تشکرشده 2,440 در 754 پست
تشکرشده 390 در 142 پست
tamanaye man
سلام. هر مردی یه ذائقه داره . مثلا من اگر پیاز تو غذا باشه کلا پیاز سرخ شده بدم میاد.ولی هویج تو غذا دوست دارم بدم نمیاد. هویج توی ترشیجات هم دوست دارم.
اما کلا قضیه هویج تو غذا نبوده مردها بخوان گیر بدن به ترک رو دیوار هم گیر میدن.تایپیک قبلی شما رو امروز خوندم خصوصا اینکه همسر شما اخلاقشون اونجوریه این رفتارشون رحمته.
tamanaye man(سه شنبه 07 خرداد 92), گل آرا (سه شنبه 07 خرداد 92)
تشکرشده 699 در 298 پست
مرسی از پژمان عزیز که یه بعد از شخصیت آقایون رو واضح بیان کرد! "قضیه هویج تو غذا نبوده، مردها بخوان گیر بدن به ترک دیوار هم گیر میدن".
من 100% موافقم.
تمنا جان. من حس میکنم تو رابطه ات با همسرت در هر موردی یه حالت افراط و تفریط وجود داره. چند ساله ازدواج کردین؟
آخه رابطه ما هم اینجوری بود. مثلا شوهر من شوووور خوبی رو در میاورد از در میومد تو خونه بازار شام بود ولی هیچییییی نمیگفت و با قربون صدقه هم جا رو مرتب میکرد بعد فرداش که از یه جای دیگه ناراحت بود یه نخ از رو فرش پیدا میکرد و گیر میداد.
منم بد عادت شده بودم دیگه! رفتار امروزش رو با کار دیروزش مقایسه میکردم و اون یه جمله ای که به طعنه گفته بود میشد خنجر میرفت تو قلبم!!!!!!! و فکر میکردم آخر دنیا رسیده و بدتر جوابشو میدادم و دعوا میشد و اون حکایت ها............
سعی کن این حالت افراط و تفریط رو تو روابطت با همسرت از بین ببری. واسه از بین بردنش هم نمیتونی باهاش وارد مذاکره بشی میدونی که؟
مردها برخلاف تصور ما زود الگو میگیرن.
آرامش و روحیه میانه رو و متعادل تو مسریه...به شوهرت سرایت میکنه.
به قولی " نه آنقدر بخور کز دهانت برآید نه آنقدر که از ضعف جانت برآید"
اگه گفت میوه میخوام، لازم نیست آب میوه رو بگیری ببری! بذار تو ظرف با یه کارد! خودش پوست بگیره نوش جون کنه. اگه گفت چرا پوست نگرفتی !!! جواب نده !!!!! چشم هم نگو!!! با یه لبخند بشین کنارش پوست بگیر نصفشم خودت بخور ! یه بارم تو بگو عزیزم یکم میوه بیار بخوریم...
حتما میاره اما اگه پشت سرش یه جمله ای هم گفت!!! بذار بگه. نشنو.
فکر نکن با همین یه جمله حقوق همه زنها پایمال میشه اگه تو جواب ندی یا واکنش نشون ندی...هیچی نمیشه. فقط اون میبینه که تو چقدر ریلکسی و اصلا تحریک نمیشی! اون وقته که دیگه دست از این اخلاق بر میداره.
تا ببینه تو در جواب حرفاش و کارهاش تحریک میشی ادامه میده و در واقع تقلید میکنه. بزرگواری و آرامش رو به اجرا بذار تا یاد بگیره.
این جور افراد خیلییییی راحت تر از مردهای سرسخت قابل آموزش دادن اند:cool: خوشحال باش عزیزم.
nosh nosh (شنبه 11 خرداد 92),tamanaye man(سه شنبه 07 خرداد 92), دلپذیراد (چهارشنبه 08 خرداد 92)
تشکرشده 294 در 168 پست
عجبا! بابا خانمای محترم توروخدا هویج رو از قبل بپزید بعد یه ربع قبل از کشیدن غذا بریزیدش وی قابلمه که شیرین نشه :d
tamanaye man(سه شنبه 07 خرداد 92)
تشکرشده 1,278 در 497 پست
ممنونم از همه که وقت گذاشتید و توجه کردید .
پژمان : من تمام سعی خودم رو کردم که دیگه اون قضایای گذشته پیش نیاد .به جرات میتونم بگم از تاپیک قبلی من که خوندی تا به امروز دیگه از اون اتفاق ها نیفتاده . میشه گفت 8 ماهه .( بزنم به تخته خیلی همه چیز خوب پیش میره ;)) که من 70% مدیون سایت خوب همدردی هستم که من رو بیشتر با اخلاق آقایون آشنا کرد و 30% هم همت خودم .:rolleyes:
گل آرا : ممنونم عزیزم که درک میکنی ،
"آرامش و روحیه میانه رو و متعادل تو مسریه...به شوهرت سرایت میکنه " این رو خیلی خوب گفتی ، قبول دارم و تجربش کردم که هرچی بیشتر رفتار خوب داشته باشم و محبت کنم اون هم خوب تر و با محبت تره .از همه ممنونم ، تمام توصیه هاتون رو عملی میکنم .دیگه این هفته که رفته بودم خرید هویج نخریدم ( گرچه هویج بهانه بود ) و اگر هم بخرم به توصیه kamrava خام میخورمش .
امروز صبح وقتی میخواستیم بریم خرید گوشت و مرغ و ... قبلش از همسرم خواستم که وقتی برگشتیم برای شستن گوشت و بسته بندیشون کمکم کنه (خیلی با ناز خواستم گولش بزنم مثلا ) اون هم گفت باور کن کاری نداره تو ربع ساعت میتونی همه کاراش رو انجام بدی ... من دیگه چیزی نگفتم فکر میکردم وقتی برگشتیم کمکم کنه
اما وقتی برگشتیم خونه دیدم داره میره دانشگاه ، ازش خواستم که بمونه و بهم کمک کنه ... اما بهم گفت : مگه میخوای چی کار کنی ربع ساعت بیشتر نمیشه . من هم گفتم باشه برو ولی من زمان میگیرم وقتی اومدی بهت میگم که این همه کار ربع ساعت نمیشه .
اون هم گفت بزار درسم تموم شه ، وقتی رفتم سر کار انقدر سرت منت بزارم برای این کارایی که میکنی و نق میزنی .برای هر یک ساعت که کار کنم کلی سرت نق میزنم .
و واقعا هم ول کرد رفت دانشگاه .:(
البته بهم گفت نمیخواد غذا درست کنی از بیرون میگیرم ، ولی من قبول نکردم چون غذای بیرون رو نمیپسندم ر، غذای خونه یک چیز دیگه هست .( اون هم میدونه که من قبول نمیکنم )
خداییش 1 ساعت و ربع داشتم گوشت میشستم و بسته بندی میکردم ( کاری که واقعا بدم میاد )
قبلش هم که بیرن بودیم خریم میکردیم ، واقععاااااااا خسته شده بودم . تازه غذا پختن هم مونده بود هنوز .
بهش زنگ زدم و گفتم که ببین همون ربع ساعتی که میگی ، شد 1 ساعت و ربع هنوز هم باید غذا بپزم ...
گفت : من منظورم 2 ساعت بود . حالا میخوای غذا بیپزی برام این و اون هم بزار کنارش که من دارم میام خونه .
به همین راحتی
ویرایش توسط tamanaye man : سه شنبه 07 خرداد 92 در ساعت 17:04
گل آرا (سه شنبه 07 خرداد 92)
تشکرشده 699 در 298 پست
زیاد سخت نگیر عزیزم. حتما از اون خانومای خیلییی با سلیقه ای که واسه غذا پختن کلی وقت میذارن که اینقدر به چشمت میاد.
من اول ازدواج اینجوری بودم. حتی حواسم بود سایز گوشت های تو خورشت اندازه هم باشه که خوب به نظر بیاد. اما این کارا کلی وقت میگرفت. الان برنج رو میذارم تو پلوپز، خورشت هم از اول همه چیزو میریزم تو قابلمه میذارم رو گاز میرم سراغ کارام. یه پلو خورشت میشه 10 دقیقه !!!
اوایل دلت نمیاد و فکر میکنی داری کم کاری میکنی اما بعدا عادت میکنی:) واسه اینکه اذیت نشی برای کارایی که انجام میدی زیاد وقت و انرژی نذار. مثلا من هربار که آشپزخونه کثیف بود کل وسایل تو آشپزخونه رو میریختم بیرون جارو میکردم با اب و کف میشستم خشک میکردم وسایل رو میچیدم یه روز کامل میشد!
الان 2 دقیقه جارو برقی. همین. شستشو ماهی یه بار!
که اونم به شوهرم میگم فردا که تعطیلی اگه اشپزخونه رو بشوری، جایزه ات نهار فلان غذاست!!! یا فلان دسر:d خودت سعی کن حجم کارت رو کم کنی که خسته نشی.
she (چهارشنبه 08 خرداد 92),tamanaye man(چهارشنبه 08 خرداد 92)
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
من فکر می کنم اگه کارها رو با عشق انجام بدی دیگه اینقدر سختیش به چشمت نیاد
و خودش هم که ببینه با عشق و لذت براش کاری می کنی و بدون غر زدن(آخه غر زدن همه خوبیها رو پاک می کنه ) پاشه یه کمکی کنه
tamanaye man(چهارشنبه 08 خرداد 92), هم صحبت (چهارشنبه 08 خرداد 92)
تشکرشده 294 در 168 پست
تمنای عزیز من امروز که داشتم به حرفات فکر میکردم یه چیزی به ذهنم رسید
به نظر من شوهرشما الان خودش هم از این وضعیتی که داره راضی نیست
خب اونم مرده و هر مردی وقتی زن میگیره وظیفه ی خودش میدونه که کارکنه و خرج زندگیش رو بده شوهر شما هم همین توقع رو از خودش داره اما وقتی میبینه نمیتونه و شرایطش رو نداره بهش فشار میاد و وقتی هم که شما ازش کمک میخوای ناخودآگاه توی ذهنش میاد که خانمم فکر میکنه من تنبل و بی مصرف هستم و میخواد ازم کار بکشه
یه مدتی ازش قدیر کن بخاطر کاراش . بگو بخاطر اینکه داره واسه پیشرفت زندگیتون درس میخونه ازش متشکری و میدونی که درس خوندن با شرایط ازدواج چقدر سخته و قدر همه زحماتش رومیدونی . شاید جواب بده
امیدوارم متوجه منظورم شده باشی
she (چهارشنبه 08 خرداد 92),tamanaye man(چهارشنبه 08 خرداد 92), مهربونی... (چهارشنبه 08 خرداد 92), zendegiye movafagh (چهارشنبه 08 خرداد 92)
تشکرشده 1,605 در 532 پست
ببین!:mad:
- - - Updated - - -
دختر جون حواست هست داره چه اتفاقی میفته؟
.
اون با خودش مشکل داره نه با تو!!! پس باید کمکش کنی مشکلش رو با خودش حل کنه! اون از اینکه داره درس میخونه و کار نمی کنه ناراضیه! از دست خودش ناراحته! می بینی؟
- - - Updated - - -
اتفاقن برعکس. وقتی بره سر کار احتمال این که بیشتر توی خونه بهت کمک کنه بیشتر میشه. مطمئنم.
.
ببین چقدر ظرفیت داره بعد سعی کن بهش اعتماد به نفس بدی. بهش بگو همین که داره درس میخونه برای تو حکم کار کردن رو داره! (نمی دونم اوضاع درآمدهاتون چطوریه؟ پول از کجا میارین پس؟)
.
ببین به جای اینکه بهش بگی من چقدر خسته ام بگو تو چقدر درس میخونی خسته میشی!
.
اول یه ذره توضیح بده راجع به اوضاع مالیتون و اینها فکر کنم بتونیم بهتر مسئله رو درک کنیم.
منتظرم!
tamanaye man(چهارشنبه 08 خرداد 92)
تشکرشده 1,278 در 497 پست
همسر من همین که داره درس میخونه خودش فکر میکنه که داره کار خیلی مهمی انجام میده ، چون حقوقش هم سر جای خودشه .
البته من قبول دارم که درس خوندنش هم خودش سختی های خاص خودش رو داره ، استرسش از همه بدتره ، من همیشه درکش میکنم و براش آرزوی موفقیت دارم و دعا میکنم که زود درسش تموم شه .خودش این رو میدونه .
ولی این فکر ها و دغدغه هاش اصلا نمیتونه دستور دادنش رو توجیه کنه .
اون برای اینکه اگر الان نق میزنم به خاطر کارام و خستگی هام ، میخواد من رو تهدید کنه که اون هم بعدا برای کار کردنش بهم نق خواهد زد .( یعنی تهدیدم میکنه که من دیگه بهش نگم خسته شدم و ...)
- - - Updated - - -
امروز میوه آورد با هم خوردیم .وقتی هم گفتم برام آب بیار ، آورد :D
ویرایش توسط tamanaye man : چهارشنبه 08 خرداد 92 در ساعت 13:41
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)