به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    عزیز دلم راه اشتباه رو انتخاب نکن خواهش میکنم تو تنها نیستی,مامان مهربونتو داری,خواهر گلتو داری و مهمتر از همه خدا را داری و البته اگه لایق بدونی ما هم مثل یه دوست کنارتیم .وقتی مییام و تاپیک شمارو مخونیم و نظر میدیم معنیش اینه که نگرانتیم و برامون عزیزو محترمی پس تنها نیستی
    لیلا جون ممنون از اینکه وقت عزیزتونو به من اختصاص میدین میدونم عزیزم کارم اشتباه بود و بقول بی‌ دل فقط به دنبال سرپوش گذاشتن بر اشتباهاتم بودم و اینکه خودمم میدونم مشکلات پدر مادرم ربطی‌ نداره که من بخوام با پسرا رابطه داشته باشم، من تا ۳ساله پیش با چند نفر دوست میشدم و باهاشون تلفنی حرف میزدم اما بعد از اون با یکی‌ آشنا شدم که هفتهٔ بعد از اولین باری که دیدمش مامان هامون در جریان قرار گرفتن و بعدم یک سال بعد هم پدر اون هم پدر من به طور اتفاقی‌ با هم آشنا شدن، و میدونن رابطمونو،حدوداً ۱.۵ سال طول میکشه تا بخوایم باهم ازدواج کنیم ولی‌ من قلبا راضی‌ نیستم و حس خوشحالی‌ ندارم که این‌ها همش به خاطره خلا‌‌‌ٔ‌های درونی من که نمی‌تونم خوشحال باشم .
    سعی کن از طریق صحیح و یاد گیری یکسری تکنیک ها و تمرین مداوم اونها انشالله گامی برای حل این مشکل بر داری.
    الان باز هم توصیه میکنم جواب های آقای sci به صابر و بهار زندگی را بخوان انشا الله میتونه تا حد زیادی کمک ات کنه.
    بی‌ دل عزیز ممنون میشم اگه برام لینکشو بذرید متاسفانه نتونستم پیدا کنم البته یه چیزایی راجع تکنیک توقف فکر آقای میدونم ولی‌ یادمه معمولاً برای کسایی بود که میخواستن یه نفرو فراموش کنن نه یه خاطره. نمیدونم شاید درست متوجه نشدم ،باز هم ممنون از وقتی‌ که برام میذارید ،

  2. کاربر روبرو از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده است .

    بی دل (دوشنبه 07 مرداد 92)

  3. #12
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,400 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان چند امتیازمثبت هست پدرت حرمت شما رودراین موردنگه داشته وجلوشما سیگارهم نکشیده،اعتیادش به تریاک هست (حداقل عوارض جبران ناپذیر مغزی بعد ازترک نداره)وبعدازسن ۴۰داره مصرف میکنه بنابراین انتظارمیره سرعت پیشرفت درمصرف نداشته باشه.قاعدش این هست که خودش باید خسته شودوترک کند یکی ترک جسمی بعدش ترک روحی_اینها یعنی پدرت خودش دنبال تغییرباشه،بخصوص درترک روحی وقطع وابستگی روحی که دراین صورت خانواده هم همکاری میکنندوجو خانه راتاحدودی بانشاط ترمیکنند.(دراین موردبه سایتهای انجمن NA)یاکنگره ۶۰وسایتهای مشابه مراجعه کن.مادرت میتونه یکی ازمجلات ونشریه های ان ای رو واسش تهیه کنه واون مطالعه کنه شایدخداخواست وجرقه زده شد.امابافشارو اصرار زیاد نتیجه ای نخواهیدگرفت...الان حساسیت زدایی ذهنی برای شما مهم هست من درپست قبلی گفتم اجازه ندهید شرایط شما را"بشکند"یکی ازمنظورهام درلفافه این بودکه شرایط بد باعث انحراف تو وخواهرنشود.که متاسفانه خودت مقداری اشتباه رفته ای حالا اون بماند برای بعد."تغییرذهنیت"خیلی مهم هست سطوراولیه این پست مقداری کمکت میکند تغییر ذهنیت فریب دادن خودیافراموش کردن اجباری نیست چون با این کارممکنه به خودت آسیب بزنی ودچارفراموشی بشوی.تغییر ذهنیت نگاهی نو به مسائل هست بادرکی والاتروتمرکزبرنکات مثبت.الان که تابستونه بیشترمیشه بیرون رفت سعی کنید کمتر درفضای خونه باشیدتا موج افکار ذهنی شما تغییرکند مدت زمانی طول میکشد تا انرژی های مثبت جمع کنید وقتی یه مقدار روبه راه شدید اونوقت دیگه باید مراقبه کنید مراقب باشیدافکارمنفی تکراری سراغت نیاد_سوالاتت که درموردشرایط خونه آزارت میده مثلا درقالب۱۵سوال دقیق جمله بندی کن وبپرس تا کاربردی ترجوابتوبدیم.......................... .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..به این وبلاگ یه سری بزن وومطالب جلسات یک تا ۵ رو مطالعه کن؛دست نوشته های یک جادوگردست نوشته هاي یک جادوگر! - کلاس جادوگری یک جادوگر(جلسه2_ ماند)

    - - - Updated - - -

    الان چند امتیازمثبت هست پدرت حرمت شما رودراین موردنگه داشته وجلوشما سیگارهم نکشیده،اعتیادش به تریاک هست (حداقل عوارض جبران ناپذیر مغزی بعد ازترک نداره)وبعدازسن ۴۰داره مصرف میکنه بنابراین انتظارمیره سرعت پیشرفت درمصرف نداشته باشه.قاعدش این هست که خودش باید خسته شودوترک کند یکی ترک جسمی بعدش ترک روحی_اینها یعنی پدرت خودش دنبال تغییرباشه،بخصوص درترک روحی وقطع وابستگی روحی که دراین صورت خانواده هم همکاری میکنندوجو خانه راتاحدودی بانشاط ترمیکنند.(دراین موردبه سایتهای انجمن NA)یاکنگره ۶۰وسایتهای مشابه مراجعه کن.مادرت میتونه یکی ازمجلات ونشریه های ان ای رو واسش تهیه کنه واون مطالعه کنه شایدخداخواست وجرقه زده شد.امابافشارو اصرار زیاد نتیجه ای نخواهیدگرفت...الان حساسیت زدایی ذهنی برای شما مهم هست من درپست قبلی گفتم اجازه ندهید شرایط شما را"بشکند"یکی ازمنظورهام درلفافه این بودکه شرایط بد باعث انحراف تو وخواهرنشود.که متاسفانه خودت مقداری اشتباه رفته ای حالا اون بماند برای بعد."تغییرذهنیت"خیلی مهم هست سطوراولیه این پست مقداری کمکت میکند تغییر ذهنیت فریب دادن خودیافراموش کردن اجباری نیست چون با این کارممکنه به خودت آسیب بزنی ودچارفراموشی بشوی.تغییر ذهنیت نگاهی نو به مسائل هست بادرکی والاتروتمرکزبرنکات مثبت.الان که تابستونه بیشترمیشه بیرون رفت سعی کنید کمتر درفضای خونه باشیدتا موج افکار ذهنی شما تغییرکند مدت زمانی طول میکشد تا انرژی های مثبت جمع کنید وقتی یه مقدار روبه راه شدید اونوقت دیگه باید مراقبه کنید مراقب باشیدافکارمنفی تکراری سراغت نیاد_سوالاتت که درموردشرایط خونه آزارت میده مثلا درقالب۱۵سوال دقیق جمله بندی کن وبپرس تا کاربردی ترجوابتوبدیم.......................... .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..به این وبلاگ یه سری بزن وومطالب جلسات یک تا ۵ رو مطالعه کن؛دست نوشته های یک جادوگرhttp://thewitch150.blogfa.com/post-20.aspx

  4. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    dokhtare kordestan (دوشنبه 07 مرداد 92), بی دل (دوشنبه 07 مرداد 92)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ممنون دوست عزیزم ، به اون وبلاگ حتما سر میزنم، خوشحالم کردین که حداقل با این شرایط چند نکتهٔ مثبت برام نوشته بودین و دلگرم شدم، اگه بخوام سوالاتم رو دست بندی کنم==> ۱.چرا بابام همچین کاری رو کرد؟ ۲. چرا مثل من عذاب نمی‌کشه از وضع موجود و فکری برای تغییر نمی‌کنه؟ ۳.چرا مامانم بیتفاوت برخورد می‌کنه و راضیش نمی‌کنه؟(هرچند میدونم نمی‌شه) سوالای دیگه‌ای هم دارم راجع خواهرمه ==> ۴.چرا وقتی‌ که من بچه بودم اجازه هیچ کاری رو نداشتم ولی‌ اون داره؟ ۵.چرا حق داره به من توهین کنه ؟ ۶.چرا همیشه حقو به اون میدان؟ ۷.چرا مامانم چند ساله پیش یه آدم کاملا عصبانی‌ و غیر انعطاف پذیر بود در برابر من ولی‌ حالا با اون مهربون برخورد می‌کنه؟ ۸.چرا هرچی‌ دعا می‌کنم خدا اهمیت میده به جز این موضوعی که این همه منو عذاب میده؟ ...مرسی‌

  6. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,400 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ای دخترحسود!!)ببین یکتا خانم.شرایط منتهی به اعتیاد خیلی زیاده نوع تربیت قبلی خانوادگی،رنج های گذشته،اعتمادبه نفس ضعیف،احساس گناه،وزمینه بالقوه پرخاشگری و...باعث گرایش فردبه سمت مواد میشود الان چرای تو "چرای انکاری"هست یعنی تلاش درقبول نکردن یه واقعیتی که تلخه.انسان در رنج خلق شده واین بخشی ازواقعیت وجودی ماست به شرطی که اونواز رنج ومصیبتی که بواسطه بداعتقادی وگناه سر ما میادجداکنیم.افرادمعتاداتف قا افرادی عاطفی هستندفراموش نکن پدرت هم همراه شمابه خاطرخواهرت گریه میکرد.پدرت نه دستش کجه نه خودشو تابلو کرده که بخوای نگران خواستگارت باشی.۲_تغییربیشتربرای جوانهاست افرادجوان تغییرگراوآرمانگراهستندوسن بالاهابیشترواقعگراوبدبین اما درموردپدرت الان داره انرژی تغییرش روبه اون شکل اتلاف میکنه ولی تغییرات شما اونو هم تحث تاثیرقرارمیده ولی صبروحوصله میخاد۳_واسه یه زن کار دشواری هست معمولا افرادوابسته به مصرف توسط فرد دیگری که قبلا اعتیاد داشته به سمت ترک حرکت کردند البته درشرایط خاص هم خانواده هاکارهایی کردند۴_دخترخوب توزودترازخواهرت بدنیا اومدی تجربه تربیت تو باعث شده اونا نسبت به خواهرت شیوه های نرمتری به کارببرند تازه خیالشون راحت بوده تو هم کنارشی؛غیراین بود بایدشک میکردی۵_تورودختری ازآب وگل درومده میدونن چون بچه اولشون هستی تازه به خاطر بیماری خواهرت فکرنمیکنن تو ناراحت بشی شایدهم قبلا زیاد دوسش داشتی کم کم خودت این اجازه رودادی ولی میتونی موضوع رو منطقی با هاشون درمیون بذاری ناراحتیت قابل درکه۶_برای سوال ۶چندتامثال بزن۷_هرانسانی روزانه ۵گیگ اطلاعات ازاطراف دریافت میکنه انتظار داری مادرت مث قدیمارفتارکنه بعداینکه چندساله این همه تلوزیون وعموپورنگ بالاوپائین میپرن واسه بچه ها(منو بابیل وپارو کتک میزدندولی به بچه های الان فقط چندتاتذکرشفاهی میدن باکلی شکلات وآبنبات)۸_منظورت دعابرای کدوم موضوعه پدرت یاخواهرت؟

  7. #15
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم تمام تاپیک را خواندم. من فعلا به موضوع اختلاف پدر و مادرت کاری ندارم. به خود شما کار دارم. چون هر آدمی آخرش زندگی خودش را دارد. یک روز مادرم موضوعی را به من گفت : ( اگر می بینی من گاهی با پدرت بحث می کنم به حساب خودت نگذار. من با تو فرق دارم و همسر او هستم. اما تو جایگاهت فرق می کند. تو دختر او هستی . او پدر تو است و احساسی که به تو دارد زمین تا آسمان با حسی که به من دارد فرق می کند. حتی خدا هم این را گفته است ) و واقعا هم مادرم به حرفش معتقد است و از من می خواهد رفتاری که از یک فرزند انتظار می رود با پدرم داشته باشم. می گوید اگر من عصبانی شدم و بحثی کردم تو نباید این کار را بکنی چون همسر او نیستی فرزند هستی. همیشه می گوید پدرت را برای خودت نگه دار.


    حالا شما این را بدان هم به پدر احتیاج داری هم به مادر. یک لحظه تصور کن پدرت نباشد. آن وقت همین ثروتی که حرفش را می زدی داشتی ؟ آیا راحتی الان را داشتی؟ حالا فرض کن مادرت نباشد. آیا می توانستی بدون محبت مادرت زندگی کنی؟ شاید حتی مجبور بودی همین خواهری را که بیمار است خودت به تنهایی اداره کنی.
    این فقط مقدمه بود. منظورم را در پست بعد بیشتر توضیح می دهم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    dokhtare kordestan (شنبه 12 مرداد 92)

  9. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیزم (ammin) جان ممنونم از اینکه تنهام نمیذارید و بهم سر میزنین.راستشو بخایین من خیلی‌ نسبت به اون حسودم درست گفتید همین الانم با مامانم سر همین موضوع بحث کردم و گفتم فقط وقتی‌ که اون نباشه من آرامش دارم هرچند حقیقتاً اینجور نیست و من مثل بچها فقط به دنبال کسب توجه از طرف اون و پدرم هستم که بیشتر به داد و دعوا ختم می‌شه !
    الان چرای تو "چرای انکاری"هست یعنی تلاش درقبول نکردن یه واقعیتی که تلخه.انسان در رنج خلق شده واین بخشی ازواقعیت وجودی ماست
    یعنی‌ منظورتون اینه که پدرمو با مشکلاتش رها کنم؟ آخه مامانم همش همینو میگه ،میگه این همه آدم توی دنیا این مشکلو دارن و اگه بخوان مثل تو زانوی غم بغل بگیرن از پا در میان (حتی یکی‌ از اشناهامون که همه هم میدونن حتی آشکارا مصرف می‌کنه ولی‌ خانوادش مشکلی‌ ندارن )، نمیدونم چیکار کنم ،شاید بهتر باشه این واقعیتو قبول کنم و بپذیرم که بخشی از زندگی‌ من همینه،مثل مامانم که پذیرفته و باهاش کنار اومده
    به خاطر بیماری خواهرت فکرنمیکنن تو ناراحت بشی
    بله درسته مامان بابامم همیشه همینو میگن ولی‌ خوب من دست خودم نیست یه جورایی حس می‌کنم روحم کثیف شده و تبدیل به یه آدم کینه‌ای و عقد‌ه ای شدم که کارای هیچ کسو فراموش نمی‌کنه ،حتی قبل اینکه این تاپیکو بزنم میدونستم اینجا کسی‌ بهم قرص یا داروئی معرفی‌ نمی‌کنه تا بابام ترک کنه یا خواهرم خوب بشه فقط هدفم این بود که من بتونم خودمو با محیط سازگار کنم ، من شدم عین یه صخره که هرچی‌ بیشتر بخواد جلوی جریان تند آب بیاسته با شدت بیشتری خورد و فرسوده می‌شه می‌خوام کمی‌ انعطاف پذیر باشم و شرایطمو قبول کنم ،چون از نظر عقلانی هم هیچ کس تواین این دنیا بی‌ درد نیست ، همهٔ اینها رو کلی‌ با خودم میگم و چند ساعتی‌ خوبم اما باز افکارم مثل خوره به ذهنم هجوم میارن ، و هر بار که با کسی‌ بحث می‌کنم تمام بدی هایی که در حقم کرده (یا از نظر من کرده) جلوی چشمم میاد طوری که حس می‌کنم دچار وسواسه فکری شدم (یادمه یه آقایی توی همین تالار تاپیک زده بودن با مضمون اینکه "همسرم گذشته رو ول نمی‌کنه" ، جالبه بدونین شرح حال من دقیقا مثل اون خانمه و نمی‌تونم گذشته رو رها کنم )
    منو بابیل وپارو کتک میزدندولی به بچه های الان فقط چندتاتذکرشفاهی میدن باکلی شکلات وآبنبات
    وای من با خوندنه این جملتون با صدای بلند خندیدم ، راست می‌گید شما، اما در کل جملهٔ جالبی‌ بود!!
    منظورت دعابرای کدوم موضوعه پدرت یاخواهرت؟
    برای موضوع بابام

    - - - Updated - - -

    نوپو عزیزم واقعاً برام باعثِ افتخار که افرادی مثل شما به تاپیکم سر بزنن همینطوری که (ammin) عزیز و بقیه کلی‌ کمکم می‌کنن
    پدرت را برای خودت نگه دار.
    در رابطه با جملتون باید بگم : اینطوری نیست که رابط‌م با بابام بد باشه باورتون نشه شاید ولی‌ بیشتر از جونم دوستش دارم و حتی یه بار که به دلیلی‌ چند شب اینجا نبود تا صبح برای اومدنش به خدا التماس کردم و صبح که دیدم بالا سرمه می‌تونم بگم بهترین لحظهٔ عمرم بود ،چون دوستش دارم و برام عزیزه دلم می‌سوزه که این اتفاق براش افتاده ...
    یک لحظه تصور کن پدرت نباشد. آن وقت همین ثروتی که حرفش را می زدی داشتی ؟ آیا راحتی الان را داشتی؟
    میدونم. خدائیش نمی‌خوام زحمتاشو ندیده بگیرم چون سعی‌ کرده از همه نظر در رفاه باشیم و هیچ وقت برامون کم نذاشته همین باعث می‌شه که بعضی‌ از دوستام فکر کنن من چه مشکلی‌ می‌تونم داشته باشم؟..

  10. کاربر روبرو از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده است .

    ammin (پنجشنبه 14 شهریور 92)

  11. #17
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,400 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم خواهرت چند سال ازت کوچکتره،بین دوخواهر هم حس صمیمیت ودلسوزی هست هم مقداری حسادت که معمولا ازطرف خواهربزرگترشروع میشه ولی معمولش اینه که مثلا سرخریدلباس یاکفشی چیزی این حسادته بیاد وحالایابه روی خودت نمیاری یا یه ذره اون کفشه رومسخره میکنی وبعدش همه چی تموم.موندن زیاد دراین حسادت نشانه احساس حقارت واعتماد به نفس پائین هست.بعدازسن بلوغ این عدم اعتماد به نفس واردمرحله حساستری میشه که باکسب مهارتهای اجتماعی وارتباطی میشه براون غلبه کرد یعنی به نظرمن اول یه کم لازمه وموجد رشدوحرکت فرده هرچندمقداری ناخوشایند.الان نیاز داری خودتو بپذیری بخصوص صفات منفی که همه مامیذارمیش داخل یه اتاق تاریک ودرشوقفل میکنیم،صفاتی مث تنبل،اخمو،حساس و...باپذیرش وقبول خودهمونطورکه هستی بیشترو واقعی ترمیتونی خودتو دوس داشته باشی وکمتربه دوس داشتن پدرومادرواطرافیان وابسته میشی،اوناهم وقتی ببینن کمتر دنبال کسب توجهشون هستی واقعابیشتر دوستت خواهند داشت.اما درمورداعتیادپدر؛هرچیزی که اراده ما دربوجود آمدنش دخلی نداشته خیروصلاح ماست هرچند اون مساله بدو ناخوشایندباشد تو هیچ دخالتی دراعتیادپدر نداشتی والان هم کارآنچنانی ازدستت ساخته نیست که براش انجام بدهی من به هیچوجه احساس ناخوشایندت رو ازاین مساله انکارنمیکنم ورنجی که یک دخترحتی بیشترازپسرازاعتیاد پدرمیبرد.................................. .................................................. .................................................. .................................................. ....................................امافرام وش نکن "بی تفاوتی "با بیخیالی فرق دارد بیخیالی یعنی سرنوشت ودردوغم دیگران برای ماهیچ اهمیتی ندارد که این بد ومذموم هست.امابی تفاوتی پذیرش عدم اراده وتاثیرگزاری برموضوعی خاص هست.به شکل عجیبی دربسیاری مواردبی تفاوتی باعث حل موضوعی میشودکه ازآن رنج میبریم من فکرمیکنم دلیلش اینه ازسر راه خداکنارمیایم تا خودش مقدرکند.الان روح تو مقداری آسیب دیده هم به خاطرشرایط خانواده،هم احتمالا افسردگی پس ازاون دوستی ها هم مقتضای سن ت،اگه بهت بگم برواتافت شروع کن به تغییرافکارت این کار به نظرم نشدنی هست الان مث بیماری که ابتدانیازبه سرم دارد نیازمند کسب انرژی مثبت هستی بعدکه یه مقدار روبراه شدی میتونی باقدرت بیشترتمرکزت رواز موضوعات آزار دهنده برداری یاکمترکنی،منابع انرژی مثبت برای هرکسی مقداری فرق دارد؛به گنجینه خاطراتت سری بزن ببین کجاها بیشتر شادبودی ولذت بردی لذتی که رضایت قلبیت هم پشتش بوده(مث سینما،پارک،گردش ،رفتن پیش پدربزرگ ومادربزرگ و...وقتی مقداری خودتو پیداکردی نوبت اهداف اصلی زندگیت وتلاش وحرکت به سمت اونهاست دیگه تمرکزت هم از خواهرت وپدرت برداشته و به سمت اهداف معطوف میشه،سعی کن توی خونه بحث وگفتگوی تکراری وبیحاصل روی مسائل آزاردهنده روتغییر دهی بخصوص اول صبح.اینو به عنوان یک شرط باخودت آغازکن .

  12. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیزم باز هم ممنون از نظرات بسیار مفیدتون ،حرفتونو کاملا قبول دارم و وقتی‌ خودمو برسی‌ می‌کنم میبینم که بعضی‌ اوقات که بیکار میشم شدیدا توی فکر فرو میرم و حسودی می‌کنم و یا حتی ساعت‌ها به کارم ادامه میدم اونقدر که در آخر از همه عصبانی‌ و ناراحت میشم و بعد به این نتیجه می‌رسم که من بعضی‌ جاها واقعاً مظلوم واقع شدم و بعضی‌ جاها احمق! که این اتفاق‌ها برام افتاده، بقول یکی‌ از دوستان هنوز معنی‌ جملهٔ (گذشته در گذشته)رو درک نکردم بعضی‌ اوقات خیلی‌ آدم کینه‌ای میشم و وقتی‌ که چند جا مطلب خوندم فهمیدم برای اینکه بتونیم دیگران رو ببخشیم و رها کنیم باید اول خودمون رو ببخشیم ،که من تواین قسمت ضعیفم ،ممنون میشم کمکم کنین

    در مورد راهکار که بهم دادید و گفتید توی خونه از بحث‌های بیهوده دوری کنم واقعاً امتحان کردم و امروز بعدازظهر خوبی داشتم حتی وقتی‌ که حس کردم خیلی‌ حوصلم سر رفته و عصبی بودم هم نیم ساعت بیرون رفتم و بعد کاملا آروم و ریلکس بر گشتم خونه، این راهکار فوق‌العاده بود، از فردا هم همینکارو ادامه میدم و سعی‌ می‌کنم که واسهٔ خودم کلی‌ برنامه بچینم که بیکار نباشم اصلا، باز هم ازتون تشکر می‌کنم برای وقت با ارزشی که صرف راهنمایی من می‌کنید

  13. کاربر روبرو از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده است .

    ammin (پنجشنبه 14 شهریور 92)

  14. #19
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 14 اردیبهشت 03 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,400 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فتی دنبال راهکارواسه بخشیدن میگردی این که تصمیم گرفتی ببخشی یعنی نصف راه رو اومدی،ولی بخشیدن یک تحول هست یک فراینده فرایندی که بعداز راهکارهای تمرکز زدایی وانرژی گیری ازمحیط میتونی انجامش بدهی.الان یه قدم کلی برداشتی وقتی موقتا حالت خوب هست به زمان بحران فکرکن(الان اجازه داری به اون شرایط فکرکنی چون این فکرکردن بافکرای منفی قبلیت فرق داره این افکارنجات بخشه)به جزئیات شروع بحران وغصه مثلا دیشب پدرت سرمادرت داد کشیده شاید همه بهت زده وساکت شدید حالاصبح شده پدرت بیرون رفته مادرت پیش تو شروع میکنه به ناراحتی ازبابات تو:مادراحساس ناراحتیت رودرک میکنم ولی بهتربودتوهم اون حرفو نمیزدی یاقبلش موضوع روکش نمیدادی(زمانی مجازی جواب گلایه مادرتو بدهی که جنس حرفات اصلاح ومنطق باشه) اگه باز مادرت موضوع روادامه داد بازم باحرفهای منطقی بیشتری اصلاح کن اگه مقاومت کرد به یه بهانه ای محیط روترک کن، بازظهرمیبینی مادرت دمقه اینجالازم نیست درس مثبت اندیشی به مادرت بدهی اون درسهاروپیاده کن مثلا یه بحث مورد علاقه مادرتو پیش بکش ازخریدو... .مطمئن باش چندباراین کاروانجام بدهی مادرت عملا مثبت اندیش میشه واگه روزی تو ناراحت باشی مادرت متقابلا این کارها رو واسه توانجام میده.حالا اگه بحران شدیدبودوکاری از دستت ساخته نبودسریع محیط روترک کن به سمت انرژی های مثبت برو تاقبل ازغلبه شرایط بد بتونی خودتوجمع جورکنی شبیه این روشهارو با خواهروپدرت اندازه مهارت وتوانت(نه بیشتر)موقع ناراحتیشون انجام بده...:........................................ .................................................. .................................................. .................................................. ..................................اماواسه بخشیدن خودت ودیگران نیازبه یه لیست بلندبالاداری؛فهرست تمام رنجشهات از دیگران و رنجشها وصدمات خودت به دیگران(حتی اگه زمان کودکی عروسک دوستت رو خراب کردی یادزیدی_فکرکنم همه دخترا حداقل یه باراین کاروکردن_بنویس ممکنه تهیه این لیست کناربقیه کارهات یه هفته طول بکشه حتی ماههای بعد چیزجدیدی یادت بیاد.خب الان دو نوع رنجش وگره احساسی داری یکی به دیگران یکی به خودت،قبلش سعی کن مسائلت رو هم باخدا حل وفصل کنی وازش بخواه درحل رنجشها کمکت کنه.حالانوبت جبرانه،لیست ببین کدوم از رنجشها نیازبه عذرخواهی داره کدومش باید جبران بشه،هرجا غیبت کردی فقط بنویسش وسعی کن واسه اون شخص دعاکنی نیازی به گفتن نیست،ممکنه جبران ۶ماه یا یکسال طول بکشه چون هرکدومش نیازبه زمان ومکان خاص خودشو داره.امارنجش دیگران به تو؛اون لیست روکه تهیه کردی احساست رو دقیق از رنجشی که بهت رسیده روی کاغذ بنویس ونگهش دارچندبارکه بعدا خوندیش کم کم رنجشت ازاون فردکاسته میشه ومیتونی ببخشیش وآخرسرواسه خودت واون شخص دعاکن،کم کم اتفاقاتی واسه روحت میفته که اینجا نمی نویسم تاهمه چیزطبیعی رخ بدهد.

    - - - Updated - - -

    فتی دنبال راهکارواسه بخشیدن میگردی این که تصمیم گرفتی ببخشی یعنی نصف راه رو اومدی،ولی بخشیدن یک تحول هست یک فراینده فرایندی که بعداز راهکارهای تمرکز زدایی وانرژی گیری ازمحیط میتونی انجامش بدهی.الان یه قدم کلی برداشتی وقتی موقتا حالت خوب هست به زمان بحران فکرکن(الان اجازه داری به اون شرایط فکرکنی چون این فکرکردن بافکرای منفی قبلیت فرق داره این افکارنجات بخشه)به جزئیات شروع بحران وغصه مثلا دیشب پدرت سرمادرت داد کشیده شاید همه بهت زده وساکت شدید حالاصبح شده پدرت بیرون رفته مادرت پیش تو شروع میکنه به ناراحتی ازبابات تو:مادراحساس ناراحتیت رودرک میکنم ولی بهتربودتوهم اون حرفو نمیزدی یاقبلش موضوع روکش نمیدادی(زمانی مجازی جواب گلایه مادرتو بدهی که جنس حرفات اصلاح ومنطق باشه) اگه باز مادرت موضوع روادامه داد بازم باحرفهای منطقی بیشتری اصلاح کن اگه مقاومت کرد به یه بهانه ای محیط روترک کن، بازظهرمیبینی مادرت دمقه اینجالازم نیست درس مثبت اندیشی به مادرت بدهی اون درسهاروپیاده کن مثلا یه بحث مورد علاقه مادرتو پیش بکش ازخریدو... .مطمئن باش چندباراین کاروانجام بدهی مادرت عملا مثبت اندیش میشه واگه روزی تو ناراحت باشی مادرت متقابلا این کارها رو واسه توانجام میده.حالا اگه بحران شدیدبودوکاری از دستت ساخته نبودسریع محیط روترک کن به سمت انرژی های مثبت برو تاقبل ازغلبه شرایط بد بتونی خودتوجمع جورکنی شبیه این روشهارو با خواهروپدرت اندازه مهارت وتوانت(نه بیشتر)موقع ناراحتیشون انجام بده...:........................................ .................................................. .................................................. .................................................. ..................................اماواسه بخشیدن خودت ودیگران نیازبه یه لیست بلندبالاداری؛فهرست تمام رنجشهات از دیگران و رنجشها وصدمات خودت به دیگران(حتی اگه زمان کودکی عروسک دوستت رو خراب کردی یادزیدی_فکرکنم همه دخترا حداقل یه باراین کاروکردن_بنویس ممکنه تهیه این لیست کناربقیه کارهات یه هفته طول بکشه حتی ماههای بعد چیزجدیدی یادت بیاد.خب الان دو نوع رنجش وگره احساسی داری یکی به دیگران یکی به خودت،قبلش سعی کن مسائلت رو هم باخدا حل وفصل کنی وازش بخواه درحل رنجشها کمکت کنه.حالانوبت جبرانه،لیست ببین کدوم از رنجشها نیازبه عذرخواهی داره کدومش باید جبران بشه،هرجا غیبت کردی فقط بنویسش وسعی کن واسه اون شخص دعاکنی نیازی به گفتن نیست،ممکنه جبران ۶ماه یا یکسال طول بکشه چون هرکدومش نیازبه زمان ومکان خاص خودشو داره.امارنجش دیگران به تو؛اون لیست روکه تهیه کردی احساست رو دقیق از رنجشی که بهت رسیده روی کاغذ بنویس ونگهش دارچندبارکه بعدا خوندیش کم کم رنجشت ازاون فردکاسته میشه ومیتونی ببخشیش وآخرسرواسه خودت واون شخص دعاکن،کم کم اتفاقاتی واسه روحت میفته که اینجا نمی نویسم تاهمه چیزطبیعی رخ بدهد.

  15. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم بابت راه کار‌های فوق‌العاده تون! فقط می‌تونم براتون دعا کنم که خدا همیشه تواین لحظات سخته زندگیتون کمکتون کنه، از همین امروز شروع می‌کنم به تهیهِ لیستی که گفتید،و بعد نتیجه رو بهتون الام می‌کنم در ضمن دارم تکنیک های وب سایت جادوگری رو که بهم پیشنهاد دادین مو به مو اجرا می‌کنم و تغییر خیلی‌ محسوسی توی آرامش درونیم میبینم ،من واقعاً دوست دارم خودمو اینجوری ببینم و تمام سعیمو می‌کنم که ادامه بدم این مدت سعی‌ کردم اصلا آهنگ‌های غمگین گوش ندم و با کسی‌ الکی‌ بحث نکنم ،چند بارم موقعیتی پیش اومد که خیلی‌ خوب خودمو کنترل کردم واقعاً نمیدونم چطوری محبت هاتونو جبران کنم...

  16. کاربر روبرو از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده است .

    ammin (پنجشنبه 14 شهریور 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. راهنمایی جهت کاهش اثرات ناشی از طلاق بر روی فرزندم
    توسط شایگان در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 دی 91, 23:19
  3. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  4. مرحوم علی دایی(طرح روی جلد مجله)
    توسط mohajer در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 29 فروردین 88, 21:53
  5. چه لوگوی بهاری و زیبایی در تالار همدردی میبینم .....
    توسط آرزو در انجمن بهترین های تالار همدردی از دیدگاه اعضاء
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 اسفند 86, 18:35

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.