رابطمون تموم شد!! کمکم کنید فراموشش کنم

[shervin]

حوصله توضیح دادنشو ندارم که بگم از کجا شروع شد به کجا کشید! (تو پست های قبلیم هست) فقط اینو می دونم که دیگه تموم شد! :(((((
حالا من موندم یه تنهایی خاص و یه سکوت خاص! اونم خدا می دونه تو چه حالیه! البته تو این مدت دوستای صمیمیم هم به دلایل مختلف از دور و برم رفتن!

کلا نظرم نسبت به هرچی زندگی و ازدواج و این چرتو پرتا هست عوض شده! اعتماد به نفسم که می تونه واسه یه پسر مهم ترین چیز باشه در حد صفره (شایدم کمتر) شقل پاره وقتم هم واسه خاطر همین از دست دادم چون اصلا رمق ریسک کردنو تلاش کردن رو ندارم! من تو عمرم به هیشکی حسودیم نشده بود ولی یه هفته ای که مشهد بودم هر 2 تا زوجی که میدیدم با هم هستن ناراحت می شدم و اصلا چشم دیدنشونو نداشتم! :|
همه زندگیمون رنگ و بوی هم دیگه رو داشت (... دانشگاه ؛ کتابام، خیابونا، ماشین...) بیرون هرکس عطر delicious می زنه و از کنارم رد می شه فکر می کنم اونهه!

نگین اشتباه بود و فلان که می دونم، واسه خاطر همینم تموم کردیم! (با اصرار من) فقط کمکم کنید فراموشش کنم و واسه اونم دعا کنید! بیرون دوستای کمی داشت که الان رفتن شهر خودشون؛دق نکنه خوبه!

[ozouow]

شما که همو دوست دارید باید دوباره برگردبد به روزای خوب گذشته ....

[shervin]

جالبه چرا صدای هیچ کیی در نمیاد!! نکنه من پسرم و همتون فکر می کنین که همش تقصیر منه؟! یا اون خونواده ی که بعد اسمم مقدار پول و مال ملال جستجو کردن منصرف شدن! (یعنی یه بزغاله هم فقط پول داشت دخترشون رو می دادن؟!!!!!) یا این دنیا یه .... خونست ما خبر نداریم که با پول باید معامله ای به اسم ازدواج داشت بقیه چیزا کشکه؟!!!! اگه دختر بودم بازم اینطوری ساکت می موندیین! یا کلی احسنت و آفرین که اسیر هوس اون پسره نامرده نشدیی و فلان سر می دادین اینجا!!یا این سایت کلا فمنیستیه فقط میان نگاه می کنین و میرین. کووووووووو ؟؟ کجاییین؟؟ لاقل یه فشی چیزی می دادین!

[Unique5]

سلام آقا شروين يادمه شمام تو تاپيك من نظر دادين، و مي دونيد منم رابطه چند ساله مو تموم كردم و اين تموم كردن از طرف من بود چون منم مثل شما دلايلي داشتم ولي پا رو احساسم گذاشتم يعني دوسش داشتم ولي بنا به دلايلي نمي شد به هم برسيم. خلاصه به قول شما دوره نقاهتي داره كه خدا سر هيچ بنده اي نياره چون من هنوزم كه هنوزه با خاطراتش زندگي مي كنم. اسمش، صداش، حرفاش . كوچه ها خيابونا اونو يادم مياره. ولي كاري نمي شه كرد تموم شده رفته. فقطمي تونم اين و بگم اگه ازدواجتون امكان نداشت و نداره اصلا برنگرديد يعني دوباره شروع نكنيد. هم واسه اون خانم سخته هم واسه شما. فكر كنيد يه مدت زجر مي كشيد دوباره شروع مي كنيد دوباره تموم و دوباره عذاب. تورو خدااااااااااااااااااااااا ااااا اگه ازدواجتون امكانپذير نيست كلا تموم كنيد يعني نقطه پايان و بزاريد بزاريد اون دختر خانم هم بيشتر از اين عذاب نكشه. حالا هر كي بياد اينجا بگه بسترزدايي كن . اله كن بله كن. فقط بايد زمان بگذره اونم برا همه كه يكي نيست يكي دو ماه طول مي كشه يكي 1 سال و... پس بايد قبول كنيم كه ديگه نيست كه ديگه راهمون جداست. بايد قبول كنيم كه ازش فقط خاطره هاش مونده. سخت مي گذره روزا آدم انگار يه چيز باارزش و تو زندگيش از دست دادهو فقط دنبالشه. منتظره همش. ولي اينام مي گذرهههه. خدا هر چي مصلحت بدونه اون اتفاق ميوفته. خدا صبر بده

- - - Updated - - -

شروين عزيز پول همه چيز نيست ولي لازمه زندگيه. مخصوصا تو اين دوره زمونه با اين همه گروني. حتي بي پولي باعث ميشه عشق هم از بين بره . شما هنوز دانشجوايد و مسئوليت يه زندگي رو نمي تونيد عهده دار بشيد بهترين كارو كرديد چون تو اين مدت شايد اين خانم موقعيت هاشون رو به خاطر منتظر موندن برا شما از دست بدن . شما هنوز سربازي هم نرفتيد پس كاره اشتباهي نكرديد و به اونام حق مي دم كه مستقل بودن و كمي امكانات برا خوشبختي دخترشون بخوان چون زندگي متاهلي به اين راحتي ها نيست و با عش و عاشقي نمي تونه پيش بره

[Yasmina]

سلام آقا شروین
من شاید نتونم کمکی بهتون بکنم ولی برای همدردی باهاتون اومدم پست بذارم و بگم کاملا درکتون میکنم چون خودمم تو همچین شرایطی هستم, من و کسی که دوسش داشتم کلی اختلاف داشتیم که مسئله مالی فقط یکیش بود و جدا شدیم. الان دو ماه گذشته و من هنوز مثل روز اولی که جدا شدیم حالم بده. مشاوره رفتم, اینجا تاپیک زدم, با دوستام حرف زدم ولی هیچکدوم نمیتونست منو آروم کنه و بازم حس میکردم تو این بحران تنهام. به نظرم تنها چیزی که میتونه کمکتون کنه گذشت زمان هست, همه چیو به زمان بسپارین,شاید یه زمان طولانی لازم باشه اما به مرور زمان رنجی که میکشین کمتر میشه. با نظر یونیک موافقم اگه شما تمام تلاشتونو کردین و نتیجه ای نداشته برنگردین به رابطه که خودتون و هم اون خانوم بیشتر عذاب نکشین و ضربه نخورین

[roze sepid]

سلام
من كه فكر ميكنم شما بايد از يك مشاور كمك ميگرفتين.كه نگرفتين.


اگر دختر بودين همه ميگفتن بهش فكر نكن چون كاري از دستتون بر نميومد اما شما پسريد.
زندگي نزديك خانوادتون اصلا صحيح نيست چون خودتون از همه بيشتر اذيت ميشيد.وهيچ پيشرفتي نميكنيد.با اطمينان ميگم چون چند موردشو ديدم.


به نظر من زودتر بريد پيش يك مشاور وكمك بگيريد تا اين مساله براتون حل بشه وعواقبش دامنگير خودتون و همسر آيندتون نشه.
اگر همه چيز تموم شده اما شما هنوز هستيد وزندگي خواهيد كرد...

- - - Updated - - -

زندگي جاريست مثل خون در رگها...
دعا ميكنم آرامشتونو به دست بياريد

[sara 65]

جالبه چرا صدای هیچ کیی در نمیاد!! نکنه من پسرم و همتون فکر می کنین که همش تقصیر منه؟! یا اون خونواده ی که بعد اسمم مقدار پول و مال ملال جستجو کردن منصرف شدن! (یعنی یه بزغاله هم فقط پول داشت دخترشون رو می دادن؟!!!!!) یا این دنیا یه .... خونست ما خبر نداریم که با پول باید معامله ای به اسم ازدواج داشت بقیه چیزا کشکه؟!!!! اگه دختر بودم بازم اینطوری ساکت می موندیین! یا کلی احسنت و آفرین که اسیر هوس اون پسره نامرده نشدیی و فلان سر می دادین اینجا!!یا این سایت کلا فمنیستیه فقط میان نگاه می کنین و میرین. کووووووووو ؟؟ کجاییین؟؟ لاقل یه فشی چیزی می دادین!

وقتی خودت حوصله نداری توضیح بدی چی شده چرا انتظار داری کسایی که حتی شما رو نمیشناسن برن دنبال تاپیکای قبلبت بگردنو بفهمن قضیه چی بوده و بیان اینجا نظر بدن؟؟؟؟؟!!!!

[شیدا.]

شروین عزیز،

من تاپیک قبلی شما را خوندم.

شما فقط 21 سال دارید و برای تصمیم ازدواج کمی زود هست.

اون دختر خودش خیلی مایل به این وصلت نبوده. کسی که به یک پسر 21 ساله بیکار و دانشجو می گه من برای ازدواج شرطم این هست که خونه از خودت
داشته باشی، داره محترمانه می گه نمی خوامت!

خودت هم گفته بودی جدایی برات سخت نیست و نگران اون دختر هستی
که ضربه می خوره.
حالا که خودش رفت. یک کم تحمل کنی این روزا تمام می شه.

مخصوصا واسه آقایون که فراموش کردن براشون مثل آب خوردنه ;)

[faghat-KHODA]

سلام

دوست عزیز من خیلی در جریان تاپیک قبلیتون نیستم.ولی ازتون چندین پست خوندم که به نظرم ادم معقولی هستید.

فقط یه چیز.اول از همه باید خودتون باور کنید که نموم شده.این اولین گامه.یعنی ذره ای امید به از سر گیری این ارتباط نداشته باشید.حتی یک اپسیلون.

شما نوشتید تموم شد اما متنتون چیز دیگه ای رو می گه.نوشتید براش دعا کنید.نوشتید دوستای کمی داره ، دق نکنه خوبه.این یعنی اینکه هنوز بهش فکر می کنید(البته ایرادی رو بر شما وارد نمیدونم.نمیشه که یدفعه بزنیم زیر همه چیز و بگیم هیچی نبوده).اما باید سعی کنید در همین حد هم بهش فکر نکنید. چون فردا با همین ذهنیت می گید نگران حالشم.یه خبر ازش بگیرم ببینم حالش خوبه.(شایدم قصدتون به واقع مطمئن شدن از سلامت ایشون باشه).

مطمئنا تا حالا سراغ راهکارهایس فراموش کردن تو همین سابت رفتید و خودتون همه چیزا رو از برید.همین چیزای به ظاهر ساده رو عملیاتی کنید(تمرکز زدایی و توقف فکر و ورزش و....).بقیش رو بسپارید به گذشت زمان.همه چیز رو در خودش حل می کنه.این یک تجربه هزاران هزار باره ازموده شدست.

خانم شیدا.با عرض سلام و ارادت خدمت شما.کم لطفی می فرمایید که اقایون رو اینگونه تعریف می کنید.شاید راحت تر فراموش کنن(خب طبعیت مردانه با زنانه متفاوته به خصوص از لحاظ احساسی) اما دیگه نه مثل اب خوردن.

فقط خدا

[mohammad2012]

سلام شروین جان
دقیقا دوره شما رو طی کردم دقیقاااااا
من با یه دختر خانم قبل ازدواج اشنا شدم و به دلایلی مث شما حس کردم اشتباه رابطمون و مجبور شدم قطعش کنم و خیلی دپرس شدم و حتی از صدای ماشین عروس بدم میومد.. از خودم متنفر بودم. بعد مدت کمی دختره ازدواج کرد و یه شب که خیلی دلم براش تنک شده بود خواستم بهش پیام بدم که شمارش رو عوض کرده بود و من هم کم کم فراموشش کردم حدودا 3دو ماه طول کشید که از اون حالت خراب درومدم و بعد از حدود 6 ماه خیلی راحت دربارش فکر میکردم و اصلا ناراحت نبودم که بهش نرسیدم و بعد کمتر از یه سال هم ازدواج کردم و خانم رو هم خیلی دوسش داشتم و دارم