سه روز پیش با دوست دخترم با ماشین بیرون رفته بودم . بعدش به موبایلش خبر دادند که یکی از فامیل هاشون از شهرستان اومده خونشون . اونم بم گفت تا نزدیکی های محلشون ببرمش تا زودتر برسه خونه و دو تا پسر آبجی هاش سوار موتور ما رو دیدند و من از دستشون فرار کردم .
بعدش اون رو خونشون رسوندم . یکی از پسر آبجی هاش خونشون رفته بود و بش گفته بود اون رو با من دیده .اونم این موضوع رو انکار کرده بود و پسر آبجیش گفته بود که براش داره و پلاک ماشین رو هم برداشته . اون طوری که خودش می گه پسر آبجی هاش خیلی سمجند .
الان من گیج شدم و نمی دونم باید چکار بکنم . من در مورد گذشته و اعتقاداتم به دختره گفته بودم و حتی به ازدواج باش فکر می کردم . اما دیشب بم گفته بود که جمعه براش خواستگار اومده بوده و پسره خیلی خوبه و باباش نمایشگاه ماشین داره و از پسره خوشش اومده بوده و به خاطر همین هم فکر می کنه وقتی که شنبه با من بیرون رفته لو رفته ! الانم می گه دویاره بعد از ایام فاطمیه اون پسره می خواد بیاد خونشون و احتمالا بش جواب مثبت می ده .
جدا از اینکه این دختره رو دوست داشتم و انقدر نامرده که همزمان که با منه به فرد دیگری فکر می کرده نمی دونم پسر آبجیش می تونه با داشتن پلاک ماشین خونه ی من رو پیدا کنه و بعدش من باید به اون چی بگم و پسر آبجیش می خواد چه بلایی سرم بیاره
علاقه مندی ها (Bookmarks)