به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array

    دیگه به ازدواج هم میلی ندارم

    سلام.

    نميدونم چي ميشه يهو همه ي انر‍يم تخليه ميشه و دوباره حالم ميريزه به هم.

    از اينكه بتونم دوباره كسي رو عاشقانه دوست داشته باشم مايوسم. نميدونم چطور بگم. يه زماني به اين نتيجه رسيدم كه خرم اگه باز كسي رو دوست داشته باشم و عاشق بشم.يا مثلا به خودم بارها گوشزد كردم نيازي نداشته باش كسي عاشقت بشه چون كسي تو رو دوست نداره.يا اگه از كسي خوشم مي اومد ولي نميدونستم اون از من خوشش مياد يا نه، احساسم رو سريع سركوب ميكردم چون نميخواستم الكي دلمو خوش كنم.يا مثلا ميخواستم بي احساس باشم و ديگه از اينكه كسي رهام كنه و در كنار كسي ديگه ببينمش رنج نكشم.ميخواستم ديگه احتياج به يه آغوش كه توش آروم بشم،يه نگاه كه توش عشق ببينم، يه صدا كه بگه دوستت دارم، نداشته باشم چون در آرزوش ميسوختم ولي كسي نبود اينا رو بهم بده.ميخواستم ديگه ميل جنسي هم نداشته باشم چون بهم فشار مي آورد ولي بازم كسي نبود برام رفعش كنه.

    و موفق شدم. همه ي نيازهامو كشتم. حالا عشق درونم مرده. خوبيها و حوصله و اهدافم مرده. حس ميكنم ديگه آدمي نيستم كه بتونم كسي رو خوشبخت كنم. ميلي هم به ازدواج ندارم بخاطر همين احساساتم. نه از كسي توقع دارم بهم عشق بورزه نه حوصله و توان عشق ورزيدن به كسي رو دارم. تنها چيزي كه باعث ميشه به ازدواج فكر كنم ترس از تنهاييه. ولي وقتي فكرشو ميكنم كه من يه آدم افسرده هستم كه هيچ نشاطي نداره،دلم براي كسي كه بخواد با من زندگي كنه و بچه اي كه من مادرش باشم ميسوزه. گاهي ميكم همين جوري تا آخر عمر مجرد بمونم خيلي بهتر از بدبخت كردن يه مرد و يكي دوتا بچه است.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    اینجا http://www.hamdardi.net/thread29665-3.html#post287370 پست 23 رو بخون شاید چیزی توش ببینی که به دردت بخوره.

    این فکرا رو نکن. تو الان همونی هستی که می خواستی باشی. خواستی به یه سکوت احساسی برسی که رسیدی. حالا این سکوت واست خسته کننده است. اگه واقعا افسرده ای برو دکتر پیگیر باش. اما اینی که هستی همونیه که می خواستی باشی. پس خودتو سرزنش نکن.
    واسه اینکه مشکلی نداشته باشی باید پذیرشت ببری بالا. قبول کن که هم تو این حقو داری که کسی رو دوست داشته باشی یا دوست نداشته باشی و هم ادمای دیگه این حقو دارن که تو رو دوست داشته باشن یا نداشته باشن. این اصلا معنی اش این نیست که تو زیر سوال میری یا اونا زیر سوال می رن. وقتی هم کسی رو دوست داری در اصل واسه خودته که دوسش داری. یعنی از خود عشق ورزیدن هم شاد باش. اینطوری اخرش اینهمه داغون نمیشی.
    اعتماد به نفستو بالا ببر.
    درهارو رو خودت نبند. خودتو قوی کن. وقتی قوی باشی پذیرشت هم بالا می ره. دیگه برای اینکه اسیب نبینی مجبور نمیشی اینطوری درای قلبتو ببندی.
    موفق باشی.

  3. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    عزیززز دلم
    میشه بگی چی شد که به اون نتایج رسیدی ؟
    چه زمانی به اون نتایج رسیدی ؟
    اتفاقی افتاد ؟ شکستی خوردی؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 بهمن 92 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    742
    سطح
    14
    Points: 742, Level: 14
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    79

    تشکرشده 116 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.وقت بخیر... بله.این احساسی هست که من هم دارم... من هم از تنهایی میترسم و واهمه دارم.گاهی به تا اخر زندگی مجرد ماندن فکر میکنم.اما از تنهایی مطلق اون خیلی واهمه دارم.خیلی وحشتناکه.قبول دارم...

  7. کاربر روبرو از پست مفید نگارگر 1986 تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلا بر پو جان . به اندازه پوی واقعی تپلی یا نه!! من از خوندن راهنماییهات برای نگارگر عزیز لذت بردم. چقدر خوشکل راهنمایی کردی.


    من نیومدم خ صحبت کنم ولی خودت قضاوت کن:


    کسی که مدام به خودش تلقین می کنه
    يا مثلا به خودم بارها گوشزد كردم نيازي نداشته باش كسي عاشقت بشه "چون كسي تو رو دوست نداره."

    ایا راه به جایی می بره؟!!!! این صدا رو خفه کن با همون روشی که به نگارگر توصیه کردی.

    هرشب به خودت بگو که چقدردوس داشتنی هستی. اولین راز واسه اینکه دوست داشته باشنت اینکه خودت خودت رو دوس داشته باشی.

    من که دوستت داشتم
    با همون یه دونه پست. کسی که انقدر مهربونه که تجربیاتش رو در اختیار دیگران می زاره.

    امدیم در دنیا 100 نفر شما رو دوس نداشتن اما مطمین باش هنوز به تعداد یک سوم جمعیت زمین منهای 100 نفر( نمی دونم دختری یا پسر ) ادم هس چه بسا بهتر از اون 100 نفر. و شما فرصت برای عاشق و معشوق شدن رو داری. چه حرفها می زنین.

    می دونین تا الان چند نفر خودشون رو برای من میکشتن
    0 البه ادعایی بیش نبود)و خیلی هاشون رفتن خیلی هاشونم خودم نخاستم. اما هربار که کمر اینجانب می شکنه و بلند میشم رو پام وایمسم و عهد میبندم که دیگه تحت تاپیر عشق دیگران قرار نگیرم دوباره عاشق می شم( خداییش خیلی هاش از طرف مقابل هست چون من کلا سرم به کار خودم) بعد که من رو نحت تاثیر حرفاشون قرار می دن و عاشق خودشون م یکنن می رن :(
    . ولی باور کن هربار مورد بهتری پیدا میشه. باور کن( البته امیدوارم دیگه این اتفاق رخ نده چون واقعا گناه دارم) ولی هر بار که زمان م یگذره من متوجه یه سری مسایل میشم که قبلا متوجه نبوذم. توکل کن عزیز


    - - - Updated - - -

    سلا بر پو جان . به اندازه پوی واقعی تپلی یا نه!! من از خوندن راهنماییهات برای نگارگر عزیز لذت بردم. چقدر خوشکل راهنمایی کردی.


    من نیومدم خ صحبت کنم ولی خودت قضاوت کن:


    کسی که مدام به خودش تلقین می کنه
    يا مثلا به خودم بارها گوشزد كردم نيازي نداشته باش كسي عاشقت بشه "چون كسي تو رو دوست نداره."

    ایا راه به جایی می بره؟!!!! این صدا رو خفه کن با همون روشی که به نگارگر توصیه کردی.

    هرشب به خودت بگو که چقدردوس داشتنی هستی. اولین راز واسه اینکه دوست داشته باشنت اینکه خودت خودت رو دوس داشته باشی.

    من که دوستت داشتم
    با همون یه دونه پست. کسی که انقدر مهربونه که تجربیاتش رو در اختیار دیگران می زاره.

    امدیم در دنیا 100 نفر شما رو دوس نداشتن اما مطمین باش هنوز به تعداد یک سوم جمعیت زمین منهای 100 نفر( نمی دونم دختری یا پسر ) ادم هس چه بسا بهتر از اون 100 نفر. و شما فرصت برای عاشق و معشوق شدن رو داری. چه حرفها می زنین.

    می دونین تا الان چند نفر خودشون رو برای من میکشتن
    0 البه ادعایی بیش نبود)و خیلی هاشون رفتن خیلی هاشونم خودم نخاستم. اما هربار که کمر اینجانب می شکنه و بلند میشم رو پام وایمسم و عهد میبندم که دیگه تحت تاپیر عشق دیگران قرار نگیرم دوباره عاشق می شم( خداییش خیلی هاش از طرف مقابل هست چون من کلا سرم به کار خودم) بعد که من رو نحت تاثیر حرفاشون قرار می دن و عاشق خودشون م یکنن می رن :(
    . ولی باور کن هربار مورد بهتری پیدا میشه. باور کن( البته امیدوارم دیگه این اتفاق رخ نده چون واقعا گناه دارم) ولی هر بار که زمان م یگذره من متوجه یه سری مسایل میشم که قبلا متوجه نبوذم. توکل کن عزیز

  9. 4 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 20 مرداد 92), Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92), toojih (یکشنبه 20 مرداد 92), نازنین آریایی (یکشنبه 20 مرداد 92)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    و موفق شدم. همه ي نيازهامو كشتم. حالا عشق درونم مرده. ميلي هم به ازدواج ندارم . نه از كسي توقع دارم بهم عشق بورزه نه حوصله و توان عشق ورزيدن به كسي رو دارم.
    سلام خانم Pooh عزیز، من برعکس شما فکر میکنم که اینهایی که نوشتین اون چیزی نیست که براتون اتفاق افتاده. که البته باعث خوشحالیه.

    اینها چیزهایی است که دوست دارین اونطوری باشین. فقط شاید کمی امیدتون رو از دست دادین. مهرااد حرفای خوبی زده و امیدتون رو از دست ندین.

    این چیزهایی که شما اسم بردین به این راحتی از زندگی آدمها و نیازهاشون رفع نمیشن. چاره ای نیست متاسفانه و باید پذیرفت که ما آدمها این نیازها

    رو داریم تا برای بهتر محقق شدنش تلاش کنیم.

  11. 4 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (دوشنبه 21 مرداد 92), Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92), نگارگر 1986 (پنجشنبه 07 شهریور 92), نازنین آریایی (یکشنبه 20 مرداد 92)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    ببین پو خوشکلم ( من خانمما نگران نباش )

    داری با خودت چطوری حرف می زنی!!!! یه خورده مهربون باش با پوی من.. من دوسش دارم.

    ببین تلاشت برای وابسته نشدن خوب. ولی نباید منجر به کشتن نیازت بشه. خب یه مدت افسرده بوده حالا ممکنه شکست عشقی هم داشته بوده باشه و چند صدتا دیگه مشکل. اما هیچ کدوم دلیل نمی شه حق زندگی و عشق ورزیدن و چشیدن نداشته باهش. کی داره این حق رو ازش می گیره غیر از اون پوی بدجنسی که همش داره با تلقین های منفیش کارتو خراب می کنه.


    همه ممکنه دوره ای اززندگی دستخوش احساسات بد بشن اما دلیل نداره که نتونن ادامه بدن.
    پاشو پاشو کار داریم.



    اول اینکه یه خورده از طاهرت بگو از رفتارهات با بقیه بگو از تجربیات خوبت بگو . به نظر خودت چی ها داری که میشه بهش نازید چه بدیهای داری که امانت رو بریده. یه خورده از خودت بگو ببینیم راه حلی هس چی کا رکنیم کشته مرده ات رو بیشتر کنیم. مطمینم که داری اونم زیاد! خودت داری از عمد دورشون م یکنی



    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.

    نميدونم چي ميشه يهو همه ي انر‍يم تخليه ميشه و دوباره حالم ميريزه به هم.

    از اينكه بتونم دوباره كسي رو عاشقانه دوست داشته باشم مايوسم. نميدونم چطور بگم. يه زماني به اين نتيجه رسيدم كه خرم اگه باز كسي رو دوست داشته باشم و عاشق بشم.يا مثلا به خودم بارها گوشزد كردم نيازي نداشته باش كسي عاشقت بشه چون كسي تو رو دوست نداره.يا اگه از كسي خوشم مي اومد ولي نميدونستم اون از من خوشش مياد يا نه، احساسم رو سريع سركوب ميكردم چون نميخواستم الكي دلمو خوش كنم.يا مثلا ميخواستم بي احساس باشم و ديگه از اينكه كسي رهام كنه و در كنار كسي ديگه ببينمش رنج نكشم.ميخواستم ديگه احتياج به يه آغوش كه توش آروم بشم،يه نگاه كه توش عشق ببينم، يه صدا كه بگه دوستت دارم، نداشته باشم چون در آرزوش ميسوختم ولي كسي نبود اينا رو بهم بده.ميخواستم ديگه ميل جنسي هم نداشته باشم چون بهم فشار مي آورد ولي بازم كسي نبود برام رفعش كنه.

    و موفق شدم. همه ي نيازهامو كشتم. حالا عشق درونم مرده. خوبيها و حوصله و اهدافم مرده. حس ميكنم ديگه آدمي نيستم كه بتونم كسي رو خوشبخت كنم. ميلي هم به ازدواج ندارم بخاطر همين احساساتم. نه از كسي توقع دارم بهم عشق بورزه نه حوصله و توان عشق ورزيدن به كسي رو دارم. تنها چيزي كه باعث ميشه به ازدواج فكر كنم ترس از تنهاييه. ولي وقتي فكرشو ميكنم كه من يه آدم افسرده هستم كه هيچ نشاطي نداره،دلم براي كسي كه بخواد با من زندگي كنه و بچه اي كه من مادرش باشم ميسوزه. گاهي ميكم همين جوري تا آخر عمر مجرد بمونم خيلي بهتر از بدبخت كردن يه مرد و يكي دوتا بچه است.
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    سلام خانم Pooh عزیز، من برعکس شما فکر میکنم که اینهایی که نوشتین اون چیزی نیست که براتون اتفاق افتاده. که البته باعث خوشحالیه.

    اینها چیزهایی است که دوست دارین اونطوری باشین. فقط شاید کمی امیدتون رو از دست دادین. مهرااد حرفای خوبی زده و امیدتون رو از دست ندین.

    این چیزهایی که شما اسم بردین به این راحتی از زندگی آدمها و نیازهاشون رفع نمیشن. چاره ای نیست متاسفانه و باید پذیرفت که ما آدمها این نیازها

    رو داریم تا برای بهتر محقق شدنش تلاش کنیم.
    چرا متاسفانه توجیه جان!!!!! قرار بود خ صحبت نکنما ببین چی شد. پو جان این اقا توجیه خودش از یه طوفان سر بلند کرده ها ببین با این انگیزه ای که من میبینم احتمالا تا اخر تابستون می خان شیرینی بدن و مارو دعوت کنن!!

    یه چیزی تو گلوم موند پو جونم تنها کسی که باعث میشه خودت رو لایق خوبهای این دنیا ندونه خودتی.



    بهش اثبات اشتباه م یکنه


  13. 2 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (دوشنبه 21 مرداد 92), Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92)

  14. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    ممنون از همگی دوستان. بخصوص خانم مهرااد که خیلی با مهربونی و صمیمیت برام وقت گذاشته اند.

    امروز دلم گرفته و اگه بخوام حرف بزنم، درددلم باز میشه و زیادی پرت و پلا میگم.میخوام از بحث تاپیک منحرف نشم.

    مینوش جان درست میگید این حق هر کسیه. اما من یه سوال دارم. کسی حق داره به کسی که قبلا گفته دوستت دارم، یه روزی بگه دیگه نمیخوامت؟؟؟؟؟ آخه یه نفر که اول خواستگاری کرد و بعدش دو سال شبانه روز به من گفت دوستت دارم یه روزی گفت دیگه نمیخوامت. اغلب مواقع فکر میکنم نامردی کرد.

    خیلی از احساساتی که در پست اول گفتم ناشی از همین اتفاقه. زمان زیادی ازش گذشته. منم اونو کاملا فراموش کردم. ولی همیشه میترسم از اینکه کسی بهم بگه دوستت دارم ولی بعد پشیمون بشه!! میترسم از اینکه بگه دوستت دارم و فکر کنم کارام و اخلاقمو و رفتارامو دوست داره ولی بعد مثل اون بگه "هیچکدوم به درد نمیخوردن."


    مهرااد عزیز، همه ی حرفاتون درسته ولی من واقعا خواستم دیگه عاشق نشم. از عشق ورزیدن بدم اومده. میشه گفت یه چیزی درونم میگه برو بابا عشق کیلو چند؟؟ یه جورایی از اینکه میتونم دیگه نیاز عاطفی رو هم حس نکنم، یه حس رضایت و قدرت دارم. در مورد نیاز جنسی هم همینطور. حتی در مورد حس دوست داشته شدن از سمت خانواده ام هم همینطور. هرچی اونا رو از خودم دورتر میکنم و کمتر برام مهم میشن و براشون نفرت انگیزتر میشم احساس قدرت بیشتری میکنم.
    قبلا ها از اینکه مهربون و دلسوز و فداکار و با خدا و ... بودم به خودم میبالیدم. ولی الان به خودم میگم چقدر احمق بودم. نه برای اینکه به خودم تلقین کنم.واقعا فکر میکنم احمق بودم.

    حتی از تنهایی هم اونقدرا نمیترسم. همین الانم کاملا از خونوادم و حتی پدر و مادرم دل کنده ام. ولی خب زنده ام. اگه میمردم خوب بود. ولی زنده ام. گرچه از این اجبار به زنده بودن خشمگینم ولی چاره ای جز تحملش ندارم و باید این وقت و عمرو بالاخره یه جوری گذروند. (لحظه شماری میکنم تموم بشه)

    دارو هم مصرف کرده ام. فقط مشکل اضطرابم خوب شد ولی افسردگیم نه.

    من نمیخوام ازدواج کنم. یعنی هیچ علاقه ای به عشق ندارم. گرچه میدونم زندگی مشترک بدون عشق یعنی شکنجه. یعنی سوختن فرزندها. فقط نمیدونم با بقیه عمرم و وقتم چیکار کنم؟

    - - - Updated - - -

    ضمنا از مدیران تالار درخواست دارم عنوان تاپیک رو به نمیخوام ازدواج کنم ولی نمیدونم با بقیه عمرم چیکار کنم؟ تغییر بدن. پیشاپیش متشکرم.

  15. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 21 مرداد 92)

  16. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    عزیزم اول اینکه چه بهتر به ازدواج نرسید.
    دوم اینکه بعضی وقتا ادما میان توی یه مدت از زندگی ما و می رن. قرار نیست همش بمونن. قراره یه چیزایی رو به ما یاد بدن و ما زندگیمونو پیشرفت بدیم. افکارمونو بزرگتر کنیم و درکمونو بهتر. پس هر کسی و هر چیزی رو که ناراحتت کرده بعد از اینکه از موقعیتت درسی رو که باید می گرفتی گرفتی ببخش و رها کن و دیگه فکرشو نکن. الان داری فکر می کنی به اون ادم. ببین از اون شرایطی که سخت هم بوده چه درسایی گرفتی. درساتو یاد بگیر و ول کن اون قضایا رو برو دنبال مابقی زندگیت.
    از هیچی نترس. ترس باعث تزلزل میشه. تزلزل هم کم کم باعث ناکامی میشه و ناکامی های کوچیک هم باعث می شن اعتماد به نفس کم شه. تو خیلی خوبی. انقدر خوبی که اگه هم کسی بد باشه کنارت که بیاد قسمتای خوبش رو میشه :) نترس و درهارو به روی خودت نبند. اما خودتو تقویت کن. به قول یکی ما دخترها باید مثله هلو باشیم از بیرون شیرین و نرم اما از درون مثله هسته ی هلو باید سخت باشیم. نباید اسیب پذیر باشیم. خودمونو باید تقویت کنیم.
    نمی دونم چه مدته از قطع رابطه اتون گذشته. ممکنه حتی تا یه سال طول بکشه که بتونی اونو بفرستی توی خاطراتت البته اگه عاشقش باشی. اما همیشه سعی کن خودت بهتر و بهتر بشی.

    به نظر من زودتر خودتو جمع کن. اگه نمی تونی برو روانشناس یا مشاور کمک بگیر. این فکرای مخربو نکن. تهش می بینی اشتباه کردی و فقط عمرت رفته. منم این فکرا رو کردم. اما به دلیل دیگه ای. مامانمو نگاه کردم دیدم همه امونو بدبخت تر از بدبخت کرده. گفتم اگه یه درصدم احتمال داشته باشه من این بلاها رو سر همسرم و بچه ام بیارم ترجیح می دم بمیرم هزار بار اما ازدواج نکنم. درها رو به روی خودم بستم. همین الانم نمی تونم کاملا باز کنم می بینم اماده نیستم. بیشتر از ده سال اینکارو کردم. اشتباه کردم. واقعا اشتباه کردم. اره من تنهام. همیشه هم تنها بودم. حتی موقعی که کوچیک بودم هم تنها بودم با وجودی که کلی ادم پیشم بودن. اما این معنیش این نیست که من بدم. معنیش این نیست که من بی کفایتم. معنیش این نیست که نمی تونم کسی رو خوشبخت کنم. معنیش این نیست که بترسم. از ازار دادن کسایی که هنوز نیومدن نباید ترسید. هر کسی خودش می تونه تا حدی از خودش مراقبت کنه.
    از هیچی نترس. از خودت مراقبت کن. نه از تنهایی بترس نه از ازدواج. خودتو تقویت کن. سعی کن هر چی خوبه رو توی خودت تجلی بدی به جای اینکه دنبال اون خوبی ها توی بقیه ادما بگردی. ازاد باش. ازاد زندگی کن.

    اینجا توی پست 5 یلدا واسم اینو نوشته. خیلی دوست دارم این پستو http://www.hamdardi.net/thread-26457.html

    ... به خودت بگو زندگی عادلانه است
    هر اتفاقی برات قراره تو بهترین موقعیتش بیفته
    هر شرایطی رو یه فرصت بدون تو قراره تو این فرصت رشد کنی
    حتی اگه به نظر ساکن بیای
    سلولات داره انرژی میگیره ریشه ات داره تغذیه میشه
    اونوقت دیگران برمیگردن یه دفعه میبینن چقدر رشد کردی
    yaaldaa

    موفق باشی.
    ویرایش توسط meinoush : دوشنبه 21 مرداد 92 در ساعت 10:29

  17. 4 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (دوشنبه 21 مرداد 92), Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92), نگارگر 1986 (پنجشنبه 07 شهریور 92), مهرااد (دوشنبه 21 مرداد 92)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام پو جان. من نمی خام امید بدم. نمی خام از زبان کسی که درک نکرده صحبت کنم. تمام چیزایی که دارم میگم رو تجربه کردم

    اولا گلم یه خصوصیت ویژه ای که از خ از جملات تاپیکت خ مشهود " احساس محور بودنت" اگه قرار که من از گرفتن تصمیمی
    پشیمون نشم تنها راه منطقی و به اصطلاح " عقل محور بودن" تصمیم هستش.
    ازدواج با سختیهایی که همراه خودش می اره مزایایی هم میاره. و منی که مثلا 32 سالمه و قبلا اصلا اعتقادی به ازدواج نداشتم الان
    می فههم واقعا چه سختیهایی رو دارم که دوستام ندارن( البته خب مزایا هم هس . ) چند تاش رو می گم

    1. خ ساده من دوست دارم کارایی رو انجام بدم که مثلا هنوز باید رضایت خانواده توش دخیل باشه. مسلما تو این سن این کارا خ سخت.
    2. شرایط زندگی. من الان خ تنها سفر می رم. خطرات رو که می دونی متصور بشی برای یه خانم. شاید دیگه نیازی به اینکارا نبود( به خاطر شغلم)
    3. به هر حال نمیشه منکر یه همراه خوب بود( هر چند می دونم شاید با ازدواج اینها مرتفع نشه ولی خب..)
    4. تقریبا یه دهه درگیر خابگاه و یکی دوسال خونه تک دارم! خب این خ سخت. احساساتت رو نثار دوستانی کردن که امسال هستن سال دیگه نه...خ حس خوبی نیس



    1. با ازدواج زندگیم نظم بیشتری می گرفت. تنوع تو زندگی بیشتر بود. به هر حال خ هیجان الان کم
    2. اینم بگم من می دونم هیچ کدوم از این عوامل به تنهایی با ازدواج برطرف نمیشه و شاید احتمالش ممکنه کمتر از 50 درصد باشه حتی. اما بالاخره یه احتمال.

    ( البته به خاطر شرایط زندگی تو ایران برا خانمها خ توقع خانمها از ازدواج بالا می ره. که معمولا خیلیهاش اصلا مرتفع نمیشه. مثلا احساس می کنم یه دختر بعد ازدواجش دنبال استقلال بیشتر، تفریح بیشتر و...در حالیکه مثلا اگه من به عنوان یه خانم اگه حتی ازدواج نمی کردم و مجرد بودم می تونستم مستقل زندگی کنم، تفریح برم، مسافرت برم, انقدر منتظر ازدواج نبودم( مثال زدم از زبان زن ایرانی. من هنوطم تو این سن خ منتظر ازدواج نیستم . J) به قول ا ون حرف زیبا: زنها از خدای به اون بزرگی یه شوهر می خان و ازشوهر به این کوچکی همه دنیارو!
    در کل منظورم این بود که این زندگی خودته می تونی ازدواج کنی می تونی نکنی. نه صرفا با هیچ کدوم خوشبخت میشی نه با هیچ کدوم بدبخت. می گن ادمایی که در زمان تجرد خوشبخت نیستن در زمان تاهلم نیستن. چون خودت می دونی که خوشبختی یه عامل درونی و نباید اون رو وصل به یه اتفاق بیرونی کرد. هر اتفاق بیرونی روزی تکراری میشه و ادم رو سیر می کنه.
    ببین نازنین "شکست عشقی " چیزی نیس که فقط شما و من تحمل کرده باشیم الان خ ها درگیرشن. من کاملا ناراحتی و حال الانتون رو درکمی کنم. می دونم زمان تو این مسیر خ می تونه کمک کنه و البته خودت به خودت. اما این پدیده علی رغم همه بدیهاش متاسفانه خوبیایی هم داره که هرچقدر هم بخای مبارزه کنی که اونا رو نپذیری نمیشه.( گفته میشه درد شکست عشقی معادل درد فوت یکی از عزیزان هستش!!!)
    من به چندتاش رسیدم. زمانی رسیدم که تمام اون طوفانها تمام شدن و تونستم فکر کنم.

    1. اولا این روابط به قول یکی از دوستان یه شمشیر دوطرفه است از یه طرف وصال از طرفه دیگه شکست و جدایی. پس چی میشه که خودمون رو غرق عشق می کنیم و شب و روزمون میشه این اما چشممون روی اون طرف سکه بستیم. این یعنی بار بعد شما باید تعادل داشته باشی. با شنیدن چند حرف زیبا و دریافت کادوهای زیباو.... همیشه یه نیم نگاهی هم به اون سمت شمشیر داشته باشی.
    2. در این گونه روابط علی رغم شیرینی هاش سر وکله یه موجود عجیب غریب پیدا میشه به نام " وابستگی" البته همینجوری هم نمی اد ما خودمون خلقش می کنیم چه جوری:


    • با شبانه روز فکر کردن به شخص و ساختن موجودی خیالی که ممکنه با وجودواقعی فرد خ متفاوت باشه
    • با گذشت بیش از حد نسبت به عشق: با گذاشتن زمان زیاد، احساس زیاد؛ تعطیل کردن سایر امورات. حتی اگه تاپیکهای خیلی از دوستان رو بخونی متوجه می شی خ از خانمهای این تالار حتی بعد از ازدواج با مشکل وابستگی روبرو هستن. طوریکه هنوز دارن عداب میکشن حتی با وجود و حضور شوهراشون. چه بسا خیلیهاشون علی رغم اینکه اگه 10 ساله بودن و کس دیگه ای رو تو این شرایط می دیدن می فهمیدن که این زندگی زندگی خوبی نخاهد شد اما این خانمها تو این سنشون هنوز نمیخان باور کنن. یعنی یه نگاه کوتاه نشون می ده اینا تو 10 سالگیشون بهتر عمل می کردن تا تو 30 سالگیشون!!!! خب این خانمها با یه ازدواج شکست خورده متوجه میشن که وابستگی بد است من و شما با یه رابطه دوساله بدون عواقبی مثل بچه و طلاق و..


    این تلخیها لطف خداس که به من و شما میگه عشق و دلبستگی با وابستگی فرق داره. خودت رو کنترل کن. اول خودتو دوس داشته باش تا بتونی یه عاشق خوب باشی. نشو همش اون. زندگیت رو تعطیل نکن. به سرمایه زندگیت چوب حراج نزن. کسی نمی تونه تو رو از خودت بیشتر دوست داشته باشه. می ای خ محبت می کنی از همه چیزت می گذری در عوض چی گیرت می اد یه " شکست عشقی" یه اعتماد بنفس خراب شده. یه قلب شکسته شده( برخی از جملات تو این پاراگراف نقل قول از مدیر همدردی هست به کاربری به نام heaven یا violet یا نازنین اریایی. معذرت می خام خاطرم نیس)

    ایا مادر خودت هر چی رو که خاهر برادر کوچولوت می خان بهشون می ده. مثلا چاقو ...خیلی چیزها نداشتنش بهتر از داشتنشه!


    1. عشق همه چیز نیست. شما علاوه بر اینکه نیاز داری دوست بداری و دوست داشته بشی نیاز داری:


    • خودشکوفا کردنت. نیاز داری پیشرفت کنی
    • دوستان خوب و فامیل خوب هم داری
    • کار خوب . منبع درامد مناسب. که بتونی زندگی خوبی داشته باشی

    منظورم اینکه اینا چیزایین که چه با داشتن عشق چه با نداشتنش شما نیاز داری. که اگه برطرف نشه از تعادل خارج میشی و افسردگی می گیری. پس لزوما به عشق رسیدن به تنهایی ضامن خوشبختی نیست. می دونم اینارو می دونی ولی گاهی فشار اون افکار تنهایی و.. باعث بشه به این چیزا توجه نشه.
    پو جان من خانمی رو می شناختم که عاشق شوهرش بود و شوهرش هم عاشقش. علاوه بر عشق این اقا شرایط خ خوبی هم داشتن. ثروت و تحصیلات بالا ( پزشک و متخصص بودن) اما ایشون درخاست طلاق دادن چون دیدن با این اقا به جایی نمی رسن. خ سخت علی رغم این همه احساس عاقلانه بیندیشی! اونم کسی که رسما همسر ادم. واقعا چند درصد ادمها این جسارت رو دارن. الانم این خانم خ خوشبختن. هر چن به من گفتن مورد قبلی رو هنوز دوس دارن اما هیچ گاه حاضر به ادامه زندگی با اون نیستن

    تو حرفات گفتی کسی که ازت خاستگاری کرده دوسال بهت عشق ورزیده حالا این حق رو داره که بزنه زیرش؟ اگه من و شما اعتقاد به آزادی انسانها داریم باید بگم بله جوابش مثبت.
    می خام از دوجنبه بررسیش کنم:

    1. یک وجه این رابطه شما بودی. ایا بیش از حد محبت نکردی ؟ ایا بیش از حد از خودت نگذشتی؟ ایا بیش از حد از رازهات براش نگفتی؟ ایا اونو با تمام خانوادت و همه هستیت مبادله نمی کردی؟ ببین جنس ادمها یه خصوصیت یا یه عیب عجیب غریب دارن. بیش از حد بهشون توجه نشون بدی پس می کشن. خ خ ساده. باید تو این قضیه تعادل باشه. جالبه که الان داری از اون طرف بام می افتی. با خشونتت ادما رو از خودت دور می کنی. پس همون اندازه که کار قبلیت بد بوده اینم بد. نمی تونی تو یه چاه بیفتی شبانه روز حفر کنی و امید داشته باشی که از چاه نجات پیدا کنی!!!
    2. نه فرض می کنیم شما کامل و عالی بودی. اون اقا یه زمانی خ عجله کرده درگیرعشق شده و امده سراغ شما. حالا اون هیجان عشق خابیده : خودش هست و شمایی که گرفتار شدی و ارزوهایی و معیارهایی که خودش داشته. من نمی گم شما بد بودی می گم که هر دوتاتون خوب بودین اما به درد هم نمی خوردین. خب این اقا چی کار کنه بهت دروغ بگه و یه عمر باهات زندگی کنه اونم با یه عشق دروغی. خودت دوست داشتی؟ یا اینکه حقیقت رو بگه علی رغم دل شما رو شکستن یه فرصت دیگه به شما و خودش بده. خب از این جنبه کار این اقا بد نبوده! این اتفاق می تونسته زمانی بیفته که بچه دار شده باشین!! حتی به نظر من این اقا با شما صداقت داشته. به جان خودم که ارزش صداقتی که ادم رو له کنه از سالها دروغ شیرین بیشتر. من جای شما بودم سپاسگزارهم بودم .

    خیلی برات صحبتیدم. لپ کلامم:


    1. می تونیم سالها زانوی غم بغل بگیریم. می تونیم خودمون رو از همه چی محروم کنیم. تا الانش همه چی خوبه بهخودمون حق می دیم چون خ ناراحتیم. اما می دونی چی میشه: تو خیابون سر کار تو تالار همدردی برمی خوریم به ادمایی که با شرایط بدتر از من شما دارن خوب زندگی میکنن. اونوقت پیش خودمون و خدای خودمون شرمنده می شیم.

    و می رسیم به حرف نویسنده بزرگ:
    در 65 سالگی فهمیدم زندگی در دست داشتن کارتهای خوب نیست بلکه خوب بازی کردن با کارت های بد.

    تاپیک خانم بالهای صداقت به نام" هویج.....تخم مرغ..... قهوه" رو بخون و همین طور" شما نجار زندگی خودتون هستین"


    1. می تونیم به شکستهای زندگیمون به دیده شکست ننگریم. بلکه به دیده داروهای تلخی که برای سلامتی روانی زندگی من لازمن. لازمه که من یادبگیرم:


    • عشق بورزم بدون اینکه وابسته شم و توقع داشته باشم
    • عشق بورزم اما مد نظر داشته باشم که تنها زندگی کنم. چون ممکنه روزی یارم رو از دست بدم ( مرگ یا طلاق...
    • نحوه عشق ورزیدن و محبت کردن رو یاد بگیرم. با اقایون بیشتر اشنا بشم. به قول کاربر محترم omid65با نقل قول از جایی " اگه می خاین یه خانم رو عاشق خودتون کنین براش اشپزی کنین باهاش خرید برینو.. ولی اگه بخاین اقایی رو عاشق خودتون کنین تنهاش بزارین

    بادیدن پستهای قشنگی که برای اقای نگارگر عزیز گذاشتی من رو یاد این جملات زیبای اسکار وایلد انداختی:
    ایشون خطاب به دوستش که راهی زندان شدن گفتن:

    متاسفم خیلی گشتم پیدا نکردم. ایشون گفتن که گذشته ات رو بپذیر شاید تو افریده شدی که حرفهای زیبایی برای گفتن داشته باشی..( البته قسمتی از حرفاش بود. ببین شما مشکل داشتی اما چقدر زیبا از تجربیاتت به دوستون گفتی. به قول معروف هیچ هوشیاری بدون درد نیست. نمی خام بگم افریده شدی برای دیگران نه ولی ببین این مشکل شما چطوری می تونه به کمک یکی دیگه بیاد... وچی زیباتر از این.
    لطفا مطالب زیر رو بخون

    1. جناب مدیر همدردی یه مقاله ای گذاشتن راجع به " استناد سازی" حتما بخونش حتما.
    2. سطوح روابط دختر و پسر

  19. 6 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (دوشنبه 21 مرداد 92), meinoush (دوشنبه 21 مرداد 92), Pooh (دوشنبه 21 مرداد 92), toojih (دوشنبه 21 مرداد 92), نگارگر 1986 (چهارشنبه 23 مرداد 92), مارتا63 (سه شنبه 22 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.