به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 50
  1. #41
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    سلام عزیزم از بابت تاخیرم عذر می خوام. اما من کمی مشغله هایی دارم که نمی تونم مدام به همدردی سر بزنم. خوب خوشحالم که میخواهی تلاش کنی. اول از همه باید بگم تعریف صبر این نیست که فقط تحمل کنی. صبر یعنی با ایمان به تلاشی که می کنی به تلاشت ادامه بدی و به دنبال زود به نتیجه رسیدن نباشی. اینطور نباشه که با یک یا جند بار امتحان کردن یک راه اون رو کنار بذاریو ازش ناامید بشی. لازمه در پیگیر بودن صبور باشی. دوم اینکه می خوام برای سوالات به ترتیب راه پیدا کنیم. من توی پست بعدیم راههای لازم برای اولین سوالت در مورد برخورد با پرخاشگری های همسرت رو میارم. اگر با تاخیر اینکار انجام شد منو ببخش چون می خوام از یک سری تا پیکها راهها رو بیارم و کمی زمان می بره. به زودی میام.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  2. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    الهه آذر (یکشنبه 13 مرداد 92)

  3. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    سلام عزیزم از بابت تاخیرم عذر می خوام. اما من کمی مشغله هایی دارم که نمی تونم مدام به همدردی سر بزنم. خوب خوشحالم که میخواهی تلاش کنی. اول از همه باید بگم تعریف صبر این نیست که فقط تحمل کنی. صبر یعنی با ایمان به تلاشی که می کنی به تلاشت ادامه بدی و به دنبال زود به نتیجه رسیدن نباشی. اینطور نباشه که با یک یا جند بار امتحان کردن یک راه اون رو کنار بذاریو ازش ناامید بشی. لازمه در پیگیر بودن صبور باشی.
    متاسفانه من همیشه صبر رو با تحمل اشتباه میگرفتم.
    دوم اینکه می خوام برای سوالات به ترتیب راه پیدا کنیم. من توی پست بعدیم راههای لازم برای اولین سوالت در مورد برخورد با پرخاشگری های همسرت رو میارم. اگر با تاخیر اینکار انجام شد منو ببخش چون می خوام از یک سری تا پیکها راهها رو بیارم و کمی زمان می بره. به زودی میام.
    ممنونم.منتظرتونم.بابت کمکتون و وقتی که میذارید هم بینهایت تشکر میکنم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید الهه آذر تشکرکرده است .

    deljoo_deltang (سه شنبه 15 مرداد 92)

  5. #43
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    و اما سؤال اول شما

    1. سوال اولم اینه من چطور باید با یه آدم عصبی ارتباطمو مدیریت کنم؟ای شوهرم شروع به داد و بیمثلا سر قضیه داد میکنه که اصلا و ابدا من نقشی توش نداشتم(مثلا دو هفته پیش مادرم حرفی زده و شوهرم منتظر یه فرصت تا دق دلشو خالی کنه)به محض اینکه نشونه ها رو میبینم ایا درسته سکوت کنم؟(کاری که اغلب مواقع انجام میدم)اینجور وقتها قائله زودتر ختم میشه اما من از دست خودم ناراحت میشم که چرا اجازه میدم تا این حد تحقیر بشم؟آیا درسته که جواب حرفها و اتهامات
      همسرمو مثلا وقتی پدرمو
      متهم به رفتاری میکنه یا خودمو که کاملا ناحقه آیا من باید از خودم دفاع کنم؟ من
      فکر می‌کنم در بیشتر مواقع پیشگیری بهتر از در مان جواب میده
      . ولی حتی اگر پیشگیری ها جواب نده باز درمان هایی وجود داره. ولی در تمام این حالات شما احساس گناه و در جبهه مقابل همسرتون بودن را باید از خود دور کنید تا بتونید درمان موثری داشته باشید. فقط باید به کاری که انجام میدید ایمان داشته باشید و نکته دوم اینکه اگر احساس کردید عملی که می‌خواهید انجام بدید در خلاف جهت اصلاح زندگیتونه از انجام اون در هر شرایطی که هستید دست بردارید.

    و اما کلیدهای اصلی برای مدیریت روابط با انسان پرخاشگر

    1- کسب و حفظ آرامش (پست آخر http://www.hamdardi.net/thread16213-2.html
    2- شناسایی عواطف همسرتون یا در واقع تهیه کردن لیستی از احساسات و موقعیت های بد و خوب برای همسر (پست نود و سه و صد لینک
    زیر
    )

    http://www.hamdardi.net/thread19883-10.html
    3- پیشگیری بر اساس یک و دو
    4- همدلی در زمان عمل نکردن پیشگیری
    5- تبدیل موقعیت بد به خوب بر اساس یک و دو و چهار (پست صدو شش لینک زیر
    http://www.hamdardi.net/thread19883-10.html



    لینکهایی که دادم رو به دقت مطالعه کنید . این مراحلی که نوشتم بر اساس تجربه خودم خیلی موثر خواهد بود.



    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
    ویرایش توسط deljoo_deltang : سه شنبه 15 مرداد 92 در ساعت 21:26

  6. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    الهه آذر (چهارشنبه 16 مرداد 92)

  7. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array

    ممنونم عزیزم.قبل از اینکه پستها رو بخونم جا داره یه تشکر حسابی ازت بکنم.خیلی ممنونم که به یادم بودی....الان تازه میخوام برم مطالبو بخونم...اما یه نکته رو میخواستم باهات در میون بذارم.من از سایت تنظیم خانواده مشاوره گرفتم.بهم گفتن مدتی فقط به گرم کردن زندگیت فکر کن و به شوهرت (حتی یکطرفه) محبت کن تا گرمای زندگیت برگرده.پرسیدم برا رابطه جنسی پیشقدم بشم تا بتونم کمکش کنم از اعتیادش به پورنو دست برداره؟گفتن هر وقت در خودت نیازی حس میکنی اینکارو انجام بده ولی نه به دفعات ...متاسفانه همون شبی که تصمیم گرفتم با شوهرم خوش اخلاق تر باشم و شروع به محبت کلامی و رفتاری کنم خسته و مونده با یعالمه اعصاب خوردی اومد خونه...سر کارش با منشیهاش بحثش شده بود..بعدشم سوئیچشو توی ماشین جا گذاشته بود و در ماشین قفل شده بود تا بیاد خونه واسه افطار ساعت 10 شد..منم اول صبر کردم یکم حالش بهتر شه...سر شام از جریان ملاقاتش با یه وکیل برام تعریف کرد در خصوص مشکلی که چند وقت پیش براش ایجاد شده بود(تو یه جریانی چند تا از فامیلاش شوهرم رو تو خیابون کتک زده بودن و بعد از اقدامات رسمی دادگاه تعیین کرد که باید به شوهرم دیه بدن چون خیلی آسیب دیده بود)از اونجایی که اون اشخاص آدمهای ناجوری بودن و تمام زندگیشون از خلاف میگذره بهش گفتم ازت خواهش میکنم وقتی دیه رو گرفتی نذار پولش بیاد تو زندگیمون.خیراتش کن.بده به کسی که بهش احتیاج داره...یهو شوهرم عصبی شد و شروع به داد و بیداد کرد...گفت مگه تو کتک خوردی؟مگه آبروی تو رفت؟هر روز تو رفتی دادگاه و برگشتی؟(تو تمام این مراحل کنارش بودم و باهاش همدردی کرده بودم)خیلی بی انصافه....گفت خودم میدونم چطور باید این پولو خرج کنم..به تو مربوط نیست..سرت تو کارهای خودت باشه و یعالمه حرفهای دیگه.........خیلی ادیت شدم از شنیدن این حرفاش .. از شدت ناراحتی و گریه زیاد اصلا نفهمیدم کی خوابم برد...نیمه های شب احساس کردم دستش رو شونمه...وقتی بیدار شدم دستشو کشید کنار....صبح هم خواب بودم وقتی داشت میرفت...پیشونیمو بوسید و ازم خداحافظی کرد.از خواب بیدار شدم...تمام غصه های دیشبم یادم رفت...تو یکسال اخیر این کارش بیسابقه بود.دلم برا خودم سوخت که با چه چیزهای کوچیکی دلم خوش میشه...امروزم وقتی برگشت دیگه به روی خودم نیاوردم...من با این مرد چیکار کنم؟؟؟...انگار دست خودش نیست..نمیخواد عصبی و بد دهن باشه...اما انگار کنترلش دست خودش نیست...من دارم خودمو گول میزنم یا واقعا اونهم یه بیماره که نمیدونه باید چیکار کنه/ممکنه محبت من بتونه اونقد قدرتمند باشه که کمکش کنه تا رفتاراشو تغییر بده؟؟


    - - - Updated - - -


    ممنونم عزیزم.قبل از اینکه پستها رو بخونم جا داره یه تشکر حسابی ازت بکنم.خیلی ممنونم که به یادم بودی....الان تازه میخوام برم مطالبو بخونم...اما یه نکته رو میخواستم باهات در میون بذارم.من از سایت تنظیم خانواده مشاوره گرفتم.بهم گفتن مدتی فقط به گرم کردن زندگیت فکر کن و به شوهرت (حتی یکطرفه) محبت کن تا گرمای زندگیت برگرده.پرسیدم برا رابطه جنسی پیشقدم بشم تا بتونم کمکش کنم از اعتیادش به پورنو دست برداره؟گفتن هر وقت در خودت نیازی حس میکنی اینکارو انجام بده ولی نه به دفعات ...متاسفانه همون شبی که تصمیم گرفتم با شوهرم خوش اخلاق تر باشم و شروع به محبت کلامی و رفتاری کنم خسته و مونده با یعالمه اعصاب خوردی اومد خونه...سر کارش با منشیهاش بحثش شده بود..بعدشم سوئیچشو توی ماشین جا گذاشته بود و در ماشین قفل شده بود تا بیاد خونه واسه افطار ساعت 10 شد..منم اول صبر کردم یکم حالش بهتر شه...سر شام از جریان ملاقاتش با یه وکیل برام تعریف کرد در خصوص مشکلی که چند وقت پیش براش ایجاد شده بود(تو یه جریانی چند تا از فامیلاش شوهرم رو تو خیابون کتک زده بودن و بعد از اقدامات رسمی دادگاه تعیین کرد که باید به شوهرم دیه بدن چون خیلی آسیب دیده بود)از اونجایی که اون اشخاص آدمهای ناجوری بودن و تمام زندگیشون از خلاف میگذره بهش گفتم ازت خواهش میکنم وقتی دیه رو گرفتی نذار پولش بیاد تو زندگیمون.خیراتش کن.بده به کسی که بهش احتیاج داره...یهو شوهرم عصبی شد و شروع به داد و بیداد کرد...گفت مگه تو کتک خوردی؟مگه آبروی تو رفت؟هر روز تو رفتی دادگاه و برگشتی؟(تو تمام این مراحل کنارش بودم و باهاش همدردی کرده بودم)خیلی بی انصافه....گفت خودم میدونم چطور باید این پولو خرج کنم..به تو مربوط نیست..سرت تو کارهای خودت باشه و یعالمه حرفهای دیگه.........خیلی ادیت شدم از شنیدن این حرفاش .. از شدت ناراحتی و گریه زیاد اصلا نفهمیدم کی خوابم برد...نیمه های شب احساس کردم دستش رو شونمه...وقتی بیدار شدم دستشو کشید کنار....صبح هم خواب بودم وقتی داشت میرفت...پیشونیمو بوسید و ازم خداحافظی کرد.از خواب بیدار شدم...تمام غصه های دیشبم یادم رفت...تو یکسال اخیر این کارش بیسابقه بود.دلم برا خودم سوخت که با چه چیزهای کوچیکی دلم خوش میشه...امروزم وقتی برگشت دیگه به روی خودم نیاوردم...من با این مرد چیکار کنم؟؟؟...انگار دست خودش نیست..نمیخواد عصبی و بد دهن باشه...اما انگار کنترلش دست خودش نیست...من دارم خودمو گول میزنم یا واقعا اونهم یه بیماره که نمیدونه باید چیکار کنه/ممکنه محبت من بتونه اونقد قدرتمند باشه که کمکش کنه تا رفتاراشو تغییر بده؟؟


    - - - Updated - - -

    ممنونم ...پستها رو خوندم..البته کل تاپیک رو میخوام بخونم...فکر کنم اجرا کردنشون زمان میبره .مسلما تا یاد بگیرم و روشهای قدیمی رو بذارم کنار یکم طول میکشه.....فقط یه مشکل دارم انقد از همسرم دور بودم که الان برام سخته کلامی بهش ابراز محبت کنم..انگار دارم با یه غریبه صحبت میکنم.البته حتی الان که از هم دوریم من علاقمو با عمل بهش نشون میدم....کارهای خیلی معمولی و ساده مثل ضبط آهنگهای دلخواهش برا ماشینش _انجام کارهای بانکیش_ هدیه های کوچیک مثلا عطر و...
    برای اینکه کلامی علاقمو بهش ابراز کنم چیکار کنم؟؟میترسم باهام سرد رفتار کنه

  8. کاربر روبرو از پست مفید الهه آذر تشکرکرده است .

    deljoo_deltang (چهارشنبه 16 مرداد 92)

  9. #45
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه آذر نمایش پست ها

    ...انگار دست خودش نیست..نمیخواد عصبی و بد دهن باشه...اما انگار کنترلش دست خودش نیست...من دارم خودمو گول میزنم یا واقعا اونهم یه بیماره که نمیدونه باید چیکار کنه/ممکنه محبت من بتونه اونقد قدرتمند باشه که کمکش کنه تا رفتاراشو تغییر بده؟؟

    مطمئن باش هیچ کس از اینکه مدام عصبی بشه خوشحال نیست و همسر شما هم از رفتار خودش خوشحال نیست اما همونطور که گفتی زیاد دست خودش نیست و البته غرورش شاید اجازه نده که خودش رو مقصر بدونه. اما شما به این فکر نکن که محبتت ایا اینقدر قدرت داره که همسرت رو تغییر بده یا نه. تا حالا دیدی مادری از محبت به فرزند مریضش دریغ کنه حتی اگر بدونه محبت و پرستاریش بیماری فرزندش رو بهبود نمی ده. اما اینکارو می کنه چون می دونه محبت بهترین و قدرتمند ترین ابزاریه که در دست یک زن و مادر قرار داره. شما هم به همین فکر کن که این محبت (البته عاقلانه) بهترین کاریه که می تونی انجام بدی و هیچوقت از انجامش در درون خودت پشیمون نخواهی شد.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  10. #46
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    مشکل منم دقیقا همینه مرز بین محبت عاقلانه و محبت بی منطق کجاست؟من تا وقتی بهش محبت میکنم راضی و خوشحالم یا حتی وقتهایی که تو دعوا سکوت میکنم اما بعد از مدتی.یه وقتایی که تنها میشم و زندگیمو مثل یه فیلم مرور میکنم از دست خودم ناراحت میشم که چرا نمیتونم قوی و قاطع باشم.؟چرا میذارم بهم ظلم کنه؟

  11. #47
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    همدلی کردن با ابراز محبت کلامی کمی متفاوته. اما همین که بتونی دیوار سکوتی که بین خودت و همسرت وجود داره (البته به نظر می رسه بیشتر از طرف شماست) رو بشکنی خودش قدم بزرگیه. باید صبور باشی. نباید با یک رفتار غیر قابل پیش بینی همسرت پا پس بکشی. به نظرم خیلی زیاد روی همدلی کردن باید کار کنی تا ملکه ذهنت بشه. در مورد بحثی که با همسرت تعریف کردی به نظرم همسرت به همدلی نیاز داشته در صورتی که شما داشتی در مورد خواسته خودت فکر می کردی. برای اینکه بتونیم همدلی خوبی داشته باشیم اول باید بتونیم شنونده خوبی باشیم. دراین سایت می تونی سرچ کنی و پستهای زیادی از کارشناسها در مورد همدلی کردن و شنونده خوبی بودن پیدا کنی. امیدوارم بتونی گام به گام پیش بری.

    - - - Updated - - -

    محبت عاقلانه درش ترس، حسادت، منفعت جویی، ظلم و دیگر صفات نادرست مخلوط نیست. در محبت عاقلانه حقوق انسانها زیر پا گذاشته نمی شه. همونطوری که گفتی برای به عمل در اوردن این مفاهیم شاید بهتر باشه تمام تاپیک چگونه منفعل نباشیم رو بخونی و یادداشت برداری کنی.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  12. #48
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    آره.درسته.من باهاش همدلی نکردم...بیشتر از هرکسی تو اون جریان من آسیب دیده بودم.دلم میخواست بهش بگم دوست نداشتم کتک بخوری و در ازاش پولی بیاد تو خونه و خرج زندگی شه...یه حس بدی نسبت به این موضوع داشتم...انگار با گرفت این پول شدت دردی که تو این شرایط کشیدم کمرنگ نشون داده میشد اما اون منظورمو نفهمید و فکر کرد میگم از حقت بگذر مهم نیست کتک خوردی حالا که خوب شدی فراموشش کن.انقد عجوله.همه چیزو هر جور دوست داره تعبیر میکنه...فکر کنم راه سختی در پیش دارم...دلجوی عزیز از یه موضوعی خیلی میترسم. و اونم اینه:
    تو این تالار داستان زنهای زیادی رو خوندم که بعد از تلاش چند ماهه و حتی یکی دو ساله اومدن و از تصمیم قطعیشون برا طلاق گفته بودن.میترسم منم به همین وضع دچار شم....تلاشم بجواب نمونه....میترسم الکی وقتمو هدر بدم و دو سال بعد برسم همین جا که هستم...خو شما چقد تاثیر تلاشهاتو تو زندگیت دیدی؟ایا واقعا تغییر رفتارت تفاوت چشمگیری ایجاد کرد؟

    - - - Updated - - -

    آره.درسته.من باهاش همدلی نکردم...بیشتر از هرکسی تو اون جریان من آسیب دیده بودم.دلم میخواست بهش بگم دوست نداشتم کتک بخوری و در ازاش پولی بیاد تو خونه و خرج زندگی شه...یه حس بدی نسبت به این موضوع داشتم...انگار با گرفت این پول شدت دردی که تو این شرایط کشیدم کمرنگ نشون داده میشد اما اون منظورمو نفهمید و فکر کرد میگم از حقت بگذر مهم نیست کتک خوردی حالا که خوب شدی فراموشش کن.انقد عجوله.همه چیزو هر جور دوست داره تعبیر میکنه...فکر کنم راه سختی در پیش دارم...دلجوی عزیز از یه موضوعی خیلی میترسم. و اونم اینه:
    تو این تالار داستان زنهای زیادی رو خوندم که بعد از تلاش چند ماهه و حتی یکی دو ساله اومدن و از تصمیم قطعیشون برا طلاق گفته بودن.میترسم منم به همین وضع دچار شم....تلاشم بجواب نمونه....میترسم الکی وقتمو هدر بدم و دو سال بعد برسم همین جا که هستم...خو شما چقد تاثیر تلاشهاتو تو زندگیت دیدی؟ایا واقعا تغییر رفتارت تفاوت چشمگیری ایجاد کرد؟

  13. #49
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    ببین ساختن یک زندگی کار زمانبریه. اونهم ساختن دوباره یک زندگی که مدتی دو نفر با بی مهارتی هاشون با یک کلنگ در حال خراب کردنش بودن. اما یک معمار خوب ، سعی می کنه تمام تلاشش و تمام مهارتهایی رو که اموخته برای ساختن خانه ای که مسولیتش به گردنشه انجام بده . حتی اگر بعد از اتمام ساختن به این نتیجه برسه که این خانه دیگه قابل تعمیر نیست اما باز هم خوشحاله چون کلی تجربه کسب کرده و کلی از اموخته هاش رو در عمل سنجیده (عیبهای اموخته ها رو در عمل دیده و فهمیده کدام روش ها کارا تر خواهد بود). بنابراین برا ساختن خانه بعدی کلی تجربه عملی در ساختن داره که با هزار سال مطالعه تنها نمی تونست کسب کنه. زندگی ما هم چون در برابرش مسولیم مثل همون خونه می مونه. باید یکبار تجربه ساختنش رو حداقل طی کنیم. و مطئن باشیم که از این تلاش برای ساختن ضرری شامل حال ما نمی شه. در مورد تجربه های دیگران نوشتی. ما به تمام ابعاد زندگی دیگران دسترسی نداریم بنابراین مقایسه زندگی دیگران با خودمون کار درستی نیست. و اما در مورد زندگی من پرسیدید. من تغییر بسیار زیادی رو در زندگیم مشاهده کردم. من نمی تونم اینجا از تمام ابعاد زندگیم بگم اما همین رو بگم که من از تلاشی که برای زندگیم کشیدم راضیم. من بعد از 4 سال از زندگی مشترکم رفتار هایم رو از مظلوم بودن و صبر و تحمل بی هدف به سوی صبر برای ساختن با عملی کردن مهارتها تغییر دادم و این کار رو برای 1 سال بدون در نظر گرفتن نتیجه انجام دادم. و الان خوشحالم. اما اول با خودت یک دله بشو و اگر تصمیمت برای ساختن بود بگو تا از تجربیاتم برات بنویسم. البته به شرطی که بخواهی این مهارتها رو به مرحله عمل برسونی.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
    ویرایش توسط deljoo_deltang : چهارشنبه 16 مرداد 92 در ساعت 03:11

  14. #50
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-16
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,002
    سطح
    40
    Points: 4,002, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    207

    تشکرشده 148 در 68 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    24
    Array
    چه تعابیر زیبایی...ادبیات فوق العاده ای دارین
    میخوام بسازمش.عزمم رو جزم کردم....کلی فکر کردم.و به این نتیجه رسیدم من با همین خصوصیاتی که دارم تو هر زندگی دیگه ای هم برم همین نتایج حاصل میشه...چون خودم در موضع ضعفم....با اشتباهاتم رابطمو خرابتر کردم...هر جا که شوهرم ظالم بود به سادگی نقش مظلوم رو قبول کردم....برا بهبود اعتماد به نفسم هیچ کاری نکردم. فکر کنم دیگه باید رو خودم زوم کنم.تا اگه روزی تصمیم به جدایی گرفتم با قدرت این کارو انجام میدم.
    منتظر شنیدن نظرات ارزشمندت هستم.یه دنیا ممنونم

    - - - Updated - - -

    چه تعابیر زیبایی...ادبیات فوق العاده ای دارین
    میخوام بسازمش.عزمم رو جزم کردم....کلی فکر کردم.و به این نتیجه رسیدم من با همین خصوصیاتی که دارم تو هر زندگی دیگه ای هم برم همین نتایج حاصل میشه...چون خودم در موضع ضعفم....با اشتباهاتم رابطمو خرابتر کردم...هر جا که شوهرم ظالم بود به سادگی نقش مظلوم رو قبول کردم....برا بهبود اعتماد به نفسم هیچ کاری نکردم. فکر کنم دیگه باید رو خودم زوم کنم.تا اگه روزی تصمیم به جدایی گرفتم با قدرت این کارو انجام میدم.
    منتظر شنیدن نظرات ارزشمندت هستم.یه دنیا ممنونم


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من برگشتم و یه کار خلاف قوانین تالار کردم.چیکار کنم؟؟
    توسط Somebody20 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 16 خرداد 93, 18:23
  2. نمی دونم دوسش دارم یانه!؟؟ و البته اونم منو دوست داره!؟؟
    توسط ramin_ad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 00:16
  3. رفتارهاي كلي من در برابر خانواده ي شوهرم چه جوري باشه؟؟
    توسط مريم.م در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 مهر 90, 00:51
  4. آیا به یه خاین حق میدین؟؟
    توسط sogand در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 شهریور 90, 23:01
  5. چکار کنم شوهرم یار و همراهم بشه؟؟
    توسط مهسان-م در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 89, 21:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.