به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m_eros نمایش پست ها
    قبول دارم این رفتار شوهرتون درست نیس ( کتک زدن در هر صورتی قابل توجیه نیست به هر حال ریشه فرهنگی داره !) ولی نمیشه یه طرفه قضاوت کرد حتما دلیلی داره ، رابطتون چقدر صمیمیه ؟ چقدر میتونی باهاش راحت حرف بزنی ، هر آدمی قلق خودشو داره توام باید قلق شوهرتو بگیری ، با سیاست تر رفتار کنی ، سر به سرش نذاری ، خیلی چیزارو با سیاست بهش بفهمونی ، نه با جنگو دعوا و گریه زاری ، اون حتما یه ضعفی ازت میبینه که این رفتارو میکنه ،
    به طرفداریهاش نسبت به خونوادش یه مدت بی توجه باش ، اهمیت نده ، بذار فک کنه برات مهم نیس ، حرفی میزنه حتما لزومی نداره همون موقع جوابشو بدی ،
    ممکنه شوهر شما ذاتن یک چنین خصوصیت هایی داشته باشه اما مطمئن باش با رفتار تو همه چیز تغییر میکنه ، رفتارتو تغییر بده باهاش اما در جهت مثبت نه بی محلی ، سعی کن درکش کنی کمتر به پرو پاش بپیچی مردا ازین کار متنفرن ، عصبی میشن ،
    اول رو خودت کار کن مطالعتو بیشتر کن ، راههای مختلفو امتحان کن ، اگر جواب نداد باید به روانشناس یا پزشک رجوع کنین مخصوصا همسرت
    ممنونم از راهنمایی هاتون.رابطمون اصلا صمیمی نیست.من جرات نمی کنم زیاد همه چیزو بهش بگم میترسم ناراحت بشه و دعوا کن بیشتر چیزا رو بهش نمیگم و البته دروغم بعضی وقتا بهش میگم البته همش از روی ترس.ولی سعی میکنم همون طوری که گفتید رفتارمو باهاش تغییر بدم امیدوارم نتیجه بگیرم .دوست ندارم زندگیم داغون بشه.دوست دارم اونم خیلی هوامو داشته باشه و باهام مهربون باشه همیشه.

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    2,170
    سطح
    28
    Points: 2,170, Level: 28
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 25 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تا حالا به خاطر كتكهايي كه خوردي رفتي پزشكي قانوني ؟

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=afsooon;287962]تا حالا به خاطر كتكهايي كه خوردي رفتي پزشكي قانوني

    بله قبل از عید بدجوری کتکم زده رفنم کلانتری و پزشکی قانونی ازش شکایت کردم نامه کلانتری و گرفتم و خونه پدرم به حالت قهر رفتم که تموم بشه ولی شب عید اومد دنبالم کلی گریه و زاری کرد پیش خونوادم که منو دوس داره و بدون من نمیتونه زندگی کنه ود یگه کتکم نمی زنه منم برگشتم خونه و دنبال شکایتمو نگرفتم ولی دوباره بعداز یکی و دو ماه شروع کرد با اینکه میدونه من تو کلانتری ازش پرونده دارم باز ای کارو میکنه .

  4. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزيزم خودت جواب خودتو دادي!كه دوباره قول داده و كتكت زده.
    مردي كه يه بار رو زن دست بلند كرد ديگه بس نميكنه!درست نميشه!فقط شما به كتك خوردن عادت ميكني!
    بعدم بچه رو ميزنه!
    مشكل اين آدمها اينه كه نميتونن خودشونو كنترل كنن و هميشه ميخوان حرفشونو به كرسي بشنونن گوش ندي كتكه.
    اينام حرفه كه ميگن بعش گير نده،عزيز من، من با شما هم دردم شوهرم به حد مرگ منو زد و دماغم شكست ميخواست منو بكشه چون شكاك و بد بينه،من كاملا ميدونم كه اين جور آدمها خودشون مشكل سارت نه بقبه,شما هم كاري نكني به ترك ديوار گير ميده تا دعوا كنه و بعدم كنك.
    خوب نميشن اگه مشاور برين هر دو شايد بعد از سالها كنترل بشه اما از من ميشنوي جونت رو بر دار و برو.
    ميدونم خيلي سخته، ميدونم كه احساسات آدم نميزاره،اما باور كن تا آخر عمرت همينه.
    اگه دوست داشتي تاپيك منو در مورد شوهر راونيم كه فرار كرده و تازه اومده ايران و داره ازدواج ميكنه بخون.
    ميتونيم درد دل كنيم .
    اما خيلي مواظب باش تو رو خدا، چون اين آدمها رو نميشه پيش بيني كرد.

    - - - Updated - - -

    راستي من يك سئوال داشتم ازت من ايران زندگي نميكنم،هلند هستم و از شوهرم شكايت كردم و پزشك قانوني هم رفتم اينجا و اونم تعهد داده كه ديگه به من نزديك نشه اما هنوز دادگاه رأي نداده آقا فرار كرده اومده ايران،و داره باز ازدواج ميكنه!
    ميخواستم ببينم اگه شكايتمو پي گيري كنم و به ايران بفرستم ميدونين چه حكمي بهش ميدن و آيا فايده اي داره،چون قوانين ايران رو در اين مورد نميدونم!
    مرسي اگه بتنوين راهنماييم كنين.

  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 شهریور 92 [ 13:19]
    تاریخ عضویت
    1392-5-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    88
    سطح
    1
    Points: 88, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.من کاملا درکت می کنم چون شوهر منم خیلی اخلاقش شبیه شوهر شماست ( البته تاحالا 2 بار زده تو صورتم دلیلشم این بود که این 2 بار جلوش واستادم و حرفه دلمو زدم البته کاملا منطقی و درست حرفمو زدم ولی مردا گاهی اصلا منطق سرشون نمیشه ) . عزیزم اصلا سر خانوادش حساسیت نشون نده چون دودش تو چشم خودت می ره. منم خیلی وقتا از دست حرفای مادر شوهر و پدرشوهرم ناراحت می شم ولی چون می دونم شوهرم خیلی روشون حساسه هیچی بهش نمی گم عزیزم اونا رو ببخش نه به خاطر اینکه اونا لایق بخششن چون تو لیاقت آرامش رو داری. در ضمن وقتی شوهرت عصبانیه اصلا جوابشو نده بگو هرچی تو میگی درسته . بعد آروم آروم و با احترام در مورد اون مشکلت حرف بزن. در ضمن حتما با یک مشاور صحبت کن. باید یه جوری جلوی کتک زدنش گرفته بشه. موفق باشی

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم من را دوست ندارد.

    [quote=مبینا2;288538]سلام عزیزم.من کاملا درکت می کنم چون شوهر منم خیلی اخلاقش شبیه شوهر شماست ( البته تاحالا 2 بار زده تو صورتم دلیلشم این بود که این 2 بار جلوش واستادم و حرفه دلمو زدم البته کاملا منطقی و درست حرفمو زدم ولی مردا گاهی اصلا منطق سرشون نمیشه ) . عزیزم اصلا سر خانوادش حساسیت نشون نده چون دودش تو چشم خودت می ره. منم خیلی وقتا از دست حرفای مادر شوهر و پدرشوهرم ناراحت می شم ولی چون می دونم شوهرم خیلی روشون حساسه هیچی بهش نمی گم عزیزم اونا رو ببخش نه به خاطر اینکه اونا لایق بخششن چون تو لیاقت آرامش رو داری. در ضمن وقتی شوهرت عصبانیه اصلا جوابشو نده بگو هرچی تو میگی درسته . بعد آروم آروم و با احترام در مورد اون مشکلت حرف بزن. در ضمن حتما با یک مشاور صحبت کن. باید یه جوری جلوی کتک زدنش گرفته بشه. موفق باشی[/


    من سعی کردم همه کارایی که مشاوره های محترم گفتند انجام بدم و باهاش خوب رفتارکنم ببینم آیا اون دوباره منو میزنه ولی باز این اتفاق افتاد شوهرم حدود دو ماه با حالت قهر از خونه مامانم اینا امده بیرون ودیگه خونه پدر و مادرم نمیره ولی من هم هیچ اعتراضی نمی کم و گاهی اوقات تنها خودم میرم بهشون سر میزنم ولی با شوهرم خیلی خوبم همه کاری براش میکنم از جونمو همه چی براش مایه میزارم ولی اون نمی فهمه دیشب دیدم با هام خوبه ازم خواست بریم خونه پدر و مادر اون .آخه من چون اون به پدر و مادر من بی احترامی کرده و با هاشون حرف نمی زنه منم با خونهواده اون تو این مدت کاری نداشتم نه رفتی ونه زنگی دیروز مهربون بود و ازم خواسنت بریم خونه مادر شینا من اول چیزی نگفتم گفتم هرچی تو بگی ولی نتونستم خودمو کنترل کنم و اشک از چشمام به خاطر پدر و مادر خودم سرازیر شد که انقدر بهشون بی احترامی کرده ازم پرسید چمه ومن گفتم من نمی تونم بیام همونطور که من تنها خونه پدر ومادرم میرم تو هم تنها برو اونم تا این جمله رو شنید شروع کرد به داد و بیداد و کتک زدن من داشت خفم میکرد واقعا و راجع به پدرم بد وبیراه گفت .منم راجع به مادرش گفتم و بهش گفتم جادوگر چون مادرش همش پیش دعا نویسو اینطور چیزاس حتی روز بعد عروسی ما مهمونا رو خونه گذاشت و یکدفعه غیب شد همه دنبالش میگشتن تا اینکه معلوم شد رفته پیشه دعا نویس حتی خودشم اعتراف کرد بعدها.دیشبم شوهرم همش از اون طرفداری میکرد حالا من فقط به طلاق فکر میکنم میخوام برم دنبال کارای طلاقم چون فکر میکنم شخصیتم همه چیزم داره خورد میشه و نمیتونم با یک آدم روانی که قدر محبتامو نمیدونه زندگی کنم.بنظر شما من چیکار باید بکنم

  7. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عزيزم
    اون ليلقت تو رو نداره
    برو دنبال كارات
    مردي كه بهبزنش بي احترامي كنه بايد بره گوشه زندان آب خنك بخوره
    حسابي ادبش كن

  8. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم آیا برای طلاق اقدام بکنم.دیگه خسته شدم قدر محبتها و زحمتهایی که من برای اون و زندگیمون میکشم نمی بینه فقط مادرشو می بینه حرفای اونو گوش میده و فکر میکنه هرچی اون میگه درسته ومن همیشه اشتباه میکنم بخاطر اون تا اسمشو بیارم به شدت کتکم می زنه و بهم توهین میکنه و از اون طرفداری ازش متنفرم در حالیکه مادرش تا بحال هیچ کاری براش نکرده فقط قربون صدقش میره منم خیلی سعی کردم مثل اون باشم و مثل اون باهاش رفتار کنم ولی تاثیری نداشته و اون رفتارش عوض نمی شه.چیکارکنم.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم عصبی هست و فکر میکنه همه حقش رو خوردن.
    توسط tanha67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 شهریور 95, 16:43
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 02 اردیبهشت 94, 20:15
  3. پدرم تندخو و همیشه عصبانی است. چکار کنیم
    توسط aye در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 مهر 93, 00:17
  4. عصبی شدن مادرم از دست ما به خاطرمشکلات
    توسط srr72 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 17 دی 91, 19:34
  5. خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
    توسط ليلا موفق در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 100
    آخرين نوشته: سه شنبه 08 شهریور 90, 12:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.