سلام مریم جان . چون گفتی همسرت شبیه همسره منه یک نگاهی به تایپیکت انداختم . راستش اینروزهامن اینقدر مستاصل و تنهام که به هر چیزی چنگ می زنم و هر مطلبی رو که گیرم بیاد می خونم .تمام این خصوصیات که گفتی در همسر من هم هست .راجع به قرص باید بگم ایشون هم قبل از ازدواج با من حدود چهار پنج سالی همین قرص رو می خورد اون می گفت به خاطر اینکه شبها خوابش نمی بره این قرص را می خورد اما دو سالی هست که خوابش خوب شده و دیگه مصرف نمی کنه یعنی یه هو گذاشت کنار .نمی دونم شاید این رفتارهاش نتیجه مصرف او ن قرص ها یا ترک یک دفعه فرص باشه .نمی گم برات متاسفم که تقاضای طلاق دادی . راستش به نظر من جلوی اشتباه رو هر چه زودتر بگیری سود کردی . در دوره ای که با هم تازه آشنا شدیم دومین بار که با هم بیرون رفتیم سر یه مسائلی با هم خیلی جروبحث کردیم و به طوریکه همانجا از هم خداحافظی کردیم و برای من همه چی تمام شده بود تا اینکه چن روز بعد خودش دوباره بم زنگ زد و دوباره شروع شد . همین اتفاق بعد از نامزدی افتاد و گفتم تمومش کنم اما نکردم . دوباره چن بار در دوره عقد افتاد کاری نکردم . و الان بعد از ازدواج .می بینی چه ساده رفتم تو چاه و هی برام عمیق تر شد .می دونم اگه الانم این کار رو نکنم فردا با یه بچه همین تصمیم رو میگیرم .الان یک قدم جلوترم اما اون موقع دیگه ....... اما نمی دونم این چه حسیه لعنتی که به دلم چنگ می زنه نمی دونم دلم برای خودم می سوزه یا اون .تو این دوسال هیچ وقت دلم برای خودم نسوخت فقط به فکر اون لعنتی بودم و الان هم همینطور .دست و پام بسته است مستاصلم مستاصل
علاقه مندی ها (Bookmarks)