لیلا جون ممنون از اینکه وقت عزیزتونو به من اختصاص میدین میدونم عزیزم کارم اشتباه بود و بقول بی دل فقط به دنبال سرپوش گذاشتن بر اشتباهاتم بودم و اینکه خودمم میدونم مشکلات پدر مادرم ربطی نداره که من بخوام با پسرا رابطه داشته باشم، من تا ۳ساله پیش با چند نفر دوست میشدم و باهاشون تلفنی حرف میزدم اما بعد از اون با یکی آشنا شدم که هفتهٔ بعد از اولین باری که دیدمش مامان هامون در جریان قرار گرفتن و بعدم یک سال بعد هم پدر اون هم پدر من به طور اتفاقی با هم آشنا شدن، و میدونن رابطمونو،حدوداً ۱.۵ سال طول میکشه تا بخوایم باهم ازدواج کنیم ولی من قلبا راضی نیستم و حس خوشحالی ندارم که اینها همش به خاطره خلأهای درونی من که نمیتونم خوشحال باشم .عزیز دلم راه اشتباه رو انتخاب نکن خواهش میکنم تو تنها نیستی,مامان مهربونتو داری,خواهر گلتو داری و مهمتر از همه خدا را داری و البته اگه لایق بدونی ما هم مثل یه دوست کنارتیم .وقتی مییام و تاپیک شمارو مخونیم و نظر میدیم معنیش اینه که نگرانتیم و برامون عزیزو محترمی پس تنها نیستیبی دل عزیز ممنون میشم اگه برام لینکشو بذرید متاسفانه نتونستم پیدا کنم البته یه چیزایی راجع تکنیک توقف فکر آقای میدونم ولی یادمه معمولاً برای کسایی بود که میخواستن یه نفرو فراموش کنن نه یه خاطره. نمیدونم شاید درست متوجه نشدم ،باز هم ممنون از وقتی که برام میذارید ،سعی کن از طریق صحیح و یاد گیری یکسری تکنیک ها و تمرین مداوم اونها انشالله گامی برای حل این مشکل بر داری.
الان باز هم توصیه میکنم جواب های آقای sci به صابر و بهار زندگی را بخوان انشا الله میتونه تا حد زیادی کمک ات کنه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)