سلام
خیلی ناراحتم دلم یخواد بشینم زار زار گریه کنم
امروز تولدم بود اما شوهرم تمام روز و شبم رو خراب کرد
الان هم با هم قهریم
این ماه شوهرم خیلی ولخرجی کرد اصلا واسه تولد من هیچی کنار نذاشت
امروز هم که تولدم بود من هرچی گفتم تولد نمیخوام میدونم که پول نداری (در ورتی که کلی ولخرجی کرد و به پدرش یه مقداری پول داد) بازم تولد گرفت
اما ای کاش این تولد رو نمیگرفت این قدر اعصابم خورد نمیشد
از صبح اصلا خبر منو نگرفت تا این که من مجبور شدم زنگ بزنم بهش تا درباره تولد برسم که گفت میگیرم
بعد هم همه کارو خودم کردم
خیلی ناراحت بودم که حتی شرشره هم خودم چسبوندم حتی یه بادکنک هم نخرید برام
بعد هم که از سر کار اومد تریپ غمگینی گرفت و ادا و اصول واسم درآورد و منم با این که ناراحت بودم با این که تقصیر خودش بود که حتی یه 5تومنی هم کنار نذاشت واسه تولدم بازم براش یه نامه نوشتمو و گفتم میدونمک که ناراحتی اما ناراحتی نداره و میدونم که اوضاع مالیمون خوب نیست
اما نامه رو خوند و خوابید بعد هم که مامان و باباش اومدن سرگرم اونا شد
تبریک هم بهم نگفت حتی
بعدشم مبل دو نفره رو تزئین کرده بودم که شوهرم هم بیاد کنارم اما نیومد ننشست رفت یه جای دیگه نشست
مامانش هم بهش گفت نیومد مامان خودم هم گفت نیومد بالاخره با اصرار داداشم اومد نشست
بعد هم بغض کرده بود
موقع عکس گرفتن هم دستشو دور شونه مامانش انداخت و منم که انگار وجود نداشتم
همه بوسم کردن اما شوهرم انگار نه انگار که تولدمه
بعدشم کلی اعصابمو خورد کرد
خلاصه کم مونده بود واسه آرزوی قبل خاموش کردن شمع هام آرزوی مرگ کنم
ناراااااااااااااااااااااا اااااحتم ازش خیلیییییییییییییییییییییی ییییی
الان هم باهم سرسنگینیم
به نظرتون چه رفناری داشته باشم الان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟