به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 64
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام مریم جان . چون گفتی همسرت شبیه همسره منه یک نگاهی به تایپیکت انداختم . راستش اینروزهامن اینقدر مستاصل و تنهام که به هر چیزی چنگ می زنم و هر مطلبی رو که گیرم بیاد می خونم .تمام این خصوصیات که گفتی در همسر من هم هست .راجع به قرص باید بگم ایشون هم قبل از ازدواج با من حدود چهار پنج سالی همین قرص رو می خورد اون می گفت به خاطر اینکه شبها خوابش نمی بره این قرص را می خورد اما دو سالی هست که خوابش خوب شده و دیگه مصرف نمی کنه یعنی یه هو گذاشت کنار .نمی دونم شاید این رفتارهاش نتیجه مصرف او ن قرص ها یا ترک یک دفعه فرص باشه .نمی گم برات متاسفم که تقاضای طلاق دادی . راستش به نظر من جلوی اشتباه رو هر چه زودتر بگیری سود کردی . در دوره ای که با هم تازه آشنا شدیم دومین بار که با هم بیرون رفتیم سر یه مسائلی با هم خیلی جروبحث کردیم و به طوریکه همانجا از هم خداحافظی کردیم و برای من همه چی تمام شده بود تا اینکه چن روز بعد خودش دوباره بم زنگ زد و دوباره شروع شد . همین اتفاق بعد از نامزدی افتاد و گفتم تمومش کنم اما نکردم . دوباره چن بار در دوره عقد افتاد کاری نکردم . و الان بعد از ازدواج .می بینی چه ساده رفتم تو چاه و هی برام عمیق تر شد .می دونم اگه الانم این کار رو نکنم فردا با یه بچه همین تصمیم رو میگیرم .الان یک قدم جلوترم اما اون موقع دیگه ....... اما نمی دونم این چه حسیه لعنتی که به دلم چنگ می زنه نمی دونم دلم برای خودم می سوزه یا اون .تو این دوسال هیچ وقت دلم برای خودم نسوخت فقط به فکر اون لعنتی بودم و الان هم همینطور .دست و پام بسته است مستاصلم مستاصل

  2. کاربر روبرو از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده است .

    **سهیل ** (جمعه 18 مرداد 92)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    دلم نمی خواد این تایپیکم بسته بشه هنوز به نتیجه ای نرسیدم . امروز وقتی عمیقا با موضوع طلاق فکر می کردم ناخوداگاه اشک می ریختم .باباش بعد از چن روز بهم زنگ زد پیرمرده ساده و دل پاکیه ازم خواست که برم خونشون .اما من قبول نکردم . همه کاره زندگیشون مامانشه اما هیچ تماسی باهم نگرفته منتظره خودم بهش زنگ بزنم . از اونجایی که همسر من بسیار پر ادعاست فقط کافیه که من پا پیش بزارم تا آخر این نکته رو می زنه تو سرم و فکر می کنه تمام کارهاش منطقی بوده و این من بودم که مقصرم .دارم از تنهایی خسته می شم

  4. کاربر روبرو از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده است .

    سپيده سادات (شنبه 19 مرداد 92)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1392-5-18
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,388
    سطح
    20
    Points: 1,388, Level: 20
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 91 در 49 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    باسلام به رها جان...
    عزیزم شرایط زندگیت خیلی شبیه منه و فکرکنم بتونم کمکت بکنم
    چندتاسوال دارم؟
    1-آیا با خواهر وبرادرش رابطش خوبه ؟
    2-آیا تو خانواده ی شوهرت فرزندسالاری هست یا والدین سالاری؟
    3- آیا مشکل روحی روانی داره تعادل روانی داره یا نه؟؟
    4-شغلش دقیقا چیه؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید fatima86 تشکرکرده است .

    سپيده سادات (شنبه 19 مرداد 92)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام فاطیمای عزیز
    برادر که نداره دو تا خواهر داره رابطه اش بیشتر با خواهر کوچک ترش خوبه در کل اونا خیلی هواش رو دارن و اگر هم همسرم باشون دعوا کنه اونا همیشه کوتاه می آن و بهش احترام میزارن
    - در خانوادشون بیشتر حرف اصلی رو مادرش می زنه اما چون تنها پسر بوده مامانش خیلی لوسش کرده و کلا خیلی هواش رو داشته
    - مشکل روحی روانی رو نمی ددونم چطور باید بفهمم که داره یا نداره ؟ اما همین که موقع دعوا بدون هیچ توجهی فحش های بد به پدر مادرم می ده طوریکه براش مهم نیست اونا بشنون در صورتی که در حالت عادی خیلی بهشون احترام می زاده
    شغلش رانندگیه و خیلی هم سخته

    - - - Updated - - -

    اینم بگم تقریبا 4 سال پیش از یک بلندی سقوط می کنه و تا حد مرگ می ره خیلی از استخوان های بدنش می شکنه اما خوب می شه باباش می گه از وقتی که سقوط کرده انگار مغزش هم تکون خورده و عصبی می شه

  8. کاربر روبرو از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده است .

    سپيده سادات (شنبه 19 مرداد 92)

  9. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام رها این تایپیک را کامل خوندم رها نمیدونم چی بگم خیلی سخته که تنهایی! خیلی سخته که همسرت برات پیغام هم نفرستادن سخته که گرچه که تو دوست نداری کسی به طور واضح مشکلت بدونه ولی شوهرت داد زد و پدر و مادر. و همسایه‌ها شنیدن خیلی خوب بودی که نداشتی شوهرت زیاد زجر نداری را وارد رابطتتون کنه و همیشه سعی کردی کنارش باشی. رها؟....دعوا شدید خیلی هم بد کرد کاری کرد همه مخصوصا خانوادت فهمیدن ولی رها تو اونو از خونه بابات بیرون کردی آدمی بود که زنش در حقش فرشته. هم بود براش سخت بود که زنگ بزنه یا برگرده اون بابت فهش به پدرت... ناراحته اما احساس پوچی میکنه چرا نتونسته تو رو داخل خونه خودش ببره چرا نتونستهقرزش بده. چرا اونطور که میخواسته نتونسته مردی باشه که تو بهش تکیه کنی رها به خاطر مهریه فک میکنی کم فشاربه؟من درکت میکنم ولی اینا هم گفتم که بفهمی این دعوا شاید در حال عادی نبوده

    - - - Updated - - -

    رها تو نوشته هات خیلی نگران حرمت های ریخته سرده بودی البته که خیلی بده حرمت ها بکنه بده همسآیه هام و... فهمیدن ولی رها اگه تو خونه بودی که صداتو بیرون نبرفت همه اون حرفا بزدید حتی عصبانی شد به پدر و مادرت بگفت اما بعدش میومد ازت عذر بخواست و میگفت اون روز تو فک بوده و ناراحت بوده و بگفت دیدی که بدرقه بابام هم نکردم میخواستم بخوابم تا ارامش بگیرم و یاد آوری بکرد که دیدی چقدر به خانوادت ترام میذارم درحالت عادی. پس فراموش کن حرفام باز هم همه چیز را تمام میدی؟؟! رها ناراحتیت درک میکنم حق داری حداقل نیازهاتو پاسخ بداد تا توان رویا رویی با دادگاه مهریه همسر سابقش یا زندان رفتن احتمالی ش دیر شدن بدیهه بابات و مامانت خانه مستقل نداشتن و.. داشته باشی ولی رها کمک تو کار خونه.. نیاز به گفتگو حوصله تداوم داشته با فاصله گرفتن یا. و جدا ماندن یا تهدید به طلاق حل نمیشه چون فاصله که بگیری مخصوصا به این شکل بیشتر به بدی های هم فکر میکنی تا به شناخت مشکل و آرایه راه حل و باعث باز شدن موضوعاتی میشه که ساید از نظر مقابل بی ربط باشه نمیدونم شایدروز دو تاتون نیاز به گفتگو و تایید شدن یادردانی شدن یا همدردی داشتید که ریشه ازچندین روز پیش داشته حالا اون روز عصر اگه دعوانمیشدین شایدروز بعد

    - - - Updated - - -

    رها تو نوشته هات خیلی نگران حرمت های ریخته سرده بودی البته که خیلی بده حرمت ها بکنه بده همسآیه هام و... فهمیدن ولی رها اگه تو خونه بودی که صداتو بیرون نبرفت همه اون حرفا بزدید حتی عصبانی شد به پدر و مادرت بگفت اما بعدش میومد ازت عذر بخواست و میگفت اون روز تو فک بوده و ناراحت بوده و بگفت دیدی که بدرقه بابام هم نکردم میخواستم بخوابم تا ارامش بگیرم و یاد آوری بکرد که دیدی چقدر به خانوادت ترام میذارم درحالت عادی. پس فراموش کن حرفام باز هم همه چیز را تمام میدی؟؟! رها ناراحتیت درک میکنم حق داری حداقل نیازهاتو پاسخ بداد تا توان رویا رویی با دادگاه مهریه همسر سابقش یا زندان رفتن احتمالی ش دیر شدن بدیهه بابات و مامانت خانه مستقل نداشتن و.. داشته باشی ولی رها کمک تو کار خونه.. نیاز به گفتگو حوصله تداوم داشته با فاصله گرفتن یا. و جدا ماندن یا تهدید به طلاق حل نمیشه چون فاصله که بگیری مخصوصا به این شکل بیشتر به بدی های هم فکر میکنی تا به شناخت مشکل و آرایه راه حل و باعث باز شدن موضوعاتی میشه که ساید از نظر مقابل بی ربط باشه نمیدونم شایدروز دو تاتون نیاز به گفتگو و تایید شدن یادردانی شدن یا همدردی داشتید که ریشه ازچندین روز پیش داشته حالا اون روز عصر اگه دعوانمیشدین شایدروز بعد

    - - - Updated - - -

    رها تو نوشته هات خیلی نگران حرمت های ریخته سرده بودی البته که خیلی بده حرمت ها بکنه بده همسآیه هام و... فهمیدن ولی رها اگه تو خونه بودی که صداتو بیرون نبرفت همه اون حرفا بزدید حتی عصبانی شد به پدر و مادرت بگفت اما بعدش میومد ازت عذر بخواست و میگفت اون روز تو فک بوده و ناراحت بوده و بگفت دیدی که بدرقه بابام هم نکردم میخواستم بخوابم تا ارامش بگیرم و یاد آوری بکرد که دیدی چقدر به خانوادت ترام میذارم درحالت عادی. پس فراموش کن حرفام باز هم همه چیز را تمام میدی؟؟! رها ناراحتیت درک میکنم حق داری حداقل نیازهاتو پاسخ بداد تا توان رویا رویی با دادگاه مهریه همسر سابقش یا زندان رفتن احتمالی ش دیر شدن بدیهه بابات و مامانت خانه مستقل نداشتن و.. داشته باشی ولی رها کمک تو کار خونه.. نیاز به گفتگو حوصله تداوم داشته با فاصله گرفتن یا. و جدا ماندن یا تهدید به طلاق حل نمیشه چون فاصله که بگیری مخصوصا به این شکل بیشتر به بدی های هم فکر میکنی تا به شناخت مشکل و آرایه راه حل و باعث باز شدن موضوعاتی میشه که ساید از نظر مقابل بی ربط باشه نمیدونم شایدروز دو تاتون نیاز به گفتگو و تایید شدن یادردانی شدن یا همدردی داشتید که ریشه ازچندین روز پیش داشته حالا اون روز عصر اگه دعوانمیشدین شایدروز بعد

    - - - Updated - - -

    رها باور کن وقت برا طلاق زیاده آروم باش. همه داشته هاش مثلا آدم دنبال کار روی است که اگه نبود راننده که گفتی سخته نمیکرد و.. ردیف کن ببین باید خوب فک کنی نمیشه که مشکل را حل نکرده فرار کنی و طلاق... زن هرکی باشی مشکل وجود داره به شکل دیگه گفتی مهریه خوب قبل از ازدواج هم میتونستی پیش بینی کنی پس شوهرت تو این موضوع بی تخسیره. فهش دادنش هم خدای اکثر مردا تا ببینن کم میارن حمله میکنن بعضی با تعنه بعضی کنایه بعضی وقتا هم شاید فهش بدن. و و..

  10. #26
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,004 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    عده ای از دوستان لطف کردند چه با پیام خصوصی و چه از طریق تاپیک تاپیکهای نیازمند کمک کارشناسان تقاضا کردند که سراغ تاپیک شما بیایم .

    در میان مشغله ها فرصتی را امروز باز کردم که تاپیکهای شما را نظری بیاندازم


    رها .....

    می دانم چقدر در فشاری

    می دانم چقدر بیقراری

    می دانم چقدر خودت را در بن بست می بینی

    می دانم چقدر آزرده ای

    می دانم چه چقدر مشکلات زندگیت را جدی می دانی

    و .......

    اینها همه احساسهای تو هست که من درک می کنم .


    اگر می خواهی بهت کمک کنیم نیاز هست عملگرایی و پذیرش داشته باشی . اولین پست من و پاسخ شما به آن روشن

    خواهد کرد که می توانیم با هم پیش برویم و ادامه دهیم یا خیر .


    گام اول >>> از فکر طلاق در این شرایط بیرون بیا و فعلاً تاخیر را در پیش بگیر و استپ بده به این فکر

    گام دوم ( مهم ) >>> هیجاناتت را کنترل کن و زود واکنش نشون نده و زود تصمیم نگیر و تا می توانی در جهت

    تأمین و حفظ آرامشت تلاش کن


    گام سوم >>> وضعیت و رفتارهایت را با هم آنالیز می کنیم و سهم شما را مشخص می کنیم

    گام چهارم >>> با کمک خود شما صورت مسئله اصلی زندگیت را مشخص می کنیم

    گام پنجم >>> تصمیم گیری اینکه می خواهی فرصت دیگری به زندگیت بدهی یا خیر تا بدانیم آیا راهکار دادن به شما نیاز هست یا خیر

    گام ششم >>> اگر تصمیم شما فرصتی دوباره به خودت و همسرت برای تداوم زندگی بود . راه کارها را خواهید گرفت

    نکته مهم :

    زندگی شما بغرنج نیست ، وضعیت شما فاجعه نیست ، شرایط شما حاد نیست .

    راه حل مسائل زندگی شما خیلی ساده است . اما پذیرش می خواهد ، امید می خواهد ، صبر و حوصله می خواهد ، زمان

    می خواهد ،
    همت می خواهد و مهمتر از همه عملگرایی شما را می خواهد


    حال این شمایی و این سیری که ما برای کمک به شما ترسیم کردیم . اگر حاضر به همکاری هستی بسم الله . نیاز هست

    تعهد نامه امضا کنی و همینجا متعهد بشی که گامها را یکی یکی در پیش بگیری و تکالیفی که در این رابطه داده می شود

    را انجام دهی و گزارش آن را هروقت می خواهیم بدهی .


    منتظر پاسخت هستم .









  11. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 24 مرداد 92), PAPA1 (یکشنبه 20 مرداد 92), میس تی (سه شنبه 22 مرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 20 مرداد 92), سپيده سادات (شنبه 19 مرداد 92), صاعد (شنبه 19 مرداد 92)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام فرشته مهربون ممنون .باورم نمی شد به تایپیک من سر بزنی خیلی از این بابت خوشحالم .
    می خواستم بگم توی این چن روز تنهایی هر چه که بیشتر می گذره فکرم در مورد طلاق کم رنگ تر می شه و همش دارم به اشتباهاتمون فکر می کنم . راستش از دروغ چرا دلم هم براش تنگ شده و از صمیم قلب دنبال راهکارم .(مخصوصا که امروز بهم خبردادن تصادف سختی کرده که ماشینش داغون شده اما خدارو شکر خودش آسیب ندیده )
    الان به من بگو چه کار کنم قسم می خورم با تمام وجود راهکارهای شما مشاور فرهیخته رو انجام بدم و کوتاهی نکنم

    - - - Updated - - -

    فرشته مهربان من ازصبح که بیدار شدم از پای کامپیوترم تکان هم خوردم و منتظر راهکارهای شما هستم تصمیم دارم بهش زنگ بزنم آخه به خاطر خبری که شنیدم خیلی نگرانم . اما کاری نکردم و منتظرم کارهایی که شما می گین رو انجام بدم . با توجه به اینکه می دونم اگر هم زنگ بزنم ممکنه با برخورد خوبی روبه رو نشم . چون از اینکه قفل در را عوض کردیم و بهش گفتیم دیگه حق نداری پاتو بزاری اینجا خیلی ناراحته یه جورایی حس می کنم چلوی خانواده اش هم تحقیر شد .آخه من هم شرایط بدی داشتم دو هفته پشت سر هم با قهر بودیم اگر هم حرف می زدیم فقط زخم زبون بود و دعوا حتی جای خوابمون هم جدا از هم بود تمام این ها برای جفتمون تلمبار شد و تا به اون دعوا رسید

  13. کاربر روبرو از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده است .

    سپيده سادات (شنبه 19 مرداد 92)

  14. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    رها از اینکه ت حس میکنم تقریبا تونسته بودم شرایطشو حدس بزنم خوشحالم رها اگه راه یا تصمیم جدیدی گرفتی حتی تونستی قبلش خبر بده تا اگه تونستیم کمک کنیم

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    چشمم به کامپیوتر خشک شد تروخدا پس کجایی فرشته مهربان من که همه چیز رو قبول کردم

  16. کاربر روبرو از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده است .

    سپيده سادات (شنبه 19 مرداد 92)

  17. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1392-5-18
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,388
    سطح
    20
    Points: 1,388, Level: 20
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 91 در 49 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array




    باسلام
    1-رهاجان وقتی همسرت بددهنی میکنه توهم جوابش میدی؟؟؟
    2-وقتی کارها و وظایفش رو انجام نمیده تو اون کاره رو انجام میدی؟
    3-تاحالا شده بخاطراستقلال مالی که داری مستبدانه و بااستقلال درمقابل همسرت ظاهر بشی؟؟
    4-تو دوران مجردیش اهل دوست یابی بوده؟
    5-میتونم دقیقا بپرسم شغلت چیه وچه همخوانی با راننده داره؟؟؟
    6-ازاول میدونستی سیگارمیکشه؟؟یامشروب میخوره؟واین تاچه حدواست مهمه...انقدرهست که روی عقایدتو هم تاثیر بزاره؟؟؟
    7- اصلا آشنایی شماباهم واسه ازدواج چطور بوده؟؟
    8- تومیدونستی قبلا ازدواج کرده ومهریه بدهکاره یا نه بعدازدواج فهمیدی؟؟؟آیاتحقیق کردی واسه دلیل طلاقش؟؟
    9- چرا با همه شرایط مالیش کنار اومدی؟؟؟به نظر من به جای اینکه ازهمون اول زندگی تو راه حلی واسه مسائل مالیتون پیدا میکردی یا از طریق خانوادت هزینه ی اشتباهات شوهرت رو پرداخت کنی بهترنبود اولا بهترمیشناختیش وثانیا قناعت میکردی اما اونو بدعادت نمیکردی؟

    تو خواسته یاناخواسته این روبه شوهرت قبولوندی که حامیش هستی درهرشرایط وباهرکاری که انجام داد...پس انتظار داری طلبکار نباشه؟؟؟تو الان درواقع جای مادرش رو واسش گرفتی؟کارهای خونه باتو...کمک هزینه زندگی باتو...خونه هم که حتماپدرت بهتون داده.....هرمردی تواین شرایط فکرمیکنه من دیگه چیم که اینا واسم خودشونو دارن میکشن...حس نمیکنی حمایت مالیت بیش ازحده


    - - - Updated - - -

    درضمن واسه مشکل روحی روانی...
    بیماری های روانی هستن که حتی مشاورهای خانواده هم با دیدن یکباره فرد تشخیص نمیدن..کار روانشناس یاروانپزشک ماهر است...اماسعی کن نه با دیده ی خصمانه نه بادیده ی عاشقانه به رفتارهاش دقت کنی...خیلی از افراد دچار اختلال شخصیت هستن...اما خیلی ها علائمی شبیه اونها دارن....سعی کن بررسی کنی ببینی واقعا چه علائمی توش میبینی...که با رفتارهای آدم های دیگه ومعیارهای تومتفاوته...


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28
  2. پاسخ ها: 83
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 مهر 93, 15:13
  3. پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
    توسط etemade shekaste در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 45
    آخرين نوشته: دوشنبه 15 خرداد 91, 00:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.