام یه قرار بیرون با شوهرم گذاشتم به این دلیل که حرفهامون رو به هم بزنیم.اما خانوادم بطور اتفاقی متوجه این کار شدن و کلی منو سرزنش کردن که خودتو کوچیک کردی و نباید اینکارو میکری-دیگه تو رو جدی نمیگیرن و ......
ولی من هدفم این بود که حتی اگه قرار بر جدایی باشه هم باید حرف هم رو شنید.
به نظر شما کارم اشتباه بوده؟؟؟
ببخشید اینقدر طولانی شد.
منتظر کمکتون هستم.ممنون.
علاقه مندی ها (Bookmarks)